تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819706420




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مبانی و اهداف توسعه سیاسی از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
مبانی و اهداف توسعه سیاسی از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه)
الگوی غربی به دنبال ایجاد توسعه سیاسی دنیاگرا با حذف سنت، مذهب و تحقق توسعه انسان محور و نفی خدا محوری با ویژگی‌های سکولار است.

خبرگزاری فارس: مبانی و اهداف توسعه سیاسی از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه)



بخش اول چکیده این تحقیق در پی پاسخ به این سؤال است که مبانی و اهداف توسعه سیاسی از منظر امام خمینی(رحمه الله علیه) چیست؟ از منظر ایشان هدف غایی توسعه سیاسی، صرفا اصالت لذت و دنیاگرایی نیست؛ بلکه هدف اصلی توسعه با هدف زندگی انسان که تحقق مکتب توحید است گره خورده. الگوی غربی به دنبال ایجاد توسعه سیاسی دنیاگرا با حذف سنت، مذهب و تحقق توسعه انسان محور و نفی خدا محوری با ویژگی‌های سکولار است. اما امام خمینی(رحمه الله علیه) به دنبال تحقق توسعه سیاسی متعالی، با محوریت خدا در نظام سیاسی است و در صدر اهداف توسعه سیاسی، تحقق مکتب الوهیت و ایده توحید را مطرح می‌کند. مقدمه مفاهیم «توسعه» و «نوسازی»، از مباحث اساسی هستند که از دهه 1960 به دغدغۀ اصلی کشورهای جهان سوم تبدیل شدند؛ چرا که دستاوردهای تمدن جدید اروپایی و رنسانس غربی، از حدود قرون هجده و نوزده به طرق مختلف به این کشورها راه یافت و این کشورها با دستیابی به این دستاوردها در مسیر به اصطلاح «نوسازی» (1) قرار گرفتند که از دیدگاه بسیاری از دانشمندان، مقوله نوسازی در ادبیات بحث، مترادف «توسعه» (2) است. (روشه، تغییرات اجتماعی: 201 به بعد) هدف این دگرگونی در جوامع جهان سوم که به کشورهای در حال توسعه معروفند و ایران نیز یکی از آنهاست، این است که در این کشورها، امور اداری، ارتش، حکومت سیاسی، سیستم اقتصادی و برنامه‌ریزی‌های علمی و فرهنگی جدیدی ذیل مبانی غربی ایجاد شود. آنچه در بسیاری از این کشورها به ویژه در ایران رخ نمود، توسعه‌ای وابسته و مطابق الگوهای غیر بومی از لحاظ فرهنگی و اعتقادی بود. نظریه‌پردازان «نوسازی» معتقد بودند که در جریان نوسازی و توسعه، هر آنچه را که بوی سنت می‌دهد باید کنار گذاشت و به توسعه و نوسازی جوامع، مطابق الگوهای غربی پرداخت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(رحمه الله علیه) در ایران، عده‌ای از متفکران و نظریه‌پردازان بومی، به نقد نظریات توسعه غربی پرداختند و آن را در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بررسی کردند و مطابق شرایط و اقتضائات فرهنگی و اعتقادی جامعه خود، طرح جدید و الگوی مناسبی را ارایه دادند. در بین این افراد، برجسته‌ترین فرد، امام‌خمینی(رحمه الله علیه) است که با دریافت جامع از دین، استفاده از معارف دست اول قرآن و اهل‌بیت، تلفیق تجارب گذشتگان، درک تاریخی از الزام‌ها و نیازها و تحولات جامعه و پرکردن شکاف‌ها، رفع گسستگی‌ها و ایجاد پیوند بین فرهنگ و تفکر جامعه معاصر با فرهنگ و تفکر گذشته و احیای دیانت اسلام در وجوه سیاسی و اجتماعی، فردی و جمعی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، توانست الگویی عملی را در زمینه نوسازی و توسعه جامعه در ابعاد مختلف ارایه کند. الگوی توسعه حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قابل بررسی است. سؤال اصلی ما در این تحقیق، این است که از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه)، اولاً، به عنوان یکی از برجسته‌ترین اسلام‌شناسان عصر خود که به متون دینی و اسلامی احاطه دارد و تصمیمات و استراتژی‌های خود را با الهام مستقیم از منابع معتبر و دست اول اسلامی، یعنی قرآن و اهل‌بیت اخذ می‌کند؛ ثانیاً، به عنوان شخصی که درک عمیق و جامعی از مفاهیم اسلامی در ابعاد فردی و اجتماعی دارد و ثالثاً، بالاترین منصب دینی، یعنی مرجعیت و بالاترین سمت حکومتی یعنی رهبری حکومت اسلامی را در اختیار داشته است، مبانی و اهداف توسعه سیاسی برای نیل به سوی الگوی مناسب برای توسعه سیاسی چیست؟ ضرورت طرح این‌گونه مسایل که به استخراج نظریات یک رهبر سیاسی شیعی منجر می‌شود، بر کسی پوشیده نیست. ضمن این‌که آن رهبر، در ساحت عمل و نظر دارای ایده‌های برآمده از یک مکتب، مانند مکتب تشیع است؛ چرا که از سویی، انقلاب اسلامی ایران، نوپاست و در معرض نظریات مختلف غربی برای تأمین مدل حکومتی و سیاسی آن قرار دارد و از سوی دیگر انقلاب ایران می‌تواند تبدیل به الگویی برای سایر ملل آزادۀ جهان شود که این امر مستلزم آن است که در ساحات مختلف، دارای نظریه مدون و معین باشد. رجوع به نظریات امام خمینی(رحمه الله علیه) و استخراج نظام‌وارۀ فکری ایشان دربارۀ مسایل مختلف، قطعاً می‌تواند در این زمینه راه‌گشا باشد. فرضیه نوشتار حاضر این است که به نظر می‌رسد حضرت امام(رحمه الله علیه)، در پی بیان مبانی و اهداف الگوی توسعه سیاسی متعالیه در برابر مبانی و اهداف تعیین‌شده در الگوی توسعه سیاسی متدانیه (دنیاگرا)غربی است. امام خمینی در پی بیان این مطلب است که هدف غایی توسعه سیاسی، آن‌گونه که متفکرین غربی اعتقاد دارند، صرفاً مادیات و اصالت لذت و دنیاگرایی نیست؛ بلکه هدف اصلی توسعه با هدف زندگی انسان گره خورده و آن، چیزی جز تحقق مکتب توحید نیست. با این بیان مشخص است که مبانی نظری حضرت امام با متفکرین غربی اختلاف ماهوی دارد. ادبیات توسعه دارای مفاهیم، تعاریف و چارچوب‌های خاصی است که در کلام فقیه ، فیلسوف و عارف اسلامی یافت نمی‌شود. از این رو برای استخراج اهداف توسعه سیاسی از نگاه حضرت امام(رحمه الله علیه) از روشی بهره گرفتیم که با به‌کارگیری آن، ادبیات رایج بحث رعایت شود و در صیانت از تفکرات امام(رحمه الله علیه) که در قالب الفاظی هدایت‌گرانه و به دور از ادبیات علمی بحث توسعه مطرح شده است، نهایت دقت به‌کار رود. مشکل این تحقیق آن است که حضرت امام(رحمه الله علیه) هیچ‌گاه به طور شفاف از توسعه سیاسی و حتی مبانی، اهداف و شاخصه‌های آن سخن به میان نیاورده است، بلکه کاوش در سخنان و مکتوبات ایشان، نظامی را به‌دست می‌دهد که می‌توان از آن، اهداف، شاخص‌ها و در نهایت الگوی توسعه سیاسی از منظر ایشان را با توجه به ادبیات رایج دنیا استخراج کرد. (حسنی، نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی: 106) البته ما در این تحقیق، صرفاً به بررسی اهداف توسعة سیاسی از منظر ایشان می‌پردازیم و در مجالی دیگر، سایر مؤلفه‌های توسعة سیاسی را بحث می‌کنیم؛ انشاءالله. برای برون رفت از این مشکل، «روش تحلیل متنی» یا «روش کلاسیک» انتخاب شده است.(دوورژه، روش‌های علوم اجتماعی:104) این روش در اصل، تحلیل درونی‌ (3) یک سند است که طی آن محتوای یک سند شناخته می‌شود و خطوط اساسی متن را از هم جدا می‌کند و جنبه‌های فرعی را به این خطوط اصلی پیوند می‌دهد تا ارتباط منطقی آنها حول مسأله مورد بررسی مشخص شود. این روش با تحلیل، تفسیر و تأویل متن همراه است که طی آن، پژوهشگر با استفاده از تحلیل درون متنی که بر پایه‌های عقلانی استوار است، به سراغ متن و اسناد باقی ‌مانده از متفکر می‌رود و با پرسش‌هایی از قبل تعیین شده به واکاوی نظرات او برای دریافت پاسخ می‌پردازد. در این تحقیق ابتدا به کلیاتی در باب الگوی توسعه سیاسی دنیاگرا می‌پردازیم و سپس به بررسی مبانی و اهداف توسعه سیاسی متعالیه از دیدگاه حضرت امام(رحمه الله علیه) خواهیم پرداخت. مفهوم توسعه سیاسی مفهوم توسعه سیاسی (4) در عرصۀ سیاست و علم سیاست جایگاه مهمی دارد. با این حال، «هنوز ابهام و عدم صراحت زیادی در مورد این دانشواژه وجود دارد». (عالم، بنیادهای علم سیاست: 123) پیدایش شمار زیاد دولت‌های ملی پس از دورۀ استعمار در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، با روندی بسیار سریع، دگرگونی وضعیت‌ها را نشان داد و از این راه نسل جدید دانشمندان سیاست را برانگیخت تا ابزارهای بررسی اجتماعی ـ سیاسی را بازبینی کنند. نسل جدید سیاست‌شناسان تشخیص دادند با وجود زمینه اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی بازمانده از سده‌های پیشین و مؤثر بر نحوۀ کار ایشان، می‌توانند روندهای سیاسی غیر غربی را حتی با وجود تفاوت با روندهای سیاسی غربی، به طور موفقیت‌آمیز مطالعه کنند. (پای، جنبه‌های رشد سیاسی: مفهوم رشد سیاسی: 99) باید اذعان کرد که دانش واژه توسعه سیاسی به دلیل مطالعات فراوانی که از دیدگاه مطالعات میان‌رشته‌ای دربارۀ رشد، نوسازی و توسعه دولت‌های جدید در جهان سوم صورت گرفته، تعریف دقیق و مشخصی ندارد. (5) به دلیل کمی مجال، از بیان تعاریف این دانش واژه که اختلافات زیادی در زمینة آن وجود دارد، صرف‌نظر می‌کنیم. الگوی توسعه سیاسی دنیاگرا(متدانیه) کشورهای نوظهور بعد از تجزیه امپراطوری‌های استعماری اروپایی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، هر یک به دنبال الگویی برای رشد و اعتلای سیاسی و استقلال خود بودند و در دوران استعمارزدایی بعد از جنگ دوم جهانی، بسیاری در کشورهای مختلف تصور می‌کردند که کشورهای تازه به استقلال رسیده برای نوسازی سیاسی خود، دنباله‌رو سیر غرب خواهند بود؛ چرا که نسل جدیدی از محققین جوان علوم سیاسی، اقتصاددانان، جامعه‌شناسان، روانشناسان، مردم‌شناسان و متخصصین جمعیت‌شناسی با حمایت سخاوتمندانه دولت آمریکا و بنیادهای خصوصی، شروع به انتشار مقالات و تک نگاشت‌هایی دربارۀ کشورهای جهان سوم کردند.(سو. تغییر اجتماعی و توسعه: 32) در ابتدای امر چنین تصوری برای غربیان موجّه به نظر می‌رسید؛ زیرا علاوه بر تجربیات گذشته که می‌توانست به عنوان منبع القای تفکر توسعه در کشورهای جهان سوم قرار گیرد، نفوذ سلطۀ غرب، فرهنگ تسلیم‌پذیری و تصور تقدم و برتری قدرت‌های سلطه‌گر را در این جهان تازه به آزادی رسیده، ایجاد کرده بود. (سیف‌زاده، نوسازی و دگرگونی سیاسی: 69) نتیجه چنین انتظاراتی، بروز مکتب فکری توسعه «خطی» در حوزۀ علم سیاست تطبیقی بود که در اواخر دهه 1950 زیر نفوذ مکتب نوسازی قرار داشت و تفکر «خطی» و مکتب یکسان‌انگار غربی را اشاعه می‌داد؛ البته پیش از آن و در سال 1945، استعمارزدایی برای مدتی جلوۀ تحولات بین‌المللی را به ویژه در آمریکای لاتین تحت تأثیر قرار داد، اما تحولات این سال‌ها، هیچ‌گاه منجر به پیدایش نظریه‌های دگرگونی سیاسی نشد. بعد از این سال‌ها تا سال 1960 ترویج نظریه‌های لیبرال دموکراسی غربی طبق مکتب خطی و یکسان‌انگار در حوزۀ علمی توسعه سیاسی، یکه‌تاز بود. تا ابتدای دهه 1960 که مکتب وابستگی با بیان نظریات رادیکال و نئومارکسیستی به شدت الگوی مزبور را مورد نقد قرار داد و توانست تا حدودی برای تبیین‌های خود جایی در حوزۀ نظریه‌های توسعه سیاسی باز کند. این انتقادات بیشتر به واسطه عدم وقوع تحولات اجتماعی در کشورهای در حال توسعه براساس الگوی مدرنیستی (یکسان‌انگار) بود و به تدریج، شک و تردیدهای نظری در میان نظریه‌پردازان توسعه در غرب به وجود آمده بود. در این میان کسانی پیدا شدند که از تجدید نظر یا رد و نفی پروژه توسعه بر مبنای یکسان انگاری صحبت می‌کردند. این تجدید نظرها به تدریج با اصلاح بخشی از محتوای اصلی اندیشۀ یکسان‌انگارانه مواجه شد و یک مطالعات جدید نئومدرنیستی را به وجود آورد. هانتینگتون، دیوید اپتر، آیزنشتاد و بندیکس از جمله نظریه‌پردازان این مکتب هستند. آنان اعتقاد دارند که برای سیر نوسازی و توسعه سیاسی در کشورهای مختلف، می‌بایست راه کارهای متفاوتی را در نظر گرفت و الگوهای مختلفی را طرح کرد و مدل تک خطی نوسازی قابل پذیرش نیست. حرف اساسی نئومدرن‌ها این است که ما نمی‌توانیم به سهولت از کنار مسائل کشورهای در حال توسعه بگذریم و باید توجه کنیم که هر یک از این کشورها، گرچه نهایتاً به مدرنیسم و تجدد به معنای غربی آن می‌رسند ولی چنین نیست که حتماً باید گذشته‌های خود را کنار بگذارند؛ بلکه بر عکس از طریق تجدید و نوسازی سنت‌ها و مذهب است که پیدایش یک جامعه مدرن مقبول و درون‌جوش در چنین جوامعی ممکن می‌شود وگرنه هرگونه راه‌حل تحمیلی و خارجی که ارتباطی با سنت‌های این کشورها نداشته باشد پیوندی با خاک و مرز و بوم ملی پیدا نمی‌کند و دوام نمی‌یابد. (بشیریه، دولت عقل:290 و 291) در بررسی الگوهای توسعه سیاسی، اگر اختلافات بین الگوها و نظریه‌پردازان ذیل آنها را کنار بگذاریم، می‌بینیم که هدف نهایی در تمام این الگوها، جلب بیشترین رضایت‌مندی و لذّت حسی برای بیشترین افراد جامعه است. آنان فایده‌گرایی مادی را در رأس تمام اهداف خود می‌دانند و این بدان معناست که هر چیزی که بیشتر غرایز و شهوات انسان را در ابعاد مختلف مادی (اقتصادی، جسمانی، قدرت‌طلبی، جاه‌طلبی و ...) تأمین کند، به توسعه نزدیک‌تر است. نکته دیگر آن‌که در رأس هدف‌گذاری این الگوها اعم از اهداف غایی و اهداف میانی (کارآمدی نظام‌ها، تقویت و ثبات نظام سیاسی و ...)، انسان و عقل فعال او قرار دارد. آنان معتقدند که انسان، موجودی فعال مطلق است و عقلانیت او تام و کامل است و در دنیای معاصر از بند قضا و قدر الهی و بنده خدا بودن خارج شده و صلاح و سداد خود را به طور مطلق تشخیص می‌دهد. (هانتینگتون، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی: 147و 148) بنابراین، اهداف غایی و شاخص‌های خود را در باب توسعه سیاسی، ذیل بنیادهای نظری انسان محورانه، اعتبار می‌کنند. در این الگوها حتی اگر گامی به سوی دموکراسی و مشارکت مردم برداشته می‌شود نیز، ذیل تحقق لذّات دنیوی بیشتر و رفاه مادّی بیشتر است. اهداف، شاخص‌ها و عناصر مشترک توسعه سیاسی در نظریات مختلف الگوی دنیاگرا عبارتند از: الف) نهادسازی و ایجاد نهادهای دموکراتیک که بتوانند مشارکت حقیقی مردم را در تصمیم‌گیری‌ها و ایفای نقش‌های قاطع در محیط سیاسی ـ اجتماعی تضمین نمایند.(ایوبی، نقد نظریه‌های غرب محور در توسعه سیاسی: 56) ب) تأکید بر ایجاد دموکراسی‌های بومی به جای دموکراسی واحد و یکسان یا یکتا و تمایز بین اهداف و شاخص‌ها در توسعه سیاسی. بر این اساس، متفکران، اصل دموکراسی را با راهکارهای اروپایی یعنی نظام دموکراسی لیبرال که امری واحد است، تلقی نمی‌کنند و تکرار تقلید از نهادهای سیاسی اروپایی را در کشورهای جهان سوم، موجب شکل‌گیری نظام‌های سیاسی ظاهراً دموکراتیک، اما بی‌بنیان می‌دانند. البته ممکن است این الگو وجوه مشترکی نیز با الگوی غربی داشته باشد، البته تا زمانی که با مبانی آن نظام در تعارض نباشد. (نقیب زاده، جمهوریت و اسلام: 564) ج) تمسک به عقلانیت انسان‌بنیاد و گذر از عقلانیت خدابنیاد و توجه به برتری آن بر برخی از امور جاری در جامعه. از این رهگذر، نقادی سنت‌های بومی گذشته و ارزش‌های وارداتی و برخورد گزینشی و عقلانی با پدیده‌های سنتی و پدیده‌های مدرن در مسیر توسعه جامعه مورد توجه است. در این میان بر تعامل ارزش‌های بومی و وارداتی و نقادی آنها با توجه به نیازها، شرایط و مصالح ملی نیز تأکید می‌شود. بر این اساس، اصولاً تمدن‌ها با یکدیگر ترکیب می‌شوند و تلفیق و ترکیب ارزش‌های عقلایی تمدن‌ها، عامل اصلی تکامل و پیچیدگی آنها است. تمدن‌های بزرگتر، آنهایی هستند که ارزش‌ها و عناصر پیچیده‌تر و بیشتری از تمدن‌های پیشین را در خود جای می‌دهند و حاصل سنتز تمدن‌های بیشتری هستند.(بشیریه، از دیالکتیک تمدن‌ها تا دیالوگ تمدن‌ها: 19) نکته دیگری که با مطالعه منابع توسعه سیاسی دریافت می‌شود، این‌که تمام این الگوها که در کشورهای اروپایی، آمریکایی یا آسیایی مطرح می‌شوند، دارای اصول موضوعة مشترکی هستند که عبارتند از: 1. عقل انسان بعد از گذر از دورة انفعال به فعالیت رسیده و سرنوشت و قضا و قدر و حکم الهی، دیگر کارساز نیست، بلکه عقل انسان فعال است و صلاح و سداد خود را تشخیص می‌دهد و می‌تواند جامعه مطلوبی را برای آسایش بیشتر با توجه به الگوی مناسب برپا سازد. بنابراین، برداشت آنان از بالندگی عقلانیت، یک عقلانیت خود بنیاد است. 2. «دین» در مسیر توسعه و نوسازی، نه تنها راهنما و منشور مبنایی نیست، بلکه اگر دارای کارکرد مناسبی نباشد و در برخی مواقع، مانع رسیدن به مطامع انسانی باشد و بخواهد نقش بازدارنده تقنینی یا تشریعی را ایفا کند، باید در مسیر توسعه حذف شود و جای آن را قوانین دموکراتیک بگیرد. به بیان دیگر، دین نه تنها مشروعیت‌بخش جامعه توسعه یافته یا در حال توسعه نیست، بلکه اگر ایجاد مانع کند، باید حذف شود. 3. هدف غایی تمام الگوها، توسعه سیاسی به معنای ایجاد آسایش این دنیایی برای انسان است. یعنی این‌که الگوهای توسعه سیاسی یکسان‌انگار، یکتا‌انگار، و حد وسط به دنبال ایجاد توسعه پایدار با هدف آسایش مادی انسان در این دنیا هستند و نگاه مقدمی و پیشینی به این دنیا برای رسیدن به آرامش ابدی ندارند. در این طرح نمایی از اهداف توسعه سیاسی دنیاگرا (متدانیه) ترسیم شده است. اهداف توسعه سیاسی دنیاگرا اهداف توسعه سیاسی از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه) با بررسی اجمالی نظرات حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) در باب اهداف توسعه سیاسی می‌بینیم که هدف غایی در نظر ایشان، توجه دادن بشر به عالم غیب و منقطع کردن طایر روح از شاخسار درخت دنیا است. ضمن این‌که دنیا در نظر ایشان، اصل شجره خبیثه است و انسان باید از آن گذر کند و به سوی عالم قدس که اصل شجرۀ طیبه است، پر گشاید. (امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل: 8) از نظر امام خمینی(رحمه الله علیه)، رسیدن به این غایت قصوا تنها از راه تصفیه عقول، تزکیه نفوس، اصلاح اخلاق و احوال و خالص کردن اعمال برای رضای خداوند باری تعالی امکان‌پذیر است.(همان) امام در حقیقت، گذر از این دنیا و تمسک به مادیات را، یک وسیله و ابزار برای نیل به سعادت نهایی و هدف غایی، یعنی درک مکتب الوهیت و تحقق ایدۀ توحید و رسیدن به عالم قدس می‌داند. بنابراین، شاخص‌گذاری امام(رحمه الله علیه) برای نیل به توسعه سیاسی، ذیل منافع مادی انسان نیست بلکه تحت هدف غایی او یعنی نیل به سوی مکتب توحید و قرب به سوی حضرت حق (جلّ و اعلی) است. افزون بر آن، ایشان انسان را موجود فعال مطلق نمی‌داند، بلکه انسان با تمام کرامت و اختیاری که در مکتب اسلام دارد، در رابطه طولی با عقل اولی، یعنی واجب مطلق و وجود بی‌نقص باری‌تعالی است. از نظر حضرت امام، علم غربی و توسعه غربی یک حجاب است در حالی که عالم، حکیم و سیاستمدار، باید همّ خود را و علم خود را در مسیر طلب حق و جستجوی محبوب مطلق صرف کند.(همان) اگر امام به دنبال برقراری نظام سیاسی دموکراتیک و ایجاد قالب جمهوری در نظام سیاسی است، محتوای آن را ذیل مبانی الهی و نه ذیل منافع انسانی می‌داند. از نگاه امام هر آنچه از مفاهیم، اهداف و ویژگی‌های توسعه سیاسی وجود دارد، زمانی اثربخش و کاراست که ذیل مکتب الوهیت و در مسیر نیل به سوی غایت قصوای عالم خلقت (انّا لله و انّا الیه راجعون) باشد. از نظر امام خمینی(رحمه الله علیه) همه چیز در این عالم، مقدمه کسب سعادت حقیقی، یعنی رسیدن به درجه معرفت اللّهی و حصول حقیقت توحید است و اگر نتیجه علم و عمل منجر به توحید نشود، همه چیز ابتر است؛ از جمله علم و عمل سیاسی. ایشان در جایی می‌نویسند: آن شعبه از علم فقه که در سیاست مُدُن و تدبیر منزل و تعمیر بلد و تنظیم عباد است نیز، مقدمه آن اعمال است که آنها دخالت تام تمام در حصول توحید و معارف دارند. (همان: 10) با توجه به آنچه گفته شد می‌توان دریافت که بدون شک، ماهیت اندیشه و عمل سیاسی هر اندیشمندی برگرفته از اصول موضوعه و مبانی اوست و حضرت امام(رحمه الله علیه) به عنوان کسی که در ساحات اندیشه و عمل سیاسی دارای آثاری است، نمی‌تواند از این قاعده مستثنی باشد. نحوۀ نگرش به چگونگی رسیدن به شناخت معارف الهی، هستی و انسان، مباحثی است که مبانی نظری و فلسفی حضرت امام(رحمه الله علیه) در باب توسعه سیاسی را تشکیل می‌دهد و بی‌تردید نوع نگاه حضرت امام به حکومت، توسعه، اجتماع، انسان، دولت و ... برگرفته از این مبانی است؛ چرا که این مبانی به مثابه پایه‌های اصلی یک بنای عظیم هستند و بدون شناخت این مبانی، رسیدن به کلیه این مسایل، بسیار مشکل و شاید دست نیافتنی باشد.   پی نوشت: . Modernization. 2. Development 3. Analyse interne. .4political development. 5. نام‌های لوسین پای، گابریل آلموند، جیمز کولمن، لئونارد بایندر، مایرون وینر، دیوید آپتر، هارولد سول، ساموئل هانتینگتون و ... در این زمینه مطرح است که مطالعات تجربی زیادی دربارۀ نهادهای اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی کشورهای در حال توسعه به‌ویژه از دیدگاه‌های اقتصادی، اجتماعی، روانشناختی، مردم‌شناختی و سیاسی به عمل آوردند تا روند تغییر در این کشورها را توضیح دهند. (پای، جنبه‌های رشد سیاسی: مفهوم رشد سیاسی: 99)   منابع 1. بشیریه، حسین، دولت عقل، تهران، نشر علوم نوین، 1374. 2. پای، لوسین، جنبه‌های رشد سیاسی: مفهوم رشد سیاسی، ترجمۀ عزت الله فولادوند، تهران، نشر ماهی، 1385. 3. حسنی، محمد، نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه)، تهران، نشر عروج، 1378. 4. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378. 5. ـــــــــــ ، صحیفه نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361. 6. ـــــــــــ ، آخرین پیام (وصیت‌نامه سیاسی الهی)، تهران، نشر اسوه، 1369. 7. ـــــــــــ ، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم، 1374. 8. ـــــــــــ ، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1375. 9. ـــــــــــ ،شرح حدیث جنود و عقل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1377. 10. ـــــــــــ ، ولایت فقیه، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1360. 11. ـــــــــــ ، صحیفه انقلاب، اصفهان، نشر لیالی، 1383. 12. دوورژه، موریس، روشهای علوم اجتماعی، ترجمه خسرو اسدی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362. 13. روشه، گی، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور واثقی، تهران، نشر نی، چاپ نوزدهم، 1386. 14. سو، آلوین، تغییر اجتماعی و توسعه، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی ، 1386. 15. سیف‌زاده، سید حسین، نوسازی و دگرگونی سیاسی، تهران، نشر قومس، 1375. 16. عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی، 1382. 17. فوزی، یحیی، اندیشه سیاسی امام خمینی(رحمه الله علیه)، قم، نشر معارف، 1388. 18. فتحعلی، محمود، مباحثی در کارآمدی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی،1382. 19. نقیب‌زاده، احمد، جمهوریت و اسلام، مجموعه مقالات جمهوریت و انقلاب اسلامی، تهران، سازمان مدارک فرهنگ وزارت ارشاد، 1377. 20. هانتینگتون، ساموئل، سامان سیاسی و جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر علم، 1375. مقالات 1. ایوبی، حجت‌الله، «نقد نظریه‌های غرب محور در توسعه سیاسی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره اول، 1377. 2. بشیریه، حسین، «از دیالکتیک تمدنها تا دیالوگ تمدنها»، تهران، فصلنامه گفتمان، شماره 3، 1377. 3. جمشیدی، محمد حسین، «سیاست چیست» (تبیین دیدگاه امام خمینی)، قم، فصلنامه پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 14، 1387.   یحیی فوزی: دانشیار دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(رحمه الله علیه). مسعود معینی‌پور: سطح سه حوزه علمیه قم و کارشناس ارشد انقلاب اسلامی. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 19 ادامه دارد...

94/01/22 - 06:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن