تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن بازگشت كننده به خدا، آمرزش خواه و توبه كننده است و منافق نيرنگباز، زيانبار و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831639918




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قصه‌ ماهی‌ كوچولو


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قصه‌ ماهی‌ كوچولو
قصه ‌ماهی‌كوچولو
روزی در یك بركه بزرگ یك ماهی كوچولویی به نام گلی زندگی می‌كرد. او به رنگ قرمز براق بود و شب‌ها بقدری نورانی می‌شد كه تمام سطح زیرآب را روشن می‌كرد. او باله‌های بزرگی داشت و وقتی در آب شنا می‌كرد باله‌هایش در تمام سطح آّب پهن می‌شد و با موج‌های آب حركت می‌كرد و حس حسادت تمام ماهی‌ها را بر می‌انگیخت. یكی از ماهی‌ها بود كه رنگ فیروزه‌ای داشت و به او می‌گفتند فیروزه. فیروزه از بین تمام ماهی‌ها خیلی حسودتر بود و به هیچ عنوان نمی‌توانست ماهی قرمز را در حال شنا تحمل كند. یك روز از این روزها نقشه‌ای كشید و پیش گلی رفت و گفت: ماهی گلی تو خیلی زیبایی و من برایت یك پیشنهاد دارم تا زیباتر شوی. اگر تو دو لنگه گوشواره بزرگ حلقه‌ای داشته باشی زیباتر می‌شوی.ماهی قرمز كمی فكر كرد و بعد گفت: راست می‌گویی... خوب باشه.... ولی از كجا بیاورم؟فیروزه گفت: من دارم و برایت می‌آورم. اصلا آن مخصوص تو است.و رفت در خانه‌اش و دو تا گوشواره طلایی بزرگ برای گلی آورد و به او داد. گلی گوشواره‌ها را گرفت و نزد خرچنگ رفت تا گوشواره‌ها را برایش وصل كند به باله‌هایش.اما خرچنگ گفت: ماهی كوچولو این گوشواره‌ها برای وزن تو خیلی سنگین است و اصلا برایت مناسب نمی‌باشد.گلی به خرچنگ گفت: مگر تو حسودی... خیلی هم قشنگ است... فیروزه به من گفته این من را زیباتر می‌كند.خرچنگ سرش را پایین انداخت و گوشواره‌ها را با هزار درد و ناله برای گلی وصل كرد. گلی كه اینقدر درد كشیده بود همانجا خوابش برد و وقتی از خواب بیدار شد هرقدر تلاش كرد تا بلند شود نتوانست. چون انگار كه خرچنگ راست گفته بود و گوشواره‌ها خیلی سنگین بودند.ماهی گلی دنبال خرچنگ گشت ولی پیدایش نكرد. چند روز گذشت و به هیچ عنوان نمی‌توانست از جایش بلند شود و به روی آب برود. ماهی‌های دیگر دورش جمع شدند و با سرهایشان او را هل دادند تا شاید حركت كند ولی باز هم نشد. ناگهان سر و كله فیروزه پیدا شد و ‌ها ها ها... خندید و شاد و خوشحال پیش ماهی‌ها آمد و بعد نگاهی به ماهی گلی انداخت و گفت: حالا دیگر نمی‌توانی با غرور شنا كنی و به ما پز زیبایی‌ات را بدهی. حالا من زیباتر از تو هستم و با افتخار شنا می‌كنم...ماهی قرمز زد زیر گریه و گفت: تو من را گول زدی... من نمی‌دانستم كه این‌طور می‌شود...
قصه‌ ماهی‌كوچولو
خرچنگ پیر آمد و به گلی گفت: من كه به تو گفتم این كار مناسب نیست. خداوند تو را زیبا آفریده است پس چه نیازی به این چیزها بود و در ضمن تو چرا ندانسته و فكر نكرده كاری را انجام می‌دهی. هیچ‌وقت ندانسته و نفهمیده حرف كسی را قبول نكن. اول خوب فكر كن و بعد بپذیر و انجام بده. با دیگران هم صلاح و مصلحت كن و بعد كاری را انجام بده... تو چوب غرورت را خوردی...بعد از آن خرچنگ همانطور كه گوشواره‌ها را به ماهی بسته بود، همان‌طور هم آنها را از بدنش باز كرد و او را نجات داد.                                                                                                                                               بخش کودک و نوجوانمنبع:جام جم مطالب مرتبط:قصه ی رودخانه ی تنها روباه پرحرف  چکاوک های مزرعه ی گندم اختاپوس خجالتی و ماهی مهربانشیرنادان آرزوهای درخت کوچولو مارمولک پرنده پرنده کوچولویی در جنگل





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 591]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن