تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817343237
می نویسم چون می ترسم
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مي نويسم چون مي ترسمبازخواني زندگي و انديشه هرتا مولر ده سال پيش جايزه نوبل ادبيات به کونتر گراس اهدا شد و حال پس از گذشت ده سال اين جايزه دوباره آلمانيها بدست آوردند و البته اين بار ، خانم هرتا مولر ِ رومانيايي تبار که در سال 1987 به آلمان فدرال مهاجرت نموده است ، صاحب اين جايزه ي معتبر جهاني گرديد....و اما هرتا مولر کيست؟
اين نويسندهي 56 ساله در روماني به دنيا آمده است. او در سال 1987 که هنوز رژيم کمونيستي در روماني بر سر قدرت بود، به آلمان غربي مهاجرت کرد. خانم مولر که از آغاز کارهاي خود را به زبان آلماني نوشته، از زمان مهاجرت به آلمان با برخورداري از فضاي آزاد آفرينش ادبي، آثار بيشتري منتشر کرد. او در آثار بعدي خود به توصيف زندگي مهاجران پرداخت. به نظر منتقدان بلوغ ادبي هرتا مولر در آخرين کارش به نام «نفسهاي بريده» به بهترين وجهي جلوهگر شده است. او در اين اثر بر پايهي روايتهاي واقعي، سرگذشت يک زنداني را در يک اردوگاه اسيران شوروي (سابق) توصيف ميکند. همچنين گفته شده که اين نويسنده «وقايعنگار زندگي در نظام ديکتاتوري» است. او کودکي خود را زير سلطه ديکتاتوري چاوشسکو گذراند و در کارهاي ادبي خود از تجارب تلخ خود از آن دوران سخن گفت. او تمام درد و ماتم خودکامگي را با گوشت و پوست خود تجربه کرده بود. در سال 1987 خانم مولر سرانجام موفق شد به همراه همسرش روماني را ترک کند و در برلين غربي اقامت گزيند. با ترجمه آثار هرتا مولر به بيش از بيست زبان، اينک او به يکي از ستون هاي عمده در ادبيات جهان بدل شده است. هرتا مولر در 17 اوت 1953 در نيتسکيدورف در نزديکي تميشوار به دنيا آمده است. از جواني به نويسندگي روي آورد، اما بيشتر کارهاي او با سانسور و خود او با آزار و مزاحمت مأموران روبرو شد.در ليست نامزدهاي امسال بنياد نوبل در کنار هرتا مولر نويسندگان بزرگي قرار داشتند، از جمله فيليپ راث و جويس کارول اوتس از آمريکا، ماريو وارگاس يوسا نويسندهي نامدار پرو، آموس اوز از اسرائيل و آدونيس، شاعر نامي سوري. مولر 56 ساله که اگر 22 سال ديگر ميتوانست خفقان حکومت چائوشسکو را تاب آورد، حالا رومانياييها را خوشحال ميکرد، نهمين آلماني نوبلي در 110 سال تاريخ اين جايزه رؤيايي است. او تنها دوپنجم از عمرش را در آلمان سپري کرده است اما حالا آنچه به دست آورده است، تنها متعلق به آلمان است. با اين حال، رد پاي عميق 34 سال تلخ و سخت در روماني، چنان بر ذهن و شخصيت اين شاعر - نويسنده خوش اقبال نقش بسته است که انگار تنها نوبل ميتوانسته است درهاي روحش را دوباره بگشايد. ميگويد: «احساس آزادي ميکنم اما آنچيزها هنوز پاک نشدهاند. حتي اگر آن دوران به پايان رسيده باشد، هنوز در اذهان باقيماندهاند. من در 3 دهه حکومت ديکتاتوري زندگي کردم. افراد خيلي زيادي هستند که طاقت آن را نداشتند.» چيزهايي که مولر از آنها سخن ميگويد، همان چيزهايياند که اگرچه راهي جز ترک وطن را برايش نگذاشتند اما به گونهاي حيرتانگيز و غيرقابل توصيف، او را به سلاح نويسندگان بزرگ، مجهز کردند. همان سلاحي که همه همقطاران سالهاي ديکتاتوري اروپاي شرقي را به نويسندگاني جهاني بدل ساختهاند. نويسندگاني که در صدرشان ميلان کوندراي چک، هر سال بازي را به نويسنده ديگري واگذار ميکند و انتظار طرفدارانش دوباره براي يکسال ديگر، آغاز ميشود.نيويورکتايمز نوشته است: «از سال 2000 تاکنون بهغير از اورهان پاموک، دوريس لسينگ، جيام کوئتزي و وي. اس. نايپائول، ديگر برندگان جايزه نوبل ادبيات چهرههاي سرشناسي محسوب نميشوند...او تمام درد و ماتم خودکامگي را با گوشت و پوست خود تجربه کرده بود.هرتا مولر و ترس گفت و گوي هرتا مولر با لنا کلم تگ زبان و ترس دو مشخصه بارز آثار هرتر مولر است. جايي مي نويسد « از تاريخي که شروع به انديشيدن کردم . با از دست دادن ترسم به بزرگترين دستاورد زندگي ام رسيدم». - زبان برايم بي اهميت است. البته از ديدگاه ادبي مسأله به شکل ديگري است. زندگي که در زبان خلاصه نمي شود. از اين گذشته من به زبان اعتماد ندارم . تجربه هايم به من مي گويند با زبان همان کاري را مي شود کرد که با انسان مي توان کرد. زبان صدمه بسياري به آدمي زده است. زبان في نفسه نمي تواند وسيله اي براي ابراز مخالفت يا مقاومت باشد. کاري که من مي کنم اين است که زبان خودم را حفظ کنم و نگذارم رژيم تعبيرهاي باب دلش را از آن بکند. او در ادامه مي افزايد: من هميشه با زبان مشکل داشته ام زيرا که گفته ها بايد قابل در ک باشند. زندگي بايد آنگونه تصوير شود که بر مردم اثر کند. و اين چيزي است که مرا به خود مي کشاند و به مبارزه مي طلبد. من شيفته اين گونه موفق شدنم. - آيا به اين خاطر است که مي نويسي؟ - نه. مي نويسم چون به نوشتن عادت کرده ام. نوشتن جهان را قابل درک مي کند. من هرگز براي نويسنده شدن ننوشته ام. - تو در همه نوشته هايت هميشه به همان موضوع هميشگي بر مي گردي: ديکتاتوري چائوشسکو - من موضوع ها را انتخاب نمي کنم. اين موضوع ها هستند که مرا مي جويند و مي يابند. اگر انسان اينگونه فکر نکند نمي تواند بنويسد. کتاب هاي بسياري گواه اين مدعاست. نويسندگان بسياري اين گونه نوشته اند. - در يکي از مقالاتت نوشته اي که منتقدان آلماني مي خواهند که تو گذشته ات را فراموش کني و از آلمان امروز بنويسي : « هنگام نوشتن بايد در جايي اطراق کنم که بزرگترين زخمهاي دروني ام را باعث شده اند». - صدها نويسنده از آلمان امروز و آنچه روي مي دهد نوشته و مي نويسند . من سايه هايي از روماني در سرم باقي دارم که بايد نوشته شوند. سايه هايي که به من جرأت سؤال مي دهند : اين همه چگونه امکان داشت؟ من نمي توانم و نمي خواهم تظاهر به نبودنشان بکنم. (هنگام گفتن اين جمله تن صدايش را پايين مي آورد). - ترس با قلمت چه کرده است؟ - قلمم؟ هيچ. بر عکس. من مي نويسم زيرا که مي ترسم. من هر لحظه مي توانم روحأ به روزگار ديکتاتوري چائوشسکو سفر کنم و ترس هايم را به خاطر بياورم. درست همين جا در برلين مثلا و قتي آگهي اطلاعات شرکت اسباب کشي را مي خوانم « ما به مبل هاي شما رد پا مي دهيم». اين را تجربه کرده ام. پليس مخفي رد پايش را در خانه ام مي گذاشت. در نبودنم صندلي هاي آشپزخانه مي توانستند جا به جا شوند يا صندلي از اتاقي به آشپزخانه مي آمد. تصاوير هميشه در سرم وجود دارند. هر لحظه اراده کنم مي توانم با آنها دوباره پيوند بخورم ، چيزي که اطرافيانم نمي توانند ببينند. من با اين تصاوير زند گي مي کنم.
مولر نمي تواند گذشته اش را فراموش کند. اين تنها در نوشته هاي او منعکس نمي شود بلکه او شديدأ نويسندگان آلماني را به خاطر همکاري با پليس امنيت آلمان به باد انتقاد مي گيرد. در اواخر سا ل1990 مولر انجمن نويسندگان آلمان را به عنوان اعتراض عليه اتحاديه نويسندگان ترک کرد. او در اين باره مي گويد: «- کسي مجبور به همکاري نبود. حداقل اگر عذر خواهي مي کردند و توضيح مي دادند چرا اين طور شد ، شايد مسأله قابل قبول مي شد. اما آنها اين کار را نکردند» . هرتا مولر شهامت مبارزه دارد. چاپلوسي نمي کند. او شهامت نوشتن آنچه که به نظرش خطا مي آيد - دارد. او سالها در تعقيب و آزار بوده است. حتا در سالهاي اول اقامتش در آلمان نامه هاي تهديد آميز بسياري دريافت کرده است ، اما همچنان نوشته است. خود در اين باره مي گويد: « بسياري از دوستانم جانشان را در اين راه باختند. چرا من زنده مانده ام ؟ نمي دانم!»در ادامه با آثار و جوايز مولر و هم چنين نگاهي مختصر به رمان ِ سرزمين ِ گوجه هاي نارس مي پردازيم...شراره جمشيدتنظيم:بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 356]
صفحات پیشنهادی
می نویسم چون می ترسم
می نویسم چون می ترسم-مي نويسم چون مي ترسمبازخواني زندگي و انديشه هرتا مولر ده سال پيش جايزه نوبل ادبيات به کونتر گراس اهدا شد و حال پس از گذشت ده سال اين ...
می نویسم چون می ترسم-مي نويسم چون مي ترسمبازخواني زندگي و انديشه هرتا مولر ده سال پيش جايزه نوبل ادبيات به کونتر گراس اهدا شد و حال پس از گذشت ده سال اين ...
می نویسم چون می ترسم بازخوانی زندگی و اندیشه هرتا مولر
می نویسم چون می ترسم بازخوانی زندگی و اندیشه هرتا مولر-این نویسندهی ۵۶ ساله در رومانی به دنیا آمده است. او در سال ۱۹۸۷ که هنوز رژیم کمونیستی در رومانی بر سر قدرت ...
می نویسم چون می ترسم بازخوانی زندگی و اندیشه هرتا مولر-این نویسندهی ۵۶ ساله در رومانی به دنیا آمده است. او در سال ۱۹۸۷ که هنوز رژیم کمونیستی در رومانی بر سر قدرت ...
تلخ مي نويسم
می نویسم چون می ترسم بازخوانی زندگی و اندیشه هرتا مولر-این نویسندهی ۵۶ ساله در ... را زیر سلطه دیکتاتوری چاوشسکو گذراند و در کارهای ادبی خود از تجارب تلخ خود از .
می نویسم چون می ترسم بازخوانی زندگی و اندیشه هرتا مولر-این نویسندهی ۵۶ ساله در ... را زیر سلطه دیکتاتوری چاوشسکو گذراند و در کارهای ادبی خود از تجارب تلخ خود از .
چند خطی برای تو...
دروغ چرا ، اینجا می نویسم چون رویم نمی شود به خودت بگویم. اینجا می نویسم چون خجالت می كشم رک و راست با خودت حرف بزنم. راستش بدجور می ترسم از اینكه نباشی.
دروغ چرا ، اینجا می نویسم چون رویم نمی شود به خودت بگویم. اینجا می نویسم چون خجالت می كشم رک و راست با خودت حرف بزنم. راستش بدجور می ترسم از اینكه نباشی.
sms: دوستت دارم
sms : برات مینویسم دوستت دارم آخه ... sms : دوستت دارم چون دوستت دارم چون تنها ترين فکر تنهايي مني.دوستت ... دریا رو دوست دارم ولی از امواجش می ترسم بهار را دوست دارم ولی از تاریکی اش می ترسم شمعی از جنس تو را دوست دارم ولی از اب شدنش می ترسم .
sms : برات مینویسم دوستت دارم آخه ... sms : دوستت دارم چون دوستت دارم چون تنها ترين فکر تنهايي مني.دوستت ... دریا رو دوست دارم ولی از امواجش می ترسم بهار را دوست دارم ولی از تاریکی اش می ترسم شمعی از جنس تو را دوست دارم ولی از اب شدنش می ترسم .
اس ام اس عاشقانه ا ين ماه
زود باش از قلبت یک کپی بگیر، چون می خوام اصلشو بدزدم ! . . . نامه ای از من اگر سویت ... رو خراب ترین خرابه ی تخت جمشید می نویسم: “خرابتم رفیق!” ... من از آن می ترسم که دوست داشتن را مثل مسواک زدن بچه به من و تو تذکر بدهند . . . . . . با اشکی که از ...
زود باش از قلبت یک کپی بگیر، چون می خوام اصلشو بدزدم ! . . . نامه ای از من اگر سویت ... رو خراب ترین خرابه ی تخت جمشید می نویسم: “خرابتم رفیق!” ... من از آن می ترسم که دوست داشتن را مثل مسواک زدن بچه به من و تو تذکر بدهند . . . . . . با اشکی که از ...
تكلم تاریك
همواره می نویسم، اما مگر نباید در این هجوم كلمه و كلام، به انفجارنور در پشت تنها یك كلمه ایمان داشت؟ ... احادیث و روایات: امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ. ... از این حالت اضطرار می ترسم.
همواره می نویسم، اما مگر نباید در این هجوم كلمه و كلام، به انفجارنور در پشت تنها یك كلمه ایمان داشت؟ ... احادیث و روایات: امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ. ... از این حالت اضطرار می ترسم.
وام و سرمایه گذاری بانکی : دل مشغولیهای روزمره
دوستان یک ایمیلی واسه من اومده که متنش رو می نویسم: ... اما راستش چون تازه شنیدم یه خورده می ترسم که برم سپرده گذاری کنم کوتاه مدت 17% و بلند مدت25% پرداخت می ...
دوستان یک ایمیلی واسه من اومده که متنش رو می نویسم: ... اما راستش چون تازه شنیدم یه خورده می ترسم که برم سپرده گذاری کنم کوتاه مدت 17% و بلند مدت25% پرداخت می ...
آن روز که تو می آیی
خوب بابا جونم من دیگه باید بخوابم بقیه حرفهام رو فردا براتون می نویسم. ... راستش رو بخواین نمی خواستم اینو بهتون بگم اما می گم، چون به خودم قول دادم هیچی رو از ... امروز عصر هم دوباره آژیر زدن، بابا جونم من می ترسم، مامان می گه هم خدا مواظبمونه هم شما و هم ...
خوب بابا جونم من دیگه باید بخوابم بقیه حرفهام رو فردا براتون می نویسم. ... راستش رو بخواین نمی خواستم اینو بهتون بگم اما می گم، چون به خودم قول دادم هیچی رو از ... امروز عصر هم دوباره آژیر زدن، بابا جونم من می ترسم، مامان می گه هم خدا مواظبمونه هم شما و هم ...
قدرت در رابطه زناشویی به دست کیست؟
اگر مختصر و مفید می نویسم مرا ببخش، خیلی می ترسم که او بیدار شود و بفهمد که من قصد ... چون چه بخواهید چه نخواهید این تنها چیزی باقی مانده در زندگی مردها است که می ...
اگر مختصر و مفید می نویسم مرا ببخش، خیلی می ترسم که او بیدار شود و بفهمد که من قصد ... چون چه بخواهید چه نخواهید این تنها چیزی باقی مانده در زندگی مردها است که می ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها