واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: چند سالي است كه روز تولد استاد «سيدمحمدحسين شهريار» به نام روز «شعر و ادب فارسي» و بزرگداشت او انتخاب شده است. روزي كه در آن شعرا و اهل شعر و ادب، گرد هم ميآيند تا از ادب اين سرزمين بگويند، بسرايند و ياد شهريار غزلسرا را نيز گرامي بدارند. شهريور امسال معاونت اجتماعي منطقه و مسئولان كتابخانههاي شهرداري بر آن شدند تا محفلي ادبي را به همين مناسبت برگزار كنند. هفته گذشته موزه هفت چنار كه در سالهاي قبل محل فيلمبرداري سريال شهريار هم بوده، براي برپايي همايش «ادب فارسي و بزرگداشت استاد شهريار» برگزيده شد و «علي معلم» به عنوان سخنران مراسم و جمعي از شاعران منطقه براي حضور دعوت شدند. منطقهاي با ترك زبانان بسيار كه قدر شهريار شعر آذري و فارسي را بسيار ميدانند. همايش عصرگاه سيام شهريور، در فضايي شاعرانه و با اهل شعر در موزه هفتچنار برگزار شد اين برنامه فضايي متفاوت را براي اهالي شركتكننده رقم زد. گوشههايي از اين برنامه را روايت كردهايم: ساخت سريال شهريار در موزه هفتچنار موزه هفتچنار هفته گذشته ميزبان همايش «بزرگداشت استاد شهريار» بود. ساعت هنوز 5 عصر نشده بود كه مهمانها يكي يكي از راه رسيدند. يك شاخه گل رز و يك بسته حاوي نوشتهها و نرمافزار مربوط به استاد شهريار، هديهاي است كه در ابتداي سالن سنتي موزه تقديم هر مهمان ميشد. لحظاتي نگذشت كه استاد «علي معلم دامغاني» شاعر معروف و سخنران همايش وارد سالن شد. «دكتر رضا تركاشوند» قائممقام شهرداري منطقه و «سيدابوالقاسم نقوي» قائم مقام معاونت اجتماعي هم در برنامه حضور داشتند. در آغاز «محمدحسين اكبري» معاون آفرينش و اجرايي مراكز فرهنگي منطقه و مجري برنامه روي سن آمده و يادآوري ميكند كه اين سالن از موزه هفتچنار قبلاً هم ميزبان شهريار بوده است. اكبري به تابلو نقاشي «جنگ رستم و اشكبوس» روي ديوار اشاره كرده و ميگويد: «زير همين تابلو بود كه شهريار جوان با دوستانش جمع شده و در سريال تلويزيوني «شهريار» شعر ميخوانند. مشاعره معروف و جنجالي او نيز در همين سالن فيلمبرداري شده است. امروز دوباره اين مكان مفتخر است تا به پاسداشت ياد شهريار شعر پارسي و روز ادب، ميزبان شعرا و اديبان محله بوده و محفلي براي شعرخواني آنها فراهم كند.» ادبيات پايه تمدن سرزمينها وقتي «رضا تركاشوند» قائممقام شهرداري منطقه براي خوشآمدگويي به مهمانان و گفتن چند كلامي درباره ادب و شعر روي سن آمد، با اشاره به كشفهايي كه هر از گاهي در تپههاي باستاني شده و اسرار تمدنها را آشكار ميكند گفت: «به نظرم يافتن كاسهها و ظروف قديمي نشانه اصلي وجود تمدن نيست. اولين شرط وجود تمدن خط، زبان و ادبيات است. كلام و ادبيات ماندگار است كه تعيين ميكند سرزميني داراي تمدني كهن و پيشرفته بوده يا نه. سرزمين ايران صاحب چنين تمدني بوده و ايرانياني همواره با ذوق شعر و ادب بودهاند كه نام آن را تا به امروز جاودانه كرده است.» اما هر سخن و كلامي در ذهن تاريخ ماندگار نخواهد شد. تنها سخن اهل دل و فهم است كه تا ابد جاودانه ميشود. تركاشوند در اينباره افزود: «اگر معناي حقيقي عالم و هستي انسان كه در گرو هستيبخش است، بدرستي در ذهن شاعر فهم نشود، كلام او كمتأثير بوده و مدتي بعد از ميان ميرود. به قول حافظ شيراز كه ميگويد: «هر كو نكند فهمي زين كلك خيال انگيز / نقشش به حرام ارخود، صورتگر چين باشد. شهريار شاعري بود كه كلك خيالانگيز را دريافته بود. اينچنين بود در شبي كه شعر معروف «علي اي هماي رحمت» به قلبش الهام و بر زبانش جاري شد، آيتالله مرعشي نجفي در خواب ديد شهريار در مجلسي همان شعر را به حضور حضرت علي¨ع تقديم كرد.» شاعرا شعري بگو بخش مهمي از مراسم به شعرخواني مهمانان شاعر اختصاص داشت. شاعراني از نسل نوجوانان و جوان تا پيران سرد و گرم روزگار چشيده، يك به يك بر روي سن آمدند و اشعار خود را خواندند. محفل آنقدر صميمي بود كه وقتي شاعر سالخوردهاي توان راه رفتن و ايستادن در مقابل جمع را نداشت، همانجا كه نشسته بود از دلش سرود. وقتي فرصت براي حضور همه نبود «مرجان» شاعر نوجوان، فرصت گرفتن هديهاش در پايان برنامه را غنيمت شمرد و شعرش را خواند. يكي از شاعران جوان كه در ابتداي شعرش گفت: «من پسر كوروش و داريوش هستم.» پاسخي از علي معلم در سخنرانياش دريافت كرد. علي معلم خطاب به او گفت: «كورش و داريوش و همه ما مردم، فرزندان «مشي و مشيانه» نخستين آفريدههاي روي زمين هستيم. هستي ما و دو بشر نخستين نيز در نهايت از خالق هستيبخش و يكتاست.» يكي ديگر از شاعران قبل خواندن شعرش از حضور اين همه شاعر در محل زندگياش اظهار شگفتي و خوشحالي كرد. اما متأسف بود كه بيشتر آنها را به دليل كمبود چنين محافلي نميشناسد. هنوز خانم شاعر پس از گفتن اين حرفها و شعرخواني سرجايش ننشسته بود كه مژدهاي از جانب مسئولان فرهنگي براي او و اهالي ادب رسيد. مجري برنامه خبر از اعلام آمادگي فرهنگسراي عطار براي برپايي ماهانه جلسات شعرخواني داد و در صورت هماهنگي معاونت اجتماعي با موزه هفتچنار قرار شد اين برنامه ماهانه در موزه برگزار شود. زمان اندك بود و همه شاعران فرصت شعرخواني نيافتند. تنها در پايان مراسم همه شاعراني كه در سالن بودند، لوح يادبود همايش و يك جلد ديوان حافظ را از دست علي معلم دريافت كردند. مرجان براي آب دريا پس از شعرخواني و اجراي موسيقي زنده نوبت به سخنراني استاد «علي معلم» رسيد. استاد معلم در آغاز به تأثير دف و ني نواخته شده در سالن اشاره كرد . معلم شاعر با اشاره به چند بيت شهريار كه در محيط روي سن مراسم نصب شده تصريح ميكند: «اين چند بيت را به حق بايد مانيفست شهريار ناميد. هر كس اينگونه زندگي كند به حق شهريار وجود خويشتن خواهد شد و اگر وسعتي داشت و فرصتي، اين شهريار را براي ديگران هم گسترش ميدهد.» او در پايان سخنانش، از شعر گفتن براي زنده ماندن زبان فارسي گفت و تعبير زيبايي به كار برد: «شعر براي زبان فارسي مثل مرجان براي آب دريا است. مرجان ميتواند زلالي آبها را نمايان كند و اگر نباشد آنها گلآلود هستند. وجود شعر براي زبان فارسي غلطها و تيرهگيها را از آن ميزدايد و زلالياش را در برابر همه نمايان ميكند.» بريانك و هفتچنار در روزگار سبزي درختانش مراسم كه تمام شد، بيشتر شاعران جوان، سراغ استاد معلم رفتند تا از نزديك كلامي بگويند و دستخطي به يادگار بگيرند. بالاخره فرصتي دست داد تا ما نيز چند كلامي با او سخن بگوييم و حرفهاي شاعرانهاش را درباره شهر و شهر و محله بشنويم. گفتوگوي كوتاه ما را با اين شاعر معاصر ميخوانيد. شعر سرودن چگونه در زندگي آدمي جاري شده است؟ ما شعر ميگوييم كه زبان بهشتي فارسي زنده بماند، زيرا مردمان به بهشت خواهند رفت و آنجا به زبان شعر سخن خواهند گفت. ما شعر ميگوييم كه زبان فارسي در دنيا دچار نيروي شيطاني اغتشاش نشود و زلالي و بيرنگي حقيقي خود را چون آبي كه بر مرجان ميگذرد جاودانه داشته باشد. ما شعر ميگوييم كه توحيد بگوييم. نعت و منقبت بسراييم. از دلتنگيهاي مردمي كه روزگار زندان ميگذراند. حسبيه، و براي هدايت مردي كه به ميخانه رفته است خمريه، غزل و همه سخنان عاشقانه كه موهبت خداي مهربان است، بسراييم. فرهنگسازي در شهر، دغدغه مسئولان شهرداري است. از برگزاري برنامههاي فرهنگي تا نقش بستن اشعار و سخنان زيبا بر ديوارها و درون پاركهاي شهر، فكر ميكنيد چه كارهاي ديگري بايد انجام شود؟ اينگونه كارها مبارك و ارجمند است. اما شهرها را دوباره بايد ساخت. جهان از روستاها و دهكدههاي كوچك آغاز كرده است. روزي روزگاري يك روستاي بزرگ را شهر ميگفتند. اما امروز شهرها، ابرشهر هستند. ابرشهرها قاعده خود را دارند. آنقدر عظيمند كه آب و آتش و نور و هر چه براي آدمي ضروري است، بايستي آماده شود. سپس به اشاره يك انگشت در اختيار كدبانويي قرار گيرد كه در 2 عرصه خدمت ميكند، هم در اداره و هم در خانه و هزار لطيفه ديگر. با محلههاي قديمي منطقه چقدر آشنايي داريد؟ در دوره دانشجويي جنوب تهران را به تمامي در نورديدم. در اين منطقه به زورخانهاي در سلسبيل رفتهام و به كاخ جوانان آن روز سركشيدهام. ديوارهاي خاكي بريانك و هفتچنار را در روزگار سرسبزي درختهايش و سادهدلي مردمانش از نزديك تجربه كردهام. من اين محلهها را مثل دامغان كه شهرم است ميشناسم. از مانيفست شهريار در ميان سخنانتان گفتيد. چه چيزي باعث شده تا اين كلام شهريار چنين ماندگار شود؟ شهريار خوب زيست. در جواني، جواني كرد. عاشق شد و ديواني براي اين عشق زميني سرود. او مانند ديگران زندگي كرد اما خواست كه فراتر رود. او شهريار وجود خويش شد تا توانست شهريار سخن فارسي شود. هر كه بخواهد به اين مانيفست او عمل كند، ميتواند چون او شهريار زندگي خود باشد. به راستي كه خوش گفته است: «تو با ياد خدا گر خود نكوداري نهانت را/ خدا هم در رخ مردم نكو دارد عيانت را/ به كار آن جهانت گر به دل انديشهاي باشد/ خدا را نيز انديشه است كار اين جهانت را/ ميانت با خدا گر صلح باشد نامرادي نيست/ خدا اصلاح خواهد داد با مردم ميانت را» همشهر ي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 545]