تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 12 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825606114




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: تيتر اول: ولايت علي(ع)«تيتر اول: ولايت علي(ع)»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛در ميانه جنگ صفين هنگامي كه هاشم مرقال فرمانده شجاع لشكر امير مومنان(ع) به شهادت رسيد، پسر وي پرچم پدر را برداشت و وجدان و فطرت لشكر را خطاب قرار داد: «حتي اگر ثواب و عقاب و بهشت و دوزخي نبود، جنگيدن در كنار علي بر همراهي با معاويه پسر هند جگرخوار فضيلت داشت».(1) با همين استدلال بايد گفت حتي اگر ماجراي غدير و ابلاغ رسالت الهي هم نبود، شخصيت و حيات علي بن ابيطالب(ع) جهت ترجيح او براي زعامت و حكومت و «معماري سياست تراز كرامت انسان» كفايت مي كرد؛ سياستمداري كه قول و عملش يكي بود. كدام سياستمدار را مي توان همپاي او جست كه خطاب به والي خود بنويسد «هرگز هوا و هوس بر من چيره نخواهد شد تا به حرص و آز در گزيدن خوراك وادارم سازد در حالي كه ممكن است در حجاز يا يمامه، كسي حسرت گرده ناني برد يا سير نخورد، و يا من سير بخوابم حال آن كه پيرامون من شكم هايي گرسنه و جگرهايي سوخته باشد؟... آيا به اين بسنده كنم كه گويند امير مومنان است و در ناگواري هاي روزگار شريك آنان نشوم يا در سختي زندگي الگويي براي آنها نباشم؟ من آفريده نشده ام تا مانند چارپايي بسته كه به علف پردازد، مشغول سورچراني باشم».(2)علي عليه السلام اين جملات را در حالي مي گفت كه چندي پيش از آن، جمعيت مشتاق عدالت، به خانه او هجوم آورده بودند. دو پهلوي او در ازدحام جمعيت فشرده شد و نزديك بود حسنين عليهماالسلام زير دست و پا بمانند. تشنگان عدالت گفته بودند از اين جا نمي رويم جز با بيعت؛ «طفره نرو! دستت را پيش آر تا بيعت كنيم». راه عذر بر علي بسته شد.همان جا بود كه تسليم شد اما در همان موضع تسليم، سيماي سياست علوي و حد و مرز حكومت خود را ترسيم كرد؛ «به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد سوگند! اگر حضور حاضران نبود و ياران به واسطه ياري حجت را بر من تمام نمي كردند و اگر خداوند از دانايان و عالمان پيمان نستانده بود كه بر سيري ستمگر و گرسنگي ستمديده تاب و قرار نداشته باشند، افسار شتر خلافت را پشت كوهانش مي افكندم كه دنياي شما نزد من از آب بيني بز باارزش تر است».(3)هريك از اين جملات طلايي و تيتر اولي! لابد صد تكبير به نشانه تأييد داشت. براي علي، بار امانت و سنگيني مسئوليت همان است كه به عثمان بن حنيف نوشت «آيا به اين بسنده كنم كه گويند امير مومنان است و در ناگواري هاي روزگار شريك آنان نشوم يا در سختي زندگي الگويي براي آنها نباشم». و تاريخ جاذبه و دافعه هاي بلند علي، دوباره از همين جا سرفصل گرفت.آنچه از تلخي و غصه در جان «مرتضي» ريخت- به تعبير استاد شهيد مرتضي مطهري- جريمه روح و شخصيت بزرگ بود. «والله معاويه زيرك تر و سياستمدارتر از من نيست اما او خيانت و نيرنگ و گناه مي كند. و اگر زشتي غدر و خيانت نبود، من سياستمدارترين مردم بودم اما هر غدر و نيرنگي، گناه است و هر گناهي، كفر. و براي هر نيرنگ باز خيانتكاري در روز قيامت پرچمي است كه با آن شناخته مي شود».(4)اين كه چرا علي با آن همه فضيلت بلارقيب، دشمن پيدا كرد، پاسخ را بايد در همين روح با كرامت و امانتدار او جست وجو كرد. امام درباره كسي شنيد كه مي گويند همه از او راضي هستند و شهادت داد كه قطعا او به جفا و نه به عدل رفتار كرده وگرنه با عدالت نمي توان همه را راضي كرد. و نيز سيره خويش را همان قرار داد كه به حارث همداني نوشت «بپرهيز از هر عملي كه صاحب خود را خشنود سازد اما براي عامه مسلمين ناخوش و زشت آيد. و بپرهيز از هر عملي كه در پنهان انجام گردد و در آشكار، باعث شرمندگي شود. و پرهيز كن از هر عملي كه وقتي از آن بپرسند، صاحب عمل انكار كند يا عذر بخواهد... و به صلاح آر هر نعمتي كه خداوند به تو ارزاني داشته و آن را تباه مكن. و بايد اثر نعمتي كه خداوند به تو داده در عمل تو ديده شود. و بدان كه برترين مومنان، برترين آنها در تقديم و بذل جان و مال و خاندان خويش است...».(5)غير از دنياطلبان، حتي دوستان به ظاهر مصلحت انديش امام از او مي خواستند فعلا با صاحبان امتياز و قدرت مدارا كند و عدالت را درباره غارت آنها از بيت المال جاري نسازد تا به پيروزي رسد. پاسخ امام به اين دو گروه متفاوت هم يكي بود. «آيا مرا فرمان مي دهيد كه پيروزي را در ستم بر كساني كه ولايت مرا پذيرفته اند، طلب كنم؟! به خدا سوگند تا دنيا دنياست و ستاره اي از پس ستاره اي مي آيد، هرگز چنين نخواهم كرد. اگر مال از آن من بود، همه را به مساوات تقسيم مي كردم چه رسد به اين كه مال قطعا و منحصرا مال خداست».(6)عدم اعتماد و اطمينان به سياستمداران و هراس از خيانت آنها، همواره نگراني بشر در طول تاريخ بوده است. آنچه از علي ابن ابيطالب عليه السلام اسطوره سياست ساخت، عزت(نفوذناپذيري) او بود. روح علي بزرگ بود و روح بزرگ را نمي شد خريد و فروخت و معامله كرد. او چون جان خويش را ارزاني رضايت حق كرده بود، شان نزول اين آيه شريفه شد كه «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله والله رئوف بالعباد. و از مردم كسي است كه جان خويش را براي كسب خشنودي پروردگار معامله كرده و خدا نسبت به بندگان مهربان است».(7)او حاضر نبود جان گرامي را ارزان و به هر ناكسي بفروشد. «آيا آزاده اي نيست كه اين ته مانده غذا زير دندان(دنيا) را فرو گذارد؟ بدانيد كه براي جان هاي شما بهايي جز بهشت نيست، پس جان خود را جز به همان نفروشيد».(8)آنها كه به دوستي علي گرويدند، براي جهاد و مجاهدت سبكبار و مهيا بودند وگرنه، فربه شدگان و سنگين شدگان از دنيا و «طعمه» قدرت و بيت المال، يا نتوانستند او را همراهي كنند و يا روياروي او ايستادند در حالي كه به فضيلت هاي بي همانندش شهادت مي دادند.امام مرز كشيد ميان جان هاي گرامي همطراز رضوان خداوند با فرومايگان مسلمان نما و اهل خدعه، آنجا كه فرمود «كجايند برگزيدگان و شايستگان و آزادگان و بزرگواران شما؟!... فساد آشكار شد اما كسي كه آن را زشت شمارد و بازدارد و تغيير دهد، نيست. آيا اين چنين مي خواهيد مجاور خداوند در عالم قدس شويد و عزيزترين اولياي او باشيد؟ هرگز! با خدا و رضوان او خدعه نتوان كرد و به رضايت او جز با طاعتش نمي توان رسيد. لعنت خدا بر آنها كه امر به معروف مي كنند و خود، آن را فرو مي گذارند، و از منكر بازمي دارند و خود به آن عمل مي كنند».(9)گروه خوني «ابوتراب»- آن افلاكي خاك نشين- نمي توانست با جماعت دنيازده، زراندوز، طرفدار تبعيض، رياست طلب، خائن به امانت، عافيت طلب، منافق، ميانه نما، مقدس مآب آلوده و مستعد سواري دادن به جبهه جور و فساد و تبعيض سازگار باشد كه او در روز بيعت، با خدا و خلق هر دو عهد بسته بود خيانت در امانت نكند و حق خدا و خلق را ارزاني زياده خواهان نكند.بنابراين جبهه اي مقابل او آراسته شد كه يك سر آن معاويه و عمروعاص و وليد و مروان و همه امويان ذاتا كافر بودند و سر ديگر آن، ياران بيعت شكني چون زبير و طلحه، و ميانه اين صف، مقدس مآبان دنيازده و اهل حسادتي چون ابوموسي اشعري و سعد ابي وقاص. و سياهي لشكر آنها جماعت ساده لوح حيرت زده اما مغرور و لجوجي از تيره خوارج. بيگانه و دوست هريك جدا- و گاه با هم ساخته!- دل مولا را شكستند و جان او را خستند تا يكي از پاك دست ترين و قدرتمندترين سياستمداران تاريخ، مظلوم ترين آنها شود.علي مغضوب واقع شد و در كانون انواع هجمه ها از جمله ترور شخصيت قرار گرفت، چون نقطه اطمينان صيانت از سلامت سياست شده بود. بر او خشم گرفتند و آشكار و پنهان، رشته هاي اقتدار و سياست ورزي او را گسيختند چون نفوذناپذير و غيرقابل معامله بود و به تعبير حضرت زهرا(سلام الله عليها) امامت او مي توانست «امان از تفرقه» باشد. از او انتقام كشيدند چون با حق آميخته و پرچم شاخص عدالت شده بود.او علم جهاد را در برابر همه امتيازطلبي ها و برتري جويي ها برافراشته بود و تا اين پرچم برپا بود، به بردگي گرفتن مردم امكان پذير نبود. همه مسئله اين بود كه با حضور علي، سياست گرد مدار حق و عدالت مي گشت و اين محوريت و حكميت بايد از علي ستانده مي شد. چنين بود كه حكميت پيش هر كس جز علي بردند، در حالي كه فرمان داده شده بودند به طاغوت كافر شوند. ايمان ها را موريانه خورد و پايه هاي امارت امير مومنان و امام عدالت شكاف برداشت.در بحبوحه يكي از ناكامي هاي صفين بود كه امام ابياتي با اين مضمون خواند «اگر اطاعت مي كردند آنها را با امنيت و آسايش در جنت الهي پناه مي دادم اما چگونه محكم كنم امري را كه در آن از من مي خواهند انديشه فرومايگان بي سر و پا را پيروي كنم». و گره در كار امام افتاد وقتي از او نشنيدند و نپذيرفتند كه «تا پيروزي بيش از يك نفس نمانده»، حتي اگر مالك اشتر علي به نزديكي خيمه معاويه رسيده بود و غمگسارانه فرياد مي زد «تا پيروزي به اندازه يك كمان باقي نمانده است».بدن هاي كنار هم با سوداهاي پراكنده از يكديگر- همان ها كه حضرت مي فرمود كلامتان صخره سخت را نرم مي كند اما عمل شما دشمنان را به طمع مي اندازد(10)- امير عدالت را زمينگير كردند.با اين اوصاف درباره سيره سياسي امير مومنان چگونه بايد قضاوت كرد؟ آيا او آرمانگرايي بود كه شكست خورد و بنابراين بايد سياست را به مفهوم حقيقي سكولاريزه كرد و «زهر ماري» عمروعاص بازي و ماكياوليسم را بدان آميخت؟ ادعاي شكست منطق علوي، يك مغالطه بزرگ است.اين منطق، منطقي به غايت انساني و شدني است و اگر تمام و كمال حاكم نشد، اشكال نه در ذات اين منطق بلكه در كم كاري و نقض غرض و ناهمراهي حاملان(برخي همراهان امام) بود. در كارآمدي و ماندگاري سيره علوي همين بس كه 14 قرن بعد، انقلابي بزرگ با الهام از آن رويكرد علوي به پيروزي رسيد و زنجيره اي از پيروزي هاي جهاني مستضعفان را در پي آورد.جهان، در حال انقلابي بزرگ است اما نه به نام معاويه و عمروعاص و اصحاب سقيفه و جمل. پرچمدار اصلي اين نهضت(عج) انسان كاملي است از نسل علي كه امير مومنان در بشارت آمدن و پيروزي اش فرمود «جهان پس از سركشي رو به ما اهل بيت خواهد كرد، همچون ماده شتر بد خو كه با طفل خود مهربان شود. و نريد ان نمنّ علي الذين استضعفوا في الارض...».1421 سال پس از ماجراي غدير، جهان آبستن حوادث و جنبش بزرگي است كه كانون آن در پايتخت محبت مولا(ايران) قرار گرفته است. اكنون در ايران مردماني باليده و برآمده اند كه پشت در پشت هم و زير پرچم ولايت فقيه به مولاي متقيان و امير عدالت(ع) اقتدا كرده اند. عزم جزم آنها «علوي» شدن است چندان كه بشارتش را رسول خدا ذيل آيه شريفه «يا ايهاالذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبّهم و يحبونه...»(11) داده است؛ فروتن با مومنان، نفوذناپذير و سرسخت در برابر كافران، مجاهد در راه خدا و نترس در برابر ملامت سرزنش كنندگان. و اين هنوز از نتايج سحر غدير است، تا صبح دولت حق بدمد، ان شاءالله.طالع اگر مدد كند، دامنش آورم به كفگر بكشم زهي طرب، ور بكشد زهي شرفحافظ اگر قدم زني در ره خاندان به صدقبدرقه رهت شود همت شحنه نجف1- فروغ ولايت، آيت الله جعفر سبحاني، صفحه 1.632- نامه 54 نهج البلاغه.3- خطبه 3.4- خطبه 5.195- نامه 96 نهج البلاغه.6- خطبه 6.127- آيه 720 سوره بقره.8- نهج البلاغه، حكمت 6.459- خطبه 9.1201- خطبه 9.211- آيه 45 سوره مائده.جمهوري اسلامي: خطر ميل به تجاوز از قانون «خطر ميل به تجاوز از قانون»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ميل به تجاوز از قانون توسط مسئولان اجرائي در نظام جمهوري اسلامي به دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي برمي‌گردد كه دو لايحه براي افزايش اختيارات رئيس جمهور پيشنهاد كرد و البته با مقاومت‌هاي شديدي كه صورت گرفت به جائي نرسيد و مسئول اجرائي كشور از پيگيري آن منصرف شد. در آن دو لايحه، كه به "لوايح دوقلو" معروف شده بودند، براي رئيس جمهور اختيارات وسيعي در زمينه نظارت بر عملكرد دادگاه‌ها و تأييد يا رد تصميمات قضات در بعضي پرونده‌ها پيش‌بيني شده بود كه اگر به تصويب مي‌رسيد و چنان اختياراتي به رئيس جمهور داده مي‌شد استقلال قوه قضائيه به خطر مي‌افتاد. به همين جهت، دلسوزان كشور و نظام و ملت، با "لوايح دوقلو" مخالفت كردند و روزنامه جمهوري اسلامي نيز با انتشار مقالات، مصاحبه‌ها و اظهارنظرها در سطح وسيع، در ناكام نمودن آن گرايش فوق قانون نقش ايفا كرد.امروز كه ماجراي ميل به تجاوز از قانون، كشمكش‌هاي دامنه‌داري را ميان دو قوه مجريه ومقننه شكل داده و حتي اعتراضاتي از ناحيه نمايندگان مجلس به اظهارات سخنگوي شوراي نگهبان را سبب شده است، اين احساس در همه‌ي كساني كه ماجراي "لوايح دوقلو"ي رئيس جمهور اصلاحات را به ياد دارند زنده مي‌شود بطوري كه مي‌گويند خدا را بايد شاكر باشيم كه آن زمان بموقع و با هوشياري كامل در برابر آن ميل خلاف قانون ايستاديم و مانع تحقق آن بدعت شديم. اگر آن دو لايحه به تصويب مي‌رسيدند علاوه بر آنكه قوه قضائيه استقلال خود را از دست ميداد، زمينه براي تجاوزهاي ديگر به قانون نيز فراهم مي‌شد و امروز مي‌توانستند قوه مقننه را نيز با استناد به همان بدعت وادار به تسليم كنند.آنچه در دوران دولت اصلاحات موجب مخالفت با "لوايح دوقلو" شد اين بود كه اولا اين اقدام برخلاف استقلال قواست و ثانيا دخالت رئيس جمهور در قواي ديگر، زمينه‌ساز استبداد خواهد شد و اين هر دو براي نظام جمهوري اسلامي سمي مهلك هستند. فلسفه ايجاد نظام جمهوري اسلامي با ويژگي‌هائي كه در قانون اساسي براي آن درنظر گرفته شده اينست كه اداره امور كشور بر محور قانون باشد و هيچكس خود را فوق قانون نداند.اگر قانون، محور اداره كشور باشد، ارزش‌ها و اصول نيز رعايت خواهند شد، زيرا تدوين‌كنندگان قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي اين قانون را بر مبناي شريعت و حقوق انساني تنظيم كرده‌اند و قوانين فرعي بعدي كه بر مبناي اين قانون اساسي تدوين و تصويب مي‌شوند و به تأييد شوراي نگهبان مي‌رسند دربرگيرنده ارزش‌ها و اصول هستند. در مقابل، عدم پاي‌بندي به قانون و دخالت يك قوه در قواي ديگر، موجب پيدايش هرج و مرج و بازگشت به استبداد خواهد شد و اين نقض غرض و بازگشت به دوران قبل از نظام جمهوري اسلامي است.اين خطر، فقط مربوط به دخالت قوه مجريه در دو قوه ديگر نيست، اگر قوه قضائيه هم در قوه مجريه و مقننه دخالت كند و يا قوه مقننه در امور مربوط به قوه مجريه و قوه قضائيه دخالت نمايد در آنصورت نيز علاوه بر از دست رفتن استقلال قوا، زمينه براي پيدايش استبداد فراهم خواهد شد. البته بعضي وظايف ذاتي قوه قضائيه ايجاب مي‌كند به تخلفات مسئولان اجرائي كشور رسيدگي نمايد و اين چون طبق قانون اساسي و مقتضاي فلسفه وجودي قوه قضائيه است دخالت در قوه مجريه محسوب نمي‌شود.قوه قضائيه، همين وظيفه را نسبت به قوه مقننه نيز برعهده دارد كما اينكه قوه مقننه نيز طبق آنچه قانون اساسي مقرر نموده عهده‌دار نظارت بر دو قوه ديگر است و حق تحقيق و تفحص در آنها را دارد و اين كار نيز چون از وظايف ذاتي نمايندگان مجلس است، دخالت در دو قوه ديگر محسوب نمي‌شود.روح قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي، تفرق قدرت و استقلال قواست. همين نكنه است كه "قانونمندي" و آزادي در پرتو قانون را در كشور نهادينه مي‌كند و مانع بروز استبداد مي‌شود.واقعيت اينست كه در منازعاتي كه مدتي است ميان رئيس جمهور و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بر سر مصوبات مجلس و چرائي عدم اجراي بعضي از قوانين توسط رئيس جمهور وجود دارد، بهترين داور، خود قانون است و نيازي به داوري‌هاي ديگر نيست. اصول قانون اساسي كاملا صريح و روشن هستند و خود قانون اساسي اين را هم مشخص كرده است كه كدام نهاد مي‌تواند ابهامات يا اختلافات موجود بر سر تفسير قانون اساسي را برطرف كند. وظايف و اختيارات مجلس و رئيس جمهور نيز از نظر قانوني كاملا مشخص و روشن است و اگر آنها به آنچه قانون مقرر داشته پاي‌بندي نشان دهند هرگز مشكلي پيش نخواهد آمد.نكته‌اي كه باقي ميماند ايرادي است كه ممكن است كساني به قانون اساسي داشته باشند. تمايل به برخورداري از اختيارات بيشتر نيز ممكن است يكي ديگر از عوامل بروز منازعات ميان قوه مجريه و قوه مقننه باشد.در اين دو صور ت، باز هم عمل به آنچه قانون مقرر داشته، انتظاري است كه از مسئولان وجود دارد. ترميم قانون اساسي نيز راهكار مشخصي دارد كه در خود قانون اساسي پيش‌بيني شده و اين كار در نظام جمهوري اسلامي يكبار (در سال 1368) صورت گرفته و در صورتي كه ضرورت داشته باشد قابل تكرار است، ولي تا زماني كه اين كار صورت نگرفته، عمل به همين قانون اساسي و عدم تخلف از آن وظيفه همه‌ي مسئولان است.كساني كه اين قانون اساسي و هر قانون ناشي از آنرا ناقص ميدانند نيز بايد به اين واقعيت توجه نمايند كه عمل به قانون حتي اگر ناقص و معيوب باشد بهتر از تجاوز از قانون است. ميل به تجاوز از قانون يا عمل نكردن به قانون، موجب پيدايش ديكتاتوري و استبداد مي‌شود، خطري كه ملت ايران براي در امان ماندن از آن قيام كرد و انقلاب اسلامي را به رهبري امام خميني به پيروزي رساند.رسالت: از مشرق غدير«از مشرق غدير»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم سيد مسعود علوي است كه در آن مي‌خوانيد؛نه برکه غدير، که هستي، شکوفه باران باغ ولايت شد.عجبا که وسعت اقيانوس آفرينش در برکه اي به يکباره گنجيد و تمامت قامت عشق در آيينه قلب مولا پيدا شد.بنفشه هاي عاطفه در پاي قدوم بهشتي اش پرنيان ارادت گسترانيدند و ابروان سياه نبي، محراب نماز علي شد.شکرا که در ضيافت الهي، امانت عظيم عرش از فراز دستان رسول اعظم يار به مقيمان خاک عطا گرديد.خوشا ساغر از دست ساقي گرفتن؛به ياد جلوه اعصار نوشيدن.خوشا مستي مستان و خوشا بر درگه ميخانه بنشستن؛و آنگه روي مهر و ماه را بوسيدن.سجاده هاي طراوت گشاييد و ياس سپاس بيفشانيد و سحر را صدا کنيد که خورشيد رسالت و ماه ولايت از مشرق غدير، تابان شد.امشب، ليلة القدر اهل ولاست و فردا نويد احياي عاشقان را از زبان صباي صفا مي توان شنيد؛«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک...»مهر ولايت از کوهسار کرامت دست رسول، طلوعي دوبارهمي يابد؛«عم يتسائلون»؟تشنه کامان ولايت چه مي جويند و سراغ که را مي گيرند؟«عن النبأ العظيم».حادثه اي سترگ و تحولي بزرگ.فردا نشاط بهار و رونق باغ بر بسيط خاک مي گسترد.فردا بشارتي شگرف از ملکوت مي تراود و بر دلهاي مشتاقان، نزول مي يابد.شجر رنج رسولان يار به بار مي نشيند. عسرت صالحين، ثمرات يسير و خوشگوار مي دهد؛«فان مع العسر يسرا».غدير، پرنيان قدوم آل ياسين است.غدير، نه يک برکه؛ بلکه اقيانوسي است که امواج اميد از آنمي خيزد و گوهر اسرار عرش را در ژرفاي خود نهفته است.غدير، آغاز حکومت بندگان صالح خدا و وارثان زمين است.اي امير غدير! اي ساقي صفا! عدل، نام تو را زمزمه مي کند. فضيلت، تو را مي خواند. اشک يتيمان و ضعيفان به اشتياق شمشير ستمسوز تو بر رواق ديده مي ريزد.کجاست دستهاي دوست داشتني ات که نوازشگر عاشقان بود و آتش گداخته در کف امتيازطلبان مي گذاشت؟تو رنجديدگان تاريخ را به ضيافت عدالت بردي و جانمايه شرافت را که در قفس اشرافيت، پژمرده بود، رهانيدي و به بوستان شرف و آزادگي آوردي.طلحه ها و زبيرها، تاب عدل تو را ندارند و سينه تنگشان براي بي کران حکمت تو، حقير و بي مقدار است.تو ميان اهل زمين، غريبي و تلألؤ لطفت را کسي تاب نمي آورد.کجاست مالک اشتر که نگاه ناز تو را بشناسد؟کجايند عمار و قيس و عدي و ميثم و حجر و صعصعه که سقيفه هاي ستم را به هيچ انگارند و ارادت را در چکاچک شمشيرهاي جهاد، جويند و به درخشش زرهاي بيت المال، ديده ندوزند.يا علي! کوفه لايق گامهاي عرشي تو نيست. کانون حکمت تو دلهاي دلخستگان سقيفه ستيز تمامي اعصار است.اگر تمامت خاک را سقيفه کنند و در زرينه ها و قصرها غوطه ور شوند، شيعه فقط خاکبوس آستان عدالت گستر علي است.شيعه، سيماي نور آسمانها و زمين را در خشت خانه محقر مولا مي بيند.اي خداي قدير! در غدير با علي بيعت کرده ايم و تا حشر، معتکف کوي آل اوييم. از ازل، خاک وجودمان را با باده ولايت مولا سرشته اند و ميثاق ما با خميني و بيعتمان با خامنه اي، بازتاب نور غدير در تاريخ سرخ شيعه است.سبزترين بهار ولايت، عيد جليل امامت، بر ساکنان حصن توحيد و مقيمان هماره غدير، خجسته باد.مردم سالاري: عيدسعيد غديرخم برترين عيد«عيدسعيد غديرخم برترين عيد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم سيد رضا اکرمي است كه در آن مي‌خوانيد؛1- هيجدهم ذي حجه هر سال، يادآور خاطره اي دل نشين است که حق بود و عدل بود و وحي خداوندي، و در سوره مائده «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمک من الناس، ان الله لا يهدي القوم الکافرين، آيه 67» را دارد که در آن روز علي عليه السلا م به صورت رسمي و علني و درحضور جمعيت معتنابهي «120تا 90 هزار نفر مرد و زن » به عنوان وصي، خليفه، ولي مسلمين بعد از پيامبر اعظم معرفي شده و حاضران بيعت کردند و دستور گرفتند که به غائبان«فليبلغ الشاهد الغائب و الوالد، الولد» موضوع را خبر دهند و اين رويداد را اطلا ع رساني کنند. خداوند سپس فرمود«اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الا سلا م دينا» امروز دين شما به اکمال رسيد و نعمت هاي خدا برشما به تماميت و اسلا م دين مرضي خداوند شد و اعلا م شد که کافران با اين نصب و انتصاب نوميد گشتند«اليوم يئس الذين کفروا من دينکم» و ديگر آسيبي ازناحيه آنان مسلمانان و اسلا م را تهديد نمي کند.«فلا تخشو هم واخشون» نا گفته نماند که همه آيات مربوط به غدير خم حالت انحصاري دارند و تنها يک بار در قرآن، ذکر شده اند همچون آيه تطهير و سوره کوثر و شجره طيبه، و آيات غدير و ولا يت «انما وليکم الله و رسوله والذين آمنوا» نيز در همين سوره وجود دارند.2-اين رويداد ضروري ترين موضوع را يادآوري مي کند. پيامبر خاتم پس از خود جانشين مي خواهد ودين اسلا م جهاني، ماندگاري مي طلبد و آينده نگري درهمه امور از جمله تداوم و توسعه اسلا م و جهاني شدن«هوالذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق، ليظهره علي الدين کله، ولوکره المشرکون. صف» در اراده الهي وجود دارد، وقتي ارسال رسول و انزال کتاب آسماني قرآن به پايان مي رسد، ضرورت دارد کسي و کساني باشند که اين دين وکتاب را تعليم دهند و تدريس کنند و تفسير نمايند و توضيح دهند و خودآموزش ديده و تربيت شده وآزمايش شده در اين مکتب و دين باشند و از هرجهت مورد اطمينان و اعتماد، آورنده دين و مقبول خداوند، باشند و بدين جهت است که خداوند وقتي ابراهيم خليل را امام «قال اني جاعلک للناس اماما» معرفي کرد ازخداوند براي ذريه خود اين منصب و مسووليت را خواست «و من ذريتي» ندا آمد «قال لا ينال عهدي الظالمين» اين مسووليت و منصب به ستمگران نمي رسد، کسي مسووليت را دارا مي گردد که از هرجهت مصونيت و مشروعيت و مقبوليت داشته باشد، بنابراين خداوند به رسول خدا دستور مي دهد در بيابان«حجفه» بماند و علي عليه السلا م را که از هر جهت حائز شرايط است به مردم به عنوان مولي «من کنت مولا ه فهذا علي مولا ه» معرفي نمايد و از مردم بيعت بگيرد. در منصب امامت، نصب وجود دارد از جانب خدا و نص وجود دارد که پيامبر حضرت علي و امامان بعدي را معرفي نمود و با شفافيت آنان را نام«اسم و لقب و کنيه» برد و هر امامي، امام بعدي را معرفي نمود.3- اگر اين رويداد رخ نمي داد جامعيت اسلا م و ماندگاري آن و خاتميت نبوت و رسالت مخدوش مي شد، که اين چه ديني است که مي خواهد بماند ولي معلم و مفسر و رهبر پس از پيامبر ندارد، مگر مي شود رسول خدا در يک سفر معمولي از مدينه به بيرون شهر، کسي را به جاي خود بگمارد ولي براي پس از خود هيچ انديشه اي نداشته باشد. در عصر حاضر هر رئيس جمهور و پادشاه براي روز مبادا «معاون، وليعهد، گاهي دو نفر وليعهد» دارند و احدي اين کار را منفي نمي داند و به عکس، اگر نفر دومي در هر کشور براي اداره کشورنباشد و منظور  نشده باشد مورد خدشه خواهد بود و آينده نگري در همه مباحث «اعتقادي، اجتماعي، اقتصادي» و از جمله سياسي وجود دارد، جمله رسول اکرم «الا ئمه بعدي اثناعشر» در متن کتب حديثي از اهل سنتند و شيعه از رسول خدا آمده است، هم جانشينان معلومند و هم عدد آنها.4- ممکن است سوال شود چگونه و چرا خداوند و مردم حضرت علي را پذيرفتند و توسط رسل خدا معرفي شد، که پاسخ اين است، اولا  خداوند حکيم عليم و خبير بصير، که بنده شناس است و انسان شناس، او مي داند چه کسي شايستگي براي اين مسووليت سنگين دارد و حضرت علي را لا يق اين عنوان ديده است و اگر بنا بود پيامبر انتخاب کند و مردم گزينش نمايند غير از علي ابن ابيطالب مولود خانه کعبه، کسي اين امتيازات را نداشت، و نمي شد به او اعتماد و اطمينان کرد، چون حضرت «اعلم الناس» بود رسول خدا فرموده بود «انا مدينه العلم و علي بابها» و حضرت «اشجع الناس» بود که در نبرد خندق نداي آسماني آمد «لا فتي الا  علي، لا  سيف الا  ذوالفقار» و در شب هجرت وفاداري و فداکاري را تمام و کمال نشان داد که آيه «و من الناس من يشري نفسه ابتغا» مرضات الله»درباره وي نازل شد، چه کسي جز علي (ع) علم الکتاب دارد، چه کسي در حال نماز و رکوع، انفاق مي کند و مدال «انما وليکم الله رسوله و الذين آمنوا» را دريافت مي نمايد، چه کسي جز علي (ع) در آيه مباهله جان پيامبر «ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» معرفي مي گردد، اما در بين انصار و مهاجرين، صحابه و معاشرين، از هر جهت ممتاز بود و اگر معيار واگذاري مسووليت، داشتن ارزش ها و برتريهاي مناسب مسووليت مي باشد جز علي (ع) چه کسي آنها را دارد، پس علي (ع) اهل است و محل اولي است و اليق، اعلم است و ازهد، اشجع است وادهي، اعقل است و اتقي.5- اينک در اين عيد سعيد، چه مسووليتي داريم، نخست بايد حضرت را بشناسيم و بدانيم در زندگي 63 ساله وي با آن همه فراز و فرود، چه گذشت، و سپس حضرت را به ديگران بشناسانيم و در مرحله بعد، به مزار حضرت مشرف شويم و به دربار وي عاجزانه عرض ارادت و تجديد عهد نمائيم و النهايه به مقدار ميسور فهم و فکر خود به حضرت نزديک شده و خود را همرنگ وي بسازيم، بايد فداکاري مالي و مادي و معنوي نمود تا از دست حضرت مدال بگيريم و از شفاعت و زيارت وي بهره مند شويم، کتاب درباره حضرت بخوانيم و براي ديگران تبيين کنيم، توسل به حضرت جوئيم و از برکات وجودي امام (ع) بهره بگيريم. ايران:ستاره غدير«ستاره غدير»عنوان يادداشت روزنامه‌ي ايران است كه در آن مي‌خوانيد؛غدير، تنها نام يك منطقه نيست، نماد جرياني است كه فرهنگ ايستادگي، مظلوميت و شهادت را در ظرف بي‌نهايتي به نام شيعه قرار داده است: ايستادگي در كنار رسول خدا(ص)، مظلوميت در برابر حملات به دختر رسول خدا و شهادت از براي تداوم راه رسول خدا.غدير، تنها يك واقعه نيست، نمايش همه تلاش‌ها و مجاهدت‌ها و جراحت‌هايي است كه پيامبر اكرم(صلّي‌الله عليه و آله و سلّم) در راه اعتلاي اسلام با آن، گام‌هاي قبلي خود را استوار ساخت تا هزار و 400 سال بتواند چراغ هدايت بشريت براي دوري از شرك و نفاق باشد.غدير، تنها نام يك روز نيست، رمزي است كه امتداد خدا را نشان مي‌دهد، امتدادي كه كوثر زلال هستي در رودخانه نبوت خود را نمايان مي سازد و همه را سيراب مي‌كند.مسلمانان، غدير را جشن مي‌گيرند از آن رو كه برترين عيد امت حضرت پيامبر است و روز بيعت مجدد با همه نعمت‌هايي است كه خداوند به آن حضرت عطا كرد. بيعتي كه در آسمان‌ها مشهورتر از زمين بوده و عظمت آن يادآور كامل شدن دين خدا و آمرزش بندگان است.امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايند: «بخشش‌هاي خداوند به كسي كه (حقيقت) آن روز را شناخته است، قابل شمارش نيست.» زيرا ستاره غدير همانند ستاره‌هاي فطر و قربان و جمعه درخشان است و نور هدايت آن بر همگان، تابان.آفرينش: بي‌تفاوتي به سنت هاي اجتماعي، خطر بي‌هويتي«بي‌تفاوتي به سنت هاي اجتماعي، خطر بي‌هويتي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛هر چند تغيير، جزيي از زندگي بشر و هر جامعه اي است و در گذر زمان بسياري از امور تغيير مي كنند، اما مهم تر از خود تغيير، آمادگي انسان ها براي مواجهه با آثار آن تغيرات و توجه به بنيان ها، رسوم، سنت وهويت گذشته آنها است در اين بين است که بايد به ياد داشت که اين سنت هاو آداب ورسوم گذشته هستند که در واقع بنياني اساسي براي هر جامعه اي محسوب مي شوند و همواره در طول تاريخ هر جامعه اي اصل تفکيک ناپذيري از آن جامعه بود ه اند و با عملکرد خود باعث تقويت بنيان هاي هر جامعه اي وهمگرايي شده و به خودي خود ميتواند وجه مشخصه آن جامعه وکشور بوده باشد در اين راستا اين سنت و رسوم ها گاه آنقدر اهميت پيدا مي کند که در واقع نشانگرو نماد هويتي هر کشوري شده است اين اهميت است که امروزه با وجود تحولات دنياي جديد و پيشرفت هاي بسياري که رخ داده است خيلي از کشورها را به سمت حفظ و نگهداشت آداب وسنن قديمي و گذشته خود کشانده است در اين حال وضعيت امروز جامعه ما نيز مصداقي از اين موضوع است چه اينکه در گذار از سنت به مدرنيته و به همراه تغييرات آشفته فرهنگي جامعه ها، جامعه ايراني دگرگوني هاي گسترده‌اي را تجربه کرده و درك اين دگرگوني و پيش بيني آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف حائز اهميت باشد در اين حال مفاهيمي و سنت هايي مانند توجه به فاميل، فرمانبري و احترام به بزرگتر ها، آبرو و حيثيت خانوادگي و غيره، به دليل شرايط ياد شده، در خانواده هاي مختلف، معاني و تعبيرهاي متفاوتي پيدا كرده اند و راه و روندي نامتناسب و متضاد با آداب و رسوم گذشته ايراني مي پيمايند به طوري که امروزه بسياري بر بروز پديده فراموشي سنتهاو آداب نيک و گرانبهاي ايراني هشدار داده و بر اين نظرند که در صورت عدم توجه جدي و بنيادين به مساله حفظ و باز شناسي و ياداوري رسوم و آداب عمدتا گرانبهاي گذشته جامعه در آينده خطرات متعدد اجتماعي و فرهنگي کشور را تهديد خواهد کرد چه اينکه با کم رنگ تر شدن تدريجي اين ارزش هاو سنت ها در جامعه عملا جايگزين مناسب براي آنها يافت نخواهد شد بطور مثال ارتباطات فاميلي و خانوادگي در ايران كه جزء سنت هاي ما است و دين اسلام نيز همواره بر آن تاكيد كرده است.به مرور زمان با توجه به بهانه هايي مانند مشغله هاي زندگي، كمبود فرصت، بعد مسافت و غيره كم و كمتر مي شود و جايگزين مناسبي هم براي آن وجود ندارد علاوه بر ان نيز ممکن است به افزايش احساس تنهايي و ناموزون شدن روابط اجتماعي و فرهنگي در نسل ها و خانواده هاي ايراني نيز بينجامد .آنچه مشخص است در حال حاضرو باو جود تعارض بين سنت و مدرنيته است انسان وخانواده ايراني اصول و مفاهيمي از سنت را هنوز يدك مي كشد در اين حال بايد دانست که اين دوگانگي بين سنت و مدرنيته هميشه مستلزم تقابل نيست و همانند بسياري از کشور ها مي توان در سايه توجه به مدرنيته سنت ها و آداب نيک گذشتگان که به خودي خود نمادو مقوم جامعه امروز نيز هستند حفظ گردد امري که در کشور ما نيز مي تواند مورد توجه بيشتر مسئولان فرهنگي، آموزشي و شهروندان قرار گيرد.جهان صنعت:درسي از بعضي کشور‌هاي آفريقايي«درسي از بعضي کشور‌هاي آفريقايي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم روژيا يکتا است كه در آن مي‌خوانيد؛ دوره‌هاي قبل نه تنها  کمتر از اين امر برخوردار مي‌شدند بلکه نامشان را هم اگر مي‌شناختيم دير‌به‌دير به گوش‌مان مي‌رسيد.در اولين روزهاي دولت نهم اين مساله را به عنوان پرسش با يکي از همکاران اصولگرا مطرح کردم و وي در پاسخ از من خواست تا به  فرستادن کارشناسان و متخصصان در اين کشورهاي ثروتمند دقت کنم که اين  حرکت از نگاه وي‌ به‌ لحاظ اقتصادي‌ بسيار سودمند خواهد بود.   اما حال که چند سال است از اين اتفاق و پرسش مي‌گذرد نه تنها سود اقتصادي قابل لمسي‌ ملاحظه نشده بلکه آنچه ديده مي‌شود هزينه‌هاي سياسي است.در اين ارتباط جا دارد که اشاره شود چندي پيش دولت کشور کومور اعلام کرد که براي ارتباط با ايران ريسک کرده است.دولت نيجريه به بهانه‌اي سياست‌هاي ايران را مورد پرسش قرار داده‌ و حالا کشور گامبيا به گزارش سايت تابناک تمامي مناسبات خود را با ايران قطع کرده است.کارشناسان پيش از اين ادعاها  گفته بودند که اعتمادکردن به کشورهاي کوچکي که براي کسب کمترين سود به سرعت تغيير موضع مي‌دهند، چندان منطقي به نظر نمي‌رسد.بنابراين به نظر مي‌رسد با گرفتن اين درس از غيرقابل اعتماد بودن بعضي کشورها حداقل در خطه آفريقا از اين پس در انتخاب‌ها براي کسب اهداف سياسي و اقتصادي در سطح جهان دستگاه ديپلماسي کشور دقت بيشتري به خرج دهد زيرا مردم کشورمان شايسته  چنين توهين‌هايي آن هم از سوي سرزمين‌هايي که خواب رابطه با ما را مي‌ديدند، نيستند.دنياي اقتصاد:اقتصاد سالم و هواي پاك«اقتصاد سالم و هواي پاك»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن مي‌خوانيد؛همه كشورهاي جهان از نيم‌قرن پيش با آلودگي هوا دست به گريبانند. ايران هم يكي مانند همه است؛ اما داستان پايتخت ايران قدري متفاوت است. تهران جزو 10 شهر آلوده جهان نيست؛ اما آلودگي آن به علت شمار ساكنان و تراكم جمعيت، تهديد‌كننده‌تر از ديگر شهرهاي آلوده جهان است.مجموع جمعيت آلوده‌ترين شهرهاي جهان كه در جمهوري آذربايجان، اوكراين، چين، پرو، زامبيا و روسيه واقع‌اند، مجموعا كمتر از 9 ميليون نفر است، حال آنكه جمعيت شب خواب تهران حدود 8 ميليون نفر و جمعيت روز زيست آن بيش از 10 ميليون نفر است.معناي ساده اين ارقام اين است كه شهروندان تهراني به شدت در معرض آلودگي‌اند و معضل آلودگي را مي‌توان نوعي آسيب ملي تلقي كرد. اما با اين آسيب چه مي‌توان كرد؟ راه‌حل‌هايي كه به طور معمول پيشنهاد يا اجرا مي‌شود، مبتني بر اندرز و هشدار است و گاهي نيز از ضرورت مهاجرت از تهران سخن گفته مي‌شود. اما اگر كسي به اندرزها و هشدارها گوش نكند و حاضر به ترك تهران نباشد، تكليف چيست؟براي معضل آلودگي، كارشناسان محيط‌زيست، جامعه‌شناسان و سياستمداران نسخه‌هاي پرشماري پيچيده‌اند، اما تاكنون آنچه كه اجرا شده (يا اجرا نشده) محصول اراده و تصميم سياستمداران بوده است. در اين ميان توصيه‌هايي هم اقتصاددانان دارند كه اساسا به آنها توجهي نشده است.اقتصاددانان به ويژه آنهايي كه طرفدار نظام اقتصاد بازار هستند، همه اشكال تخريب محيط‌زيست از جمله آلودگي هوا را محصول اقتصادهاي نابسامان و گسترش مديريت متمركز دولتي مي‌دانند و معتقدند موثرترين راه‌حل اقتصادي براي جلوگيري از ويراني طبيعت و محيط زيست و مهار آلودگي؛ تقويت مسووليت شهروندي از طريق ايجاد و بسط مالكيت خصوصي است.در چنين وضعي دادگاه‌ها كه ديگر با گروه‌ها و نهادهاي متنفذ دولتي روبه‌رو نيستند مي‌توانند با اقتدار و شجاعت، كار خود را انجام دهند. يعني اينكه مي‌توان هر گونه فعاليت اقتصادي و صنعتي را كه عامل آلودگي است با شكايت مدعيان خصوصي يا اقدام مدعي‌العموم مورد مواخذه قرار داد.مثلا در مورد آلودگي تهران، سوخت ناقص خودروها و دستگاه‌هاي گرمايشي و سرمايشي خانگي و واحدهاي صنعتي واقع در شرق و غرب تهران، منابع اصلي آلودگي هستند. اگر اين بنگاه‌ها و فعاليت‌ها همگي خصوصي باشند و قاعده مسووليت مدني در نظام حقوقي كشور با قدرت عمل كند، حتما مي‌توان از ابعاد آلودگي كاست.علاوه‌بر اين اقتصاد خصوصي، به‌ويژه وقتي كه پاسخگوي ضرر و زيان وارده به افراد و جامعه باشد، رقابت و بهسازي روش‌هاي توليد را جدي‌تر مي‌كند و راه را براي بر صدر نشستن شايستگان اقتصادي هموارتر و راه صعود بنگاه‌هاي ناكارآمد و آلوده‌كننده را ناهموارتر مي‌كند.تاثير غيرمستقيم اقتصاد آزاد بر محيط زيست نيز اين است كه شهرهاي بزرگ از جمله تهران با مشوق‌هاي يارانه‌اي خود جذب‌كننده مهاجران نخواهند بود و دولت ديگر ناگزير نخواهد بود با خواهش يا اجبار مردم را به ترك محل زندگي و انتخاب جاهاي ديگر وا دارد.اندرزهاي اخلاقي، هشدارهاي بهداشتي و فرمان‌هاي سياسي، احتمالا براي مردماني كه مسووليت اداره اموال و دارايي خود را بر عهده دارند كارسازتر خواهد بود تا كساني كه چشمشان در همه حال به دست دولت است. خير دولت و ملت از اين طريق بهتر حاصل مي‌شود.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 688]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن