واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار سه شنبه 24 دی 1387 تعداد مشاهده : 55 گودرزي: ادبيات ايران تكصدايي است خبرگزاري فارس: محمدرضا گودرزي، نويسنده و منتقد ادبي، در كانون ادبيات ايران گفت: ادبيات ايران تك صدايي است. به گزارش خبرنگار فارس، نشست نقد و بررسي مجموعه داستان «از آسمون بارون مياد لي ليا» در كانون ادبيات ايران با حضور حسن فرهنگي (نويسنده) و شيوا مقانلو، جواد عاطفه و محمدرضا گودرزي به عنوان منتقد برگزار شد. در ابتداي اين نشست حسن فرهنگي يكي از داستانهاي كتاب را براي حاضرين در اين نشست خواند و گفت: به نظر ميرسد ادبيات داستاني در فضاي رئال طرفداران بيشماري دارد. در ادامه شيوا مقانلو در مورد كليت و ساختار داستان گفت: مهمترين موردي كه در اين كتاب به لحاظ مضموني جلب توجه ميكند فردي مجرد و ضد اجتماع و آدمگريز است. وي در مورد موقعيتهاي داستان گفت: در ديالوگها و رفتارها برشهايي از زندگي انسانها و فضاهاي رئال ديده ميشود. مقانلو افزود: نه كاراكترها نو و جديد بودند و نه موقعيتها متفاوت بود و همان برشهايي بود كه ما بارها مثل آن را شاهد بوديم. وي در مورد موضوع چيدمان و روايت گفت: به نظر ميرسد نويسنده هر كجا از چيدمان جديد و حساب شده استفاده كرده و روايت را پيچيدهتر ارائه كرده موفقتر بوده است. شيوا مقانلو تاكيد كرد: راوي و نويسنده دو جايگاه متفاوت دارند، اما در خيلي از داستانها ديده ميشود كه نويسنده بر راوي سنگيني ميكند و خودش را زياد درگير ميكند. جواد عاطفه ديگر منتقد اين مجموعه گفت: اين مجموعه در فضاي رئاليسمزدهاي كه همه فكر ميكنند داستانها بايد صريح باشد يك اتفاق است و خود نويسنده در جايجاي داستان فرياد ميكند كه كار كاري متفاوت است. وي در مورد شخصيت و تيپ در اين داستان تصريح كرد: در اين مجموعه زندگي آدمها از يك خلأ و از يك ناكجا آباد آغاز ميشود و در يك خلأ نيز به پايان ميرسد و نويسنده در اصل مخاطب را وارد بازي ميكند تا خواننده تصميم بگيرد، كه حالا چه رخ خواهد داد. عاطفه در مورد حضور نويسنده گفت: نويسنده حتي در برخي موارد زيركي كرده و حضور خود را پر رنگ نشان ميدهد و آنجا راه را بر پيش داوريها ميبندد و به نوعي خود را در اين نوع روايت توجيه ميكند. وي گفت: فضا مرگمحور است و نويسنده تنها صدايي است كه به طور مطلق سخنش را واضح ميگويد و باقي شخصيتها با ترديد حرفشان را ميزنند و با قاطعيت بيان نميكنند. اين منتقد ادامه داد: اين روايت نيست كه متن را پيش ميبرد اين حضور نويسنده و يك خيمه شبباز است كه داستان را ميچيند و حضور خود را در جاي جاي داستان فرياد ميزند. عاطفه گفت: مسئله ديگر كه در مجموعه موج ميزند آن است كه نويسنده به روياها، به ذهنيتها و به آنچه در پس ذهن خود وجود دارد بها داده و ذهنيت خود را تبديل به يك واقعيت بيروني كرده كه بيشتر آنها از فضاي رئاليسم خارج شده و به يك فضاي فرا واقعي نزديك ميشود كه اين منطقي نيست. وي افزود: در اين مجموعه نويسنده تكليفش را مشخص نميكند كه چه چيز را ميخواهد با مخاطب خود در ميان بگذارد و در نهايت به چه فضايي ميخواهد برسد. آيا نويسنده دغدغه آن را دارد كه روايت را سرلوحه كار خويش قرار دهد؟ يا فقط يك داستان را بيان ميكند؟ عاطفه در ادامه گفت: در هر دو حالت ميبينيم كه منظرهاي مختلف وارد داستان ميشود، شخصيتها هر كدام صداي خود را دارند، همه حرف ميزنند و هيچ كس هم به حرف ديگري گوش نميدهد و اين رگههايي از پست مدرنيسم ايراني است و نويسنده هم در اين تجربهگري موفق است اما نهايتآ اين عدم تفاهم يا عدم ربط اينها با هم باعث ميشود داستان در يك خلأ رها شود. وي در مورد نكته مثبت اين داستانها گفت: اين داستانها به خاطر حجم كمي كه دارند و به لحاظ متفاوت بودنشان باعث ميشوند خواننده به راحتي داستانها را چندين بار خوانده و خسته نشود، چرا كه اين داستانها در عين تجربي بودنشان بسيار خوشخوان هستند. محمدرضا گودرزي يكي از منتقدان اين كتاب اظهار داشت: بعضي از مباحث مطرح شده، مباحث نظري هستند يعني قبل از اينكه وارد نقد مشخص شويم كه نقدي عملي است، بايد وارد نقد نظري شويم. وي در مورد شخصيت در داستان كوتاه گفت: آيا تفاوت تيپ يا شخصيت كه در رمان معمولاً جزء مباحث نظري است، همان كاركرد را دارد كه در داستان كوتاه است؟ وي ادامه داد: شخصيت در داستان كوتاه نسبت به طرح سنجيده ميشود، يعني اگر در طرحي شخصيتي لازم است بيايد و برود، ديگر عنوان تيپ به خود نميگيرد. گودرزي در مورد شخصيت گفت: در هر موقعيت شخصيت يك كاركرد دارد، چرا كه داستان كوتاه يك موقعيت است. زيرا ميخواهد چيزي را بازگو كند. اگر اين مطلب را بگويد درست عمل كرده و آن مصداق تيپ و شخصيت است. وي گفت: بايد ديد آيا وظيفهاي كه شخصيت در يك داستان برعهده دارد در متن انجام شده است؟ اين منتقد گفت: يك سلسله از مباحث نظري در مورد داستانهاي واقعگراست، يعني اگر قرار باشد تفاوت ژانر يك داستان تأثيري بر تعريف شخصيت و طرح نگذارد به چه كار ميآيد. گودرزي در مورد نويسنده گفت: به نظر ميرسد در برخي از داستانهاي جديد راوي و نويسنده يكي هستند، و نويسنده ادراك و دريافت خود را از جهان به شكلي ميگويد كه به نظر ميرسد خاطره ميگويد و البته در اين جا بايد به مرز داستان و خاطره تأكيد كرد. وي گفت: به خاطر اينكه داستانها به سمتي ميروند كه نويسندهاي وجود دارد كه آگاه است، يعني نويسنده وجود دارد و تأكيد هم ميكند كه هست. گودرزي اظهار داشت: يكي از ويژگي اين داستانها آن است كه جعل بودن يا داستان مصنوع بودنشان در ساختار قرار ميگيرد. يعني قرار است نويسنده در داستان به عنوان «نويسنده» دخالت كند و سخن بگويد و اين دخالت هم بخشي از ساختار باشد. وي افزود: در داستانها ما بحثي با عنوان «صداي غالب» و «تكصدايي» داريم كه صداي غالب، صدايي است كه غلبه دارد بر صداهاي ديگر كه در اين كتاب هم وجود دارد و صدايي فرهنگي است. يعني در داستانها نوعي اقتدارمردانه وجود دارد كه اين اقتدار به نوعي بر صداهاي ديگر غلبه دارد. گودرزي در مورد داستان كوتاه گفت: در حالت عادي داستان كوتاه نميتواند تك صدايي باشد چرا كه خلقتي ذاتي دارد. وي اذعان كرد: ادبيات ايران تك صدايي است، همان طور كه در جامعه، سياست و خانواده نداريم و همه تك صدا هستيم و حرف قطعي خود را ميزنيم. چون فرهنگ و باور ما بر مبناي اقتدار يك صداست، در رمان نيز چند صدايي نداريم. گودرزي در مورد تعريف واقعگرايي گفت: اكثر داستانهاي كتاب، واقعگراي مدرن هستند اما ويژگي خاص فردي دارند و فرديت نويسنده تعبيري از واقعگرايي مدرن است. وي ادامه داد: در اكثر اين داستانها چالشهايي براي شخصيتها وجود دارد و اين باعث ميشود كه خاص باشند. بهتر است بگوييم يك نوع نوآوري و نامتعارفي در داستانها، چه واقعگرا و چه پسامدرن وجود دارد كه فرديت نويسنده را ميسازد. وي در مورد ديدگاه راوي گفت: 9 راوي اول شخص، 4 راوي مركب، 2 راوي نمايشي،و يك راوي محدود به ذهن است. به اين نتيجه ميرسيم كه اكثر داستان به كمك راوي اول شخص، روايت شده است. وي در مورد دغدغه نويسنده گفت: نويسنده براي بيانگري و شرح آراي خود درباره داستان جهان كه در اين داستانها وجود دارد مينويسد. اين منتقد در مورد باور در اين مجموعه گفت: باورهايي كه در اين داستانها وجود دارد باورهاي ايراني است.ويژگي بومي و فرهنگ ما در داستانهاي پسامدرني كم و بيش وجود دارد و اين ارزشمند است. گودرزي افزود: وقتي ما گستره زماني و در عين حال وحدت موضوعي داريم بايد بر اين گستره و انقطاع زماني پيروز شويم و پلي بزنيم و عبور كنيم، و اين مهمترين مسئله است. وي در مورد شخصيتپردازي در اغلب داستانها افزود: در اغلب داستانها، شخصيتها انسانهايي مسئلهدار، ريشهاي، حاشيهاي و متعلق به جوامع توسعه نيافته كه حتي با پدر، مادر و زن مشكل داشته و به نوعي تنها هستند و تعلق خاطري به كسي ندارند هستند و اغلب راوي نويسنده هستند. گودرزي به سه نكته اشاره كرد و گفت: در داستانهايي كه معمولاً من، «راوي غير همجنس» است، تفاوت زباني وجود دارد يعني راوي بايد زبان را بداند و بداند كه زبان زن با مرد فرق ميكند كه اين تفاوت به زبان در سير تاريخي مربوط ميشود و عميق است. وي تصريح كرد: تفاوت ديگر در«روانشناختي و زيستي» است كه بعضي اوقات ناخودآگاه است يعني كنشهاي رواني زن با مرد و ويژگيهاي زيستي آنان متفاوت است. گودرزي در پايان گفت: سومين تفاوت «فرهنگي و باوري» است چرا كه تعريف متفاوتي از زن در طول تاريخ شده و محدوديتهايي گذاشته شده كه داستان چارهاي ندارد جز اينكه در بعضي جاها اين مسائل را رعايت كند. انتهاي پيام/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]