تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 14 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر که خدا را، آنگونه که سزاوار اوست، بندگى کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825915962




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دختر پیغمبر در شعر فارسى


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ستایشگران بنى‏هاشم و حدود آزادى آنان در دوره خلفا

از نیمه دوم سده نخستین هجرت،برغم تمایل حكومت دمشق،در شعر عربى نشانه‏هائى از گرایش به خاندان پیغمبر پدید گشت. (1) بحق دانستن آنان، سوگوارى در مصیبت این خاندان،ناخشنودى نمودن از ستمهائى كه بر ایشان رفت.و گاه نكوهشى از آن مردم كه موجب چنین ستم شدند.از میان آن شعرها نمونه‏هائى انتخاب گردید كه با زندگانى دختر پیغمبر (ص) ارتباطى داشت.اما آنچه درباره امیر المؤمنین على علیه السلام و فاجعه كربلا سروده شده فراوانست،چندانكه در چند مجلد بزرگ جاى خواهد گرفت.با بر افتادن امویان بسال یكصد و سى و دو هجرى این دسته از شاعران مجال فراخ‏ترى یافتند. و با آنكه عباسیان از آل على دلى خوش نداشتند،براى ریشه‏كن ساختن مانده خاندان اموى ستایندگان بنى هاشم را آزاد مى‏گذاشتند،و اگر ضمن ستایش آل پیغمبر از آل عباس هم مدحى مى‏كردند،ستاینده بى‏جایزه وصلت نمى‏ماند.اما بهر حال آزادى آنان تا آنجا بود كه مدح علویان با نكوهش عباسیان توام نباشد و گرنه شاعر بجان خود امان نمى‏یافت-گاهى هم زمامدارانى چون متوكل و معتصم كم‏ترین گرایشى را بآل على (ع) بر نمى‏تافتند و از آزار شاعران ثناگوى آنان دریغ نمى‏كردند.با گسترش تسلط دیلمیان بر بغداد،در این شهر كه از سالها پیش مركز اجتماعى شاعران شیعى شده بود،انجمن‏ها تشكیل گردید كه در آن فضیلت‏هاى اهل بیت را مى‏خواندند و بر مظلومیت آنان اشك مى‏ریختند.اما در شعر فارسى ،ستایش آل پیغمبر و گرایش به على (ع) و خاندان او از سده چهارم هجرى آغاز شده،و شمار این شعرها (آنچه در دست ماست) در سراسر حكومت‏سامانیان غزنویان،سلجوقیان و خوارزمشاهیان بسیار اندك است.در آن دسته از شعرها كه بعنوان نخستین شعرهاى درى معرفى شده جز وصف طبیعت و ستایش حكومت چیزى نمى‏بینیم.آیا مى‏توان گفت همه شعرهاى فارسى ایران اسلامى كه تا سده چهارم هجرى بزبان درى یا دیگر لهجه‏هاى ایرانى سروده شده از این نوع بوده است؟هر چند نمى‏توان بدین پرسش پاسخ مثبت داد،اما گمان نمى‏رود شعرهاى در موضوع مورد بحث ما سروده شده باشد.در اینصورت علت آن چیست؟فشار سخت‏حكومت؟جاى چنین احتمالى هست.و ما مى‏دانیم از سال چهل و سوم هجرى تا پایان حكومت ولید بن عبد الملك بن مروان،ایران و منطقه شرقى زیر فشار حاكمانى چون زیاد،عبید الله،حجاج بن یوسف،پسر اشعث.و كسانى از این دست مردم،روزگار مى‏گذرانده است.اما چرا در مدینه كه مستقیما زیر نظر خاندان اموى بود،كمیت‏به ستایش هاشمیان بر مى‏خیزد ولى در نیشابور،طوس،غزنه و هرات نظیر چنین شاعرى را نمى‏بینیم؟. آیا مى‏توان گفت در سده نخستین هجرت مردم ایران از خاندان پیغمبر (ص) و آنچه بر سر آنان رفت اطلاعى نداشتند؟هرگز جاى چنین احتمالى نیست.از این گذشته در فاصله تقریبا نیم قرن از حكومت ولید بن عبد الملك تا پایان كار مروان بن محمد كه گروههاى مقاومت در شرق ایران مخفیانه سرگرم كار بودند و بنام حكومت‏خاندان پیغمبر«الرضا من آل محمد»شعار مى‏دادند،مى‏توان گفت هیچگونه شعرى كه بازگوینده این تمایل باشد سروده نشده؟مى‏دانیم شعر عامل مهمى براى تحریك عاطفه و احساس عمومى است.آیا مى‏توان گفت‏حكومت‏ها و یا عاملان آنان چنین شعرها را از میان برده‏اند؟اگر چنین است چرا با شعر عربى چنین معامله‏اى نشده است؟مضمون شعرهاى عربى مذمت مستقیم از خلفاى اموى و عباسى بود،در صورتیكه اگر در زبان فارسى چنین شعرهایى سروده شده باشد،تعریض به حاكمان صفارى،سامانى و یا غزنوى نبوده،چه آنان دخالتى در آن ستمكارى‏ها نداشته‏اند.درست است كه بحث ما درباره شعر درى است و این لهجه از سده سوم رسمیت‏یافت،اما در شعر تازى هم كه ایرانیان عربى‏گو سروده‏اند چنان نمونه‏هائى دیده نمى‏شود.از سده چهارم هجرى یعنى همزمان با تاسیس دولت‏هاى شیعى در ایران مركزى است كه گاهگاه نظیر این مضمون‏ها در شعر فارسى دیده مى‏شود:مدحت كن و بستاى كسى را كه پیمبرو یا این نمونه:و یا این نمونه:بستود و ثنا كرد و بدو داد همه كار (2)چنین زادم و هم بدین بگذرمهمین دان كه خاك ره حیدرم (3)و یا این بیت‏ها:مرا شفاعت این پنج تن بسنده بودكه روز حشر بدین پنج تن رسانم تنبهین خلق و برادرش و دختر و دو پسرمحمد و على و فاطمه حسین و حسن (4)در اواخر سده چهارم كه فاطمیان بر مصر دست‏یافتند و حكومتى مقتدر را پى افكندند وصیت‏شهرت آنان بدیگر كشورهاى اسلامى رسید و در شرق ایران طرفدارانى پیدا كردند، شاعران فارسى گوى آن سامان بمدح اهل بیت زبان گشودند و نمونه برجسته آنان ناصر خسرو علوى است.لیكن باز هم در سراسر قرن پنجم و ششم.شمار شعرهائى كه در مدح آل پیغمبر بفارسى سروده‏اند،فراوان نیست.شگفت اینكه در سده پنجم شیعیان در بغداد و مركز خلافت عباسى انجمن‏ها تشكیل مى‏دادند و بر مصیبت اهل بیت مى‏گریستند ،اما در شرق ایران دور افتاده‏ترین نقطه بمركز خلافت،ناصر خسرو باید از بیم جان از بیغوله‏اى به بیغوله دیگر پناه برد.این چنین سختگیرى را باید بحساب عباسیان گذاشت و یا بحساب خوش خدمتى حكومت‏هاى محلى كه براى پایدارى خود،خشنودى خاطر آنان را از هر راهى مى‏جستند،و یا بحساب پاى‏بندى سخت مردم این منطقه بمذهب سنت و جماعت و یا پذیرش وضع (پس از مقاومتى اندك) ،بحثى است كه پس از گذشت هزار سال آنچه پیرامون آن نوشته شود حدس و گمانى است كه منشا آن نیز تمایل و عاطفه و یا طرز تفكر بحث كننده است.بهر حال چنانكه نوشتیم از نشات زبان درى در شرق ایران تا دهه نخستین سده هفتم،از شعر فارسى آنچه در ستایش خاندان پیغمبر سروده شده نمونه‏هائى اندك است.و نام دختر پیغمبر به تلویح یا ضمنى در بعض این بیت‏ها دیده مى‏شود.با هجوم مغولان بایران براى مدتى بیش از یكصد سال همه چیز درهم ریخت و در سده هشتم هجرى است كه شاعران شیعى در نقاط مختلف كشور ایران بمدح اهل بیت زبان مى‏گشایند.در ادامه نمونه شعرهایی از نظر خواننده مى‏گذرد و چنانكه مى‏بینیم طولانى‏ترین مدیحه از خواجوى كرمانى و ابن حسام خوسفى است.آنچه در این فصل فراهم آمده،به پایان قرن نهم خاتمه مى‏یابد.چه قرن دهم آغاز سمیت‏یافتن مذهب شیعه در ایران است و در این دوره است كه قسمت مهمى از شعر فارسى را مدیحه‏ها و مرثیه‏هاى اهل بیت تشكیل مى‏دهد.ناصر خسروابو معین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانى بلخى متولد به سال 394 و متوفى بسال 481 هجرى قمرى از شیعیان اسماعیلى و مداح خلفاى فاطمى مصر و حجت از سوى ایشان،در جزیره خراسان.آنروز در آن هول و فزع بر سر آن جمعپیش شهدا دست من و دامن زهراتا داد من از دشمن اولاد پیمبربدهد بتمام ایزد داد ارتعالىدیوان.تقوى ص 4هم مطلع جمال خداوندىهم مشرق طلیعه انوارشصد چون مسیح زنده ز انفاسشروح الامین تجلى پندارشهم از دمش مسیح شود پرانهم مریم دسیه ز گفتارشهم ماه بارد از لب خندانشهم مهر ریزد از كف مهیارشاین گوهر از جناب رسول اللهپاكست و داور است‏خریدارشكفوى نداشت‏حضرت صدیقهگرمى نبود حیدر كرارشجنات عدن خاك در زهرارضوان ز هشت‏خلد بود عارشرضوان بهشت‏خلد نیارد سرصدیقه گر بحشر بود یارشباكش ز هفت دوزخ سوزان نىزهرا چو هست‏یار و مدد كارشدیوان ص 209سنائىابو المجد مجدود بن آدم.از شاعران قرن پنجم و ششم هجرى.متوفاى اوائل قرن ششم (518هجرى) .نشوى غافل از بنى هاشموز ید الله فوق ایدیهمداد حق شیر این جهان همه راجز فطامش نداد فاطمه را(حدیقه.مدرس رضوى ص261)در صفت كربلا و نسیم مشهد معظمآل یاسین بداده یكسر جانعاجز و خوار و بى كس و عطشانكرده آل زیاد و شمر لعینابتداى چنین تبه در دینمصطفى جامه جمله بدریدهعلى از دیده خون بباریدهفاطمه روى را خراشیدهخون بباریده بى حد از دیده(حدیقه.ص270)قوامى رازىبدر الدین قوامى از شاعران معروف نیمه اول قرن ششم.متوفى در نیمه دوم قرن ششم هجرى.در مرثیه سید الشهداءزهرا و مصطفى و على سوخته ز دردماتم سراى ساخته بر سدره منتهادر پیش مصطفى شده زهراى تنگدلگریان كه چیست درد حسین مرا دواایشان درین كه كرد حسین على سلامجدش جواب داد و پدر گفت مرحبازهرا ز جاى جست و به رویش در اوفتادگفت اى عزیز ما تو كجائى و ما كجاچون رستى از مصاف و چه كردند با تو قوممادر در انتظار تو دیر آمدى چراحب یاران پیمبر فرض باشد بى خلافلیكن از بهر قرابت هست‏حیدر مقتدابود با زهرا و حیدر حجت پیغمبرىلاجرم بنشاند پیغمبر سزائى با سزا(دیوان.ص 1206-127)اثیر اخسیكتىاز شاعران سده ششم هجرى و متوفى بسال 577یا 579 هجرى قمرى.سبزه فكنده بساط بر طرف آبگیرلاله حقه نماى شعبده بو العجبپیش نسیم ارغوان قرطه خونین بكفخون حسینیان باغ كرده چو زهرا طلب(دیوان ركن الدین همایون فرخ ص27)خواجوى كرمانىابو العطا كمال الدین محمود مرشدى متولد به سال 689و متوفى بسال 753 هجرى قمرى.روشنان قصر كحلى گرد خاك پاى اوسرمه چشم جهان بین ثریا كرده‏اندبا وجود شمسه گردون عصمت فاطمهزهره را این تیره روزان نام زهرا كرده‏اندخون او را تحفه سوى باغ رضوان برده‏اندتا از آن گلگونه رخسار حورا كرده‏اندباز دیگر بر عروس چرخ زیور بسته‏اندپرده زر بفت‏بر ایوان اخضر بسته‏اندچرخ كحلى پوش را بند قبا بگشوده‏اندكوه آهن چنگ را زرین كمر در بسته‏انداطلس گلریز این سیما بگون خرگاه رانقش پردازان چینى نقش ششتر بسته‏اندمهد خاتون قیامت مى‏برند از بهر آندیده بانان فلك را دیده‏ها بر بسته‏انددانه ریزان كبوتر خانه روحانیاننام اهل بیت‏بر بال كبوتر بسته‏انددل در آن تازى غازى بند كاندر غزو رومتازیانش شیهه اندر قصر قیصر بسته‏اند(دیوان.ص 133-134)منظومه محبت زهر او آل اوبر خاطر كواكب از هر نوشته‏انددوشیزگان پرده‏نشین حریم قدسنام بتول بر سر معجز نوشته‏اند.(دیوان.ص584)از آن بوصلت او زهره شد بدلالىكه از شرف قمرش در سراچه دربان بودچون شمع مشرقى از چشم سایر انجمز بس اشعه انوار خویش پنهان بودنگشت عمر وى از حى (6) فزون ز روى حسابچرا كه زندگى او بحى حنان بودوراى ذروه افلاك آستانه اوستزمرغزار فردایس آب و دانه اوستبدسته بند ریاحین باغ پیغمبركه بود نیره برج قدس را خاورعروس نه تتق (7) لاله برگ هفت چمن (8)تذرو هشت گلستان (9) و شمع شش منظرز نام او شده نامى سه فرع (10) و چار اصول (11)بیمن او شده سامى دو كاخ و پنج قمر (12)كهینه سورى (13) بیت العروس او ساره (14)كمینه جاریه خانه دار او هاجر (15)بمطبخش فلك دود خورده را در پیشزمه طبقچه سیم و ز مهر هاون زرز سفره انا املح (16) طعام او نمكینز شكر انا افصح (17) كلام او شیرین(دیوان ص615)ابن یمینمحمود بن یمین الدین فریومدى.از شاعران سده هشتم هجرى و از ستایشگران خاندان سربدارى و وابسته بدین خاندان.بسال هفتصد و شصت و نه هجرى درگذشته است.شنیدم ز گفتار كارآگهانبزرگان گیتى كهان و مهانكه پیغمبر پاك والا نسبمحمد سر سروران عربچنین گفت روزى باصحاب خودبخاصان درگاه و احباب خودكه چون روز محشر در آید همىخلایق سوى محشر آید همىمنادى بر آید بهفت آسمانكه اى اهل محشر كران تا كرانزن و مرد چشمان بهم بر نهیددل از رنج گیتى بهم بر نهیدكه خاتون محشر گذر مى‏كندز آب مژه خاك تر مى‏كندیكى گفت كاى پاك بى كین و خشمزنان از كه پوشند بارى دو چشمجوابش چنین داد داراى دینكه بر جان پاكش هزار آفرینندارد كسى طاقت دیدنشز بس گریه و سوز و نالیدنشبیك دوش او بر،یكى پیرهنبزهر آب آلوده بهر حسنز خون حسینش بدوش دگرفرو هشته آغشته دستار سربدینسان رود خسته تا پاى عرشبنالد بدرگاه داراى عرشبگوید كه خون دو والا گهر از ین ظالمان هم تو خواهى مگرستم كس ندیدست از این بیشتربده داد من چون توئى دادگركند یاد سوگند یزدان چنانبدوزخ كنم بندشان جاودانچه بد طالع آنظالم زشتخوىكه خصمان شوندش شفیعان او(دیوان.حسینعلى باستانى راد ص590-589)ابن حساممحمد بن حسام الدین خوسفى از شاعران مشهور قرن نهم.شاعر مقتدر طبع و عالم بلند همت كه عمر خود را به مدح خانواده پیغمبر گذراند،و مردمان را براى نواله ستایش نگفت چنانكه گوید:شكم چون به یك نان توان كرد سیرمكش منت‏سفره اردشیرسراینده خاوران نامه و دیوان او مركب از قصیده‏ها و ترجیع‏بندها و مخمس‏ها و دیگر انواع شعر است.متوفى بسال هشتصد و هفتاد و پنج هجرى قمرى.قصیده در مدح فاطمه زهراچنین گفت آدم علیه السلامكه شد باغ رضوان مقیمش مقامكه با روى صافى و با راى صافزهر جانبى مى‏نمودم طوافیكى خانه در چشمم آمد ز دوربرونش منور ز خوبى و نورزتابش گرفته رخ مه نقابز نورش منور رخ آفتابكسى خواستم تا بپرسم بسىبسى بنگریدم ندیدم كسىسوى آسمان كردم آنگه نگاهكه اى آفریننده مهر و ماهضمیر صفى از تو دارد صفاصفا بخشم از صفوت مصطفى!دلم صافى از صفوت ماه كنز اسرار این خانه آگاه كنز بالا صدائى رسیدم بگوشكه یا اى صفى آنچه بتوان بگوش!دعایى ز دانش بیاموزمتچراغى ز صفوت برافروزمتبگو اى صفى با صفاى تمامبحق محمد علیه السلامبحق على صاحب ذوالفقارسپهدار دین شاه دلدل سواربحق حسین و بحق حسنكه هستند شایسته ذو المننبخاتون صحراى روز قیامسلام علیهم علیهم سلامكز اسرار این نكته دلگشاىصفى را ز صفوت صفایى نماىصفى چون بكرد این دعااز صفا درودى فرستاد بر مصطفىدر خانه هم در زمان باز شدصفى از صفایش سر انداز شدیكى تخت در چشمش آمد ز دورسرا پاى آن تخت روشن ز نورنشسته بر آن تخت مر دخترىچو خورشید تابان بلند اخترىیكى تاج بر سر منور ز نورز انوار او حوریان را سروریكى طوق دیگر بگردن درشبخوبى چنان چون بود در خورشدو گوهر بگوش اندر آویختهز هر گوهرى نورى انگیختهصفى گفت‏یا رب نمى‏دانمشعنایت‏بخطى كه بر خوانمشخطاب آمد او را كه از وى سؤالبكن تا بدانى تو بر حسب و حالبدو گفت من دخت پیغمبرمباین فر فرخندگى در خورمهمان تاج بر فرق من باب مندو دانه جواهر حسین و حسنهمان طوق در گردن من على استولى خدا و خدایش ولى استچنین گفت آدم كه اى كردگاردرین بار گه بنده راهست‏بارمرا هیچ از اینها نصیبى دهندازین خستگیها طبیبى دهندخطابى بگوش آمدش كاى صفىدلت در وفاهاى عالم و فى‏كه اینها به پاكى چو ظاهر شوندبعالم به پشت تو ظاهر شوندصفى گفت‏با حرمت این احتراممرا تا قیام قیامت تمامپى‏نوشتها:1.مقصود از این شعرها شعرهائى است كه نشان دهنده مظلومیت آل پیغمبر باشد و گرنه شعرهاى مدحى از آغاز تاسیس حكومت اسلامى در مدینه سروده شد.2.كسائى مروزى.3.فردوسى.4.غضائرى رازى.5.قصیده‏اى كه این بیت‏ها جزء آن آمده در چاپ مینوى.محقق دیده نمى‏شود.6.اشارت است‏به سالیان عمر دختر پیغمبر،حى بحساب جمل هیجده است.7.نه افلاك.8.هفت‏سیاره.9.هشت‏بهشت.10.موالید سه گانه:حیوان.نبات.معادن.11.چهار آخشج:آب.باد.خاك.آتش.12.هفت افلاك.13.میهمان.14.زن ابراهیم (ع) و مادر اسحاق.15.مادر اسماعیل (ع) .16.ماخوذ از حدیث‏«كان یوسف حسننا و لكنین املح‏» (سفینة البحار ج 2 ص546) .17.ماخوذ از حدیث‏«انا افصح العرب بیدانى من قریش (سفینة البحار ج 2 ص361)منبع :زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها ص 211سید جعفر شهیدى





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1450]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن