تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سخن چون دواست، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848364797




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آرزوهای درخت کوچولو


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آرزوهای درخت کوچولو
آرزوهای درخت کوچولو
در جنگلی بزرگ درخت کوچولویی زندگی می کرد که به جای برگ روی شاخه هایش تنها سوزن داشت. سوزن ها بسیار تیز بودند، به خاطر همین درخت کوچولو پیش خودش می گفت:"تمام درخت های جنگل برگ های سبز زیبا دارند و من فقط سوزن های تیز دارم. هیچ کس از ترس این سوزن ها به من نزدیک نمی شود. کاش به جای این سوزن ها برگ های طلایی داشتم."شب شد و درخت کوچولوی قصه ی ما به خوابی ناز فرو رفت، صبح وقتی بیدار شد، دید که روی شاخه هایش پر از برگ های طلایی تابان است.درخت کوچولو گفت "وای خدای من! من چقدر زیبا شدم! هیچ درختی در جنگل لباسی به زیبایی مال من ندارد."اما غروب، دوره گردی که ساکی بزرگ به دست داشت تابش برگ های طلایی درخت کوچولو را دید. او با عجله تمام برگ های طلایی درخت را از شاخه ها جدا کرد و در کیسه اش ریخت و به سرعت دور شد. حالا درخت کوچولوی بیچاره هیچ لباسی نداشت و هوا هم خیلی سرد بود.درخت کوچولو گریه کنان فریاد زد "چه کار می کنی؟ تمام برگ های قشنگم را کندی! حالا من از بودن در کنار این درختان که برگ های زیبایی دارند خجالت می کشم. کاش به جای برگ های طلایی برگ های شیشه ای داشتم."سپس درخت کوچولو از غصه ی زیاد خوابش برد. صبح وقتی از خواب بیدار شد، دید تمام شاخه هایش پر از برگ های شیشه ای  براق شده است.درخت کوچولو گفت "وای چقدر خوشحالم! هیچ کدام از درخت های جنگل به زیبایی من نیستند."اما یک شب طوفان شدیدی آمد و تمام برگ های شیشه ای درخت کوچولو را روی زمین ریخت و شکست.درخت کوچولو با ناراحتی و گریه گفت "وای برگ های شیشه ای قشنگم! همه ی اون ها شکستند، اما برای لباس بقیه ی درخت ها هیچ اتفاقی نیفتاده. کاش منم مثل اون ها برگ های سبز زیبا داشتم."دوباره درخت کوچولو خوابش برد، صبح وقتی از خواب بیدار شد دید تمام شاخه هایش پر از برگ های سبز ریبا هستند. درخت کوچولو خوشحال و شاد گفت "حالا دیگر لازم نیست من از کسی خجالت بکشم، چون من هم از این به بعد شبیه بقیه ی دوست هایم در جنگل هستم."چند روزی گذشت، تا این که یک روز مامان بزی به دنبال غذا برای بزغاله ها می گشت. یکدفعه چشم مامان بزی به برگ های تازه و سبز درخت کوچولو افتاد. مامان بزی تند و تند به طرف درخت کوچولو رفت و تمام برگ های آن را چید. درخت کوچولو ی بیچاره کاملاً لخت شده بود.
آرزوهای درخت کوچولو
درخت کوچولو با عصبانیت فریاد کشید "از من دور شو، از این به بعد اصلاً برگی نمی خواهم، نه طلایی و نه شیشه ای، نه سبز، نه قرمز و نه زرد! من فقط یک آرزو دارم و اون این است که دوباره سوزن های خودم را داشته باشم. قول می دهم که دوباره اعتراض نکنم."درخت کوچولو خوابید و وقتی بیدار شد، خندید و خندید، بقیه ی درخت ها هم می خندیدند، اما درخت کوچولو متوجه ی خنده ی آن ها نشد. فکر می کنید چرا درخت کوچولو و بقیه درخت ها می خندیدند؟ چون تمام سوزن های درخت کوچولو برگشته بودند! شما هم اگر به جنگل برید شاید درخت کوچولو را ببیند، اما مراقب باشید زیاد به آن نزدیک نشوید، چون سوزن های تیزی دارد و ممکن است دست های شما را خراش دهد.ترجمه: نعیمه درویشیبخش کودک و نوجوانمطالب مرتبطمارمولک پرندهپرنده کوچولویی در جنگل یک صورت گرد بزرگ آقا غوله و بزهای ناقلا دریاچه ی اژدها درس آسمان یه جفت كفش قرمز چرا رفتی تو لاکت؟! ملکه گل ها سه بچه گربه بازیگوش





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن