تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835274522
زلف در غزلیات حافظ
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: «زلف» در غزلیات حافظ
غزلسرایان بزرگی چون حافظ را رسم بر آن است كه در توصیف معشوق و بیان مظاهر جمال او از الفاظ و تعابیر مجازی مدد میجویند و این امر سوءظن كوتهنظران را به ساحت بزرگان عرفان و ادب برانگیخته است. اما كسی كه با زبان عرفان در قالب تغزل آشنا باشد، میداند كه مقصود از می، دختر انگور نیست و سكر عارفان نه به مستی بادهنوشان كوچه و بازار ماننده است؛ همچنان كه سخن از رخ و زلف و چشم و ابرو و قامت سرو، دال بر پریچهرهای از جنس بشر نیست.البته غزلسرایانی هستند كه از مایههای عرفانی تهی بوده و اشعارشان حمل به ظاهر میشود؛ همانند شعرای جاهلی عرب و یا خمریات ابونواس در پهنة ادب تازی كه آثار او با خمریه ابنفارض مصری كه اهل عرفان و سیر و سلوك بوده قابل قیاس نیست. طبعاً محقق در این وادی باید شخصیت شاعر و نیز آثار او را به دیده امعان بنگرد.حافظ از جمله غزلسرایانی است كه هر چند زندگانی او را هالهای از ابهام فرا گرفته است، اما تاریخ صحنههایی از اباحیگری و بادهنوشی و تغزل مبتذل از سیره او به دست نمیدهد؛ بلكه برجستگی حافظ به علم و ادب و درس سحری و محفل انس با قرآن است و به حافظ كلام الله با چهارده روایت مشهور است.از سوی دیگر غزلیات او از عمق عرفانی و گستره معنوی برخوردار است و دقایق و ظرایف عرفانی را آن چنان به تصویر كشیده كه با نگرش تیزبین، شبهه تغزل مادی از آن برنمیخیزد و به تعبیر خود او:شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است/آفرین بـر نفس دلكش و لطـف سخنشیكی از تعابیری كه در غزلیات خواجه شیراز بسیار آمده «زلف» است كه در این نوشتار با تمسك به ابیاتی از لسان الغیب به واكاوی این واژه میپردازیم.زلف و یا تعابیر مشابه مانند گیسو، طره و مو در بیان عرفا، حاكی از مظهر تكثرات حق تعالی یعنی اسماء و صفات ذات اقدس حق است كه در قالب تعینات متجلی شده است. حافظ ویژگیهایی برای زلف برمیشمرد كه عبارت است از:1. زیبایی: زلف ماهیتاً زیبا و جذاب است و دل میرباید. اسماء و صفات حق تعالی نیز در اوج حسن و جمال است: «وله الاسماء الحسنی»حافظ در مقام تشبیه و تمثیل زلف یار را چون پر طاوس در باغ بهشت میخواند:زلف مشگین تو در گلشن فردوس عذار/چیست طاوس كه به باغ نعیم افتاده استو سزاوار است كه این جمال در حلقه شبانه عشاق مدح و ستایش شود:دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود/تا دل شب سخن از سلسله موی تو بودو هر چه در وصف جمال بیانتهای آن گویند كم گفتهاند:این شرح بینهایت كز زلف یـار گفتند/حرفی است از هزاران كاندر عبارت آمدو این تفسیر این آیت قرآنی است: قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربی در جایی حافظ از زلف دلبر دنیا سخن میگوید، اما این زلف علیرغم زیبایی ظاهر جز فریب و دام چیزی نیست:طره شاهد دنیا همه بند است و فریب/عارفان بر سر این رشته نجویند نزاعو برای فرار از دام شاهد دنیا باید به زلف دلبر حقیقی پناه جست:چنین كه از همه سو دام راه میبینم/به از حمایت زلف توام پناهی نیستهر چند چنان كه اشاره خواهد شد، این زلف نیز دام و كمند بلاست، اما دامگهی كه آكنده از لطف است، چون آتش عشق در مجمر قلب عارفان از آن فروزان است:در نهان خانه عشرت صنمی خوش دارم/كز سر زلف و رخش نعـل در آتش دارمو عاشق، خاكدان تیره دنیا را به شوق آن طره برمیتابد:اگر دلـم نشـدی پایبنـد طره او/كیام قرار در این تیره خاكدان بودیو سعادت از آن كسی است كه شب و روز با زلف او بسر میكند:ای كه با زلف و رخ یـار گـذاری داری/فرصتت باد كه خوش صبحی و شامی داری 2. سیاهی: سیاهی زلف كنایه از تكثرات بیشمار آن است در مقابل رخ كه نشانه وحدت و روشنی و سپیدی است. اما از آنجا كه ذات حق را جز با اسما و صفات نتوان شناخت، ماه رخسار را نیز جز در شام زلف سیاه نمیتوان مشاهده كرد:چو ماه روی تو در شام زلف میدیـدم/شبم به روی تو روشن چو روز میگردیدچون هیچ كس تاب دیدار این روشنایی را ندارد، مگر در میان ظلمت گیسو و از این حقیقت در قرآن به مفاهیمی چون حبل الله و عروه الوثقی و وسیله تعبیر شده است. فی الواقع هر تار مو وسیلهای است برای وصول به ذات حق تعالی و عرفا گفتهاند: الطرق الی الله بعدد انفس الخلائق.حافظ زلف سیاه را به مشیت الهی در قرار دادن ظلمات عالم تعبیر كرده، همانگونه كه ماه روی یار برافروزنده كائنات است:سواد زلف تـو جاعل الظلمات/بیاض روی ماه تو فالق الاصباحو حافظ شیرین سخن از این آیت قرآنی اقتباس نموده است: الحمد لله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور و نیز این آیه نورانی: فالق الاصباح و جعل اللیل ساكنا مفهوم دیگری كه از سیاهی مستفاد میشود گمراهی و سرگشتگی است، چون تكثرات در وهله اول آدمی را دچار ضلالت و تحیر میكند:گفتم كه بوی زلفت گمراه عالمم كرد/گفتا اگر بدانی هـم اوت رهبر آیـداما مشعل روی محبوب در این ظلمات هدایت بخش عشاق است و آنان را از كثرت به وحدت سوق میدهد:كفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل/در رهش مشعلی از چهـره برافروخته بودپس آن سیاهی و ظلمتی كه از پیاش روشنی و هدایت است نیكسوادی است:مقیم زلف تو شد دل كه خوش سوادی دید/وزان غـریب بـلاكش خبـر نمیآیـد 3. خوشبویی: خوشبویی زلف كنایه از عنایات و تجلیات اسما و صفات است كه در سراسر عالم پراكنده شده است:كار زلف توست مشك افشانی عالم ولی/مصلحت را تهمتی بر نافه چین بستهاندو آن جا كه نسیمی از زلف یار وزد مجال برای عرض اندام نافه چین و تاتار نیست:در آن زمین كه نسیمی وزد ز طره دوست/چه جای دم زدن نافـههایی تاتـار استو بازار عطر گل و سنبل با نكهت عنبرین زلف او از رونق میافتد:چو عطر سای شود زلف سنبل از دم باد/تو قیمتش به سـر زلف عنبـری بشكنو در حقیقت همه بوهای خوش عالم جلوهای از آن زلف مشكین و عنبری است:مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را/كه باد غالیهسا گشت و خاك عنبر بوستو عاشقان هم از همین بوی مست شدهاند:مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت/خرابم میكند هر دم فریب چشم جادویتو پیوسته در یاد آن و در پی آنند:عمری است تا ز زلف تو بویی شنیدهایم/زان بوی در مشـام دل من هنوز بوستچون این نكهت دمی مسیحایی است و احیاگر اموات:چو برشكست صبا زلف عنبر افشانش/به هر شكسته كه پیوست تازه شد جانشو تربت اموات از آن لاله خیز میگردد:نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ/ز خاك كالبـدش صـد هـزار لاله برآیدو جا دارد كه در طلب آن دلها غرقه در خون و دیدهها در اشك غوطهور باشد:به بوی نافهای كاخر صبا زان طره بگشاید/ز تاب جعد مشكینش چه خون افتاد در دلهاو عاشقان به بوی نسیمش جان دهند:تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان/بگشود نـافهای و در آرزو ببسـت و گاه حافظ چنین نوای نومیدی سر میدهد:زلف چون عنبر خامش كه ببوید هیهات/ای دل خام طمع این سخـن از یاد ببـرزیرا هر خامی را لیاقت پختن آن در سر نیست، مگر آن كه در كوره عشق و عیاری پخته گردد:خیال زلف تو پختن نه كار هر خامی است/كه زیر سلسله رفتـن طریق عیـاری استو عاشق شوریده برای نیل به آن دست به دامان باد صبا مییازد:بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد/مگر دلالت ایـن دولتـش صبا بكنـدچون باد صبا سفیر اوست و شاهد بر حلقه زلف او:حلقـه زلفـش تماشـاخانه بـاد صبـاست/جان صد صاحب دل آن جا بسته یك مو ببینو با چابكی و سبكی میتواند بویی از زلف مشكین او برای عشاق به ارمغان آورد:ای صبا نكهتی از كوی فلانی به من آر/زار و بیمار غمم راحت جـانی به من آرو دلهای سوخته و سودازده را از غصه دو نیم كند:تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است/دل سودازده از غصه دو نیم افتاده استلذا حافظ راز خود با او می گوید و سخن زلف یار با او در میان مینهد:از صبا پرس كه ما را همه شب تا دم صبح/بوی زلف تو همان مونس جان است كه بودو این بوی زلف است كه رهنمای عاشق غریب است:گرچه دانم كه به جایی نبرد راه غریب/من به بوی سر آن زلف پریشان بروم 4.دام بلا: زلف یار دام بلای عشاق است، چون جذاب است و رباینده و هیچ مرغ دلی از این كمند رهایی نیابد:از دام زلف و دانه خال تو در جهـان/یك مرغ دل نمانده نگشته شكار حسنو همگان در این زلف تو تا گرفتارند:كس نیست كه افتاده آن زلف دو تا نیست/در رهگذری نیست كه دامی ز بـلا نیستگویند مقصود از زلف دو تا انقسام صفات حق تعالی به ثبوتیه و سلبیه یا جمالیه و جلالیه است و این جمال و جلال است كه راه را بر عاقلان میبندد:زلفت هزار دل به یكی تار مو ببست/راه هزار چاره گر از چـار سو ببستو آن كه از این عشق دیوانه میگردد، زنجیری جز زلف معشوق به كارش نیاید:دل دیوانه به زنجیر نمیآید باز/حلقهای از خم آن طره طرار بیارلذا زلف دراز او دیوانه نواز است و مجانین از آن استقبال میكنند:ای كه با سلسله موی دراز آمدهای/فرصتت باد كه دیوانه نواز آمدهایو گاه حافظ با باد صبا از فراق این زلف چنین سخن میگوید:عقل دیوانه شـد آن سلسله مشكین كـو/دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار كجاستو البته گاه خود را نصیحت میكند كه پای در دام ننهد:زلف دلبر دام راه و غمزهاش تیر بلاست/یاد آر ای دل كه چندینت نصیحت میكنمو پیش از در افتادن در این دام از اهل سلامت بوده است:من سرگشته هم از اهل سلامت بودم/دام راهم شكن طره هندوی تو بـودو این دامگهی است كه سر عشاق را بر باد میدهد:در زلف چون كمندش ای دل مپیچ كان جا/سرها بریده بینی بیجـرم و بیجنایـتهرچند بویی خوش و جمالی دلكش دارد، اما از خوشخویی به دور است:آن طره كه هر جعدش صد نافه چین دارد/خوش بود اگر بودی بوییش ز خوشخوییو جز آوارگی و سرگردانی عشاق چیزی در پی ندارد:روز اول كه سر زلف تو دیدم گفتم/كه پریشانی این سلسله را آخر نیستو لسان الغیب چنین شكوه سر میدهد:دارم از زلف سیاهش گله چنـدان كه مپرس/كه چنان زو شدهام بیسر و سامان كه مپرسو چون معشوق زلف پیراید، فریاد عاشق در دل شب به در آورد:از بهر خـدا زلف مپیـرای كه مـا را/شب نیست كه صد عربده با باد صبا نیستو چون زلف بر باد دهد جان شیدایان بر باد دهد:زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم/نـاز بنیاد مكن تا نكنی بنیـادمجالب آن كه همان كه زلف را رسم تطاول آموزد، داد تطاول شدگان هم بستاند:و آن كه كیسوی تو را رسم تطاول آموخت/هم توانـد كـرمش داد من غمگیـن داداین است كه ستم آن قابل تحمل میگردد:زان طره پر پیچ و خم سهل است اگر بینـم ستـم/از بند زنجیرش چه غم هر كس كه عیاری می كندو حافظ گرفتاران سودای زلف را به سوز و ساز سفارش میكند:آن را كه بوی عنبر زلف تو آرزوست/چون عـود گو بـر آتش سودا بسـازو از شكوه و پریشانی بر حذرشان میدارد:ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منـال/مرغ زیرك چون به دام افتد تحمل بایدشو بالاتر از آن این دامگه را لذتی الیم و المی لذیذ میشمرد كه همه باید بسته آن باشند:كسی كـو بستـه زلفت نباشـد/چو زلفت در هم و زیر و زبر بادچون پیوند جان آدمی در شمیم آن است:خیال روی تو در هر طریق همره ماست/نسیم زلف تـو پیونـد جان آگه ماسـتو روشنیبخش چشم عاشقان از آن است:چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است/مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانیو عاشق با خشنودی سر در راه او نثار میكند:بیا كه با سر زلفت قرار خواهم كرد/كه گر سرم برود بر ندارم از قدمتو جای دگر گفته است:گر دست رسد بر سـر زلفین تو بازم/چون گوی چه سرها كه به چوگان بازمو دعایش آن است كه دست طلب از این سلسلهاش كوته نگردد:بستهام در خم گیسوی تو امید دراز/آن مبادا كه كند دست طلب كوتاهـمبنابراین تجلیات جمال و جلال یار زیباست، اما سرگردان میكند و دام بلا و كمند عشاق است، لیك نفحهای جانفزا و روح بخش دارد و عاشق باید در این سلسله گام نهد و با تحمل مصائب به بارگاه دوست بار یابد و این همان سیر و سلوك الی الله است كه از عالم تكثرات (زلف) آغاز میشود و به نشئه وحدت (رخ) فرجام مییابد:دوش در حلقـه ما قصـه گیسوی تو بود/تا دل شب سخـن از سلسله موی تـو بود…به وفـای تـو كه بـر تربت حافظ بگـذر /كز جهان می شد و در آرزوی «روی» تو بودمطالب مرتبط : راه میکده ( می و شراب در دیوان حافظ)پیر مغان(بررسی شخصیت پیر در در دیوان حافظ ) فرزان شهیدی تنظیم:بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 432]
صفحات پیشنهادی
زلف در غزلیات حافظ
زلف در غزلیات حافظ-«زلف» در غزلیات حافظغزلسرایان بزرگی چون حافظ را رسم بر آن است كه در توصیف معشوق و بیان مظاهر جمال او از الفاظ و تعابیر مجازی مدد میجویند و ...
زلف در غزلیات حافظ-«زلف» در غزلیات حافظغزلسرایان بزرگی چون حافظ را رسم بر آن است كه در توصیف معشوق و بیان مظاهر جمال او از الفاظ و تعابیر مجازی مدد میجویند و ...
«زلف» در غزلیات حافظ
«زلف» در غزلیات حافظ-غزلسرایان بزرگی چون حافظ را رسم بر آن است که در توصیف معشوق و بیان مظاهر جمال او از الفاظ و تعابیر مجازی مدد میجویند و این امر سوءظن ...
«زلف» در غزلیات حافظ-غزلسرایان بزرگی چون حافظ را رسم بر آن است که در توصیف معشوق و بیان مظاهر جمال او از الفاظ و تعابیر مجازی مدد میجویند و این امر سوءظن ...
معاشران گره از زلف یار باز کنید
«كلمه وصله به معنی زلف عاریه است. و این مضمون یعنی پیوند زلف به شب برای دراز كردن آن در شعر فارسی سابقه دارد.» خانلری درچاپ مجددی از دیوان حافظ (معروف به «چاپ ...
«كلمه وصله به معنی زلف عاریه است. و این مضمون یعنی پیوند زلف به شب برای دراز كردن آن در شعر فارسی سابقه دارد.» خانلری درچاپ مجددی از دیوان حافظ (معروف به «چاپ ...
صنایع ادبی در اشعار حافظ
مناسبت زلف و قصه در شعر حافظ مکرر رعایت شده است و ظاهراً آنچه در هر دو هست ابهام و ... فی المثل، در یک غزل که «خجند» در قافیه ی آن جایی می تواند داشت، نام خجند شاعر را ...
مناسبت زلف و قصه در شعر حافظ مکرر رعایت شده است و ظاهراً آنچه در هر دو هست ابهام و ... فی المثل، در یک غزل که «خجند» در قافیه ی آن جایی می تواند داشت، نام خجند شاعر را ...
بررسی تطبیقی معشوق در غزلیات حافظ و شکسپیر
بررسی تطبیقی معشوق در غزلیات حافظ و شکسپیر بیش از 90 سال پیش ، با ایجاد کرسی ادبیات تطبیقی ... آن خال و خط و زلف (http://p30city.net) و رخ و عارض و قامت» ...
بررسی تطبیقی معشوق در غزلیات حافظ و شکسپیر بیش از 90 سال پیش ، با ایجاد کرسی ادبیات تطبیقی ... آن خال و خط و زلف (http://p30city.net) و رخ و عارض و قامت» ...
رازمندي باد صبا در شعر حافظ (1)
غزليات حافظ دنيايي زيبا و پر جلوه از خيال و تصوير است. .... (4) همراهي و افت و خيز باد صبا با سر زلف غاليه ساو عنبر بوي محبوب آن چنان عزت رونقي به صبا بخشيده ...
غزليات حافظ دنيايي زيبا و پر جلوه از خيال و تصوير است. .... (4) همراهي و افت و خيز باد صبا با سر زلف غاليه ساو عنبر بوي محبوب آن چنان عزت رونقي به صبا بخشيده ...
رازمندي باد صبا در شعر حافظ (2)
حضور باد صبا در مطلع بسياري از غزل هاي حافظ نشان از اهميت بلاغي و ميزان توجه ... •چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش/280 و ابيات مطلع: •دست در حلقه آن زلف دو تا ...
حضور باد صبا در مطلع بسياري از غزل هاي حافظ نشان از اهميت بلاغي و ميزان توجه ... •چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش/280 و ابيات مطلع: •دست در حلقه آن زلف دو تا ...
زلف در اشعار پارسی
زلف در اشعار پارسی http://www.hdabir.com/images/stories/zolf.jpg به غلط ز دست دادم سر زلف يار خود را كه نيازموده بودم دل ... حافظ جانها به ياد زلف تو بر باد داده ايم ...
زلف در اشعار پارسی http://www.hdabir.com/images/stories/zolf.jpg به غلط ز دست دادم سر زلف يار خود را كه نيازموده بودم دل ... حافظ جانها به ياد زلف تو بر باد داده ايم ...
تاویل پذیری شعر حافظ
در قدیم الایام به دیوان حافظ «لسان الغیب» لقب داده بودند که بعدها این صفت. ... دارد که به درستی نمی توان نامی بر آن گذاشت برای مثال در بیت: جانها زدام زلف چو بر خاک ...
در قدیم الایام به دیوان حافظ «لسان الغیب» لقب داده بودند که بعدها این صفت. ... دارد که به درستی نمی توان نامی بر آن گذاشت برای مثال در بیت: جانها زدام زلف چو بر خاک ...
گوهر معرفت / شرح عرفانیِ غزلیات حافظ
گوهر معرفت / شرح عرفانیِ غزلیات حافظ-گوهر معرفت شرح عرفانیِ غزلیات حافظ سوز و گداز ... زلف در اصطلاح، تجلیات صفات الهی را گویند که همه معطر و خوشبویند.
گوهر معرفت / شرح عرفانیِ غزلیات حافظ-گوهر معرفت شرح عرفانیِ غزلیات حافظ سوز و گداز ... زلف در اصطلاح، تجلیات صفات الهی را گویند که همه معطر و خوشبویند.
-
گوناگون
پربازدیدترینها