واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: به پاس بزرگ حماسه سراي ايران/ فردوسي و شاهنامه جاودانند ( ۲و پاياني)
داخلي. فرهنگي. فردوسي
... شاهنامه در واقع عمارتي است استوار كه هيچ گاه ويراني نگيرد و خلل بر آن مجال بروز نيابد و در اين ميان بيش از هر كس خود حكيم بر آن واقف بود، شاهكاري كه مايه تفاخر ملي ايرانيان است و به آثار برجسته تاريخ جهان چون ايلياد و اوديسه پهلو ميزند.
حكيم توس بيش از ۳۰سال از هستياش را در پاسداري از زبان و فرهنگ ايراني در طبق اخلاص نهاد و پيشكش تاريخ نمود و اسطورهاي بيمانند را از براي حيات ايران زمين آفريد.
چو عيسي من اين مردگان را تمام سراسر همه زنده كردم به نام امروز بعد از قرنها شاهنامه و شاهنامه خواني و حماسه سرايي آرام بخش جانهاي شيفته ايرانيان در زورخانههاو قهوهخانههاي سنتي و واپسين لحظات شب به هنگام فراغت از زندگي دشوار كنوني است.
نقالي و حماسهخواني و شاهنامهخواني زينت بخش محافل اين مردمان از دير باز بوده و بايد همچنان هم باشد هر چند اين روزها مشغلههاي بسيار موجب دوري مردم از اين اصالتها و بازخواني آنها شده است.
دامنه اين اثر بزرگ و ماندگار هم محدود به سرزمين ايران نيست و گستره آن جهان را فرا گرفته است.
هنوز آرامگاه بزرگمرد ادب پارسي مملو از خيل مشتاقاني است كه حيات زبان و فرهنگ ايراني را وامدار اويند و روز به روز هم بر گستره آنها افزوده ميشود.
دستگاه فكري ، فلسفي و تاريخي تدوين شده در اين شاهكار برجسته تا عصر كنوني، جانشين تاريخ گمشده و پركننده خلا و گسست تاريخي اين سرزمين بوده و هست.
در واقع تاريخ قوم ايراني از اسطوره تا واقعيت، بر پايه زندگي ۵۰ پادشاه از افسانه كيومرث تا واقعيت مرگ يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني به دست شخصيتي سترگ چون فردوسي با انديشه پويايش جان ميگيرد و سروده مي شود.
حكيم توس يك جهانبيني مبتني بر اساطير، باورها و افسانههاي مردم ايران زمين را به عنوان پايه شاهنامه به نظم كشيد و چارچوبي فكري قابل فهم و پذيرش مردمان را ارائه كرد.
حكيم ابوالقاسم فردوسي در اين اثر در عين ويژگي ملي و سرزمينياش در آخر با ستايش از پيامبر، تن به تقابل با مذهب رسمي حاكم نميدهد و از فراز منازعات و مناقشات مذهبي و فلسفي حاكم بر زمانه و متكي به فرهنگ سامي عربي آنان با تردستي ميگذرد.
فردوسي بارها دقيقي توسي ، مولف شاهنامه منثور ابومنصوري را كه پايه كار نوشتن شاهنامه ميشود در اثرش ميستايد و با بنياد نهادن اين پي براي شاهنامه، چيره دستانه در بازگويي فرهنگ غني اين سرزمين در قالب اساطير كهن ايراني، در حقيقت به جهان بيني عامه مردمش ميپردازد.
قصه در شاهنامه از كيومرث كه در زرتشت نخستين انساني است كه اهورامزدا آفريده آغاز و در اين قالب به حكومت هوشنگ كه آتش را كشف كرد و جشن سده را از خود به يادگار گذاشت، پادشاهي تهمورث ديوبند و پسرش جمشيد(جم) كه از بزرگترين پادشاهان پيشدادي و بنيانگذار جشن بزرگ نوروز است تا داستان قيام كاوه آهنگر و شكست ضحاك ماردوش و پادشاهي فريدون با افراشتن درفش كاويان و نيز حمله و سلطه اعراب ادامه مييابد.
فردوسي، سيامك، هوشنگ، تهمورث و جمشيد را با شخصيتهايي اساطيري به تصوير ميكشد و ميسرايد تا به داستان فتنه ضحاك مار دوش و خاموشي آن با قيام كاوه آهنگر و فريدون ميرسد و در ادامه جهان با مرگ فريدون ميان سه پسرش تقسيم ميشود و دوران جنگ و برادركشي آغاز و آمدن سام، زال و رستم به ميدان اوج ميگيرد.
رستم همان پهلوان اساطيري و محور اسطورهاي شاهنامه است.
به اعتقاد محققان، بينش مسلط بر دوران كهنتر شاهنامه آميزهاي از اسطوره، افسانه و حماسه،رمانس (داستانهاي عاشقانه) و فلكلور (ادب عامه) ، جنگ رستم با ديوان و اژدها و گذر از هفت خوان و بسياري ديگر است.
فردوسي در روايت جنگ با تورانيان و تركان حكايتهااز عشق بيژن و منيژه زال و رودابه، خسرو و شيرين در مياندازد و روايتي خيالپردازانه، عاشقانه و بينظير را به تصوير ميكشد.
او آنجا كه به زندگي سودابه و تهمينه ميپردازد تصويري روشن از جايگاه زن در باورها و اساطير و فرهنگ آن روزگاران ارائه ميدهد.
حكيم توس با داستان پايان كار كيخسرو به عرصه عرفان ميرود و آنگاه در اوج تراژدي كار خود در داستان رستم و سهراب ، به عاطفيترين نحو، پيروزي انديشه ديرين بر جواني را به چالش ميكشد.
الااي برآورده چرخ بلند چه داري به پيري مرا مستمند دو تا گشت آن سرونازان به باغ همان تيره گشت آن گرامي چراغ مرا كاش هرگز نپروردهاي چو پرورده بودي نيازدهاي
عبور سياووس از آتش پاككننده، جنگ با افراسياب، جنگ رستم با اكوان ديو، طرح قيصر و داستان كتايون دخترش، حكايت اسكندر همه و همه مروري بسيار بينظير، جذاب و حماسي بر تاريخ ايران زمين است.
پس از آن مسير شاهنامه از داستانهايي اساطيري به دورههاي نيمه تاريخي و ريشه سلسله ساساني ميگرايد و داستان با زاده شدن اردشير بابكان و ديگر شاهان ساساني چون اردشير، بهرام گور، كسري انوشيروان و قباد و قيام مزدك، جنگ با سعد وقاص ادامه و با كشته شدن رستم و يزدگرد سوم پايان مييابد.
ارزش بنيادين اين شاهكار ادب پارسي در واقع با ايجاد تفكري بر پايه اساطير و داستانهاي ملي، بومي و مردمي سرزمين ماپديدار گشته و با خط و نگرش ويژه آن، پايههاي زبان، خط و فرهنگ امروزين ما رقم ميخورد آنگونه كه تا هميشه ماندگار است.
گويي فردوسي ، اين ابر مرد پارسيگوي كه در حياتش هرگز روي راحتي و آسايش نديده بود، ميدانست كه بعد از مرگ، خود و ايرانيت را حياتي جاودانه بخشيده است كه امروز چنين آرام در باغي مصفا در ساختماني با معماري قديم و متاخر ايران با سبكي بر گرفته از دوران هخامنشيان كه نمادي از ايرانيت و معماري ايراني است آرام گرفته است.
امروز توس به يمن وجود حكيم ابوالقاسم فردوسي سرزميني نامدار در تاريخ و اسطوره ايران زمين است، سرزميني كه با نام شاعر بلند آوازه و حماسه سراي پارسي گوي عظمت يافته است،خطهاي كه اسطورههاي فرهنگ غني و باستاني ايراني درآن به دست بزرگمرد فرهنگ اين سرزمين حيات يافتهاند و همچنان هم ماندگارند.
كه گويد برو دست رستم ببند نبندد مرا دست ، چرخ بلند
كه چرخ گويد مرا، كين نيوش به گرز گرانش بمالم دو گوش
من از كودكي تا شدستم كهن بدين گونه از كف نبردم سخن
امروز هيچكس فردوسي را جدا از اين سرزمين و خاك نميداند و بايد فردوسي و موطنش با هم بزرگ داشته شوند، چرا كه مردمي را كه در راستاي خوار شماري، "عجم"(كندزبان) ناميده بودند فردوسي با اين رزمنامه ملي كه به پارسي سره سرود و شناسنامه ملي اين قوم شد از هر گزندي در امان داشت.ك/۴ ۶۵۹/۵۸۹/۱۶۵۴/۲۷۱۳
چهارشنبه 25 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]