واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طبیعت؛ خاستگاه هنرهای تجسمی جهان

شیوهای در خلق آثار هنری وجود دارد كه هنرپژوهان از آن به عنوان بكرزایی یا خلق بیآموزش هنری یاد میكنند. آثار هنرمندانی از این دست، معمولا با توجه به بن مایهها و ساختار ساده اما صریح مورد توجه قرار میگیرد. مكرمه قنبری پیرزنی كه در یكی از روستاهای شمال كشور سالها با رنگهای دستساز مشغول نقاشی بود یكی از همین هنرمندان بكرزا بود. هنرمندی كه بدون سواد و آموزش نقاشی آثاری خلق كرد كه در اروپا او را همت راز با مارك شاگال نقاش برجسته و جهانی فرانسوی مقایسه كردند. جالب اینجاست در مورد مكرمه قنبری سالهای سال گذشت و پس از مرگ این هنرمند كهنسال كه به طور اتفاقی از سوی معصومه سیحون گالریدار قدیمی و فقید كشورمان كشف شده بود و البته مورد توجه جهانی قرار گرفته بود، تازه هنرمندان دیگری نیز كه به این شیوه به خلق آثار هنری میپرداختند جسارت ارائه آثار خود را پیدا كردند.قنبری، هنرمندی كه بدون سواد و آموزش نقاشی آثاری خلق كرد كه در اروپا او را همت راز با مارك شاگال نقاش برجسته و جهانی فرانسوی مقایسه كردندحسن حاضرمشار هم یكی از همین هنرمندانی است كه خودآموخته به شكل و سیاق خویش به خلق آثار هنری میپردازد. این روزها نمایشگاه مجسمهها و نقاشیهای او كه چندی است در موسسه فرهنگی هنری صبا افتتاح شده، مورد توجه هنردوستان قرار گرفته است. متن ارائه شده گزارشی از این نمایشگاه است.هنری بومی و آشناآثار حاضرمشار تمی آشنا و بومی دارند. آثاری كه میتوان از آن به عنوان نگاه شخصی و غیرهنری به ابزار هنر یاد كرد. حاضرمشار پیش از این هم نمایشگاههایی در گالری گلستان، هما، آشیان نقش و مهر، رزاقی و فردوس از آثار خود برپا كرده كه با استقبال هنر دوستان مواجه شده بود. او كه بیش از 4 سال است به طور حرفهای كار مجسمهسازی با چوب را آغاز كرده، سالها در نجاری با چوب كار كرده است.خودش میگوید: «از سالها پیش نجاری را آموختهام و همیشه سر و كارم با چوب بوده است. 10 سال به صورت تفننی و حدود 4 سال است كه به صورت حرفهای مجسمههای چوبی میسازم و نقاشی میكنم. همه نقاشیهایم با رنگهای طبیعی است كه هم ثابتند و هم اینكه رنگشان زننده نیست و مثل خود طبیعت هستند.»حاضرمشار درباره رنگهای دستساز خود میگوید:«رنگها را از پوست گردو و شیره بعضی درختهای جنگلی میسازم. شیرهها را با روغنی میآمیزم و بعد رنگها را برای مجسمههایم استفاده میكنم.» با خنده میگوید: «اینها همهاش تجربه سالیان من است.»حاضرمشار كه در گوشهای از نمایشگاه در حال ساخت مجسمه یك زن روستایی است، میگوید: «همه مجسمههایم زیربنایی چوبی دارند. یعنی اسكلتشان را با چوب میسازم و بعد با خاك اره روی آن طرح میزنم و رنگآمیزیاش را شروع میكنم. ماندگاری چوب زیاد است و ماده خوبی هم برای ساخت مجسمه است.»حاضرمشار اگرچه 4 سال است كار ساخت مجسمه را آغاز كرده اما از سالهای دوری میگوید كه مجسمه میساخته: «40 سال پیش، چند باری مجسمههای بزرگی برای چند كافه در تهران ساختم. یك مجسمه اسب چوبی بزرگ و چند بار هم مجسمههای تزئینی بزرگ برای دكوراسیون چند كافه و رستوران. آن وقت هم مجسمههای بزرگ را مثل همین مجسمههای چوبی كوچك از چوبهای تكه تكهای كه انعطاف زیادی داشتند، ساختم. اول طراحی میكردم و بعد مجسمه را از دل تكه چوبها در میآوردم. با چوبهای تكه كار كردن را بیشتر از چوبهای بزرگ یك پارچه دوست دارم، چون طراحیاش زود تمام میشود و هم اینكه در نهایت كار بهتر از آب در میآید». حاضر مشار:مجسمههایم را از نقاشیها بیشتر دوست دارم. با مجسمههایم وقتی در حال شكل گرفتن و ساختنشان هستم، حرف میزنم بعد هر مجسمهای كه از دستم میرود و به فروش میرسد، حسرتش را میخورم».رنگ سادگی روستامجسمههای حاضرمشار بیشتر فیگوراتیو هستند؛ زنان روستایی با لباسهای محلی، مردان پهلوان، مجسمههایی از شیر، ماهی، حیوانات دیگر و پرندههایی كه بیشترشان كبوتر هستند. او میگوید: « تا حالا بیشتر از 1000 تا مجسمه از كبوترهایم را فروختهام و هنوز هم دوست دارم كبوتر كار كنم. اولین مجسمههایم هم كبوتر بودند». حاضرمشار به مجسمههایش دستی میكشد و میگوید: «مجسمههایم را از نقاشیها بیشتر دوست دارم. با مجسمههایم وقتی در حال شكل گرفتن و ساختنشان هستم، حرف میزنم بعد هر مجسمهای كه از دستم میرود و به فروش میرسد، حسرتش را میخورم».آثار حاضرمشار موضوعی آشنا و بومی دارند. آثاری كه میتوان از آن به عنوان نگاه شخصی و غیرهنری به ابزار هنر یاد كرد. حاضرمشار پیش از این هم نمایشگاههایی در گالری گلستان، هما، آشیان نقش و مهر، رزاقی و فردوس از آثار خود برپا كرده كه با استقبال هنر دوستان مواجه شده بود.حاضرمشار درباره بیشتر مجسمههایش كه نقشهایی از زندگی و طبیعت هستند، میگوید: «بعضی وقتها به طبیعت نگاه میكنم، درختها را، پرندهها را، انسانها را، زنان روستایی و مردان در حال كار، همانها را در ذهنم میكشم و بعد مجسمهشان میشود همینها كه میبینید. مجسمههایم همه حركت دارند، كار میكنند، فكر میكنند، مجسمههای من تنها مجسمهای خالی و بیحس و حال نیستند». حاضرمشار درباره كار سفارشی میگوید: «گاهی سفارش هم میگیرم اما به سفارشها مقید نمیشوم. كار میكنم و میسازم و هرچه را كه بیننده خودش دوست داشته باشد، از بین مجسمههایم انتخاب میكند.» حاضرمشار درباره نقاشیها و مجسمههای نسل امروز كه در بعضی نمایشگاهها دیده میشود، میگوید: «كار جوانها خوب است اما به نظرم باید بیشتر كار كنند و در كارشان تداوم داشته باشند تا به تجربههای خوبی در هنرشان برسند. البته پرسش هم همیشه لازم است. خوب است كه از كسانی كه در زمینه هنری سالها كار كرده و تجربه دارند، سوال كنند و از تجربههای آنها استفاده كنند و كارهای نوین ارائه دهند. جوانهای هنرمند باید به طرح كارهایشان فكر كنند و با اندیشه سراغ كار بروند.». او ادامه میدهد: « در كارهای جوانترها الهام از طبیعت و محیط اطراف كمتر دیده میشود كه به نظر من هنرمند نباید رابطهاش را با طبیعت كم كند و باید همیشه از آن، الهام بگیرد. هرچه بیشتر هم كار كند و طرح بزند، دستش بیشتر به فرمان میشود و كارهایش بهتر و پختهتر میشود. قدیمیترها گفتهاند: كار نیكو كردن از پر كردن است.»پیرهنرمندی كه فعال استحسن حاضرمشار این روزها با 87 سال سن، روز و شب بیوقفه كار میكند، كتاب میخواند، مینویسد، شعر میگوید، نقاشی میكشد و مجسمه میسازد.او درباره داستانهایش كه در دست چاپ است میگوید: « تعدادی از داستان هایم كه وقایعی از تاریخ ایران را در دل خود دارند، از زمان دكتر مصدق، جنگ آذربایجان و روزهای جنگ را بزودی چاپ میكنم.»حسن حاضرمشار متولد 1302 در روستای جعفرآباد خلخال پا به جهان گذاشت. او كودكیاش را در خلخال گذراند ولی در اوایل سلطنت رضا شاه با غارت روستای محل سكونتش توسط یك راهزن، خانواده او مجبور به كوچ بهسمت رشت شدند. پدر او نجار بود. 5 سالگی در شهر رشت به مكتبخانه رفت و در آنجا شاگرد مكتبداری به نام شیخ مهدی شد و ضرب و تقسیم را یاد گرفت.پس از طی این دوره به مدرسه رفت و تا ششم ابتدایی درس خواند و سپس ترك تحصیل كرد و وارد كار نجاری شد. او شاگرد یك مبل ساز ارمنی بود كه نزد او مبلسازی را یاد گرفت. پس از جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی رفت. بعد از حدود یك سال از سپری شدن مدت سربازیاش، جنگ دموكراتها رخ داد و او نیز وارد جنگ شد. او در این جنگ به شدت مجروح شد و چشم راستش را از دست داد.وی سال 1330 ازدواج كرد و صاحب سه فرزند شد. پس از گذشت مدتی همسرش را از دست داد و تاكنون نیز به تنهایی زندگی میكند.دختر او ماریا نقاش است. حدود 10 سال پیش حسن حاضرمشار هنگامی كه برای نقاشیهای دخترش قابسازی میكرد به علاقه خود به كارهای هنری پی برد و به نقاشی روی آورد. پس از آن نیز با تبحری كه در نجاری داشت به ساخت مجسمههای چوبی پرداخت. صاحب نظران هنری معتقدند حاضرمشار هنرمندی است كه گرچه خودآموخته به هنر روی آورده اما نگاه او به هنر نگاهی دقیق است كه در برخی موارد تنه به تنه برخی از هنرمندان بزرگ میزند. بخش هنری تبیانمنبع: جام جم / سایه نیكانلو
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 562]