پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850032222
مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار یکشنبه 19 تیر 1390 تعداد مشاهده : 41 مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد سینمای ما- نگار حسيني: «ستايش» جزو معدود سريالهاي هفتگي است كه در سالهاي اخير حسابي گل كرده و توانسته توجه مخاطبان را به خود جلب كند و ثابت كند آن چيزي كه براي ديده شدن يك سريال مهم است صرفاً زمان و نوع پخش آن نيست بلكه قصهاي است كه در آن روايت ميشود و بازياي است كه بازيگران از خود به نمايش ميگذارند. قصه اين سريال در مورد زني است كه با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم ميكند و همين قصه پركشش باعث شد كه عوامل اين سريال به فكر ساخت سري دوم آن بيفتند. بار اصلي اين اثر برعهده نرگس محمدي بازيگر نقش ستايش است؛ فردي كه چند تجربه سينما و تئاتر در كارنامه هنرياش داشت؛ اما آن چيزي كه باعث ديده شدنش شد، سريال ستايش و يك نقش پرچالش بود. او فارغالتحصيل رشته پرستاري است اما در كنار تحصيل به آموزشگاههاي بازيگري رفت و اين حرفه را زير نظر پرويز پرستويي و حبيب رضايي آموخت. با او پيرامون نقشش و نگاهي كه به آينده بازيگرياش دارد به گفتوگو نشستيم. خواندن اين گفتوگوي متفاوت را از دست ندهيد. «ستايش» جزو نقشهايي بود كه توانست شما را خيلي زود در سطح يك بازيگر سرشناس مطرح كند، فكر ميكنيد چه اتفاقي افتاد كه براي اين نقش انتخاب شديد؟ فكر ميكنم بهتر است اين سؤال را از آقاي سعيد سلطاني بپرسيد چرا كه ايشان بود كه مرا براي اين نقش انتخاب كردند. من قبل از بازي در اين سريال نقشي را در سريال «شايد براي شما اتفاق بيفتد» بازي كرده بودم و تهيهكننده «ستايش» قسمتي را كه من در آن اثر بازي كرده بودم ديدند و به آقاي سلطاني معرفي كردند. ظاهراً ايشان هم ملاكشان براي انتخاب اين نقش مثبت بودن چهره و فيزيك بازيگر بود. وقتي من به جمع بازيگران اين سريال پيوستم حدود هشت ماه از كار گذشته بود كه شرايط را هم تا حدي براي من سخت ميكرد. وقتي فيلمنامه كار را براي اولين بار خوانديد «ستايش» را چگونه شخصيتي ديديد؟ وقتي فيلمنامه را ميخواندم هر چه بيشتر جلو ميرفتم بر تعجبم بيشتر اضافه ميشد چرا كه شباهت عجيبي با اين نقش داشتم. ستايش دختر خانوادهدوست و مهرباني بود و خب گاهي اوقات فكر ميكردم كه اگر من هم در يك سريال قرار ميگرفتم برخوردي مشابه او در مصيبتها داشتم. همين رفتار را از خودم نشان ميدادم طوري كه اوايل پخش سريال هم وقتي دوستانم اين اثر را ميديدند به من ميگفتند كه خصوصيات رفتاري ستايش شبيه خود توست. پس رسيدن به كاراكتر «ستايش» براي شما كه احساس اين همه شباهت با اين نقش را ميكنيد چندان سخت نبود؟ اتفاقاً اصلاً اين طور نبود و رسيدن به اين نقش براي من كار چندان سادهاي نبود و حدود يك ماه طول كشيد تا بتوانم با آن نقش ارتباط برقرار كنم. از طرفي قصه اين سريال در دهه شصت ميگذرد و طبيعي است كه من حال و هواي آن دهه را آن طور كه بايد به ياد ندارم چرا كه من اساساً جوانيام را در دهه هشتاد گذراندهام و قطعاً نميتوانم تفكرم را به راحتي به يك جوان دهه شصتي نزديك كنم ولي خب بر اساس فيلمنامه و راهنماييهاي آقاي سلطاني به اين كاراكتر نزديك شدم، در هر حال ستايش جزو نقشهايي بود كه من خيلي آن را دوست دارم. شما اولين تجربه جدي بازيگريتان با يك نقش اول آن هم در يك سريال پربازيگر و پرمخاطب بود. اين قضيه ضمن اينكه مسئوليت شما را سنگينتر ميكرد ممكن بود باعث شود كه نتوانيد آن طور كه بايد تواناييهايتان را نشان دهيد. من تا حدي با تحليلتان موافق هستم. نقشهايي از اين دست با اينكه جذابيتهاي خاص خود را دارند اما ايفاي آن با اين حجم كار سادهاي نيست البته من قبل از بازي در اين سريال نقشي را در فيلمسينمايي «ريسمان باز» معيريان ايفا كردم كه نقش محوري بود اما در اين سريال قضيه فرق ميكرد. محوريت كلي قصه به گونهاي بود كه همه نگاهها ناخواسته به سمت ستايش بازميگشت و تمام اركان به گونهاي چيده شده بود كه در ديده شدن اين كاراكتر تأثير به سزايي داشتند. وقتي براي اولين بار جلوي دوربين سريال ستايش قرار گرفتيد، چه احساسي داشتيد؟ اولين سكانس من با مهدي پاكدل بود و ميدانستم كه در طول كار بيشترين بازي را با او دارم، پس طبيعي بود كه تعامل من با ايشان تأثير زيادي در ارائه بازي مطلوب من داشته باشد. وقتي كار فيلمبرداري تمام شد آقاي پاكدل حسابي به من انرژي داد و گفت بازيات خيلي روان و خوب بود و اين همه حس خوب باعث شد كه روحيه من براي ادامه كار صدچندان شود. غير از ايشان كدام بازيگر روي بازي بهتر شما تأثيرگذار بود؟ داريوش ارجمند واقعاً مرد نازنيني است. ايشان در طول كار به من انرژي زايدالوصفي را ميدادند و پدرانه و صبورانه با من همفكري ميكردند. مهدي سلوكي هم چنين شرايطي داشتند وقتي با هم روي ديالوگها كار ميكرديم برادرانه به من كمك ميكرد طوري كه وقتي فكر ميكردم در سريال او قرار است از دنيا برود، دلم ميگرفت و بغض ميكردم. دلم نميخواست برادري به اين مهرباني را در طول كار از دست بدهم. به نظر ميرسد ستايش در برخي از صحنهها رفتارهايي كه انجام ميدهد كمي دور از واقعيت است، دختري اين همه مهربان كه مصيبتها به سمت او سرازير است. من با شما موافق نيستم، اتفاقاً ستايش كاراكتري بود كه همواره نويسنده و كارگردان كار تلاش ميكرد كه او دچار شعارزدگي و اغراقهاي رايج نشود. شايد به همين خاطر است كه ما شاهد هستيم او در عين حال كه دختر مهرباني است يك جاهايي هم بسيار لجباز است، طوري كه من نرگس محمدي هم ممكن بود به اين رفتار او اعتراض داشته باشم. اگر قرار بود كه او را صرفاً يك كاراكتر مثبت نشان دهند ديگر نميآمدند اين رفتارها را نشان دهند. شايد او در مقابل خانوادهاش بسيار ايثارگر بود يا رفتاري كه در مقابل مرگ برادرش داشت متأثركننده بود، اما همه اين رفتارها براي مردم قابل درك بود. ما هيچ جا نميديديم كه مخاطب صحنههايي كه مربوط به ستايش است را پس بزند. پس ما ميبينيم كه مخاطب آن را باور دارد چراكه وقتي با او همذاتپنداري ميكند به اين نتيجه ميرسد كه اگر خودش هم در اين موقعيت قرار داشت احتمالاً همين رفتارها را از خود نشان ميداد به همين خاطر من ستايش را شخصيتي برگرفته از دل جامعه ميدانم. پس فكر ميكنيد ستايش با دختران همسنش در آن مقطع به لحاظ فكري و رفتاري كاملاً مطابقت داشت؟ همينطور است، به همين خاطر است كه ميگويم ستايش مثبت است ولي نه آنقدر كه به نظر ميرسد چراكه او دختري است كه شبيه همنسلانش رفتار ميكند. دختران دهه 60 اكثراً دختران مطيع، حرف گوشكن و صبور بودند و شايد به همين خاطر ميزان توقعاتشان از خانواده و جامعه تا اين حد بالا نبود. پرواضح است كه شما وقتي توقعتان از محيط پيرامون و خانواده كمتر است، قدرت سازگاريتان بيشتر است و ميكوشيد تا در مقابل مشكلات استقامت بيشتري را از خودتان نشان دهيد و صبورانه رفتار كنيد، ستايش هم چنين دختري بود كه براساس تربيت دهه خودش رفتار ميكرد. كار كردن با سعيد سلطاني چطور بود و چقدر دستتان را در ايفاي يك نقش باز ميگذاشت و اجازه ميداد كه نظرتان را در كار دخيل كنيد؟ من نميتوانم حرف زدن در مورد سعيد سلطاني را فقط در چند جمله بگنجانم. او فرد كمنظيري است و با رفتاري كه از خود نشان ميداد حس ميكردم با يك فرد كاملاً حرفهاي طرف هستم. او در طول كار كه نسبتاً هم طولاني بود رفتار فوقالعادهاي با بچهها داشت و به همه احترام ميگذاشت! و به خوبي ميتوانست اتفاقاتي كه پشت و جلوي دوربين ميگذرد را كنترل كند و شايد به همين خاطر تمام توجهها به كار معطوف ميشد تا حواشياش... در هر حال او صبورانه نظر همه بازيگران را ميشنيد و اگر نظر بچهها روي ارتقاي كيفيت كارشان تأثير ميگذاشت از آن دريغ نميكرد. در هر حال من از او چيزهاي زيادي را در حين كار آموختم. با اينكه در سالهاي اخير مخاطب ديگر تمايل چنداني به تماشاي آثار هفتگي ندارد و ترجيح ميدهد كه بيننده سريالهاي روتين باشد اما «ستايش» با موفقيتي كه كسب كرد نشان داد اگر يك فيلم همه اركانش درست سر جاي خودش قرار گرفته باشد، ديده ميشود حتي اگر پخش آن مغاير با شرايط رايج باشد. خوشحالم كه اين مسئله را مطرح كرديد و از اين زاويه به آن اشاره كرديد. قصهاي كه سريال «ستايش» داشت آنقدر جذاب بود و به آن متفاوت پرداخته شده بود كه ناخودآگاه مخاطب را با خود همراه ميكرد. قصه اين سريال راجع به يك زن زجركشيده بود؛ زني كه تقدير سر سازش با او نداشت و دائم سر راه او مشكلاتي را قرار ميداد، قصه اين كار آنقدر روان بود كه مخاطب هر لحظه خودش را كنار ستايش ميديد، چرا كه در اطرافش قصههايي مانند سرگذشت اين دختر را شنيده بود و شايد فقط احتياج به كسي بود كه ميآمد و قصه اين كار را براي آنها تعريف ميكرد. به نظر من جاي يك چنين داستانهايي واقعاً در تلويزيون ما خالي است. قصههايي كه تصوير واقعي از يك جامعه را نشان دهد و مشكلات يك زن را با خانواده همسرش حسادتها، تهديدها و يا مصيبتهايي كه ممكن است در يك زندگي تجربه كند، نشان دهد. به نظر من لج بازي كردن ستايش و يا شخصيتپردازي انيس و يا حشمت فردوس آنقدر قوي و حسابشده است كه مخاطب هر لحظه حق را به يكي از آنها ميدهد يعني كارگردان با خلاقيت خود توانسته بيننده را در جايگاه قضاوت بنشاند و دائم با خودش همراه كند. در هر حال من عامل موفقيت اين كار را وراي كارگرداني خوبش، فيلمنامه قوياش ميدانم. پس به نظر شما كاراكترهايي مانند «حشمت فردوس» و «انيس» در مقام پدر شوهر و جاري در جامعه عينيت دارد و به خاطر همين حس همذاتپنداري است كه مخاطب آن را دنبال ميكند؟ بله، ما پدر شوهرهايي مانند «حشمت فردوس» را ممكن است در جامعه خودمان هم ببينيم. مردي كه دوست دارد براي سرنوشت پسر و عروسش تصميم بگيرد. شايد يك جاهايي فردوس فكر كند كاري كه انجام ميدهد دخالت نيست بلكه سرو سامان دادن به زندگي پسرش است اما... انيس زن صابر هم از كاراكتر بسيار پيچيدهاي برخوردار است. رفتارهاي پدر شوهرش باعث شده كه او به خودش اين اجازه را بدهد كه در زندگي ستايش دخالت كند و زندگي را براي خودش و او تا اين حد تلخ كند. من اين رفتارها را جدا از بخشي از جامعه نميبينم. چهره شما اين قابليت را دارد كه شما را بيشتر براي نقشهاي مثبت انتخاب كنند و از اين حيث حسابي در معرض كليشه شدن قرار داريد. با اين اوصاف نميترسيد از اينكه تنها به شما بازي در نقشهايي از اين دست پيشنهاد شود؟ حق با شماست. چهره من و نقشي كه تجربه كردهام باعث ميشود كه اكثر كارگردانها به خاطر ايفاي نقشهايي از اين دست به سراغ من ميآيند در حالي كه من اين مسئله را به خوبي ميدانم كه اگر من دوباره بخواهم نقشي مانند «ستايش» را تجربه كنم نزد مخاطب خيلي زود به تكرار كشيده ميشوم. در همين مدتي هم كه از پخش سريال ستايش گذشته است پيشنهادهاي زيادي را با اين مضمون داشتم اما همه آنها را رد كردهام. در هر حال آن چيزي كه مخاطبان قطعاً ديگر از من نخواهند ديد تكرار نقشي مانند ستايش است. با اينكه من اين نقش را خيلي دوست دارم و برايم بسيار عزيز است اما فكر ميكنم بعد از ايفاي كاراكتري اين چنين بهترين فرصت براي ارائه تواناييهاي من اين است كه به سراغ يك نقش خاكستري يا منفي بروم. اگر نتوانيد در آن قالب هم به اندازه نقش مثبت خوب ظاهر شويد ممكن است كه به لحاظ بازيگري و شهرت لطمه بخوريد. بالاخره ترسهايي مانند اين مسئله هميشه همراه يك بازيگر است اما مهم اين است كه شما بر اين ترسها و احتمالات غلبه كنيد و بازي را از خودتان در يك قالب جديد نشان دهيد كه براي همه جالب باشد و هيچ كس شما را ديگر با نقش قبليتان مقايسه نكند و كاملاً شما را در اين قالب جديد باور كند. من همه تلاشم را به كار ميبندم و اميدوارم كه موفق شوم. اين روزها خبر ساخت سري دوم سريال «ستايش» هم به گوش ميرسد. به نظرتان سري دوم ميتواند موفقيت سري اول را تكرار كند؟ چرا كه نه، در ساخت سري دوم ما اين شانس را داريم كه رياكشن مردم را دريافت كرديم و راحتتر ميتوانيم خودمان را به سليقه آنها نزديك كنيم. از طرفي موفقيت «ستايش» باعث شده است كه انگيزه كليه عوامل بالاتر رود و آنها به موفقيت اين سريال بيشتر خوشبين باشند. اين طور كه شنيدم اين روزها مشغول بازي در يك فيلم سينمايي به نام «ساعت شلوغي» هستيد. بله، اين فيلم آخرين ساخته آرش معيريان است. معيريان هم كارگردان بسيار توانايي است و با توجه به فيلمنامهاي كه اين كار دارد انتظار دارم كه اين اثر هم در گيشه به موفقيت برسد. شما جزو بازيگراني هستيد كه فعاليتتان را در اين عرصه با تئاتر آغاز كرديد و بعد جذب كار تصويري شديد، در تلويزيون درخشيديد و دوباره روانه سينما شديد، اساساً رسانهاي كه در آن فعاليت ميكنيد چقدر برايتان مهم است؟ من خيلي اهل مرزبندي كردن نيستم كه مثلاً بگويم من صرفاً در تئاتر يا سينما و تلويزيون فعاليت ميكنم. به نظر من آن چيزي كه مهمتر از رسانهاي است كه در آن حضور داريد نقشي است كه قرار است آن را ايفا كنيد به همين خاطر من در انتخابهايم دائم به فيلمنامهها توجه ميكنم و به اينكه قرار است با چه عواملي كار كنم، چرا كه مطمئن هستم اگر اركان يك اثر خوب فراهم باشد فراي رسانهاي كه قرار است آن اثر در آن پخش شود ديده ميشود، به همين خاطر خودم را در ژانر و رسانه خاصي محدود نميكنم و ممكن است شما هر بار من را در رسانهاي ببينيد. در جايي از قول شما خوانده بودم كه بازيگري را از آموزشگاه كارنامه شروع كرديد. به نظرتان آموزشگاههاي بازيگري چقدر در موفقيت يك بازيگر اثرگذار است؟ من جزو آخرين گروه مؤسسه «كارنامه» بودم كه در آن استادهايي مانند پرستويي و حبيب رضايي حضور داشتند. آقاي رحمانيان، پيام دهكردي، رؤيا تيموريان، مسعود رايگان و ... هم جزو استادهاي ما محسوب ميشوند و چون من از مؤسسهاي آموختن را شروع كردم كه همه چيزش سرجاي خودش قرار داشت طبيعي است كه نقش چنين آموزشگاههايي را در ميزان موفقيتم بسيار پررنگ ميبينم. به نظرم چنين كلاسهايي باعث ميشود كه شما ديدگاهتان نسبت به بازيگري كاملاً تغيير كند و در ابتداي راه متوجه شويد كه پشت آن ديوار شيشهاي شهرت بايد چه سختيهايي را متحمل شويد. در مجموع من از آموزشي كه در آن مقطع ديدم بسيار راضي هستم. يادم است وقتي براي اولين بار سر كلاس رفتم آقايان پرستويي و رضايي گفتند اگر صرفاً به دنبال شهرت يا رنگ و لعاب بازيگري آمديد بهتر است رهايش كنيد چون ما در اينجا آنقدر به شما سخت ميگيريم كه تنها عصارهاي از آن آدمهاي علاقهمند و واقعاً پيگير باقي بماند و در عمل هم واقعاً همين اتفاق افتاد چرا كه از بين چهل، پنجاه هنرجويي كه در كلاس شركت كرده بودند تنها 15 نفر تا آخر كلاس باقي ماندند. من از همان ابتدا ميدانستم كه با چه كار پرچالشي طرف هستم اما آن را پذيرفتم چون ميدانستم فردي كه زحمت ميكشد بالاخره روزي مزد تلاش و زحمت شبانهروزياش را ميبيند به همين خاطر به آنهايي كه به كار بازيگري علاقه دارند پيشنهاد ميكنم كه از راهش وارد شوند كه همان آموزش است. فكر ميكنيد ارائه يك بازي مطلوب حسي به يك بازيگر بيشتر كمك ميكند يا تكنيك؟ به نظر من حس و تكنيك مكمل يكديگر هستند تا يك بازيگر بتواند بازي خوبي را از خود ارائه دهد. فردي كه ميخواهد در اين حرفه پيشرفت كند بايد بداند كه تكنيك و حس تا چه حد ميتواند به او كمك كند و بايد هر كدام را به طور جداگانه بياموزد مثلاً اگر يك بازيگر صرفاً بخواهد به تكنيك فكر كند بازي او شبيه يك مجسمه ميشود و اگر هم صرفاً روي حس تكيه كند نميتواند آن طور كه بايد بازي خوبي را از خود ارائه دهد. در طول مدتي كه در آموزشگاه مشغول آموزش بودم دائم روي مسئله تلفيق حس و تكنيك كار ميكرديم. اين روزها سينماي ما به دو بخش تجاري و هنري تقسيم شده و سينماگران معمولاً در يكي از اين دو دسته قرار ميگيرند. نظرتان در اين باره چيست؟ به نظر من اين چيزي نيست كه بخواهيم به آن دامن بزنيم و من چندان به اين تقسيمبندي معتقد نيستم چون به عقيده من سينماي تجاري و هنري مانند پازل كاملكننده يكديگر هستند و نبايد يكي را به خاطر ديگري حذف كرد. به نظر من حركت كردن صرفاً در يك مسير باعث تك بعدي بودن سينماي ما ميشود. من فكر ميكنم يك بازيگر همانقدر كه بايد در آثار تجاري حضور داشته باشد و با مخاطب عام ارتباط برقرار كند و چرخه اقتصاد سينما را بچرخاند از طرفي بايد نيمنگاهي هم به آثار هنري داشته باشد تا ثابت كند كه سينما براي او در چه جايگاه باارزشي قراردارد اما در مجموع من فكر ميكنم كارگرداني موفق است كه بتواند تلفيقي كار كند يعني فيلمي بسازد كه در عين حال كه تم فاخر و هنري دارد در عرصه گيشه هم موفق باشد و مخاطبان زيادي را با خود همراه كند. اين روزها در ميان بازيگران باب شده است كه وقتي ميخواهند خودشان را از كليشه دور كنند سراغ نقشهاي منفي ميروند. به نظرتان چرا نقشهاي منفي قابليت بيشتري براي بروز تواناييهاي يك بازيگر دارد؟ معمولاً نقشهاي مثبت يك سري المانهايي شبيه به هم دارد و معمولاً چون يك قالب مشخص دارد بازيگر دستش براي ارائه آن چندان باز نيست در حالي كه نقشهاي منفي كه اين روزها بازيگران سرشناس دنيا به آن رو ميآورند به دليل پيچيدگيهاي بيشتري كه دارند دست يك بازيگر را بيشتر باز ميگذارند كه بخواهند قابليتهاي متفاوتي از خود به نمايش بگذارند. در هر حال نقشهاي خاكستري و منفي شانس بيشتري را به يك بازيگر مطرح ميدهد اما خب بهتر است كه بازيگر در هر دو جنبه يعني نقش مثبت و منفي بتواند بازي خوبي را ارائه دهد. اين روزها موجي از عشق به بازيگري در ميان مردم به راه افتاده است و جوانها دوست دارند وارد اين عرصه شوند. به نظرتان در اين گرايش عامل شهرت و ديده شدن چقدر مطرح است؟ مسئله شهرت را در ميزان علاقهمندي افراد به بازيگري نميتوان انكار كرد. واقعيت اين است كه اگر شما درست وارد اين حرفه شويد و در اين زمينه با استعداد باشيد ميتوانيد به پول و شهرت دست يابيد اما نبايد اين نكته را فراموش كرد كه اگر شما صرفاً انگيزهتان از ورود به اين حرفه پول و شهرت باشد نميتوانيد در اين زمينه موفق باشيد چرا كه با وجود مشكلات و دشواريهاي احتمالي كه سر راهتان قرار دارد عطاي اين كار را به لقايش ميبخشيد اما زماني كه ميخواستم وارد اين عرصه شوم اصلاً به مسئله پول يا شهرت فكر نميكردم و بيشتر دوست داشتم به آرزويم كه همان بازيگر شدن است دست پيدا كنم. پس چه چيزي باعث شد كه به بازيگري علاقهمند شويد؟ نميتوانم به راحتي از آن حسي كه من را به سمت بازيگري كشاند حرف بزنم چرا كه يك حس عجيبي در من وجود داشت كه من را به سمت بازيگري ميكشاند. احساسي كه از بچگي در من وجود داشت و دلم ميخواست جاي ديگران قرار بگيرم. آن زمان يكي از بهترين تفريحات زندگي من فيلم تماشا كردن و تخيلپردازي با آن بود. آن طور كه شنيديم شما تحصيلات آكادميك بازيگري نداريد و در رشته پرستاري فارغالتحصيل شديد. من دوست داشتم در رشته هنر ادامه تحصيل بدهم و در دانشگاه هم بازيگري بخوانم اما در روزي كه بايد امتحان ورودي ميدادم اتفاقي برايم پيش آمد كه از امتحان دادن بازماندم به همين دليل اين موضوع را پاي قسمت گذاشتم. در رشته پرستاري آزمون دادم و پذيرفته شدم و زماني هم كه به دانشگاه ميرفتم همزمان در كلاسهاي بازيگري شركت ميكردم. خانوادهتان نسبت به علاقه شما به بازيگري چه نظري داشتند؟ آنها نه تنها مخالف اين قضيه نبودند بلكه همواره من را مورد حمايت قرار دادند چرا كه مادر من كارمند صدا و سيما بود و نسبت به هنر و به ويژه بازيگري ديدگاه كاملاً مثبتي داشت به همين خاطر وقتي از ميزان علاقهمندي من مطلع شدند امكانات بيشتري را در اختيارم قرار دادند و مسير را براي ورود من هموار كردند. منتها آنها براي من يك شرط تعيين كرده بودند و آن اين بود كه اول درسم را تمام كنم و بعد وارد دنياي بازيگري شوم. به نظر من نگاه و طرز رفتار خانوادهام در بازيگريام تأثير به سزايي دارد. اين روزها حاشيه جزء لاينفك هنر به ويژه بازيگري محسوب ميشود و گاهي كار به جايي ميرسد كه بيشتر از خود هنر در مطرح شدن بازيگر نقش دارد. كمي راجع به اين موضوع صحبت كنيد و اينكه شما چطور اين حاشيه را كنترل ميكنيد؟ به نظر من يكي از نكتههايي كه يك بازيگر حرفهاي بايد به خوبي بداند و سعي كند از آن عدول نكند همين حاشيههاست هر چند كه بعضيها اين حاشيه را باعث موفقيت يك بازيگر ميدانند اما تصور من بر اين است كه عملكرد حاشيهها مقطعي است يعني شما ممكن است در كوتاه مدت موفق شويد اما زماني كه حاشيهها شما را احاطه كرد، ميبينيد اوست كه جاي شما تصميم ميگيرد و به نوعي زندگي حرفهاي و شخصيتان را مديريت ميكند به همين خاطر تصميم گرفتم هميشه از حاشيه دور باشم و تنها به پيشبرد كارم فكر كنم چرا كه در نهايت تنها چيزي كه از شما باقي ميماند كارنامه هنريتان است. در سالهاي اخير معمولاً آثاري در تلويزيون بيشتر گل ميكند كه قصه حول و حوش يك زن مظلوم و ستمكشيده باشد و برخي علت محبوبيت سريال «ستايش» را هم به اين موضوع ربط ميدهند. من خيلي با شما همنظر نيستم. شايد اشاره شما در بخش اول درست باشد و آثاري كه محوريتش يك زن مظلوم باشد مخاطب را بيشتر جلب كند اما واقعيت اين است كه من اصلاً ستايش را زن مظلومي نميبينم كه بخواهد در شرايطي كه به او ستم ميشود سكوت كند بلكه او همواره در حال مبارزه است. او يك زن فداكار است كه در مقابل همه مشكلات ميايستد تا از خانوادهاش دفاع كند. يك زن مدير و درس خوانده و دنيا ديده است و من شرايط و نوع زندگي او را بسيار ميپسندم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
10 جولای 2011 – تاریخ انتشار یکشنبه 19 تیر 1390 تعداد مشاهده : 41 مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد سینمای ما- نگار حسيني: ...
مخاطبان قطعاً دیگر از من تكرار نقشی مانند ستایش را نخواهند دید "ستایش" جزو معدود سریال.های هفتگی است كه در سال.های اخیر حسابی گل كرده و توانسته توجه مخاطبان را ...
10 جولای 2011 – مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد-تاریخ انتشار یکشنبه ... ستايش را نخواهند ديد سینمای ما- نگار حسيني: «ستايش» ...
مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد 10 جولای 2011 – مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد-تاریخ انتشار .
10 جولای 2011 – مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد-تاریخ انتشار یکشنبه 19 ... لجباز است، طوري كه من نرگس محمدي هم ممكن بود به اين ...
مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد 10 جولای 2011 – مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد-تاریخ انتشار .
مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد تاریخ انتشار یکشنبه 19 تیر 1390 تعداد مشاهده : 41 مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ...
مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد 10 جولای 2011 – «ستايش» جزو نقشهايي بود كه توانست شما را خيلي زود در سطح يك بازيگر ... من قبل ...
10 جولای 2011 – مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد · کلاهبرداری دفاتر و آموزشگاههای غیرمجاز هنری از علاقهمندان سینما · حكم جلب بازیگر ...
بيوگرافي نرگس محمدي بازيگرفيلم ستايش+عكس های ایشان · فروشگاه مجازی قاب ... مخاطبان قطعاً ديگر از من تكرار نقشي مانند ستايش را نخواهند ديد · زار و زار گریه می ...
-