تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه قرآن ظاهرش زيباست و باطنش عميق، عجايبش پايان ندارد، اسرار نهفته آن پايان نم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851336163




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

باغ گردو(2)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: باغ گردو (2)
گردو
پسر مجبور شد تمام ماجرا را برای کلاغ تعریف کند. کلاغ گفت: «مرا هم با خودت ببر. می‏‏خواهم کمکت کنم.»پسر گفت: «تو چطور می‏خواهی به من کمک کنی؟»کلاغ قارقار خندید و گفت: «بعد می‏بینی.»پسر با خودش فکر کرد: «امتحانش که ضرر ندارد.»کلاغ پر زد و آمد روی شانه‏ی پسر نشست و گفت: «من عمویت را می‏شناسم. چندبار به طرفم سنگ پرتاب کرده. خانه‏اش ته روستاست.»شب شده بود که به در خانه‏ی عمو رسید. پسر در زد. زن‏عمو آمد و در را باز کرد. تا پسر را دید، همه چیز دستگیرش شد. به همین خاطر به دروغ گفت: «عمویت خانه نیست. حالا حالاها هم برنمی‏گردد. زود راهت را بگیر و برو.»پسر فهمید زن عمویش دارد به او کلک می‏زند. گوشه‏ای نشست و به فکر فرو رفت. سنگ از جیب پسر بیرون آمد و گفت:«من الان می‏روم روی در می‏نشینم.»تیغ گفت: «من هم می‏روی روی کرسی کنار پارچ آب می‏نشینم.»مار گفت: «من هم می‏روم زیر کرسی.»کلاغ پر زد و رفت روی پشت بام نشست و گفت: «آهای پسر! تو هم برو توی انبار گردوها.» پسر این کار را کرد. انبار پر از گردو بود. با هر تکانی که پسر می‏خورد، گردوها تق تق صدا می‏کردند. زن‏عمو از صدای گردوها از خواب پرید. شوهرش را بیدار کرد و گفت: «مرد، بلندشو ببین چه خبره! مثل اینکه دزد به انبار گردوها زده.»عمو، هراسان از خواب پرید. دستش را زیر کرسی برد تا کبریت را بردارد و چراغ را روشن کند. مار امانش نداد و دستش را نیش زد. داد و فریاد عمو به هوا بلند شد. زن‏عمو گفت: «حتما دستت را اشتباهی توی منتقل کرده‏ای. کمی آب رویش بریز.»
گردو
همین که عمو دستش را به طرف پارچ آب برد، تیغ توی دستش فرو رفت. عمو از در به خود می‏پیچید و فریاد زد: «زن بلند شو، برو همسایه‏ها را خبر کن. دارم از درد می‏میرم.» زن‏عمو به طرف کوچه دوید؛ اما تا خواست در حیاط را باز کند، سنگ از روی در افتاد روی سرش. زن عمو سرش را گرفت و هوار کشید: «مرد به دادم برس! برو روی پشت‏بام و مردم را از حال‏مان خبردار کن.»همین‏ که عمو روی پشت‏بام رفت، کلاغ پرید و به چشمش نوک زد. سروصدا‏ها که بالا گرفت، پسر از انبار گردوها بیرون آمد. زن عمو و عمویش را که دید فریاد کشید: «آهای! زود باشید حق‏مان را بدهید.»عمو و زن‏عمو که خیلی ترسیده بودند، به من و من افتادند. با سرو چشم خونین به طرف انبار دویدند، چند گونی گردو به پسر دادند و گفتند: «این هم حقت. فقط تو را به خدا به دوست‏هایت بگو دیگر کاری با ما نداشته باشند.»پسر شاد و خندان، گونی‏های گردو را روی کولش گذاشت و همراه سنگ، تیغ، مار و کلاغ به طرف روستای‏شان به راه افتاد. از آن سال به بعد، همین که پاییز از راه می‏رسد، عمو و زن‏عمو خودشان سهم گردوی پسر و مادرش را به کول می‏کشند و با احترام به در خانه‏ی‏شان می‏برند.بهناز ضرابی زادهتنظیم: خرازی****************************مطالب مرتبطباغ گردو(1)گاو حسن دختر فراموشکار تدبیر موش(1) فیل به درد نخور(1) ماشین دودی غصه ی پروانه کاغذی پیشی دماغ سوخته





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1019]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن