تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853040388




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شلمچه پهلويي با خال سياه


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شلمچه پهلويي با خال سياه
هنگام تحويل سال 1366 تحولي عميق و نيكو در حال شهيد علي اصغر خليلي ايجاد شده و ايشان حال و هواي عجيبي پيدا كرده بود. صحبت علي اصغر همه از جبهه‌هاي جنگ، شهادت، ايثارگري و فداكاري بود. علي‌اصغر تلاش مي‌كرد بيشتر اوقاتش را در پايگاه مقاومت مسجد حسيني واقع در «بي‌سيم» به سر ببرد. هر روز، شور و اشتياق حضور در جبهه‌ در ايشان فزوني مي‌يافت. خيلي به برادرش (مرحوم محمد) و خانواده‌اش اصرار و پافشاري مي‌كرد كه به او اجازه و اذن حضور در جبهه‌ها را بدهند. بالاخره توانست رضايت خانواده را جلب كند.در پايگاه امام حسن(ع) ثبت‌نام كرد و تاريخ اعزامش پنجم فروردين ماه آن سال اعلام شد. شب اعزام به منزل برادرم محمد رفتيم. من و برادرم علي‌اصغر بعد از صرف شام با هم در مورد جبهه، جنگ و شهادت صحبت كرديم.آن شب براي من رؤيايي و به يادماندني بود. علي اصغر از من خواست صبح زود او را براي غسل شهادت بيدار كنم. لرزه‌اي بر بدنم افتاد. چشمانم ناخودآگاه پر از اشك شد. نمي‌دانستم چه بگويم. گفتم: «چشم!» پس از آن، به فكر خوابي كه چند شب قبل ديده بودم، افتادم و با خود خلوتي كرده و خواب را چند بار مرور كردم. «علي اصغر... شهيد بي‌سر» اين صحنه برايم چند بار تكرار شد: «علي اصغر ... شهيد بي‌سر... شهيد علي اصغر...» علي اصغر به خواب رفت. من تا صبح به علي اصغر فكر مي‌كردم و با خودم كلنجار مي‌رفتم و خوابم نبرد.صحنه‌هاي عاشورا برايم زنده شده بود. زينب(س)، حسين(ع)، عون، جعفر، عباس علمدار كربلا و ... در همين حال بودم كه زنگ خانه به صدا درآمد. برادرم محمد و همسرش از سفر برگشته بودند. دلم آرام‌تر شد. محمد مستقيماً سراغ علي‌اصغر رفت، به چهره علي اصغر نگاه كرد و اوركت علي‌اصغر را اشتباهاً پوشيد و سمت پادگان رفت. علي‌اصغر با سروصداي زنگ از خواب بيدار شد. چندين مرتبه به بالينش رفتم ولي دلم نيامد بيدارش كنم. در حال شك و ترديد، ناخودآگاه به سمتش رفتم و سفارش شب را يادآوري كردم:«غسل شهادت، غسل شهادت...»برادرم يكمرتبه از جا بلند شد. نماز صبح را خواند و استحمام كرد. يادم است كه ايشان قبل از استحمام، لباس‌هاي خود را در اتاق بيرون آورد. در آن هنگام توجه من به پهلوي علي اصغر و خال سياه او جلب شد. علي‌اصغر صبحانه‌اش را خورد. لحظه خداحافظي از راه رسيد. زياد همديگر را نگاه كرديم. مي‌خواستم خوابم را بازگو كنم، ولي اصلاً دلم نيامد. ايشان هم انگار مي‌خواست حرف‌هايي بزند كه نزد. بي‌مقدمه انگشت‌هاي خود را نگاه كرده و انگشتر را تعويض كرديم.ايشان انگشترم را به دست خود كرد و آن را بوييد و من فقط نگاه مي‌كردم و به ياد خوابي كه ديده بودم، مي‌افتادم. آن را مرور مي‌كردم و تا سر كوچه علي‌اصغرم را بدرقه كردم. دود اسپندي، آب پشت پايي و ... تا انتهاي كوچه، چندمرتبه برگشت و پشت سرش را نگاه كرد. هر نگاه علي اصغر قلبم را مي‌سوزاند. خواب شهادت علي‌اصغر و بي‌سر بودنش برايم تكرار مي‌شد اما قلبم را با ياد و خاطره مصيبت‌هاي حضرت زينب(س) تسلي مي‌دادم. به اين فكر بودم هنگامي كه حضرت زينب(س) برادرش را بدرقه مي‌كرد، چه حالي داشت.سرانجام بعد از 15 روز كه از اعزام ايشان گذشته بود خبر شهادتش را آوردند. باور نمي‌كردم كه جنازه علي اصغرم باشد. آخر نه نشاني، نه سري، نه صورتي. با خود مي‌گفتم اين علي اصغر نيست، او را اشتباهي آوردند... ناگهان رفتم به پهلوي علي اصغر نگاه كردم... خالي سياه و ... ديگر نفهميدم چه شده است... محل شهادت شلمچهراوي خواهر شهيد علي اصغر خليلي1366/1/20

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن