واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: در اولین روز از پاییز امسال، من مهمان اهالی شمس العماره بودم. خانه ای بزرگ در بلند ترین نقاط تهران که در انتهای یکی از کوچه های دارآباد است اول از همه جا دارد از حمید پنداشته (روابط عمومی سریال) که زحمت هماهنگی این گزارش را کشیده است تشکر کنم ساعت 3:30 به شمس العماره می رسم. حیاط این خانه بسیار بزرگ است. سگی در زمین تنیس حیاط خانه وجود دارد. جلوتر می روم و به راه پله های پیچ در پیچ شمس العماره می رسم. پایین راه پله خانه چند ماشین پارک شده است. در کار ماشین ها هم ( زیر تیرآهن هایی که گاهی در سریال هم معلوم هستند) چند کارگر مشغول کار های ساختمانی هستند. از پله ها بالا می روم. یک تابلوی کوچک در میان راه پله های مارپیچ حیاط وجود دارد که روی آن اطلاعات مربوط به طبقات ساختمان نوشته شده است. در واقع شمس العماره، دفتر و شرکت فیلمسازی (حنان فیلم) تهیه کننده سریال، رامین عباسی زاده است. هنوز به بالای پله ها نرسیده ام که فواد محبوب (دستیار دوم کارگردان) من را می بیند و من خودم را به او معرفی می کنم. او هم می گوید که باید صبر کنم تا گروه ضبط شان تمام شود. گروه در بالای پله ها (جلوی درب خانه رحمت و زیور) مشغول فیلمبرداری هستند و گویا ندا مقصودی (شریفه) و علی کیان ارثی (امید) مشغول بازی هستند. بعد از اینکه ضبط با صدای آلاله هاشمی (مدیر برنامه ریزی و دستیار اول کارگردان) به اتمام می رسد، فواد من را به آلاله هاشمی معرفی می کند و خانم هاشمی به من خوش آمد می گویند و از من می خواهند که اگر خواستم با بازیگری صحبت با کنم با خودشان هماهنگ کنم و مزاحم کار آنها نشوم. با هاشمی وارد خانه می شویم. وارد فرهاد آئیش (رحمت) می آید و برنامه های سفرش را در روزهای ضبط با هاشمی چک می کند که گروه در هنگام نبود او دچار مشکل نشوند. آئیش به هاشمی هم پیشنهاد می کند که بعد از اتمام کار حتما به سفر برود. لباس های آئیش متفاوت است و با لباسی زرد که روی آن لباس همان جلیقه ی همیشگی اش را پوشیده و کت و شلواری طوسی به تن دارد طبقه اول شمس العماره محل آشپزخانه است و مبل هایی که خواستگار های لیلا خانم در آنجا می نشستند. شومینه و تابلوی نقاشی بالای آن هم در طبقه اول وجود دارند. یک کوزه بزرگ و بسیار زیبا هم در وسط طبقه اول (رو به روی آشپزخانه) وجود دارد که نمی دانم چرا تا به حال آن را در سریال ندیده ایم! در طبقه دوم هم اتاق های اعضای خانواده، حال کوچکی که تلویزیون و میز ناهارخوری در آنجا وجود دارد. اتاق گریم هم کنار جای تلویزیون است. طبقه سوم این خانه کاملا اداری است و اتاق نویسندگان، تدوین، لباس، مدیر تولید و ... است. پروژکتورها و وسایل نورپردازی در سقف های شمس العماره (به غیر از طبقه سوم و اتاق گریم) نصب شده است از درب خانه بیرون می آیم و کل ساختمان را بار دیگر با دقت نگاه می کنم و متوجه می شوم که چیزی که از نمای کلی عمارت در تلویزیون می بینیم با چیزی که رو به روی من است، کاملا متفاوت است! ساختمانی که من می بینم دقیقا نصف آن چیزی است که در سریال می بینیم و اگر دقت کنید در نماهای که در سریال نشان داده می شود، دو ساختمان کاملا شبیه به هم وجود دارد هاشمی همه را به ناهار فرا می خواند. محل غذاخوری و آشپزی در حیاط طبقه دوم ساختمان است که زیر یک سایه بان، گروه همه مشغول خوردن ناهار هستند. من هم با اهالی شمس العماره مشغول صرف ناهار می شوم. سر میز ناهار، مرجانه گلچین (زیور) و ندا مقصودی مشغول صحبت در مورد سریال «خانه به دوش» رضا عطاران هستند و مقصودی می گوید که در رمضان آن سال نتوانسته این سریال را تماشا کند. سامان مقدم و هاشمی بر روی میز ناهارخوری داخل طبقه دوم (که در سریال محل غذاخوری خانواده است) مشغول صرف ناهار هستند هانیه توسلی ساعت 4:05 وارد شمس العماره می شود و وقتی به طبقه دوم می رسد با تجعب از مقدم و هاشمی می پرسد: الان دارید ناهار می خورید؟ بعد از صرف ناهار، گروه در جاهای مختلف این خانه مشغول استراحت می شوند. سامان مقدم به بالکن کوچک طبقه دوم می رود و آنجا مشغول قدم زدن می شود. در این هنگام می خواستم با سامان مقدم گپ و گفتی داشته باشم، ولی متاسفانه آلاله هاشمی حتی اجازه نمی دهد به مقدم نزدیک شوم! هانیه توسلی به طبقه سوم می رود تا لباسش را عوض کند و از مرضیه کوشکی (مسئول و دستیار لباس) لباس مربوط به آن روزش را سوال می کند روی میز گرد طبقه اول، تخته اطلاعات منشی صحنه گذاشته شده است و روی آن نوشته شده است قسمت 42- کاست 84- سکانس 9- تاریخ 1/7/88- برداشت 1. البته امروز منشی صحنه سریال، گلنوش انتظامی در شمس العماره حضور ندارد ساعت 4:35 است. توسلی به اتاق گریم می رود.هاشمی که یک هدست روی گوشش گذاشته است، گروه را به صحنه فرا می خواند. در این پلان رحمت و زیور (اول زیور و بعد رحمت) باید از پشت دیوار سرشان را بیرون بیاورند و به رو به رو (که شریفه و امید در حال حرف زدن می باشند) سرک بکشند. بعد از آن هم هر دوی شان بخندند و رحمت بعد از خندیدن اخم کند. ضبط در راه روی باریک بیرون ساختمان (کنار خانه رحمت و زیور) انجام می شود. هاشمی بازی ها را به آئیش و گلچین توضیح می دهد. هاشمی برای تمرین سه دو یک می گوید و صدایش در کل محوطه می پیچد. نکته ی جالبی که وجود دارد این است که سامان مقدم به آرامی پشت مانیتورش در داخل ساختمان روی مبل نشسته است و کار را به آرامی دنبال می کند و اشکالات را به هاشمی می گوید تا او به بازیگران بگوید. البته خود مقدم هم یک بار سر صحنه می آید تا بهتر به آئیش و گلچین توضیح دهد بازی آئیش و گلچین به قدری شیرین است که موجب می شود خود کارگردان و عوامل پشت صحنه هم از پشت مانیتور از دیدن آن خنده شان بگیرد. هاشمی: بریم ضبط، سه دو یک. برداشت اول خوب است ولی گلچین کمی دیر سرش را بیرون می آورد. برداشت دوم خوب است و مورد تایید مقدم قرار می گیرد. آئیش پیشنهاد می دهد که با هم سرشان را بیرون بیاورند و مقدم قبول می کند و برداشت دوباره انجام می شود. از این رفتار مقدم می شود فهمید که مقدم تقریبا کارگردان دیکتاتوری نیست و به نظر بازیگرش احترام می گذارد. برداشت های بعدی بهتر انجام می شود. هاشمی به مقدم: «سامان اوکی بود؟» مقدم: «بله.» این پلان تمام می شود. فرهاد آئیش دوباره مشغول چک کردن برنامه سفر خود با هاشمی می شود. آئیش فعلا بازی ندارد و به همین دلیل خانه می رود و به هاشمی می گوید که موقع بازی اش به او زنگ بزند. دوربین از بیرون خانه به طبقه اول، پشت مبل های پذیرایی انتقال داده می شود. گروه می خواهند دو صحنه بی دیالوگ و بی صدا از یک عکس داخل کیف پول مهران مقرنسی (نیما شاهرخ شاهی) ضبط کنند. که این صحنه مربوط به قسمت های 17- 18 سریال می باشد! و این صحنه 2-3 شب بعد از اینکه ضبط شد، از تلویزیون پخش شد! هاشمی: واسه این سکانس یک اینسرت عکس داریم. دوربین پشت مبل گذاشته شده است و باید از عکسی که در کیف پول در دست هایه توسلی است، چند ثانیه فیلم گرفته شود. مرجانه گلچین و ندا مقصودی با هم مشغول صحبت در روی مبل های حال طبقه دوم هستند ساعت پنج شده است که ناگهان صدای زوج مسعود رایگان (هرمز) و رویا تیموریان (پری خانم) می آید که وارد شمس العماره می شوند و با همه سلام و علیک می کنند. تیموریان در مورد قسمتی که شب قبل از تلویزیون پخش شده است با مقدم مشغول صحبت می شود هاشمی بریم ضبط، سه دو یک. برداشت دوم خوب از آب در می آید. حالا یک بار دیگر باید همین صحنه ضبط شود ولی این بار عکس داخل کیف پول فرق می کند و توسلی هم باید لباسش را عوض کند. لباس توسلی مشکل دارد و این موضوع کمی طول می کشد و همین امر باعث می شود که آلاله هاشمی کمی عصبی شود؛ «یک ساعت واسه یک اینسرت عکس معطل شدیم!» توسلی کنار مقدم می آید و روزنامه آن روز را از او می گیرد. سامان مقدم همچنان آرام پشت مانیتورش نشسته و اصلا برای دیرکرد فیلمبرداری ناراحت نیست! فقط هاشمی است که خیلی حرص می خورد! مشکل لباس توسلی حل می شود و گروه آماده ضبط می شوند. جای عکس داخل کیف پول بنا به درخواست مقدم چندین بار عوض می شود ساعت 5:20 است و صدای آلاله هاشمی به گوش می رسد: «ضبط می شه، سه دو یک.» ضبط به خوبی انجام می شود و مقدم گروه را به گرفتن سکانس بعدی فرا می خواند رویا تیموریان، هانیه توسلی و مرجانه گلچین در طبقه دوم نشسته و مشغول صحبت هستند. در سکانس بعد، لیلا و شریفه بر روی مبل های سفید رنگ طبقه دوم نشسته اند و در مورد بیماری عمه و رفتن شریفه به خارج ازکشور و خواستگار های لیلا صحبت می کنند که این سکانس مربوط به قسمت 41 می باشد. آقای محمود اربابی (کارگردان تلویزیونی) با گروه تصویربرداری جای دوربین ها را تنظیم می کنند ساعت 5:50 است؛ مقدم و هاشمی در حال تمرین با توسلی و مقصودی هستند. توسلی و مقصودی با هم مشغول تمرین می شوند. گروه نور و صحنه، نورهای پشت و جلوی صحنه را تتنظیم می کنند سات 6:15 هاشمی همه گروه را برای تمرین به صحنه دعوت می کند. اکثر عوامل پشت صحنه، در کنار مانیتور مقدم (پشت راه پله، کنار میز ناهارخوری) نشسته اند. من هم روی میز ناخوری شمس العماره ای ها نشسته ام و مسعود رایگان در مقابلم مشغول خواندن روزنامه است هاشمی: بریم تمرین، سه دو یک. تمرین اول تمام می شود. پشت صحنه شلوغ است و هر کسی مشغول کاری است ساعت 6:35، "بچه ها بریم واسه ضبط." صدای آلاله هاشمی به گوش می رسد. ضبط آغاز می شود برداشت اول، هاشمی: «هانیه خیلی سرت رو می گیری پایین.» برداشت دوم هم خوب نمی شود. مسعود رایگان روزنامه خواندنش تمام می شود و در حالی که دارد از پشت میز بلند می شود تا به اتاق گریم برود با لحنی دوستانه به من می گوید: چی داری می نویسی واسه خودت؟ ساعت 7:05 است که سامان مقدم حکم تایید این سکانس را صادر می کند. توسلی به پشت صحنه می آید و بازی اش را در مانیتور ملاحظه می کند. هوا کاملا تاریک شده است. ساعت 7:30 من از اهالی شمس العماره خداحافظی می کنم. با اینکه هنوز اولین روز از پاییز است ولی هوا در این منطقه (دارآباد) سرد است. وقتی برای اولین بار در شمس العماره سامان مقدم را دیدم، تعجب کردم که چرا در این موقع سال کاپشنبه تن دارد، ولی وقتی شب خودم از آن خانه بیرون آمدم دلیلش را فهمیدم منبع: سینما روز عکس ها: ایسنا مجتبی نجفی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6918]