واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
التقاط نويسنده:سيد محمد ميثم بصام پيامدهاي جريان دوم خرداد بر حوزه ، دانشگاه و انديشهنگاه بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني (ره)، به مقوله دانشگاه و دانشجو ديدگاهي راهبردي و استراتژيك بود. ايشان دانشگاه را مبدأ همه تحولات و مقدرات و كشور را وابسته به آن مي دانستند. از ديدگاه حضرت امام(ره) رسالت خطير دانشگاه در دو موضوع تربيت و اصلاح و ديگري آموزش دانشمندان و متخصصان است. در جايي ميفرمايند: «اگر دانشگاه را سست بگيريم و از دست برود همه چيز ما از دست رفته است»، سخنان قابل توجه ديگري از ايشان، نشاندهنده جايگاه حساس و سرنوشتساز دانشگاه از ديد معظمله است.سالهاي آغازين انقلاب عرصه رشادتها و ظهور بروز استعدادهاي برخاسته از انقلاب در ميان اقشار گوناگون مخصوصا دانشجويان و دانشآموزان بود، در طول اين سالها دانشجويان نشان دادند كه حقيقتا دانشگاه ميتواند كارخانه آدمسازي باشد و مبدأ تحولات فردي و اجتماعي را سبب گردد؛ همانا اين موضوع تحقق يكي از اهداف و آرمانهاي انقلاب بود.با پايان دفاع مقدس و رحلت امام خميني(ره)، كشور وارد عرصه جديدي از فعاليت در عرصه سازندگي گرديد. در اين دوران عليرغم توفيقات متعدد در حوزه عمراني و سازندگي متأسفانه نسبت به حوزه فرهنگ و انديشه بهعنوان زيربناي تحولات اجتماع بيتوجهي و غفلت صورت پذيرفت. بيانات متعدد رهبر معظم انقلاب در خصوص تهاجم فرهنگي و لزوم اسلامي شدن دانشگاهها با سطحينگري وعدم توجه مسئولين وقت مواجه شد و بهتدريج دانشگاه صرفا به مكاني جهت طي كردن واحدهاي درسي و يا كالجهاي غربي مبدل شد. در پي اين عدم توجه به مقوله راهبردي فرهنگ و انديشه و باز گذاشتن فضا براي ورود اساتيد غربزده و گردش 180 درجهاي اساتيد بعضا انقلابي دهه 60 بهسمت نظريات و مكاتبي همچون سكولاريسم و اومانيسم، دانشگاهها رفته رفته به محل تاخت و تاز اين تفكرات تبديل شد، پيروي بيچون و چرا از منابع درسي غرب و عدم توجه به توليد فكر و انديشه، بستر لازم جهت رشد لايهاي از روشنفكرنمايان غربزده را سبب گرديد. به تدريج اين افراد باظاهري مذهبي، اما با افكار ضدمذهبي، افكاري ميآميخته با فرهنگ غرب را در دانشگاهها ترويج كردند. بسياري از افراد مستحل شده در فضاي سالهاي پاياني دهه 60 و آغازين دهه70 منتظر فرصتي بهمنظور پوستاندازي و جلوه نمايي چهره باطني خود بودند.فضاي بحراني اقتصادي در سالهاي مياني دهه 70 و فضاي بسته و محدود انتقادپذيري دولت سازندگي و جلوگيري از فعاليتهاي مشروع دانشجويي، در كنار عدم توجه به پايههاي فرهنگي در نهايت، كافي بود كه با انتخابات دوم خرداد 1376 دولتي متظاهر به آزادي و با ماسك مخالف عملكرد دولت سابق، زمام امور جامعه را در دست بگيرد. با نگاهي گذرا و سطحي به افراد فعال و مؤثر در رويش اين دوران ميتوان مشاهده كرد اكثر اين افراد از تئوريسينها و مدافعان دولت قبل بودهاند كه با عوض كردن نقابهاي انقلابيگري تبديل به چهرهايي اصلاحطلب شده بودند. با مرور سوابق راهبران و پايهريزان اصلي اين جريان درمييابيم كه منشأ پيدايش اين جريان از دانشگاههاي مؤثر در حوزه علوم انساني است.جريان به اصطلاح چپ، بعد از پايان جنگ و آغاز سازندگي، رويكرد خود را از مواضع اصولي و آرماني حضرت امام(ره) بهسمت انطباق با سياستهاي جهانيسازي غرب سير داد و در نهايت اين سير به زايش مولودي بهنام دولت اصلاحات كه منبعث از اين فرهنگ بود منجر شد. در دوران دوم خرداد 1376 عرصه دانشگاه بهطور خاص و عرصه انديشه بهطور عام، رسما وارد فضاي ظهور و بروز انديشههاي مغاير با آرمانها و اصول انقلاب و مطابق با آرمانها و اصول مكاتب غربي گرديد. شعارهاي آزادي بيان، آزادي انديشه، و... فضاي فرهنگي كشور را كاملا مسخر خود كرده بود. جريانهاي دانشجويي تحت تأثير اين شعارها اقدام به برگزاري تجمعات و ميتينگهاي متعدد در جهت مخالفت با آرمانهاي اصولي نظام و انقلاب كردند. البته وجه تشابههاي زيادي ميان اين دوران و دوران اوايل انقلاب از منظر فعاليتهاي دانشجويي و شور و شوق دانشجويان به دانستن و مطالعه كردن پس از دوران ركود فعاليتهاي دانشجويي در دوره سازندگي و دفاع مقدس قابلمشاهده است.در اين فضا گاهي تنشهايي مابين دانشجويان انقلابي و متدين و دانشجويان طرفدار گفتمانهاي غربي ديده ميشد. سير اين التهابات و تنشها در نهايت منجربه وقوع حادثه دردناك كوي دانشگاه گرديد. عدم مديريت صحيح مديران دستگاههاي فرهنگي و دانشگاهي در هدايت صحيح جريانات دانشجويي و نفوذ عناصر مغرض با نظام و اسلام از ريشههاي مهم وقوع اين حادثه قلمداد ميشود.در حوزه انديشه و فكر تاحدود زيادي، شاهد جريانات مشابه در دانشگاه هستيم با اين تفاوت كه متفكران و انديشمندان از درگيريهاي فيزيكي دانشگاه بهدور بوده و هر طيف فكري تفكرات خود را در روزنامهها و مطبوعات متعدد به عرضه عموم ميرسانند. مناظرات ميان انديشمندان، مسئولان اجرايي و سياستمداران از حوزه دانشگاه و مطبوعات پا را فراتر گذارده و به رسانه ملي و عمومي تلويزيون راه پيدا ميكند. ميزگردهاي معروف شبكه چهار كه البته هنوز كم و بيش ادامه دارد از نمونههاي گستردگي تضارب آراء و انديشهها در اين دوران است. مناظره مابين استاد آيتالله مصباح يزدي و حجتالاسلام حجتي كرماني يكي از ماندگارترين مناظرات تلويزيوني بود.جريان دوم خرداد از اين حيث كه تكاپويي نوين در ميان متفكران اعم از ديني وغير ديني را پديد آورد و بسياري از دانشجويان بهمنظور تقويت پايههاي انديشهشان مجبور به مطالعات انديشمندان معاصر و متأخر گرديدند پديدهاي ممدوح و قابلستايش است.متأسفانه بعد ديگري از اين جريان در فضاي آزاد ايجاد شده، نهايت سوءاستفاده و بهره را برد و افكار التقاطي و ضدديني را بهطور گسترده در مجلات و مطبوعات نشر داد و حتي حاضر به مناظره با مخالفان افكار و انديشههاي خود نبودند. در نهايت امر جرياني كه ميتوانست با استفاده از فضاي باز ايجاد شده به تعالي فرهنگ ديني و انقلابي و بسط باورهاي معرفتي مردم بيانجامد به جرياني ضدديني و انقلابي مبدل شد.اميد است كه اندك دلسوزان اين جريان با بازتعريف مجدد و ترسيم چهارچوبهاي جديد با محوريت قانون اساسي و ولايت فقيه در تمامي عرصهها از جمله عرصه فرهنگ و انديشه به تعالي و بالندگي انقلاب اسلامي همت بگمارند.منبع:http://panjerehweekly.ir/ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 611]