تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805566835




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

همه چيز درباره جنگهاي صليبي (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
همه چيز درباره جنگهاي صليبي (3)
همه چيز درباره جنگهاي صليبي (3)   تهيه كننده: محمود كريمي شروداني   جنگ صليبي‌ دوم   جنگ ‌دوم‌. در 540/ 1145 هوگ‌، اسقف ‌جبله‌، به ‌نمایندگی ‌از سران‌ صلیبی ‌شرق‌، به ‌قصد دریافت ‌كمك‌ به ‌حضور پاپ ‌ائوگنیوس‌ سوم‌ در ویتربو رسید. پاپ ‌نیز از فرمانروایان ‌اروپا و مردم ‌خواست‌ به ‌یاری ‌مسیحیان ‌شرق‌ بروند. لوئی ‌هفتم‌ ، پادشاه ‌فرانسه‌، در رجب‌540/ دسامبر 1145 دعوت‌ پاپ ‌را پذیرفت ‌و برای ‌آماده ‌كردن‌ اشراف‌ و حاكمان ‌شهرهای‌ فرانسه‌، همگان‌ را گرد آورد و با سخنرانی‌ سن‌برنار، اسقف ‌اعظم‌ كلروو، بسیاری‌از شاهزادگان‌و مردم‌ برای‌ رفتن ‌به ‌جنگ ‌آماده ‌شدند سن‌برنار سپس ‌به ‌آلمان ‌رفت‌ و كونراد سوم‌، امپراتور آن‌ كشور، را به ‌شركت ‌در دومین ‌حمله ‌صلیبی ‌متقاعد ساخت‌. پادشاه‌ فرانسه‌ و پاپ ‌تمایلی ‌به ‌شركت‌ كونراد در این ‌حمله نداشتند ، چون ‌می‌خواستند این‌ جنگ‌ فرانسوی صرف‌ باشد . كونراد در ذیحجه‌541/ مه‌1146، با سپاهی ‌انبوه‌، به ‌سوی ‌شرق ‌حركت ‌كرد و حدود پنج‌ ماه ‌بعد به ‌نیقیه ‌رسید . سپاه ‌فرانسویان‌، به ‌فرماندهی ‌لوئی ‌هفتم‌، نیز در همین‌ زمان‌ وارد قسطنطنیه ‌شد. در 542/ 1147، سپاه ‌كونراد به ‌سوی‌ متصرفات‌ مسلمانان ‌به ‌راه ‌افتاد، اما ده ‌روز بعد، در كنار دُرولیه‌، با حمله ‌لشكریان ‌سلجوقی ‌رو به ‌رو شد و در نبردی‌ هولناك ‌بیشتر سربازان ‌آلمانی ‌كشته‌ شدند و كونراد با تعداد اندكی‌ به ‌نیقیه ‌گریخت‌. لوئی ‌هفتم ‌اندكی ‌بعد به ‌نیقیه ‌رسید و از شكست‌ كونراد آگاه‌ شد. دو امپراتور بر آن‌شدند از طریق ‌ساحل‌ به‌ سمت‌ جنوب ‌بروند. با بیماری‌ كونراد و بازگشت‌ او به ‌قسطنطنیه‌، لوئی ‌هفتم ‌فرماندهی ‌سپاه ‌را به ‌عهده ‌گرفت‌ و به ‌راه‌ خود ادامه ‌داد. در طول‌ مسیر نبردهای ‌پراكنده‌ای ‌میان ‌صلیبیان ‌و تركان ‌سلجوقی‌ روی‌ داد كه ‌گاه ‌به ‌شكست ‌یا پیروزی‌ یكی‌ از طرفین‌ می‌انجامید. سرانجام‌ لوئی‌ هفتم‌، كه‌ تاب‌ مقاومت ‌در برابر حملات‌ سپاهیان ‌سلجوقی ‌را نداشت‌، در انطاكیه‌ به‌ كشتی‌ نشست‌ و به‌ فلسطین‌ رفت‌. در 543/1148، پادشاهان‌ فرانسه‌ و آلمان‌ و بیت‌المقدّس‌ و نیز برخی‌از سران‌صلیبی‌شرق‌، در عكا گرد آمدند و تصمیم ‌گرفتند به ‌دمشق‌ حمله‌ كنند. سپاه‌ متحد صلیبی‌، یك ‌ماه‌ بعد دمشق‌ را محاصره‌ كرد. معین‌الدین ‌اُنَر، از سران ‌مملوك‌، پس‌ از چند درگیری‌ با صلیبیان‌، از امیران‌ اطراف‌ دمشق‌ و نورالدین‌ زنگی (پسر زنگي امير مذكور موصل)‌ یاری ‌خواست‌. با رسیدن‌ نیروهای‌ كمكی‌ زنگیان و بروز اختلاف ‌میان ‌سران‌ سپاه ‌صلیبی‌، صلیبیان ‌عقب‌نشینی‌ كردند و به‌ این ‌ترتیب ‌دومین ‌حمله‌ ایشان‌ ناكام‌ ماند سلطان‌ مسعود سلجوقی‌، با استفاده ‌از اوضاع ‌آشفته‌ صلیبیان‌، در 543/ 1148 به ‌مرعش‌ حمله ‌برد و از سوی‌ دیگر نورالدین ‌زنگی‌ را نیز روانه ‌انطاكیه‌ كرد تا صلیبیان ‌نتوانند به ‌مرعش‌ كمك ‌كنند. نورالدین ‌قلعه‌هایی ‌در شمال ‌شرق‌ انطاكیه ‌را گرفت ‌اما گرفتار حمله‌ ناگهانی‌ رمون ‌دو پواتیه‌ (فرمانروای‌ انطاكیه‌) و علی‌بن ‌وفا (از سران‌ كُرد اسماعیلی‌) شد و شكست ‌خورد. اندكی ‌بعد، بار دیگر به ‌انطاكیه ‌تاخت‌ و سپاه ‌رمون ‌را درهم‌ شكست‌. نبرد اِنب‌. نورالدین ‌در 20 ربیع‌الاول 544/ 28 ژوئیه 1149 برای ‌تصرف‌ قلعه ‌اِنب ‌حركت‌ كرد و در نبردی‌ كه ‌در جلگه‌ میان ‌اِنب ‌و مرداب ‌غاب ‌روی ‌داد، فرمانروای‌ انطاكیه ‌و حاكم ‌مرعش‌ و بسیاری ‌از شهسواران‌ مشهور كشته ‌شدند. وی ‌سپس‌ به‌ سوی ‌انطاكیه ‌رفت‌ و شهر را محاصره‌ كرد كه ‌سرانجام ‌به ‌صلح‌ با صلیبیان‌ختم ‌شد . در زمستان 545/1150، در پایان ‌قرارداد آتش‌بس‌ با صلیبیان‌، نورالدین ‌به ‌تل‌باشر حمله‌ای‌ ناموفق ‌كرد. وی‌، سپس‌درصدد دستگیری‌ژوسلن‌دوم‌برآمد. ژوسلن‌اسیر و به‌دستور نورالدین‌زنگی‌، كور شد. او نُه‌سال‌در زندان‌ حلب‌ماند و در 554/1149 درگذشت‌. پس‌از اسارت‌ ژوسلن‌، نورالدین ‌دژها و شهرهای‌ تحت ‌تصرف ‌وی‌، چون ‌تل‌باشر و مرعش‌، را تصرف ‌كرد. در 548، عسقلان ‌پس‌از سالها، به‌ دست‌ بودوئن ‌سوم‌ به ‌تصرف ‌صلیبیان ‌درآمد. در 10صفر 549/ 26 آوریل‌1154، نورالدین ‌دمشق ‌را ازمجیرالدین ‌ابق‌بن‌ محمد گرفت‌. اندكی‌بعد، در 551/ 1156، به‌حارِم‌یورش‌برد و با تصرف‌بخشی‌از شهر، با صلیبیان‌صلح‌كرد. او در 558/ 1163، به‌ متصرفات‌ صلیبیان‌ در اطراف ‌دمشق‌ حمله ‌برد، اما صلیبیان ‌او را بی‌پاسخ‌ نگذاشتند و در نتیجه‌بسیاری‌از سپاهیانش‌كشته‌شدند بودوئن‌ سوم‌ در 21 صفر 557/ 8 فوریه 1162 درگذشت‌ و برادرش‌، آمالریك، به ‌پادشاهی ‌بیت‌المقدّس‌ رسید. آمالریك‌ كه ‌در اندیشه ‌تصرف‌ مصر بود، به ‌بهانه ‌نرسیدن ‌جزیه ‌سالانه ‌ــ كه ‌صلیبیان ‌از 555/ 1160 بر دولت‌ رو به‌ اضمحلال ‌فاطمی‌ تحمیل ‌كرده ‌بودند ــ در 558/ 1163 به ‌این ‌كشور لشكر كشید و شهر بلبیس‌را محاصره‌ كرد، اما به ‌سبب ‌طغیان ‌رود نیل‌، ناچار به‌ بیت‌المقدّس ‌بازگشت نورالدین ‌زنگی ‌نیز، كه‌ از دیرباز قصد تصرف‌ مصر را داشت‌، با درخواست ‌كمك ‌ابوشجاع‌ مجیرالدین‌ شاور (آخرین‌ وزیر فاطمیان‌) لشكری ‌به ‌فرماندهی‌ شیركوه‌بن ‌شاذی‌ به ‌مصر فرستاد. شیركوه ‌در اواخر 559/1164، راهی ‌مصر شد و پس ‌از نبردی ‌كوتاه ‌آنجا را تصرف ‌كرد و منصب‌ وزارت‌ را به ‌شاور بازگرداند. اندكی ‌بعد شاور از شیركوه ‌خواست‌ از مصر خارج‌شود. شیركوه ‌نپذیرفت‌، از این ‌رو شاور از آمالریك‌ یاری‌خواست‌. آمالریك‌ نیز، برای‌جلوگیری‌از اتحاد فاطمیان‌و زنگیان‌، در ماه‌رمضان‌559 عازم‌مصر شد و در كنار رود نیل‌به‌لشكریان‌شاور پیوست‌. آنها شیركوه‌را در بلبیس‌محاصره‌كردند نورالدین‌ زنگی‌، برای‌ كاستن‌ فشار بر سپاهیانش‌ در بلبیس‌، در همان ‌زمان‌ به‌ حارم‌ حمله ‌برد و آنجا را گرفت‌ و چند تن ‌از امیران ‌صلیبی‌ را اسیر كرد. او همچنین‌ بانیاس‌*را به ‌تصرف ‌درآورد. پیروزی‌ نورالدین ‌زنگی‌ در شمال‌ شام ‌سبب‌ شد آمالریك ‌برای ‌حفظ‌ سرزمینش‌ با شیركوه ‌صلح ‌نماید؛ ازاین‌رو، مقرر شد سپاهیان‌ دو طرف ‌هم‌زمان ‌در ذیحجه‌559/ اكتبر 1164 از مصر خارج‌شوند. در 562، عاضدلدین‌اللّه (آخرین‌ خلیفه ‌فاطمی‌) از نورالدین ‌زنگی ‌یاری‌ خواست‌؛ این ‌بار، برادر زاده ‌شیركوه‌، صلاح‌الدین ‌ایوبی‌، نیز با او راهی ‌مصر شد. شاور بار دیگر از آمالریك‌ یاری‌ خواست‌. او نیز با شتاب ‌به ‌سوی‌ مصر رفت‌. در جنگی‌ كه‌ در جمادی‌الاولی‌ 562/ فوریه‌ 1167 روی‌ داد، شیركوه‌ پیروز شد و بیشتر سپاه‌ صلیبی ‌كشته‌ و عده‌ای ‌نیز اسیر شدند. شیر كوه ‌سپس‌ وارد اسكندریه ‌شد و بخشی ‌از لشكریانش‌ را به ‌فرماندهی ‌صلاح‌الدین‌ ایوبی ‌آنجا گذاشت‌ و خود با دیگر سپاهیانش‌ راهی‌ صعید مصر شد، اما بار دیگر شاور به‌ همراه‌ صلیبیان‌ ، اسكندریه‌را محاصره‌كردند. صلاح‌الدین‌شیركوه‌را به‌یاری‌طلبید. شیركوه‌به‌اسكندریه‌بازگشت‌و به‌ آمالریك‌ پیشنهاد كرد هر دو سپاه‌از مصر خارج‌شوند. به‌این‌ترتیب‌، دو سپاه‌در ذیقعده‌562/ اوت‌1167 از مصر خارج‌شدند. به ‌رغم ‌قرارداد صلح‌ بین ‌آمالریك ‌و شیركوه‌، شاور كه‌ عملاً فرمانروای‌ مصر شده‌ بود، گروهی ‌از شوالیه‌های ‌مشهور صلیبی‌ را به ‌منظور محافظت‌ از خود در مصر نگاه‌ داشت ‌و سالانه ‌صد هزار دینار نیز به ‌آنان ‌پرداخت‌. در 563/ 1168، امپراتور روم‌شرقی ‌با آمالریك‌ (پادشاه‌ بیت‌المقدّس‌) برای ‌تصرف ‌مصر، پیمان‌بست‌. بنا به ‌این ‌پیمان‌، انطاكیه ‌به ‌روم‌شرقی‌ واگذار می‌شد و سهمی‌ از غنایم ‌مصر نیز به‌ بیزانسیها می‌رسید. این ‌پیمان ‌كه‌ در قسطنطنیه‌ به ‌امضا رسید، عملی‌ نشد زیرا امپراتور در بالكان ‌درگیر بود و صلیبیان ‌نیز برای ‌اشغال ‌مصر شتاب‌داشتند ؛ از این‌رو، در محرّم‌564/ اكتبر 1168 آمالریك‌، با بهره‌جستن‌ از ناتوانی ‌حكومت ‌فاطمیان‌و همچنین‌رسیدن‌سواران‌تازه‌نفس‌صلیبی‌، روانه‌قاهره‌ شد. آنها ابتدا بلبیس‌را گرفتند و غارت‌و كشتار كردند، سپس ‌به ‌قاهره ‌حمله ‌بردند و آن‌را محاصره ‌كردند. غارت ‌و كشتار مردم‌در بلبیس‌سبب‌مقاومت‌مردم‌در قاهره‌شد. پیش‌از رسیدن‌صلیبیان‌، به‌دستور شاور، فسطاط ‌را آتش‌ زدند. با طول‌ كشیدن ‌مدت‌ محاصره‌، شاور به‌ آمالریك‌ پیشنهاد صلح‌كرد و با شرایطی‌پذیرفته‌شد. از سوی ‌دیگر عاضدلدین‌اللّه‌، پنهانی‌، از نورالدین ‌زنگی‌ برای ‌سركوب‌ صلیبیان‌ و نجات ‌قاهره ‌یاری‌خواست‌؛ ازاین‌رو، شیركوه‌ به ‌همراه‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی ‌برای ‌سومین ‌بار راهی ‌مصر شد. صلیبیان‌، كه‌ از نزدیك‌ شدن‌ سپاه ‌نورالدین ‌آگاه ‌شدند، محاصره‌ قاهره‌ را رها كردند و در اول‌ربیع‌الا´خر 564/ ژانویه‌1169 به‌ شام ‌بازگشتند. شیركوه‌ وارد قاهره ‌شد. وی ‌اندكی ‌بعد، به ‌دستور خلیفه‌، شاور را كشت ‌و خود وزیر شد. در پی ‌ناكامی ‌صلیبیان ‌در مصر، آمالریك ‌و درباریانش ‌دریافتند كه ‌بقای ‌آنان‌ در شرق‌ تنها در گرو فتح‌ مصر است‌؛ ازاین‌رو، آمالریك ‌در 564/1169 هیئتی ‌نزد پاپ‌ الكساندر سوم‌، لوئی ‌هفتم‌، فردریك‌ بارباروس‌ (امپراتور آلمان‌)، هنری ‌دوم‌ (پادشاه ‌انگلستان‌) و ویلیام ‌دوم (پادشاه ‌سیسیل‌) فرستاد و از آنان ‌یاری‌ خواست‌ این‌ تلاشها بی‌نتیجه ‌ماند. آمالریك ‌منتظر كمك ‌شاهان ‌اروپا نماند و از دامادش‌، مانوئل‌ كومننوس‌(امپراتور بیزانس‌)، خواست ‌تا پیمان ‌سال‌ پیش‌ را تجدید كنند. مانوئل ‌پذیرفت‌ و ناوگان ‌دریایی‌ خود را برای‌ فتح ‌مصر فرستاد. سپاه ‌صلیبی ‌در محرّم‌565/ سپتامبر 1169 از شهر عسقلان‌ حركت‌ كرد تا به ‌كمك ‌ناوگان ‌دریایی ‌بیزانس ‌به ‌مصر حمله‌ كند. آنان ‌دمیاط‌را محاصره‌ كردند، اما مقاومت ‌مردم ‌و رسیدن‌ نیروی‌ كمكی‌ از شام ‌و اختلاف‌نظر میان‌ سران‌صلیبی‌، سبب ‌شكست‌ صلیبیان‌ شد . عاضدلدین‌اللّه ‌در 10 محرّم 567 درگذشت‌ و صلاح‌الدین‌ ایوبی‌، كه ‌پس ‌از مرگ ‌شیركوه‌ جانشین ‌او شده ‌بود، خطبه ‌را به ‌نام ‌المستضی‌ بامراللّه‌ خواند و بدین ‌ترتیب‌ مصر به‌ قلمرو خلافت ‌عباسیان ‌پیوست. صلاح‌الدین‌ ایوبی ‌پس‌ از سركوب ‌مخالفانش‌ در مصر و مرگ‌ نورالدین ‌زنگی ‌در 569 و شكست‌ ویلیام‌ دوم‌ در نبرد اسكندریه‌، قدرت‌ و نفوذ بیشتری‌ یافت.او، به ‌درخواست ‌امرای‌ دمشق‌، در ربیع‌الاول‌570/ سپتامبر 1174 به ‌دمشق ‌رفت‌ و سپس‌حمص ‌و حماه ‌را تصرف‌ و حلب‌ را نیز محاصره‌ كرد، اما با حمله ‌رمون‌ سوم‌، امیر طرابلس‌، به‌ مناطق ‌زیر نفوذ صلاح‌الدین‌، از جمله ‌حمص‌، ناگزیر از محاصره ‌حلب ‌دست ‌كشید. در همان‌ اوان‌، آمالریك ‌نیز درگذشت‌(ذیحجه‌569/ 11 ژوئیه‌1174). از این‌ پس‌ تا 574/ 1178 نبردهایی‌ بین‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی و صلیبیان ‌روی ‌داد كه‌ بیشتر به ‌پیروزی ‌صلاح‌الدین‌ انجامید (در نبرد تلّ جزر صلاح‌الدین ‌شكست‌ خورد). سرانجام‌، بودوئن ‌چهارم (فرزند و جانشین ‌آمالریك‌) و رمون ‌سوم‌، هریك‌ به‌ صلاح‌الدین‌ پیشنهاد صلح‌ دادند. به ‌موجب ‌پیمانی‌كه‌در 575/ 1180 میان‌نمایندگان‌صلاح‌الدین‌و بودوئن‌و سپس‌رمون‌منعقد شد، مدت‌ دو سال‌ صلح‌ برقرار شد. با حمله ‌نافرجام‌ رنو دوشاتیون‌ حاكم‌ منطقه‌ ماوراء اردن ‌به ‌كاروان ‌حاجیانِ خانه ‌خدا و قصد او برای‌ حمله ‌به‌ مدینه ‌و تن ‌ندادن ‌حكومت ‌اورشلیم ‌به ‌پرداخت‌ غرامت‌، این‌ پیمان‌عملاً لغو شد. از محرّم‌578 تا 583/ 1182ـ 1187 میان ‌ایوبیان‌و صلیبیان‌ به ‌صورت‌ متناوب‌ جنگ ‌بود. صلیبیان‌، حتی‌ به‌ غارت‌ و كشتار مسلمانان ‌در سواحل‌ حجاز دست‌ یازیدند. سرانجام ‌در 17 ربیع‌الا´خر 583/ ژوئن‌1187، صلاح ‌الدین ‌ایوبی ‌با سپاهی ‌دوازده‌هزار نفر حركت‌ كرد؛ نخست‌ طبریه ‌را گرفت ‌و وقتی‌ شنید صلیبیان ‌به ‌سویش‌ می‌آیند لشكریانش‌ را به ‌روستای‌ حِطین ‌منتقل ‌كرد. در 24 ربیع‌الا´خر 583/ 3 ژوئیه‌1187، جنگ‌ مشهور حطین‌ درگرفت‌ و به ‌پیروزی‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی ‌انجامید. در این ‌جنگ‌، پادشاه ‌بیت‌المقدّس ‌و تعدادی ‌از امیران ‌و حاكمان ‌صلیبی‌، از جمله ‌رنو دوشاتیون‌، به ‌اسارت ‌در آمدند. رنو دوشاتیون‌، به ‌سبب ‌حمله‌ به‌ زائران‌ بیت‌اللّه ‌الحرام ‌گردن‌ زده‌ شد و بقیه‌ در قلعه‌ دمشق‌ محبوس ‌شدند. پس‌از نبرد حطین‌، صلاح‌الدین بسیاری ‌ازشهرها را از صلیبیان ‌بازپس‌گرفت‌. و در رجب ‌همان ‌سال ‌به ‌سوی‌بیت‌المقدّس‌رفت‌و آنجا را محاصره‌كرد. آنها پس‌از دوازده‌روز، با گرفتن‌ امان‌ نامه ‌تسلیم ‌شدند. در 584/1188، صلاح‌الدین‌ بسیاری ‌از بخشهای ‌شام‌ را گرفت‌ و با حاكم ‌انطاكیه ‌نیز صلح ‌كرد. نتيجه جنگ دوم صليبى   اين جنگ نه تنها هيچ گونه فتحى براى صليبيون دربر نداشت بلكه با سرخوردگى آنها پايان يافت. نورالدين حاكم حلب بعدها هم موفق شد دمشق را تصرف كند و سوريه اسلامى را هم مرز با سوريه فرنگى ايجاد كرد. از جمله معروف ترين سرداران نورالدين مى توان از سردارى كرد نام برد كه بعدها تبديل به كابوسى براى صليبيون شد. او صلاح الدين ايوبى نام داشت. در سال ۱۱۷۱ ميلادى صلاح الدين به همراه عموى خود شيركوه به مصر حمله كرده و آنجا را تصرف مى كند و بعد از مدتى خليفه فاطمى مصر را عزل كرده و خود سلطان مصر مى شود به گونه اى كه حتى تهديدى براى نورالدين امير حلب مى شود. با مرگ نورالدين و جانشينى فرزند خردسال او و همچنين مرگ امورى پادشاه اورشليم فرصت بسيار خوبى نصيب صلاح الدين مى شود. وى پس از فتح بى دردسر دمشق پادشاهى يكپارچه اى براى مسلمانان تشكيل مى دهد و سپس در جنگ طبريه شكست تلخى به صليبيون وارد كرده و به سال ۱۱۸۷ اورشليم را محاصره مى كند. صلاح الدين برخلاف صليبيون كه در فتح اورشليم كشتار فجيعى به راه انداختند با جوانمردى و مهربانى تحسين برانگيزى با صليبيون رفتار مى كند كه حتى اين رفتار مورد تحسين اروپاييان قرار مى گيرد. سقوط اورشليم به دست صلاح الدين ايوبى دليلى شد براى جنگ سوم. جنگ صليبي سوم   پس‌ از استقرار صلاح‌الدین‌، صلیبیان ‌صور كونراد مونفرا را، كه ‌به ‌این ‌شهر پناهنده ‌شده ‌بود، به ‌ریاست‌ برگزیدند. او كه ‌می‌دانست ‌بقای ‌صلیبیان ‌در شام ‌و شرق ‌در گرو حمله ‌به ‌متصرفات‌ مسلمانان ‌است‌، در اواسط‌ 583/ 1187 یوشیا، اسقف ‌شهر صور، را به ‌همراه‌ تصاویری‌ موهن ‌از حضرت ‌مسیح ‌علیه‌السلام ‌نزد پاپ ‌گرگوریوس‌هشتم ‌و پادشاهان‌اروپا فرستاد و از آنان‌یاری‌خواست‌. با درگذشت ‌گرگوریوس‌، جانشین ‌او، كلمنس‌ سوم‌ ، امپراتور آلمان ‌فردریك‌ بارباروس‌، امپراتور فرانسه ‌فیلیپ ‌و پادشاه ‌انگلستان‌ هنری‌ دوم‌ را به ‌شركت‌ در این ‌حمله‌ برانگیخت‌. پس‌ از مرگ‌ هنری‌ دوم ‌در رجب‌584 و جانشینی ‌ریچارد اول ‌معروف‌ به ‌ریچارد (در منابع‌عربی‌، انكتار) شیردل‌، جنگهای ‌انگلستان ‌با فرانسه‌ پایان ‌یافت ‌و قرار شد پادشاهان‌ دو كشور در تابستان‌ 586/1190 راهی‌ سیسیل ‌شوند و به ‌سوی ‌مشرق ‌زمین ‌بروند. بارباروس‌نیز در ربیع‌الا´خر 585/ مه 1189با سپاهی‌ عظیم‌ به‌ سوی‌ قسطنطنیه‌ حركت ‌كرد. نگرانی ‌امپراتور روم ‌شرقی‌، اسحاق‌ دوم‌ ملقب ‌به ‌آنگلوس‌، از این ‌لشكركشی‌ سبب ‌شد تا با صلاح‌الدین‌ پیمانی ‌برای‌ مقابله‌ با سپاه‌ آلمان‌ منعقد كند. براساس‌ این ‌پیمان‌، كه ‌خشم‌ اروپای ‌غربی ‌را بر ضد امپراتور برانگیخت‌، مقرر شد وی ‌مانع ‌عبور سپاهیان‌ آلمان ‌شود و در مقابل ‌، صلاح‌الدین ‌نیز تعهد كرد اماكن ‌مقدّس ‌صلیبیان ‌را زیر نظر ارتدوكسها قرار دهد. از سوی‌ دیگر، قلیچ‌ ارسلان‌ دوم‌ بر آن ‌شد با بارباروس ‌پیمانی ‌بر ضد صلاح‌الدین ‌و امپراتور ببندد، كه‌ براساس‌ آن‌ امنیت‌ سپاه ‌آلمان ‌را در درون ‌قلمروش‌ تأمین ‌كند اما پسرش‌، قطب‌الدین ‌ملكشاه‌ دوم‌، مخالفت ‌كرد و به‌ جنگ‌ آلمانها رفت ‌و شكست‌ خورد و سپاه‌ آلمان ‌وارد قونیه ‌شد. آنگاه ‌بارباروس‌ با قلیچ‌ ارسلان‌ موافقت‌ نامه‌ای ‌امضا كرد و از قلمرو سلجوقیان ‌روم ‌به ‌سوی‌ شام ‌حركت‌ كرد. در این‌هنگام‌، امپراتور آلمان ‌درگذشت‌ و فرماندهی ‌سپاه‌ به‌ پسرش‌ واگذار شد، اما با شیوع‌ بیماریهای ‌گوناگون ‌و ضعف‌ فرمانده ‌در اداره‌ امور، بسیاری‌ از سپاهیان‌ مردند یا به ‌آلمان ‌بازگشتند و تنها بخشی‌ از آن ‌سپاه‌ عظیم ‌باقی ‌ماند. هم‌زمان‌ با نزدیك ‌شدن‌ سپاه ‌آلمان ‌به ‌شام‌، در رجب 585/ اوت‌1189، صلیبیان ‌از صور به ‌سوی‌ عكا حركت‌كردند. صلاح‌الدین ‌بر آن‌بود در بین‌راه‌با آنان‌بجنگد ولی‌با مخالفت‌برخی‌از فرماندهانش‌، ناگزیر تا عكا آنان‌را تعقیب‌كرد و یك‌روز پس‌از ورود ایشان‌به‌عكا رسید و شهر را محاصره‌كرد و پس‌ از یك‌ ماه ‌نبردهای ‌پراكنده‌، جنگ ‌سختی ‌میان ‌صلیبیان ‌و مسلمانان ‌درگرفت ‌كه ‌در آن‌ سپاه ‌صلاح‌الدین ‌پیروز شد و بسیاری‌از صلیبیان‌ كشته ‌شدند. از طرف‌دیگر، هنگامی‌ كه‌ سپاه ‌آلمان‌ به ‌سوی‌ عكا می‌آمد مسلمانان ‌چند بار به ‌آنان ‌حمله ‌كرده‌ بودند. در اول ‌ماه ‌رمضان 585/ 13 اكتبر 1189 صلاح‌الدین ‌ایوبی‌ خبر رسیدن ‌سپاه ‌آلمان ‌را دریافت ‌كرد و بهاءالدین ‌شداد، قاضی‌ و مورخ ‌خود، را نزد خلیفه ‌عباسی‌ و دیگر امیران ‌سرزمینهای ‌اسلامی‌ فرستاد و آنان ‌را به ‌جهاد با صلیبیان ‌دعوت‌ كرد، كه‌ ایشان‌ نیز آن ‌را پذیرفتند. حركت‌ شاهان ‌اروپا به ‌سوی‌عكا. فیلیپ‌ و ریچاردِ شیردل‌، پس ‌از عزیمت‌، در مسینا بر سر تقسیم ‌سرزمینهای‌ متصرفی‌ به‌ توافق ‌رسیدند و آنگاه‌ مسینا را به ‌قصد شام‌ ترك ‌كردند. فیلیپ ‌و سپاهیانش ‌به ‌عكا رفتند و ریچارد، به ‌توصیه‌ صلیبیان ‌مشرق ‌زمین‌، نخست‌ جزیره‌ قبرس ‌را تصرف‌ كرد و سپس ‌به ‌عكا رفت‌. با ورود ریچارد به‌ عكا محاصره‌ مسلمانان‌ داخل‌ قلعه‌ عكا شدیدتر شد تا اینكه ‌سرانجام ‌سیف‌الدین ‌هَكّاری‌، معروف‌ به‌ مَشطوب‌، فرمانده ‌دژ عكا، در مقابل‌ شرایطی‌ پیشنهاد تسلیم ‌شدن ‌را پذیرفت‌ و قلعه ‌دژ عكا را، پس‌از حدود دو سال‌ مقاومت‌، به ‌صلیبیان ‌تسلیم‌ كرد. صلیبیان ‌پس‌ از تصرف‌ عكا به ‌عهد خود وفا نكردند و چندی‌ بعد با وجود امان ‌نامه‌ای ‌كه ‌داده ‌بودند، هزاران‌ تن‌ از مسلمانان ‌شهر را كشتند. ابن‌عبری ‌علت ‌این ‌كشتار را اختلاف‌ میان ‌مسلمانان ‌و صلیبیان ‌بر سر نحوه ‌مبادله ‌اسرا و اموال ‌دانسته‌ است‌ اما مورخان‌ مسلمان‌ بر آن‌اند كه ‌نیرنگ ‌صلیبیان‌، موجب‌ بروز اختلاف‌ شد. صلیبیان ‌از طریق ‌جاده‌ ساحلی ‌و با كشتیهای ‌جنگی ‌به ‌شهر یافا و سپس‌ به ‌قیصریه ‌رفتند. مسلمانان ‌در طول‌ این ‌مسیر آنان ‌را تعقیب ‌كردند و بسیاری ‌از آنان ‌را به‌ قتل ‌رساندند. پس‌ از فتح‌ قیصریه ‌، صلیبیان ‌به ‌ارسوف‌ رفتند و در شعبان‌587/ سپتامبر 1191 این ‌شهر را نیز فتح‌ كردند. شكستهای‌ متوالی‌، صلاح‌الدین ‌را به‌ اجرای‌ ترفند تخریب ‌شهرها واداشت‌ تا صلیبیان ‌به ‌آنها چشم ‌طمعی‌ نداشته‌باشند، چنان‌كه‌پس‌از نبرد ارسوف‌دستور داد عسقلان‌و رَمْلَه ‌را ویران‌كنند و آنگاه‌ به ‌قدس ‌رفت‌و از استحكامات‌آن‌بازدید كرد و به‌اردوگاهش‌در رمله‌بازگشت. در 8 شوال‌587/ 29 اكتبر 1191، ریچارد به‌ قصد فتح ‌قدس‌از یافا حركت‌كرد و پس‌از نبرد با پیشقراولان‌ سپاه‌ صلاح‌الدین ‌در پازور، راهی ‌رمله ‌شد و در آنجا اردو زد ، اما وقتی ‌دریافت ‌كه ‌صلاح‌الدین ‌استحكامات ‌قدس‌ را تقویت ‌كرده‌ و نیروهای ‌كمكی‌ نیز به‌ قدس‌ آمده‌ است ‌مطمئن‌شد كه‌نمی‌تواند این ‌شهر را، مادامی‌ كه‌ صلاح‌الدین ‌زنده ‌است‌، فتح‌ كند و به ‌یافا بازگشت‌. ازاین‌رو ریچارد، و نیز كونراد حاكم‌ صور، جداگانه‌ فرستادگانی ‌نزد صلاح‌الدین ‌گسیل‌ داشتند و تقاضای‌ صلح‌ كردند، اما صلاح ‌الدین ‌نپذیرفت‌. اندكی‌ بعد، كونراد در 13 ربیع‌الا´خر 588/ 28 آوریل‌1192، به‌ تحریك‌ ریچارد شیردل‌، به ‌دست‌ دو تن‌از باطنیان ‌اسماعیلی‌ كشته ‌شد و در همان ‌زمان ‌اوضاع‌ سیاسی ‌انگلستان ‌رو به ‌وخامت ‌نهاد و سرانجام‌، در 21 شعبان 588/ اول ‌سپتامبر 1192 میان‌ صلیبیان ‌و مسلمانان ‌قرارداد صلحی‌ برای‌ سه‌ سال ‌و سه ‌ماه ‌منعقد گردید و بدین‌ ترتیب ‌سومین ‌جنگ ‌صلیبی ‌به ‌پایان ‌رسید. پس‌از امضای‌ پیمان ‌صلح‌، سران‌ صلیبی ‌به ‌زیارت‌ قدس‌ رفتند و به ‌اروپا بازگشتند و فقط‌ كنت ‌هنری‌(خواهرزاده‌ریچارد و جانشین‌كونراد) به‌عنوان‌پادشاه‌بیت‌المقدّس‌ماند. صلاح‌الدین‌نیز ماه‌رمضان‌را در قدس‌گذراند، آنگاه‌به‌دمشق‌رفت‌و پس‌از چهار ماه‌اقامت‌در آنجا، بیمار شد و در 27 صفر 589/ 3 مارس‌1193 درگذشت‌. در 593/1197 هنری‌ درگذشت ‌و فرمانروایی‌ عكا به ‌پادشاه ‌قبرس‌ واگذار شد. مسلمانان‌، با استفاده ‌از بحرانهای‌ داخلی ‌صلیبیان‌ و نیز با توجه ‌به ‌اتمام ‌مدت ‌صلح‌، یافا را تصرف‌ كردند. صلیبیان ‌نیز یك ‌ماه ‌بعد، به ‌تلافی‌، بیروت ‌را، بدون ‌جنگ‌ در اختیار گرفتند . آنگاه‌در نیمه‌محرّم‌594/ اواخر نوامبر 1197 از صور راهی‌ قلعه‌ تبنین‌ شدند و آنجا را محاصره‌ كردند ولی‌ مقاومت‌ مدافعان ‌و رسیدن ‌نیروهای ‌كمكی‌ مصری‌ و نیز وصول‌ خبر درگذشت‌ هنری ‌ششم‌، امپراتور آلمان ‌كه‌ به‌ بازگشت‌ آلمانها انجامید، مانع ‌تصرف ‌قلعه ‌شد. در شعبان‌594/ ژوئیه 1198 پادشاه‌ عكا با ملك ‌عادل‌ ایوبی‌، بر اساس ‌شرایط‌ صلح‌ صلاح‌الدین ‌با ریچارد شیردل‌، قرارداد صلحی ‌برای ‌پنج‌ سال‌ و هشت‌ ماه ‌منعقد كرد. نتيجه جنگ سوم صليبى   پيمان صلح بين ايوبى و صليبيون بسته شد و در آن حق تجارت در بندر هاى تحت اشغال صليبيون براى مسلمانان آزاد شد و در مقابل زيارت مسيح(ع) نيز براى صليبيون در اورشليم آزاد شد. اما اين پايان كار نبود. پاپ اينوسان سوم كه قدرت زيادى داشت (۱۱۹۹ م) درصدد تصرف مصر و معاوضه آن با اورشليم برآمد. پس دستور جنگ صليبى ديگرى از طرف پاپ صادر شد كه به جنگ صليبى چهارم انجاميد. جنگ‌ چهارم   پاپ ‌اینوكنتیوس‌ سوم‌ به ‌قصد پس‌گرفتن‌ قدس‌ و تقویت ‌سلطه ‌و نفوذ خود، تصميمی ‌گرفت‌ چهارمین‌ حمله ‌صلیبی ‌را به‌ راه‌ اندازد. بدین ‌منظور كشیش‌ فولك ‌دونویی‌ را مأمور تبلیغِ چنین‌ حمله‌ای ‌كرد و او توانست‌ موافقت ‌تعدادی ‌از امیران ‌اروپا را جلب‌ كند. این ‌امرا تصمیم ‌گرفتند كه ‌در ونیز گرد هم‌آیند و از آنجا راهی ‌مشرق‌ زمین ‌شوند؛ ازاین‌رو، با حاكم‌ ونیز، دوك ‌انریكو داندلو توافق ‌كردند كه ‌وی ‌در ازای‌ دریافت‌000 ، 85 سكه‌ نقره ‌و نیز نیمی ‌از سرزمینهای ‌فتح ‌شده‌، پنجاه‌كشتی‌در اختیارشان‌بگذارد. پس‌از امضای‌این‌توافقنامه‌در رمضان‌ 597/ ژوئن‌1201، از تمام‌صلیبیان‌خواسته‌شد در ونیز گرد آیند تا از آنجا راهی‌مصر و سپس‌شام‌گردند. ونیزیها كه‌با دولت ‌و بازرگانان ‌مصر قراردادهای‌ تجاری‌ داشتند، از شركت ‌در این ‌حمله‌ خودداری ‌كردند. صلیبیان ‌نتوانستند مبلغ‌ مورد توافق ‌را به ‌ونیز بپردازند، ازاین‌رو به‌ پیشنهاد حاكم‌ونیز، شهر زارا در ولایت ‌دالماسی‌ را كه ‌مجارها در 582/ 1186 از چنگ‌ ونیزیها خارج‌ كرده ‌بودند، به ‌رغم‌ مخالفت ‌شدید پاپ‌، در ربیع‌الاول‌ 599/ نوامبر 1202، برای‌ حاكم‌ تصرف‌ كردند. پاپ ‌تصمیم‌ گرفت‌ تمام ‌شركت‌ كنندگان ‌در این‌ حمله ‌را تكفیر كند اما وقتی ‌پی‌برد صلیبیان ‌اروپای ‌غربی‌ تحت‌ فشار ونیزیها دست‌ به ‌این ‌كار زده‌اند به ‌تكفیر ونیزیها بسنده‌ كرد. صلیبیان ‌تا رسیدن‌ بهار چند ماه ‌در این‌ شهر ماندند. این‌ اقامت ‌با تحولات ‌تعیین ‌كننده‌ای ‌همراه ‌بود و مسیر حمله ‌صلیبی ‌را تغییر داد. قضیه‌ آن‌بود كه‌ در 591 / 1195اسحاق‌ دوم‌ با دسیسه‌ برادرش‌ (آلكسیوس‌ سوم‌) از امپراتوری ‌روم ‌شرقی ‌خلع ‌شد و پسر خردسالش‌، آلكسیوس‌، نیز زندانی ‌گردید. در 597/1201 آلكسیوس ‌از زندان ‌گریخت ‌و نزد پادشاه ‌آلمان‌، كه‌ همسر خواهرش‌ بود، رفت ‌و از وی‌ برای‌ بازپس‌گیری‌ تاج ‌و تختش‌ كمك‌ خواست‌. در اواسط 599/ اوایل 1203، فرستاده ‌امپراتور آلمان ‌نزد فرمانده ‌صلیبیان ‌مقیم ‌شهر زارا رفت‌ و پیشنهاد كرد چنانچه‌ صلیبیان ‌در بازپس‌گیری ‌تاج ‌و تخت‌ لكسیوس‌ كمك ‌كنند، او علاوه ‌بر تأمین ‌تمام ‌هزینه‌های ‌این‌ حمله ‌و اعزام‌ ده‌هزار سپاهی ‌برای‌ مشاركت‌ در حمله‌ به ‌شرق‌، كلیسای‌ امپراتوری‌ روم‌شرقی‌ را نیز تابع ‌كلیسای‌ كاتولیك ‌رم ‌خواهد كرد. این‌ پیشنهاد، صلیبیان ‌را به ‌دو دسته‌ موافق ‌و مخالف‌ تقسیم ‌كرد، اما سرانجام‌، با غلبه ‌نظر اكثریت‌، قرار شد آنها نخست‌ به‌ قسطنطنیه‌ بروند و پس‌ از بازگرداندن‌ آلكسیوس‌ به ‌اریكه‌ قدرت‌، راهی ‌شام ‌شوند. با رسیدن‌ صلیبیان ‌به ‌پشت‌ دروازه‌های ‌قسطنطنیه‌، در ذیقعده 599/ ژوئیه 1203 ، آلكسیوس‌ سوم ‌گریخت‌ و اسحاق‌ دوم ‌و آلكسیوس‌ چهارم‌، مشتركاً، به ‌پادشاهی ‌رسیدند. اشراف ‌قسطنطنیه ‌كه ‌ابتدا آلكسیوس ‌چهارم ‌را یاری‌ كرده‌ بودند، پس ‌از مطّلع‌شدن‌ از وعده‌های‌ وی ‌به ‌صلیبیان‌، سر به ‌مخالفت ‌و شورش‌ برداشتند و این ‌مخالفت‌، با حمایت ‌مقامات ‌كلیسا كه‌ به ‌هیچ ‌وجه‌ حاضر به ‌تمكین‌ در برابر كلیسای‌ كاتولیك‌ رم‌ نبودند، همراه‌شد. صلیبیان‌، وقتی‌پی‌بردند كه ‌آلكسیوس‌ قادر به ‌انجام‌ دادن‌ تعهداتش‌ نیست‌، تصمیم ‌به ‌خلع ‌او گرفتند. به‌ روایتی‌، شورشیان ‌قسطنطنیه ‌شاه ‌جوان‌ و پدرش‌ را به ‌قتل ‌رساندند، اما به‌ روایتی ‌دیگر صلیبیان ‌شاه ‌و پدر نابینایش ‌را زندانی ‌كرده ‌و سپس‌ كشتند. حمله‌ اصلی‌ به ‌قسطنطنیه‌، در 3 شعبان‌600/ 6 آوریل‌1204 صورت‌ گرفت‌. صلیبیان‌، پس ‌از نبردی‌ سخت ‌شهر را تصرف‌ كردند و در 16 مه‌/ 14 ماه ‌رمضان‌ بودوئن‌، كنتِ فلاندر، را به‌ عنوان‌ نخستین‌ امپراتور امپراتوری ‌لاتینی ‌قسطنطنیه ‌برگزیدند. بدین‌ ترتیب‌، حمله‌ چهارم ‌صلیبی ‌با تصرف‌ قسطنطنیه ‌و تشكیل ‌امپراتوری‌ لاتینی ‌قسطنطنیه‌ پایان ‌یافت‌. اما حاكم‌ مسیحی‌ عكا و قبرس‌، كه ‌از ماجرا بی‌خبر و در انتظار صلیبیان‌ بود، اقدام‌ به ‌اجرای‌ یك ‌رزمایش‌ دریایی‌ در سواحل ‌مصر و رود نیل‌ كرد و چون‌ از سرنوشت‌ حمله‌ چهارم ‌صلیبی ‌آگاه ‌و از آمدن ‌صلیبیان ‌به ‌شرق‌ ناامید شد، بی‌درنگ‌ در پی ‌تمدید صلح‌ با ملك ‌عادل ‌ایوبی ‌برآمد. در ربیع ‌الاول‌607، به‌ پیشنهاد ملك‌ عادل‌ قرارداد مذكور برای‌ شش‌ سال ‌دیگر، تمدید شد. حمله‌ صلیبی ‌كودكان   حمله‌ صلیبی ‌كودكان (609/ 1212). این ‌حمله ‌در اصل‌ نظامی ‌نبود و هیچ ‌یك ‌از كودكان ‌شركت‌كننده ‌در آن‌نیز به ‌قدس‌ نرسیدند، اما چون‌ این ‌حمله‌ همان‌ اهداف‌ جنگهای ‌صلیبی‌ را داشت‌، آن‌ را جزو جنگهای ‌صلیبی ‌برشمرده‌اند. نخستین ‌بار، یك ‌كودك‌ دوازده‌ ساله ‌فرانسوی‌ به‌ نام ‌استفن‌ مدعی ‌شد كه ‌خواب‌ دیده ‌است ‌حضرت ‌مسیح ‌علیه‌السلام‌ از او خواسته ‌دست ‌به ‌حمله ‌بزند. استفن ‌حدود سی‌ هزار كودك ‌را دور خود جمع‌كرد و در اواخر محرّم‌609/ اواخر ژوئن‌1212 به‌ سوی ‌جنوب‌ حركت‌ كردند. او ادعا كرده ‌بود كه‌ دریا شكافته ‌خواهد شد و چون‌ این ‌اتفاق ‌رخ‌ نداد بسیاری‌ از اطرافش‌ پراكنده ‌شدند و فقط ‌وفادارانش ‌ماندند. سرنوشت‌ این‌ وفاداران ‌چندان ‌روشن‌ نیست‌ ولی ‌گفته ‌شده ‌است ‌كه ‌چند تاجر ونیزی‌ آنها را به ‌شام ‌یا تونس ‌و مصر بردند و همه ‌را به ‌بردگی ‌فروختند گروه ‌دوم‌ كودكان‌ صلیبی‌، حدود بیست‌، و به‌ روایتی ‌سی‌هزار، آلمانی‌ بودند كه ‌به ‌سرپرستی ‌نوجوانی‌ به‌ نام ‌نیكولاوس‌ اهل ‌كولونی‌ عازم‌ شرق‌ شدند. بیشتر افراد این ‌گروه ‌نیز پس‌ از تحمل ‌سختیهای ‌بسیار بازگشتند و از باقی ‌ماندگان ‌نیز برخی‌ در جنووا اقامت‌ گزیدند و از گروه ‌دیگر، كه ‌به ‌قصد زیارت ‌سرزمین ‌موعود سوار كشتی ‌شدند، خبری‌ در دست ‌نیست. نتيجه جنگ چهارم   در۱۲۰۴ ميلادى، پيمان صلحى بين شاه فرنگى عكا و ملك العادل برادر صلاح الدين كه جانشين او شده بود بسته شد كه بر طبق آن حكمرانى فرنگى ها بر ساحل و مسلمانان بر اورشليم به رسميت شناخته نمى شد. پاپ هونوريوس سوم ادامه دهنده راه پاپ اينوسان سوم شد و با وعظ و خطابه مردم را به پنجمين جنگ صليبى دعوت كرد تا بلكه اورشليم را از دست مسلمانان خارج سازد. جنگ صليبي پنجم ‌   پاپ ‌اینوكنتیوس ‌سوم‌ در 610/1213، به‌ قصد جبران‌ حمله ‌پیشین‌، خواستار نبردی ‌دیگر شد و اقدامات ‌وسیعی‌ برای‌ تدارك‌ این ‌حمله‌ در ممالك‌ اروپایی ‌انجام ‌گرفت‌. با درگذشت‌ پاپ ‌در مه 1216/ ربیع‌الاول 613، جانشین ‌وی‌، هونوریوس‌ سوم‌ ، آغاز حمله ‌جدید را به‌ ژان‌ دو برین‌(پادشاه‌ صلیبیان‌ در عكا) اطلاع‌ داد. آندره ‌دوم‌، شاه‌مجارستان‌و بسیاری‌از امرا و تیولداران‌اروپا برای‌ شركت‌ در این‌حمله‌اعلام‌آمادگی‌كردند و سپاه‌پانزده‌هزار نفره‌صلیبی‌، با فرماندهی‌آندره‌دوم‌و لئوپولد ششم‌ (دوك‌اتریش‌)، در پاییز 1217/ 614 به‌عكا رسید و در آنجا پادشاه‌قبرس‌، به‌آنها پیوست‌. ملك ‌عادل‌، كه‌ در این‌ هنگام ‌در مصر به‌ سر می‌برد، عازم ‌شام ‌شد و در ناحیه‌ بَیسان‌ اردو زد، اما از ترس‌ شكست ‌از سپاه ‌پانزده ‌هزار نفره ‌صلیبیان ‌در بیسان‌ نجنگید و تا جنوب ‌دمشق عقب‌نشینی ‌كرد . با عقب‌ نشینی ‌او، صلیبیان ‌به ‌بیسان ‌حمله‌ بردند و از آنجا تا بانیاس ‌را تصرف‌ كردند. آنگاه ‌بانیاس‌ را محاصره ‌كردند، كه ‌چون ‌بی‌نتیجه ‌ماند به‌عكا بازگشتند. سپس‌راهی‌قلعه‌طور شدند، اما به‌رغم‌هفده‌روز محاصره‌، موفق ‌به ‌فتح ‌آن ‌نشدند. در همان‌اوان‌، سپاهیان ‌مجارستانی‌، برخلاف ‌توصیه‌های ‌پادشاه‌ عكا و دیگر امیران‌صلیبی‌، به ‌دشت‌ بقاع‌ در لبنان‌یورش‌بردند ولی‌همه‌ آنها، به ‌جز سه‌نفر، به ‌دست‌ مردان‌ جبل‌ كشته ‌شدند. این ‌واقعه‌ و نیز یك ‌حمله ‌ناموفق ‌دیگر، سبب ‌شد پادشاه ‌مجارستان‌ــ كه ‌برای‌ ادای‌ نذرش‌(جنگیدن‌ با مسلمانان‌) راهی‌ جنگ‌ صلیبی ‌شده‌ بود ــ ناگزیر در اواخر 614/ اوایل 1218 به ‌كشورش‌ بازگردد. در این ‌میان‌، پادشاه ‌عكا، به‌ فكر افتاد از نیروهای‌ صلیبی‌، كه‌ پی‌ در پی ‌به ‌دستور پاپ‌ راهی ‌شام‌ می‌شدند، برای‌ حمله ‌به ‌مصر مدد جوید. او همانند ریچارد كلید فتح ‌قدس‌ و تمام ‌سرزمین‌ شام ‌را تسلط‌ بر مصر می‌دانست‌؛ ازاین‌رو، پس ‌از كسب‌ موافقت‌ فرماندهان ‌دو سازمان‌ دینی‌ـ نظامی‌ شهسواران‌ مهمان‌نواز (در منابع‌ اسلامی‌: اِسبِتاریه‌) و شهسواران‌ پرستشگاه‌ (در منابع‌ اسلامی‌: داویه‌) و تهیه ‌تداركات ‌لازم ‌در 8 صفر 615/ 7 مه 1218 راهی ‌شهر دمیاط‌ در مصر شد. مصریان ‌از دیرباز بركنار رود نیل‌ برجی‌ به ‌نام ‌برج ‌سلسله‌ ساخته‌ بودند و از آن‌ تا دیوارهای‌ دمیاط‌ زنجیرهای ‌سنگینی ‌وصل‌ كرده ‌بودند تا مانع‌ ورود كشتیهای ‌دشمن ‌به ‌رود نیل ‌شود. صلیبیان ‌كه ‌به ‌اهمیت ‌تصرف ‌برج ‌سلسله ‌برای ‌تصرف‌ دمیاط‌پی ‌برده ‌بودند، به ‌آن ‌حمله ‌كردند و، پس‌از تحمل‌تلفات‌سنگین‌، سرانجام‌در 26 جمادی‌الاولی‌615/ 21 اوت‌1218 برج ‌را تصرف‌ كردند و راه‌ مصر به ‌روی ‌آنان ‌باز شد. ملك‌ عادل‌، پس‌ از شنیدن ‌خبر سقوط‌ دمیاط‌،از شدت‌ اندوه‌ درگذشت‌ و پسرش‌، ملك‌ معظم‌، جانشین‌ وی‌ شد. در همان‌ زمان ‌ملك ‌كامل‌، پسر دیگر ملك ‌عادل‌ و حاكم ‌مصر، تلاشهای ‌مؤثری ‌برای‌ جلوگیری ‌از ورود صلیبیان ‌به ‌مصر كرد، اما وقتی ‌از توطئه ‌احمدبن ‌مشطوب‌، یكی ‌از پرنفوذترین ‌امرای ‌ایوبی‌، علیه ‌خود آگاه ‌شد، اردوگاهش‌ در عادلیه‌ (میان‌فارسكور و دمیاط‌) را مخفیانه‌ ترك‌ كرد و به ‌شهر أشموم‌ طنّاح ‌گریخت‌. با این‌اقدامِ الكامل‌، سپاهیانش‌ متفرق ‌شدند و صلیبیان ‌توانستند اردوگاه‌ مسلمانان ‌را در 20 ذیقعده‌615 تصرف ‌كنند. دو روز پس‌از این ‌حادثه‌، ملك‌ معظم ‌به ‌یاری ‌برادرش ‌شتافت ‌و مخالفان ‌وی ‌را زندانی‌ و تبعید كرد و مجدداً سپاهی ‌را برای‌ مقابله‌ با صلیبیان ‌تدارك‌ دید. پیشتر الكامل‌، هفتاد پیك ‌نزد حاكمان‌ جهان ‌اسلام‌، برای ‌استمداد، فرستاده ‌و به ‌همه ‌یادآوری‌ كرده‌ بود كه‌ سقوط‌ مصر به‌ معنای ‌به ‌خطر افتادن ‌سایر نواحی‌ خواهد بود. از این ‌رو، نیروی‌ كمكی‌ بسیاری‌ به ‌مصر آمد، همچنان ‌كه ‌نیروهای‌ كمكی‌ زیادی ‌نیز به ‌اردوگاه‌ صلیبیان ‌رسید. الكامل‌ از ترس‌ سقوط‌ دمیاط‌و دیگر شهرهای‌ مصر به ‌دست‌ صلیبیان‌، به ‌آنان‌ پیشنهاد واگذاری ‌قدس ‌و بخش‌ اعظم‌ سرزمین‌ فلسطین ‌در مقابل ‌عقب‌نشینی ‌از مصر را كرد. هرچند ژان‌دو برین ‌و یارانش ‌این ‌پیشنهاد را پذیرفتند ولی ‌كاردینال‌ پلاگیوس‌ دو آلبانو (نماینده‌ پاپ‌) و برخی‌ از سران‌ سپاه‌، كه ‌خواهان ‌امتیازات‌ بیشتری‌ چون‌ واگذاری‌ حِصن‌ الكَرَك ‌و سیصد هزار دینار وجه‌ نقد نیز بودند، آن ‌را رد كردند. با وجود مقاومت ‌سرسختانه‌ مردم ‌دمیاط‌، سرانجام‌ این ‌شهر، بر اثر شیوع‌ بیماری‌ و قحطی‌ و فشار شدید صلیبیان‌، در 27 شعبان‌616/ 5 نوامبر 1219 سقوط‌ كرد و سپاه ‌صلیبی‌ پس‌ از ورود، دست ‌به ‌قتل‌عام ‌و غارت ‌و جنایت ‌زد. پس‌ از تصرف ‌دمیاط‌، میان ‌ژان ‌دو برین ‌و كاردینال ‌پلاگیوس‌، بر سر حاكمیت ‌شهر، اختلاف ‌شدیدی‌ رخ‌ داد كه ‌به ‌نفع ‌دو برین‌ پایان‌ یافت‌؛ اما چندی ‌بعد، وی ‌به ‌علت ‌فوت ‌پدر همسرش‌، پادشاه ‌ارمنستان‌، مجبور به‌ بازگشت‌ به‌عكا شد و فرماندهی ‌صلیبیان ‌در مصر به ‌پلاگیوس‌ رسید. پلاگیوس‌، پس ‌از رسیدن ‌دوك‌ باواریا در رأس‌ سپاهی ‌بزرگ‌ به ‌دمیاط‌، تصمیم ‌گرفت‌ در تابستان‌1221/ 618 به‌ قاهره ‌حمله ‌كند و بدین ‌منظور، ژان ‌دو برین ‌را نیز به ‌یاری‌ فراخواند. از آن‌ سو، ملك ‌كامل‌، پس‌ از اشغال‌ دمیاط‌، اردوگاهش‌ را به ‌شهر نوساز منصوره‌ منتقل ‌كرد تا مانع ‌حركت‌ صلیبیان ‌به ‌سوی ‌قاهره ‌شود.امیران‌سرزمینهای‌اسلامی‌، از جمله‌ملك‌معظم‌و ملك‌اشرف‌(دو برادر ملك‌كامل‌)، كه‌خطر سقوط‌قاهره‌را كاملاً درك‌می‌كردند، در رأس ‌سپاهیانشان ‌با شتاب‌ راهی‌ مصر شدند. مصریان‌ پس‌ از تخریب ‌سدهایی ‌كه ‌بر روی ‌رود نیل ‌ساخته‌ بودند و قرار دادن ‌صلیبیان ‌در راهی‌ باریك‌، آنها را محاصره‌كردند. تا اینكه ‌صلیبیان ‌تقاضای ‌صلح‌كردند. ژان ‌دو برین ‌به ‌اردوگاه‌ سپاه ‌ایوبیان‌ آمد و در 7 یا 8 رجب 618 قرارداد صلح‌ امضا و، بر اساس‌ آن‌، مقرر شد در مقابل‌ تعرض‌ نكردن‌ مسلمانان ‌به ‌جان ‌صلیبیان‌، آنها دمیاط‌ را به ‌مسلمانان ‌پس‌ دهند و از مصر خارج‌ شوند و برای‌ هشت ‌سال ‌صلح ‌برقرار شود. صلیبیان ‌در 19 رجب 618 شهر دمیاط ‌را به ‌ایوبیان ‌واگذار كردند و از طریق‌ دریا به ‌عكا بازگشتند. بدین ‌ترتیب‌، پنجمین‌ حمله‌ صلیبی‌، برای‌ گرفتن ‌قدس‌ نیز ناكام ‌ماند. نتيجه جنگ پنجم   فرنگى ها بدون نتيجه مجبور به بازگشت شدند. اين عمل موجب خشم پاپ شد و او نماينده خود را سرزنش كرد كه چرا اورشليم را با دمياط تعويض نكرده است. جنگ صليبي ششم   در 618ـ619/1222، ژان ‌دو برین‌، به ‌قصد تحریك‌ پاپ ‌و پادشاهان ‌غرب ‌اروپا برای ‌تدارك ‌جنگ ‌جدیدی ‌با مسلمانان ‌و نیز یافتن‌همسر مناسبی ‌برای ‌دخترش ‌یولاند، كه ‌وارث‌ تاج ‌و تخت ‌بیت‌المقدّس‌ بود، راهی ‌اروپا شد. او و كاردینال‌ پلاگیوس‌ در ربیع ‌الا´خر619/ اواخر مه 1222 با پاپ‌ ملاقات ‌كردند و نظر مساعد وی‌ را برای ‌تدارك‌ جنگ ‌صلیبی ‌جدید به ‌دست ‌آوردند. هم‌زمان‌، ژان‌ دو برین‌، یولاند را به ‌همسری‌ فردریك‌ دوم‌، امپراتور پر قدرت ‌آلمان‌، درآورد. فردریك ‌كه ‌در جزیره‌ سیسیل ‌پرورش ‌یافته ‌بود (در آن‌ روزگار، بیشتر جمعیت ‌سیسیل ‌را مسلمانان ‌تشكیل ‌می‌دادند)، فرمانروایی ‌دانش‌دوست‌ و به‌ مسلمانان‌ علاقه‌مند بود و همواره ‌از اجابت ‌درخواست‌ پاپ ‌برای ‌حمله‌ به ‌شرق ‌احتراز داشت‌. ازاین‌رو، پس‌ از ازدواج ‌با یولاند، از نمایندگان‌ پاپ‌ كه‌ در ژوئیه 1225/ جمادی‌الا´خره 622 به ‌دیدارش ‌رفته ‌بودند، خواست‌ تا حمله ‌به‌ مشرق ‌زمین‌ را دو سال‌ به ‌تعویق ‌بیندازند. پاپ ‌این ‌درخواست‌ را پذیرفت‌. دو سال‌ بعد، پاپ ‌جدید، گرگوریوس‌ نهم‌، از فردریك ‌خواست‌ كه ‌به ‌وعده‌اش‌عمل‌ كند. امپراتور آلمان‌، كه‌ به‌ پادشاه ‌بیت‌المقدّس‌ ملقب ‌شده‌ بود، پس ‌از تعلل ‌بسیار، راهی‌ شرق ‌شد ، اما در میانه ‌راه‌ بیمار شد و از این‌رو، فرماندهی‌ سپاهش‌ را بر عهده‌ بطرك‌ بیت‌المقدّس ‌گذاشت‌ و پاپ‌ را نیز از ماجرا مطّلع ‌ساخت‌. پاپ ‌اقدام‌ امپراتور را نوعی ‌خودداری ‌از رفتن‌ به ‌مشرق ‌دانست ‌و وی‌ را در 624/ نوامبر 1227 تكفیر كرد و از شركت‌ در جنگهای‌ صلیبی ‌محروم‌ ساخت‌. با این ‌حال‌، در رجب‌625/ ژوئن‌1228، فردریك‌ بدون‌ توجه ‌به ‌فرمان ‌تحریم‌، با پانصد تن‌ از سواران ‌خود راهی ‌مشرق ‌شد. وی ‌برای ‌اثبات ‌حق ‌حاكمیتش‌ بر جزیره‌ قبرس‌، حدود یك ‌ماه ‌در آنجا اقامت‌ گزید و سپس‌ در شوال‌625/ سپتامبر 1228 به ‌سمت ‌عكا حركت‌ كرد. فردر�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1511]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن