واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: صاعقه صدوچهل سيمرغ بر سر شهر هزار و يك شب خبرگزاري فارس: صدوچهل خلبان شجاع ايراني، سوار بر سيمرغهاشان راهي عراق و شهر بغداد هزار و يك شب شدند تا خون به جوش آمده غيرت ايراني را بر سر بعثيها فرياد كنند. به گزارش خبرگزاري فارس، جنگ كه شروع شد، در پايگاه ششم شكاري بوشهر خدمت ميكرد. آن روزها نزديك به چهار دهه از عمرش ميگذشت و علاوه بر معلمي گردان پروازي، افسر اطلاعات عمليات گردان نيز بود. بختياري به معلمي عشق ميورزيد. چند سال پيش از شروع جنگ از دانشكده فرماندهي ستاد (دافوس) فارغالتحصيل شده بود ولي با صلاحديد فلاحي كه آن روزها سرهنگ و معاون آموزشي دانشكده بود، به عنوان استاد، همان جا مانده بود تا همچنان معلم بماند. معلمي براي او عشق بود و تنها در دوران هشت ساله دفاع مقدس، از آن دور افتاده بود ولي فقط از شكل كلاسيك آن، وگرنه در دوران جنگ هم، معلم بود؛ چرا كه معلمي براي او هميشه عشق بود. صداي نخستين بمباران دشمن را در منزل بود كه شنيد. تازه از محل كارش به خانه آمده بود تا ناهار بخورد. به محض شنيدن صداي انفجار، تلفن منزلش به صدا در آمد. از مركز كنترل فرماندهي بود؛ سريع از جا بلند شد. بايد به سرعت خود را به گردان پروازي ميرساند. در طول مسير ناباورانه ديد كه هواپيماهاي ناشناس، آزادانه روي شهر چرخ ميزنند و باند را بمباران ميكنند. يكي از دو باند پايگاه، آسيب جدي نديده بود و ميشد با پاكسازي آن، هواپيماها را آماده پرواز كرد. به گردان كه رسيد دادپي، فرمانده وقت پايگاه و تعداد ديگري از همرزمانش را ديد. درنگ جايز نبود. جنگ شروع شده بود و بايد جواب دندانشكني به بعثيها ميدادند. پس از هماهنگي با ستاد فرماندهي نيروي هوايي در تهران، به سرعت هشت فروند جنگنده، در قالب دو دسته چهار فروندي با نامهاي انتقام و البرز تجهيز شدند. خلبانها پس از توجيه عمليات با هدف در هم كوبيدن پايگاه هوايي شعيبيه، واقع در جنوب بغداد و جنوب غربي بصره آماده پرواز شدند. بختياري دلش گرفت. نام او را در فهرست رزرويها گذاشته بودند. خيلي دلش ميخواست در اين مأموريت شركت كند. نگاهي به آسمان كرد و آهي كشيد و خلبانان را با چشمي تر بدرقه كرد. خلبانها از زمين بلند شدند ولي هواپيماي شماره چهار دچار نقص فني شد. ليدر دسته پروازي، او را از فهرست خارج كرد و بختياري جايگزينش شد. سر از پا نميشناخت. نگاهي به آسمان كرد و زير لب از خدا تشكر كرد و به سمت فانتوم اف چهارش حركت كرد و با ديگر جنگندهها، در فاصله كمتر از سه ساعت از تجاوز بعثيان، مأموريت را با موفقيت انجام داده، برگشتند. اين عمليات، مقدمهاي بود بر حماسه فراموش نشدني عمليات صد و چهل فروندي. بختياري آن روز را خوب به خاطر دارد. همان روز برنامهريزي دقيقي صورت گرفت. هواپيماهاي شكاري و رهگير اف چهارده، جنگندههاي اف چهار و اف پنج و تعداد هواپيماي بوئينگ 707 و 747 كه وظيفه سوختگيري را برعهده داشتند، در روز يكم مهر 59، توده عظيمي را تشكيل دادند. انبوه هواپيماها، بغض متراكم مظلوميت ملتي بودند كه ناجوانمردانه مورد حمله واقع شده بودند و حال اين بغض متراكم ميرفت تا در عراق ببارد و فريادي شود در گوش دنيا تا جهان ببيند كه انقلاب ايران، اگرچه در دوران خردسالي خود است ولي از همان نونهالي، شكستناپذير است؛ چرا كه ايران منبع غيرتي تمام نشدني است. نام عمليات نيز «كمان 99» بود و كمانش يادآور اسطوره آرش بود كه كمان را به دست گرفت تا تمام نيرويش را در قالب تيري، روانه دوردستهايي كند كه قرار بود مرز ايران و توران باشد. از همين رو تن و جان در گرو تيري نهاد كه از ساري تا مرو ميرفت. اسطوره در تاريخ راه يافته بود و اين بار آرشهايي سوار بر سيمرغ، راهي عراق و شهر بغداد هزار و يك شب شده بودند تا خون به جوش آمده غيرت ايراني را فرياد كنند بر سر بعثيها. بختياري آرشي بود بين صدها آرش كه بر سر دشمنان آتش باريد. اين آرشها، اسطورهاي پهلواني را در واقعيترين شكل خود، بازآفريني كرده بودند. تاريخ پهلواني آن روز، پر از اسطورههاي واقعي و شكستناپذير شده بود. * خاطره سرتيپ دو خلبان قربانعلي بختياري به نقل از كتاب «خاطرات و خطرات» انتهاي پيام/و
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]