تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه حقيقت خوشبختى آن است كه پايان كار انسان خوشبختى باشد و حقيقت بدبختى آن ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827843760




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غصه ی پروانه کاغذی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: غصه ی پروانه کاغذی
پروانه کاغذی
مداد رنگی‌ها تازه از سلمانی آقای مداد تراش برگشته بودند. روی میز تحریر آنقدر شلوغ بود که چیزی دیده نمی‌شد. مداد رنگی‌ها از چراغ مطالعه که قدش از همه بلندتر بود پرسیدند: چی شده؟ چراغ مطالعه گفت: پروانه. پروانه‌ای که چند ساعت پیش کشیدید، غصّه دار است.مداد رنگی‌ها پرسیدند: از رنگ بال‌هایش خوشش نمی‌آید؟پرگار چرخی روی یک پایش زد، برگشت و گفت: این پاک کن حواس پرت، پایش سُر خورده و یک گوشه از بال پروانه را پاک کرده.پاک کن تابی به خودش داد و با عصبانیت جواب داد: نخیر! پروانه از اول ناراحت بود. من می‌خواستم بپرسم چی شده که پایم لیز خورد.مداد رنگی‌ها گفتند: اینکه کاری ندارد. ما دوباره بالش را می‌کشیم.مداد رنگی‌ها دست به کار شدند و فوری بال پروانه کوچولو را مثل اول کشیدند؛ اما پروانه باز هم غمگین بود. کتاب کاردستی نگاهی به قیچی انداخت و از پروانه کوچولو پرسید: چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی؟پروانه کوچولو آهی کشید و گفت: من می‌خواهم پرواز کنم! همه با تعجب به هم نگاه کردند و گفتند: می‌خواهد پرواز کند؟همه به کتاب کاردستی نگاه کردند. کتاب کاردستی همه را دور خودش جمع کرد. به جامدادی گفت: فوت کن.جامدادی تا آنجا که می‌توانست، فوت کرد. کتاب ورق خورد و ورق خورد، تا صفحه‌ای که قیچی بود آمد. قیچی همان‌طور که ورزش می‌کرد گفت: اول از همه خودم باید شروع کنم.همه دست به کار شدند. قیچی دور بال‌های پروانه را برید. حالا پروانه از دفتر نقاشی آمده بود بیرون.حالا نوبت میز تحریر بود. آرام آرام آمد کنار پنجره. جامدادی دهانش را پر از باد کرد و فوت کرد. پروانه کوچولو به پرواز در آمد. پروانه آنقدر خوشحال بود که نمی‌دانست چه بگوید.همه، خیلی خوشحال بودند که توانسته بودند به پروانه کوچولو کمک کنند. انگار آنها هم داشتند پرواز می‌کردند! نوشته: صدیقه ملاییتنظیم برای تبیان: خرازی*************************مطالب مرتبطآواز بهار بچه میمون، روی لباس پیشی دماغ سوخته دندان مصنوعی پدربزرگ سوپ غاز وحشی شوخی قول بده منو نخوری





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5005]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن