تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818972861




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازخوانی گفت‌وگوهای آیین‌ و اندیشه در سال 93 مردی که از اتریش تا کعبه را پیاده می‌رود/از داعش متشکرم که باعث شد به ایران بیایم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بازخوانی گفت‌وگوهای آیین‌ و اندیشه در سال 93
مردی که از اتریش تا کعبه را پیاده می‌رود/از داعش متشکرم که باعث شد به ایران بیایم
بهبودی و سلامتی خواهرش از سوی خدا باعث می‌شود که به عهدش وفا کند؛ «ثائر عبود» سفر پیاده خود را از اتریش به نیت زیارت مکه معظمه آغاز می‌کند و هنگامی که به ایران می‌رسد، بیش از 5000 کیلومتر مسیر را طی کرده است.

خبرگزاری فارس: مردی که از اتریش تا کعبه را پیاده می‌رود/از داعش متشکرم که باعث شد به ایران بیایم



به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، دی ماه سال گذشته با «ثائر عبود» کسی که از اتریش تا مکه را با پای پیاده طی کرد، گفت‌وگو کردیم، پدر وی عراقی و مادرش آلمانی است، از 14 سالگی به اتریش می‌رود و هم اینک که 49 سال دارد،‌ خودش را سی ساله می‌داند، این پیاده‌روی در واقع نذری برای سلامتی خواهرش «سوسن روبلینج» بود، خواهر ثأئر عبود از 18 سالگی به آلمان می‌رود، با اینکه در دو کشور مختلف ساکن هستند، اما رابطه عاطفی میان این دو خواهر و برادر مثال زدنی است، عبود در این سفر پیاده‌روی از کشورهایی مانند اتریش، اسلونی، کرواسی، مونته‌گرو، آلبانی، بلغارستان، ترکیه، ایران، امارات متحده عربی و عربستان سعودی عبور کرده است. نکته جالب سفر عبود به تهران این است که وی در منطقه دربند تهران مسیر را گم می‌کند، هوای کوهستان به شدت خراب می‌شود، او سرگردان و مستاصل می‌ماند که در این هنگام زوج کوهنوردی را مشاهده می‌کند و از آن‌ها کمک می‌خواهد، این زوج که سابقه فتح کوه‌های هیمالیا را داشتند، نادیا اسمی‌خانی و مهدی زندیان او را همراهی می‌کنند و عبود را به منزل خودشان می‌برند و منتظر آمدن «سوسن» خواهر ثائر می‌شوند.. مشروح این گفت‌وگو از اینجا قابل مطالعه است.  

  گزیده‌ای از این گفت‌وگو را با هم مرور می‌کنیم: *یک روز خواهرم به من زنگ زد و گفت: سرطان دارم، فوری به آلمان رفتم، بعد از اینکه به من گفتند سرطان دارد، فوری او را عمل کردند، بعد از یک ماه شیمی درمانی شروع شد، آمپول اولی شیمی درمانی خوب بود، اما با تزریق دوم حال سوسن خیلی خراب شد، وقتی سومین آمپول را زد، از خودم سؤال کردم، من چه کاری می‌توانم انجام دهم و فکر کردم اگر خودم مریض می‌شدم، چه کاری می‌کردم؟ فکر کردم بهترین کاری که می‌توانم انجام دهم، این است که خودم را از این مریضی دور کنم، کتاب بخوانم و کتاب بنویسم. به همین خاطر به خواهرم زنگ زدم و گفتم: یک راهی را می‌خواهم بروم، باید همیشه پشت من باشی و پیگیر باشی کجا هستم. *بعد از 10 روز به خودم گفتم: چرا دارم این کار را می‌کنم و به خاطر چی؟! جوابم این بود که من به خاطر خواهرم دارم این کار را می‌کنم، هر روزی که راه می‌رفتم، این انگیزه به من قدرت می‌داد که به راه خود ادامه دهم، بعد از 10 روز که راه رفته بودم، خستگی و درد مرا از پا در آورده بود، وقتی به آسمان نگاه کردم، گفتم: خدایا اگر حال خواهرم را خوب کردی و مرا به هدفم رساندی، همین راه را از اتریش به مکه می‌روم. *هیچ جا ننوشتند از چه طریقی به مکه می‌رسی، من راه‌هایی را انتخاب کردم که مسجدها هستند، هر مسجد را سراغ گرفتم که به آن مسجد بروم. *وقتی به همسرم می‌گویم، چنین کاری را برای خواهرم می‌خواهم انجام دهم، جواب می‌دهد: من چه کمکی می‌توانم انجام دهم، همسرم خیلی خانم بزرگی هستند که در این کار مرا همراهی کردند (لبخند رضایت)، همیشه عکس و خاطرات هر روز را در صفحه‌ای که به این منظور ساخته شده از من می‌پرسد، می‌نویسد و در صفحه می‌گذارد. *وقتی وارد یوگسلاوی شدم، از من سؤال کردند با چه پولی داری می‌روید؟ بلغارها از من پرسیدند: چه کار می‌کنی اگر باران بیاید؟ ترک‌ها سؤال کردند: زن‌ داری؟ خانواده ‌داری، فامیل‌داری؟! ایرانی‌ها از من پرسیدند: برایشان چه موزیکی دارم؟ هر جوانی در هر کشوری یک سؤالی از من می‌پرسید، اما باید بگویم تنها جایی که خیلی من را تحویل گرفتند، ایران بود، در ایران انگار در خانه خودم هستم، این قدر مردم اینجا گرم هستند و این قدر من را گرامی داشتند که شگفت‌زده شدم، بعضی وقت‌ها خوشحال هستم که در ایران هستم و امیدوارم هیچ وقت تمام نشود،(خنده) خیلی از ایران و مردم ایران ممنون هستم. *بار اول که هزار کیلومتر رفتم، گوشه پای چپم پوستش ریخت و زخم بدی ایجاد شد که مجبور شدم بیمارستان بروم، کوله‌پشتی 10 کیلویی که الان 15 کیلو شده است، همراهم بود، در این کوله‌پشتی چادر، وسایل الکترونیک و ... هست، در واقع یک خانه دو اتاق خوابه دارد.(خنده) *اول باید از داعش تشکر کنم که باعث شد به ایران بیایم و گرنه به ایران نمی‌آمدم(خنده)، در این سفر توانستم انسانیت را به وضوح ببینم، انگار تازه فهمیدم انسانیت چیست. انتهای پیام/

94/01/08 - 08:21





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن