محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846231951
رحمت بر پدر و مادر کسی که...
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۵
من در یکی از خیابانهای قدیمی تهران زندگی میکنم؛ خیابانی زیبا با درختهای چنارِ پیر و صدای پرندهها. اما این خیابان زیبا مانند بسیاری از خیابانهای تهران از دردی بزرگ رنج میبرد؛ زبالههایی که هر روز این کوچه را فتح میکنند، زبالههایی که در کنار سطلزباله سر کوچه و کنار تیرِ چراغ برق کُپه میشوند. باورتان نمیشود که زبالههای پخشِ در کوچه، چه وصله ناجوری است برای خیابان ما که پر از درختهای بلند چنار است و صدای نغمه پرندهها همیشه در آن جاری است. نمیدانم از چه روزی همسایهها تصمیم گرفتند سطل زباله سر کوچه را به رسمیت نشناسند و به جای بردن کیسههای زباله تا سر کوچه، آنها را کنار تیر چراغ برق رها کنند اما همین تنبلی کوچک سبب شده که جوی آب کوچه پر از موشهای خاکستری و گربههای چاق باشد و بوی زباله بپیچد توی کوچه.
گربههای چاق و بوی زباله
البته بخشی از همسایههای نازنین هم که به تمیزی کوچه اهمیت میدهند، کیسههای زباله خود را درون سطل زباله سر کوچه میاندازند؛ اما در هر زمانی به غیر از ساعت 21، این یعنی بسیج گربهها به سمت سطل زباله و پاره شدن کیسهها و پخش شدن بوی زباله درکوچه. همسایههای دیگری هم هستند که کیسه زباله خود را تا کنار سطل زباله میبرند، اما به هر دلیلی فضای کنار سطل زباله را به درون آن ترجیح میدهند و فکر میکنند فضای کنار سطل زباله هم جزئی از آن است! من از این شرایط راضی نبودم و دوست نداشتم صبحها را با تصویر کوچهای پر از زباله شروع کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم این شرایط را تغییر بدهم. همهچیز از تصمیم شروع شد
فکر میکنند فضای کنار سطل هم جزئی از سطل است!
یک روز بعد از کار، در کوچه منتظر مأمور شهرداری شدم که شبها با گاری توی کوچه ما میچرخد و هرجا زبالهای باشد، آن را جمع میکند. شاید برخی معتقد باشند که او مجبور نیست زبالهها را از دمِ خانه ما جمع کند، اما نظر او چیز دیگری بود و در این باره گفت: «ما وظیفه داریم همه زبالهها را از توی کوچهها جمع کنیم، بقیه همسایهها گناهی نکردهاند که کوچهها اینجور کثیف بماند. بعضیها به خودشان سختی نمیدهند و زبالهها را تا سر کوچه نمیبرند، گربههای این خیابان هم همین را میخواهند، نایلون زباله را پاره میکنند و زبالهها در کوچه پخش میشود.» چرخدستی سنگین و مملو از زباله را جابهجا کرد و ادامه داد: «چرا یک کاغذی، چیزی به دیوار اینجا نمیزنید؟ شاید تأثیر داشته باشد». فکر بدی هم نیست. مأمور شهرداری حق داشت. باید کاغذی به تیرِ چراغ برق - جای مورد علاقه برخی همسایهها برای رها کردن زبالهها - نصب کنم و از آنها خواهش کنم زبالههای خود را اینجا نگذارند. باید وارد عمل شد روی یک کاغذ، متنی را تایپ کردم و آن را به تیر چراغ برق چسباندم: «لطفاً کیسههای زباله را اینجا نگذارید. با سپاس». امیدوارم بودم این کار نتیجهبخش باشد.
متنی تایپ کردم و به تیر چراغ برق چسباندمامیدوارم بودم نتیجهبخش باشد
سرنوشت کاغذ اول این هم سرنوشت کاغذ اول. کاملاً مشخص است که حمل زبالهها تا سر کوچه برای همسایهها سختتر از آن چیزی بوده که من فکر میکردم. چسباندن دومین کاغذ تعداد کاغذها را بیشتر کردم تا توجه همسایهها را بیشتر جلب کند. سه کاغذ با این مضمون به تیر چراغ برق چسباندم: «لطفاً کیسههای زباله را اینجا نگذارید. با سپاس». کاغذهای نامرئی انگار هشدار روی کاغذ برای بعضی از همسایهها نامرئی بود، چون همچنان به رهاسازی زباله در وسط کوچه ادامه میدادند. البته بعد از اینکه کاغذها باز هم پاره شدند، فهمیدم برخی از همسایهها آنها را خوب میبینند، اما دوستشان ندارند و راه حل را در پاره کردن کاغذهای بیگناه میبینند. تغییر فرهنگ، کار سختی است
میزان توجه به کاغذ اول!
روزهای بعد به همین منوال ادامه داشت؛ چسباندن و کندن و پاره کردن کاغذها. در این میان انگار گربهها از همه خوشحالتر بودند. بعد از مدتی از این کار خسته شدم و به راههای دیگری فکر کردم؛ مثلاً بروشوری درست کنم و در آن درباره مزایای کوچه تمیز و آلودگی ناشی از پخش شدن زباله در داخل کوچه بنویسم و دم در خانه همه همسایهها بگذارم. یکبار هم فکر کردم فیلم «نارنجیپوش» داریوش مهرجویی را به تعداد بالا تکثیر کنم و بگذارم دم در خانه همسایهها که شاید دست از این کار بردارند. ورق برمیگردد داشتم حساب میکردم هزینه انتشار یک جزوه آموزشی و فیلم همراه آن چقدر است که یک روز صبح با این کاغذ چسبانده شده به دیوار کنار تیر چراغ برق مواجه شدم: «رحمت بر پدر و مادر کسی که اینجا زباله نمیریزد». خیلی ذوقزده شده بودم که دیدم یک نفر دیگر هم به این موضوع توجه نشان داده است. با خودم گفتم، عصر که برگردم، لابد دیگر کاغذ سر جایش نیست. جالب اینکه از آن زمان چندین روز گذشته و کاغذ همچنان همانجا مانده، نه تنها پاره نشده بلکه تقریباً هیچکس در روز زباله خود را وسط کوچه نمیگذارد و تنها بعضیها دم غروب کیسه زباله را پشت چراغ برق پنهان میکنند تا مأمور شهرداری با گاری آنها را جمع کند.
تعداد کاغذها را بیشتر کردم
امیدوارم من هم در این ماجرا مؤثر بوده باشم، اما ظاهراً نویسنده کاغذ جدید رگِ خواب همسایهها بهتر از من دستش بوده و توانسته با ابزار تشویق آنها را مجاب کند که کیسههای زباله خود را تا سر کوچه حمل کنند. نمیدانستم که اثر این کاغذ چقدر باقی میماند و از چه راهی میشود برای اصلاح مشکلات دیگر کوچه مثل بیرون گذاشتن زباله در هر ساعت از روز، استفاده کنم. هزار راه نرفته حتماً راهای زیادی برای نتیجه گرفتن هست. یادم آمد احمد مسجدجامعی - عضو شورای شهر تهران - در همسایگی ما زندگی میکند و احتمالاً زبالههای پخش در کوچه و کنار سطل زباله که دقیقاً روبهروی منزل او قرار گرفته، توجه او را هم جلب کرده است.
کاغذها باز هم پاره شدند!
حرفهای آقای مسئول با دفتر او تماس گرفتم و ابراز تمایل کردم تا ایشان را در کوچه ببینم و درباره این مشکلِ کوچه حرف بزنم، اما این امکان فراهم نشد و در نهایت برای صحبت با او به رفتر کارش در ساختمان شورای شهر واقع در خیابان بهشت رفتم که از محله ما خیلی هم دور نیست. ماجرای گزارش و زبالههای کوچه را پیش کشیدم و از او پرسیدم که این وضع کوچه چقدر نظر او را هم جلب کرده؟ نتیجه حرفهای ما مصاحبه مختصری درباره زباله و مدیریت شهری شد که حرفهای مسجدجامعی درباره این موضوع در ادامه میآید: «بطورکلی دو صورت از تهران داریم؛ یکی معابر اصلی است که مرتبتر است ولی به لایههای دوم که میرسیم، وضع عوض میشود. کوچه ما هم یکی از همین لایههای دوم در مرکز شهر است و با این مسائل روبهرو است. موش، گربه و زباله زیاد دارد. این موارد با یکدیگر همپوشانی هم دارند و همدیگر را تقویت میکنند. اما این تنها وضعِ کوچه ما نیست، از معابر اصلی همه شهر که عبور کنیم، در لایه دوم چنین وضعیتی وجود دارد. بخشی از این مسأله به ما به عنوان مدیریت شهری بر میگردد که باید بیشتر کار کنیم. اما پیشترها هم شهر بوده و خودِ صاحبان مغازه و خانه تمهیداتی برای نظافت در نظر میگرفتند.
ذوقزده شدم، یک نفر دیگر هم توجه نشان داده
در کوچههای محله ما هم همیشه آب جاری بوده و چون چندین قنات در این منطقه بوده و قطع شده و در نتیجه جویها به محل زباله، موش و گربه بدل شده و رسیدگی به این وضع، عملاً بلاتکلیف مانده است، اما به هر حال باید بگویم من هم متوجه این وضعیت شدهام، چون این سطل زبالهای که شما به آن اشاره دارید، درست روبهروی خانه ماست. زمینه نظافت محله در فرهنگ ما وجود دارد. در تهران قدیم نظافت مقابل منازل و مغازهها با خود افراد بود. یادم هست که جلوی خانهها را جارو میکردند و با آفتابه و آبپاش آب میپاشیدند و حتی برای این موضوع مراتب معنوی هم در نظر میگرفتند که اگر کسی جلوی خانهاش را چهل شب آب و جارو کند، اتفاقهای خوشی برایش رخ میدهد و دیدارهایی معنوی با بزرگان خواهد داشت. اما همه این موارد به این برمیگردد که چقدر آدم به شهرش تعلق داشته باشد. هرچه روحیه شهروندی بالاتر برود، این توجه بیشتر است. ما برای رسیدن به این حس، به یک تجربه جمعی نیاز داریم که این تجربه مشترک در تهران در حال شکلگیری است. سیاستهای ساخت و ساز مسکن در تهران به گونهای است که به خانهبهدوشی منجر میشود. همین الان توی همین محله ما خانههای خوبی که ارزش میراثی داشتند و ثبت ملی هم بودند، تاراج و خراب شدند و دوباره ساخته شدند. آنجا خط آسمان ندارد و مجوز میدهند که همینطور خانه ساخته شود. در همه شهر همین است؛ برای مثال تا یک سالی مجوز ساخت خانه چهار طبقه میدهند، بعداً شش طبقه. همین سبب میشود کسی که خانهاش قدیمی نیست هم برای دو طبقه بیشتر خانه را بکوبد و دوباره بسازد. برای شهرداری هم همین ساخت و سازها و مجوزها و ارتفاع، درآمد دارد چون متراژ خانهها در این محله هم عموماً زیاد است، ساخت هر طبقه اضافه برای مالک سود زیادی دارد. آنکه ضرر میکند، شهر است که تاراج میشود. نکته شما برای کل شهر صادق است، اما آن را به موضوعی متصل کردید که کاملا برای من ملموس است، باید این را در نظر گرفت که محله ما یکی از محلههای خوب است که این وضع را دارد چه برسد به سایر بخشهای شهر.
ابزار تشویق، شاید «کمکم» همسایهها را مجاب کند
بحث مهم دیگر در این زمینه این است که ما چکار کنیم که کمتر زباله تولید شود؟ راهکارهایی را میتوان پیشبینی کرد، مثل اینکه در ترهبارها اگر سبزی پاک کرده عرضه کنند، خود به خود زباله منازل کم میشود. اگر میوهها دستهبندی شوند و میوههای که دور ریختنی است در جای خود دور ریخته شود، زباله کم میشود. پیش از نوروز شما احتمالاً دیدید که بعضی از همسایههای ما مبلهای خود را گذاشته بودند بیرون، این در حالی است که میتوان برای این وسایل فکری کرد که آنها زبالهها تلقی نشوند. سازمانهایی برای این موضوع هست، اما کارا نیستند. در نیاوارن خیریهای بود که اشیاء دست دوم را تعمیر میکرد و در اختیار اهلش قرار میداد. باید بخش خصوصی و این سازمانها تقویت شوند. از زباله میتوان استفاده کرد. زباله طلای کثیف است و کسانی که در این تجارت هستند، درآمد کلانی دارند. کودکانی که میبینید تا کمر خم شدهاند در سطل زباله، نتیجه همین موضوع هستند. زباله آنقدر قیمتی است که عدهای بخاطر آن به استثمار بچهها روی آوردهاند، بچههایی که میبینید تکیدهاند و دندانهایشان ریخته. حتی سر این موضوع آدم کشته شده است. این موضوع غیر انسانی است و باید برای آن فکری کرد و با تفکیک زباله و تحویل آن در محل مشخص و دادن امتیاز یا هر راه دیگری باید با این موضوع برخورد شود. همچنین برای آموزش در محلهها، شورایاریها میتوانند مؤثر باشند. در عودلاجان چنین کاری انجام شد. شورایاری محله ما هم میتواند نشریهای منتشر شود. شما بیایید در کوچه خودمان این کار را بکنیم. در این منطقه جلسههای محلی هم زیاد است و میتوان از این امکان استفاده کرد.» از شنیدن حرفهای احمد مسجدجامعی و اینکه او هم میگوید میشود کاری کرد، خوشحالم و امیدوارم بتوانم در آینده کوچه را تمیز و آراسته ببینم. کوچه ما تنها یکی از کوچههای این شهر بزرگ است و کوچههای زیادی هستند که دردشان، درد زباله است. باید برای کل شهر فکری کرد، اما واقعاً باید از خودمان شروع کنیم. ما یا جزو کسانی هستیم که زباله را هر جا دوست داریم میگذاریم یا جزو کسانی که از دیدن کوچه پر زباله غمگین میشویم. در هر دو صورت هم میتوانیم باری از دوش شهر برداریم. ایسنا - آزاده شمس
کوچههای زیادی هستند که دردشان «زباله» است
واقعاً باید از خودمان شروع کنیم
میتوانیم باری از دوش شهر برداریم
انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]
صفحات پیشنهادی
لزوم احترام و بزرگداشت پدر و مادر در اسلام
به روایت علامه طهرانی بخش دوم لزوم احترام و بزرگداشت پدر و مادر در اسلام شناسهٔ خبر 2533245 سهشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۰ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی قرآن كريم در صورت مشرك بودن والدین نيز احترام و تجليل از آنها و همنشينى نيكو و مصاحبت حسنه با آنها را در امور دپدر و مادر وحشت زده کودکشان را از بیمارستان دزدیدند + تصاویر
پدر و مادر وحشت زده کودکشان را از بیمارستان دزدیدند تصاویر عدم توافق بر سر شیوه درمان یک کودک مبتلا به سرطان در کشور انگلستان سبب شد تا او توسط والدین خود از بیمارستان محل بستری زدیده شود به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران پدر و مادر کودک مبتلا به سرطان مغز-آرزوی پدر و مادر شدن رنگ میبازد
جام جم گزارش می دهد آرزوی پدر و مادر شدن رنگ میبازد بیکاری نبود مسکن ادامه تحصیل و ارتقای شغلی تا مدتی قبل شاید تنها دلایل عمده ازدواج نکردن یا صاحب فرزند نشدن جوانان به حساب میآمد اما خبر تازه این است که نه فقط این مشکلها تاکنون حل نشده بلکه عوامل تازهای را نیز باید به آنعکسی هوایی از تشییع پیکر مادر خاتمی ها
عکسی هوایی از تشییع پیکر مادر خاتمی ها لحظه نماز يادگار امام بر پيكر مادر رییس دولت اصلاحات شنبه 15 فروردين 1394 ساعت 11 38عکس دیده نشده از نوجوانی خانم مجری معروف و پدر و مادرش در خارج
عکس دیده نشده از نوجوانی خانم مجری معروف و پدر و مادرش در خارج روز نو مژده لواسانی با انتشار عکس زیر در صفحه اجتماعی اش نوشت من بعد از ولايت علي ع سرمايه اي در اين جهان ندارم كه بهش افتخار كنم و از داشتنش حس غرور كنم جز شما فرشته ي مادر و حضرت پدر من افتخار ميكنم كه دخترِ چونپدرها و مادرها! این دو اصل بسیار بسیار ساده را به خاطر بسپارید
پدرها و مادرها این دو اصل بسیار بسیار ساده را به خاطر بسپارید تصور کنید برای تولد همسرتان یک خودروی آخرین مدل خریده اید اما وقتی ماشین را به او نشان می دهید او اصلاً نگاهش هم نمی کند و حتی یک تشکر خشک و خالی هم بر زبان نمی آورد به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران &قتل پدر و مادر پس از بازگشت به ایران!
سوغات فرنگ قتل پدر و مادر پس از بازگشت به ایران تصاویر اجساد والدینش را که از گوشه پرونده می بیند بغض می کند و می گوید یعنی من این کارها رو کردم و باز می زند زیر گریه به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل ازباشگاه خبرنگاران تصاویر اجساد والدینش را که از گوشه پرونده میتصویر نسرین مقانلو در کنار پدر و مادرش در سال جدید
هنرمندان در صفحات مجازی تصویر نسرین مقانلو در کنار پدر و مادرش در سال جدید سرویس کشکول جام نیوز 207 ۰۶ ۰۱ ۱۳۹۴ - ۱۹ ۱۵لحظه ی تحویل سال مژده لواسانی و پدر و مادرش در مشهد+عکس
لحظه ی تحویل سال مژده لواسانی و پدر و مادرش در مشهد عکس مژده لواسانی و پدر و مادرش مژده لواسانی در مشهدصفحه اجتماعی مژده لواسانی جمعه 7 فروردین 1394حرکت دوومیدانی با پای لَنگ/ کسی صدای نفسهای «مادر» را نمیشنود!
یک فدراسیون دیگر در انتظار رئیس حرکت دوومیدانی با پای لَنگ کسی صدای نفسهای مادر را نمیشنود شناسهٔ خبر 2526965 سهشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲ ۰۳ ورزش > سایر دوومیدانی که از آن به عنوان مادر ورزشها یاد میشود در سالی که بسیاری از فدراسیون ها برای کسب سهمیه المپیک تلاش مقتل پدر و مادر پس از بازگشت به ایران/ هیچکس از قاتل شکایت نداشت
قتل پدر و مادر پس از بازگشت به ایران هیچکس از قاتل شکایت نداشت تصاویر اجساد والدینش را که از گوشه پرونده می بیند بغض می کند و می گوید یعنی من این کارها رو کردم و باز می زند زیر گریه به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران تصاویر اجساد والدینش را که از گوشه پرونده می بیندچرا پدر و مادر در زندگی زوج ها دخالت می کنند؟
به گفته کارشناس ارشد مشاوره چرا پدر و مادر در زندگی زوج ها دخالت می کنند گاهی خود همسران هستند که به صورت غیرمستقیم والدین را به دخالت کردن در زندگی شان دعوت می کنند امام صادق عليه السلام اگر دوست دارى كه خداوند عمرت را زياد كند پدر و مادرت را شاد كن به گزارش سعکس/ نسرین مقانلو در کنار پدر و مادرش
تصاویر بازیگران عکس نسرین مقانلو در کنار پدر و مادرش به گزارش سرویس کشکول جام نیوز نسرین مقانلو عکس جدیدی از خودش در کنار پدر و مادرش را منتشر کرده است سیمرغ 206 ۱۰ ۰۱ ۱۳۹۴ - ۱۳ ۲۰طنازی به سبک «غلاغه»/ عروسی که مادربزرگ پدر داماد بود!
میز مطالعه نوروزی-۱۳ طنازی به سبک غلاغه عروسی که مادربزرگ پدر داماد بود شناسهٔ خبر 2520637 پنجشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۸ ۲۶ فرهنگ > کتاب ابوالفضل زرویی نصرآباد در کتاب غلاغه به خونش نرسید معجونی از افسانههای کهن و داستانهای امروزی را در شیرینترین شیوه بیان روایت کردهعکس: آرامگاه پدر و مادر حسن روحانی
عکس آرامگاه پدر و مادر حسن روحانی یک وبلاگ نویس تصویری از همسایگی پدر و مادر رئیس جمهوری ایران منتشر کرده است که آرامگاه ابدی آنها را در کنار یکدیگر نشان میدهد جام جم آنلاین یک وبلاگ نویس تصویری از همسایگی پدر و مادر رئیس جمهوری ایران منتشر کرده است که آرامگاه ابدی آنها راعکسی دیده نشده که یک آقازاده از پدرش منتشر کرد
مردی که شصت سال پیش به دنیا آمد عکسی دیده نشده که یک آقازاده از پدرش منتشر کرد شصت سال پیش در چنین روزی یک مَرد پای بر این دنیا نهاد مردی که در اولین ماه از اولین فصل سال به دنیا آمد و با آخرین ماهِ آخرین فصل سال از این دنیا رفت به گزارش سرویس کشکول جام نیوز «محآرزوی پدر و مادر شدن در حال رنگ باختن |اخبار ایران و جهان
آرزوی پدر و مادر شدن در حال رنگ باختن حدود31 درصد جوانان اعتقاد دارند که اگر بیش از دو فرزند بیاورند مردم آنها را سرزنش میکنند و یا حدود 29 درصد از آنها بر این باورند که بچه دار شدن سخت است کد خبر ۴۸۸۹۶۷ تاریخ انتشار ۱۸ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۹ ۱۴ - 07 April 2015 بیکاری نبود مسکن-
گوناگون
پربازدیدترینها