واضح آرشیو وب فارسی:فارس: برگی از زندگی جانباز شهید عطشانی
«منصور» از میان آهنپارههای مچاله شده سالم بیرون آمد
در رمضان سال 61 در عملیاتی خودروی او بر روی مین رفت و ماشین دو تکه شد و همه دیدند که قسمت جلوی ماشین تا چند متر به هوا رفت و به زمین اصابت کرد، اما با کمال تعجب همه دیدند که منصور عطشانی با بدنی کوفته و چند زخم و خراش از میان آهنپاره مچاله شده بیرون آمد.
به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، جانباز منصور عطشانی پس از تحمیل 29 سال رنج جانبازی، بامداد پنجم فروردین به دیدار معبود خود شتافت. وی که از پاسداران جبهه فرهنگی به شمار میرفت، در آن دوران تیر و ترکش شهر آبادان، به همراه همسر خود در آبادان ماند و زیر موشکباران این شهر حاضر به نقل مکان از خاک خود نشد. پس از انقلاب اسلامی به علت جو حساس جزیره مینو و نزدیکی آن به مرز عراق، لزوم انجام کار فرهنگی در آن نقطه مرزی ضروری به نظر میآمد، زیرا در آن نقطه تبادل اسلحه و رفت و آمد ضدانقلاب بسیار محسوس بود، پس ایجاد تشکیلاتی که بتواند آن نقطه حساس را پوشش بدهد کاملا لازم بود، با تشکیل سپاه پاسداران جزیره مینو توسط منصور و دوستانش به این مهم تحقق پیدا کرد و جذب جوانان عرب و مستعد منطقه برای ترویج انقلاب و حفظ و حراست از آرمانهای امام (ره) شروع شد.
نعمت سلیمانی دوست و همرزمش وی در گفتوگو با خبرنگار فارس گفت: منصور و من در جزیره به کمک مردم روستایی میشتافتیم، در چیدن خرما، کشاورزی، ساختن خانه و بلوک زنی با آنها همراه بودیم و از این راه سعی در جلب اعتماد آنها داشتیم چون دشمن و ضدانقلاب از طریق اطعام آنها سعی میکرد نور انقلاب و اهداف آن را کمرنگ کند. او فرمانده تعدادی از جوانان بود و به آنها آموزش نظامی میداد، در گشتهای شبانه به همراه رزمندگان شرکت داشت و در دل شب به نقاط کور جزیره نفوذ میکرد، او از عکاسان جنگ بود و عکسهای بیشماری را از نقاط مختلف آبادان و جبههها ثبت کرد و این فعالیتها تا پایان جنگ ادامه داشت. در رمضان سال 61 در عملیاتی خودروی آنها بر روی مین رفت و ماشین دو تکه شد و همه دیدند که قسمت جلوی ماشین تا چند متر به هوا رفت و به زمین اصابت کرد و با کمال تعجب همه دیدند که منصور عطشانی با بدنی کوفته و چند زخم و خراش از میان آهنپاره مچاله شده بیرون آمد. در سال 64 در عملیات والفجر 8 مثل دیگر همرزمانش حضور داشت و همانجا شیمیایی میشود که این عارضه سالها گریبان او را میگیرد. در سال 65 به علت واژگون شدن ماشین حامل او که به واسطه پاره شدن دیوار صوتی اتفاق افتاد، دچار ضربه مغزی و شکستگی، جمجمه، بینی، دندان، کتف، ترقوه، دندهها، پارگی شکم و روده میشود، علاوه بر این تا یک سال فراموشی و چندین سال با بیماری جراحتهای جنگی دست و پنجه نرم میکرد.
خصوصیات اخلاقی او را همه بچههای رزمنده میدانستند، او شوخ طبع و بذلهگو بود، لبخند را به لبهای همه هدیه میکرد، اگر کسی او را میرنجاند زود از او عذرخواهی میکرد، از اینکه دلهای بعضی دوستانش را دور از هم میدید ناراحت بود و همیشه میگفت «کاش توانایی مالی داشتم، ماهی یکبار همه بچههایی را که به نوعی با هم مشکل دارند را دور هم جمع کنم» و همیشه از این دور بودن دلها ناراحت بود. از دروغ و تزویر بهشدت بیزار بود، اگر دروغی از کسی میشنید به شدت میرنجید، چون او اهل دروغ و غیبت نبود. معروف به تبلیغات مستقل ابو حامد بود، جزو اولین سربازان جبهه فرهنگی محسوب میشد و با تشخیص حرکتهای نرم دشمن بعد از پیروزی انقلاب، خود و خانوادهاش را وقف این مبارزه نمود و با وجود جراحتهای فراوان دغدغهاش تا پایان روزهای عمرش تاثیر مخرب فرهنگ غربی بر جوانان بود. در روز دوم مرداد 93 دچار عارضه سکته مغزی شد و بنا بر مدارک پزشکی و گفته دکترش دچار از دست دادن حافظه کوتاهمدت و کوچکشدن و کندی فعالیت مغز شد، که روز به روز قوای جسمی او را تحلیل میداد، همسر و فرزندانش در ابتدا سعی کردند به درمان او کمک کنند و تا حدودی موفق شدند که سر پا شود، اما منصور عطشانی دیگر به وضع سابقش بازنگشت. 18 بهمن 93 بود که دچار سکته دوم شد که باعث شد تکلم، بلع و تحرکش به صفر برسد و باز هم تلاش همسر و فرزندانش برای بهبود وضعیت جسمانی وی ادامه پیدا کرد، اما او دیگر قدرت تکلم نداشت. همسر فداکار وی (رضیه غبیشی نویسنده کتاب گنجینه رنج) پس از شهادت جانباز سرافراز اسلام و مردی که 34 سال با لباس مقدس پاسداری از انقلاب و از خانواده خود حراست کرد به خبرنگار فارس گفت: در این اواخر هر کاری برایش میکردیم با نگاهش عکسالعمل نشان میداد، گاهی از او سوالی میپرسیدم که «آیا از من و بچهها راضی است؟» با پلک زدن جواب میداد که یعنی «شما را به زحمت انداختم» و رضایتش را با لبخندی ابراز میکرد. غبیشی خاطرنشان کرد: روز 4 فروردین بر اثر خرابی حالش و اختلال در تنفس به بیمارستان منتقل شد و به علت خونریزی معده و ریهها، و نیز بزرگشدن قلبش در اثر عارضه شیمیایی و از کار افتادن اعضای دیگر بدنش در صبح روز 5 فروردین ساعت 4 صبح بعد از شنیدن آخرین آیه سوره یاسین که برایش میخواندم با من خداحافظی کرد و به جمع دوستان شهیدش ملحق شد، دیداری که از مجروحیت 5 فروردین سال 65 تا 5 فروردین سال 93، بیست و نه سال به تاخیر افتاد... به گزارش فارس، منصور عطشانی، یکی از سربازان امام خمینی(ره) بود که با لبیک به ندای ولی امر خود در جبهههای حق حاضر شد و با پذیرش مسئولین خطیر بخش فرهنگی سپاه آبادان و جزیره مینو، برگ سبزی را در تاریخ دفاع مقدس دنیا رقم زد و با عملکرد خود، ضمن به ثمر رساندن جهاد فی سبیلالله، موفق شد وظیفه نهادینه کردن فرهنگ انقلابی را در قلب جوانان به نحو شایستهای به انجام برساند. از وی چهار فرزند به نامهای حامد، محمد، احمد و محمود به یادگار مانده، که انصافا جامعه امروزی ما به داشتن چنین فرزندان صالحی در دل خود افتخار میکند.
همچنین «رضیه غبیشی» راوی کتاب «گنجینه رنج» و همسر ایثارگر وی بیشک مصداق تمام بزلهگوییهای ادبی جنگ هستند که در طنازی موشکهای کفر بر خاک وطن صبر و استقامتی مثال زدنی از خود به جای نهاده و نه تنها امور جاری آن روزها را برای تسهیل در روند جنگ در دست گرفته بلکه خانهداری و تشکیل خانواده اختیار کردند تا با این کار خود عنوان کنند «که اینجا خانه ماست، گرچه جنگ است، اما اوست که به سراغ ما آمده و ما در عین حالی که از او و چهره کریه آن بیزاریم و به مقابله با آن میپردازیم، زندگی اختیار میکنیم و شهر خود را همچون فرزند خود عزیز میدانیم». منصور عطشانی هم به قافله شهدا و دوستان و یاران و همرزمان بر آسمان رفتهاش سفر کرد، باشد که اجر تمامی جای ماندگان از قافله شهادت، همین الطاف بیپایان الهی باشد که به واسطه حادثه پیروزی خون بر شمشیر نصیب این ملت شد.
تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی ما، فرزندان، صالحان و نیکان بسیاری را در خود جای داده و خون بسیاری برای آبیاری درخت انقلاب بر خاک پاک این مرز و بوم ریخته شده، امید که همچنان این شیران در این بیشه باقی بمانند و در مواقع ضرورت برای دفاع از جان و مال و ناموس و شرف این مملکت سینه سپر کنند. *****************
گزارش از علی دایلی
***************** انتهای پیام/72013/ع40
94/01/09 - 14:36
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]