واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نسل سوختهی تكنولوژی ... "حمید قنبری" بهروایت "حمید قنبری"
حمید قنبری میگفت: 26 فروردین ماه سال 1303 در كوچهی "آبشار" خیابان "ری" متولد شدم. این پیشكسوت عرصهی تئاتر، سینما و دوبلهی ایران، هفتم مهرماه در سن 83 سالگی و بهدلیل عوارض ناشی از سكتهی قلبی در تهران درگذشت و درست سه سال قبل با خبرنگار هنری خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) دربارهی كار هنریاش به گفتوگو نشست. ورود به هنرستان هنرپیشگی بعد از دوره متوسطه حدود سال 1320 برای ادامه تحصیل به هنرستان صنعتی رفتم، كه آن زمان شاگردان خود را به آلمان میفرستاد و من هم فكر میكردم، شاید شانس با من باشد و برای ادامه تحصیل به آلمان بروم، از طرفی در آنجا برای تحصیل از ما هزینهای نمیگرفتند. در هنرستان با محمدعلی جعفری و نصرتكریمی همكلاس بودم و بر حسب اتفاق و با كمك نصرت كریمی بعد به هنرستان هنرپیشگی راه یافتیم. نسل سوختهی تكنولوژی هستیم قنبری در آن گفتگو اظهار تأسف كرد از نبود منابع مكتوب و نسخههایی اجراهای دهه بیست و میگفت: امروز ما هیچ نمایشنامه مكتوب و یا عكسی از اجراهای آن دوران نداریم، چون همه چیز ما سوخت، در حالیكه ما در آن دوران چندین نمایشنامه از "مولیر" و "شكسپیر" بازی كردیم كه امروزه هیچ گروهی قادر به اجرای آن نیست. در واقع ما نسل سوخته تكنولوژی هستیم، چون در آن زمان ویدئو ضبط صوت نبود و ما هیچ اثری از كارهایمان نداریم حتی اجراها رادیویی آن زمان هم زنده بود. در حالیكه امروزه حتی سر تمرینات هم با دوربین فیلمبرداری همه چیز را ضبط میكنند و ما در آن زمان فقط در شب اول یك اجرای عمومی میگذاشتیم، عدهای را دعوت میكردیم تا نمایش را ببیند و نقد كنند و عكاسی هم همان شب اول عكسهایی را كه میگرفت كه در تالار و برای جذب مخاطب میگذاشتیم. روزنامهنگاران كمتر با هنرمندان مصاحبه كردند در آن زمان چندان رسم نبود كه روزنامهنگاران با هنرمندان مصاحبه كنند و تنها "تهران مصور" یك عكس از من مجید محسنی را با هم كار كرد، بههمین دلایل است كه افرادی كه بعد از سالهای 32 آمدند، هیچ اطلاعی از كارهای ما ندارند، مگر آنهایی كه زمانی همراه با ما روی صحنه كار میكردن و به واقع تاریخ به ما ظلم كرده است. فعالیت در سینما از سال 1330 كار فیلم را شروع كردم و در حدود 16 فیلم سینمایی بازی كردم. اولین كار را خطیبی با نام “دستكش سفید نوشته بود و بعد از آن در فیلمهایی چون “جدال با شیطان“،“زندگی شیرین است“،“لات جوانمرد“،“ستارگان میدرخشند“،“عمو نوروز“،“انسان پرنده“،“یك نگاه“،“بلبل مزرعه“،“عروس پشت پرده“،“بام عشق“،“دختر همسایه“،“بچه ننه“ و .... بازی كردم. تاسیس سندیكای هنرمندان فیلم در آن زمان تشكیلات صنفی زیادی درست میشد، ولی چون عوامل آنها پیگیر نبودند، كار هیچ یك از آنها به نتیجه نمیرسید. همان موقع من به مجید محسنی پیشنهاد دادم كه دنبال سندیكا را بگیرم و آن را به تصویب برسانم، یكسال تمام كارهایم را كنار گذاشتم و دویدم، تا نهایتا سندیكا را به ثبت رساندم، خودم دبیر و مدیر اجرایی و "محسنی" رییس سندیكا بود و البته چون او وكیل بود، بعد از مدتی طی بخشنامهای كه وكلا نباید كار صنفی با ثبت سندیكا و شروع فعالیتهای آنجا همه را بیمه كردم. از طرفی كارتهای شناسایی كه برای اعضا درست كردم آنقدر معتبر بود كه ویزای آمریكا هم با آن میدادند. روز اول كه سندیكا شروع بهكار كرد، نود درصد از هنرمندان طلبكار بودند، ولی بعد از آن كار به جایی رسید كه هیچكس طلبی نداشت برای این كار یك كمیسیون حل اختلافات گذاشتیم كه تا زمانی كه هنرمندی طلبی داشت، اگر مدیر تولید، كارگردان و ... بدهی او را پرداخت نمیكردند، جلوی ادامهی كار گرفته میشد و با این روش دیگر كسی جرات نداشت تا پول هنرمندی را بخورد. در این سندیكا تقریبا دوازده كمیته فعالیت داشتند كه شامل كمیته بازیگران، كارگردانان، كمیته فنی، طراحی دكور و صحنه و ... بود. هر چند كه با وجود چنین بخشهایی ما در سناریو و یا فیلمنامه دخالت نمیكردیم، چون این مساله مربوط به وزارت فرهنگ و هنر بود. در واقع كار اصلی ما جلوگیری از ساخت فیلمهای مبتذل بود و حتی گر فیلم خوبی در آن دوران ساخته میشد تشكیل جلسه میدادیم و از عوامل فیلم تقدیر میكردیم. فعالیت در حوزهی رادیو و دوبله "جری لوییس" را فیالبداهه میگفتم ... همزمان با فعالیت تئاتری به عنوان كارگردان، مدیر دوبلاژ، گوینده، مجری برنامه، بازیگر و ... در رادیو كار میكردم از طرفی خواندن قطعات فكاهی كه مرحوم خطیبی میسرود جزو برنامههای ثابت من بود. یعنی هر جمعه دو یا سه شعر انتقادی در قالب طنز میخواندم. جالب این بود كه صبح جمعه كه سوار ماشین میشدیم و به سمت اداره بیسیم رادیو میرفتیم، خطیبی هنوز هیچ نوشتهای را آماده نكرده بود و تازه فكر می كرد كه در مورد چه چیزی باید بنویسد. وقتی كه به مركز میرسیدیم، میرفت و كنار حوضی كه در حیاط بود روی نیمكت مینشست و شروع به نوشتن میكرد این كار در حالی بود كه اركستر در اتاق تمرین بود و من هم باید خیلی سریع آماده میشدم. خطیبی به من میگفت: «روی فلان آهنگ كار كن تا من متن را به تو برسانم.» او بند بند شعر را میساخت و من با اركستر تمرین میكردم، تا اینكه از طبقه بالا دستور میدادند كه نوبت اجرای برنامه ما است. تا قسمت اول را تمام كنم، خطیبی بخش دوم را مینوشت و به دستم میرساند تمام اجراهای ما در رادیو به صورت زنده بود و از هیچكدام از آنها هم مثل كارهای تئاتری سند و مدركی باقی نمانده است. كار دوبله، یكی از جالبترین فعالیتهای من بود، مهمترین كاری كه در این حوزه انجام دادم دوبله صدای "جری لوییس" است، در واقع من به جای "جری لوییس" فیالبداهه گویی میكردم و از طرفی صدا و تیپ شخصیت او نیز از خودم بود، شاید بههمین علت بیشترین فروش فیلمهای "جری لوییس" در خاور دور، در ایران بود. كار حرفهایام بازیگری تئاتر بود؛ نه گویندگی رادیو قنبری در آن گفتگو اظهار تاسف كرد از بها ندادن به هنرمندان پیشكسوت به ایسنا میگفت: نبود امكانات صوتی و تصویری باعث شده كه امروز سابقه چندین دهه فعالیت تئاتری، سینمایی و رادیویی ما را فراموش كنند، شاید بههمین دلیل هم در حوزه سینما، مشخصات و بیوگرافی مرا جزو گویندگان رادیو گذاشتهاند، در حالیكه كار حرفهای من بازی روی صحنه تئاتر است و نه گویندگی رادیو. منبع : ایسنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]