واضح آرشیو وب فارسی:فارس: رونمایی رمان «خط تماس» در خبرگزاری فارس/۳
سرهنگی: خاطرات فرماندهان جنگ در ادبیات مانند توپخانه است/ موسوی: ورق ورق «خط تماس» را باید طلا گرفت
مدیر دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری گفت: خاطرات فرماندهان ما مانند توپخانه در ادبیات است. کسی نمیتواند جنگ کند مگر که توپخانه پشت سرش باشد.
![خبرگزاری فارس: سرهنگی: خاطرات فرماندهان جنگ در ادبیات مانند توپخانه است/ موسوی: ورق ورق «خط تماس» را باید طلا گرفت خبرگزاری فارس: سرهنگی: خاطرات فرماندهان جنگ در ادبیات مانند توپخانه است/ موسوی: ورق ورق «خط تماس» را باید طلا گرفت](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/04/17/13920417000120_PhotoA.jpg)
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، در آئین رونمایی از کتاب «خط تماس» اثر محمدرضا بایرامی، مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری گفت: تابستان سال 64 در اردوگاه اسرای عراقی در اهواز با یک سرهنگ عراقی حرف میزدم که فرمانده تیپ 111 عراق در فاو بود. 15 روز نزد سرهنگ عبدالکاظم حسینالاسدی بودم و به من گفت صبح 64.11.20 ساعت 10 تا 10:20 شب نیروهای ایرانی از آب رد شدند و از تیپ ما گذر کردند. صبح 6 نفر از وزارت دفاع عراق آمدند تا اطلاعات آنها را جمع کنند که برای حمله چه کنیم که به من گفت سرهنگ به سمت شرق بصره نیروهایت را منتقل کن زیرا ایران میخواهد حمله کند. *10 نفر ایرانی 40 نفر عراقی را اسیر کردند وی افزود: همان شب ایران حمله کرد و ما اسیر شدیم آن هم کسی مثل من که اگر یک دمپایی در خاک ایران جابجا میشد متوجه میشدم. من به محافظان خود سپرده بودم که اگر من نزدیک بود اسیر شوم مرا زنده رها نکنید زیرا اگر دست ایرانیها به من برسد مرا رها نخواهند کرد. همان شب ایرانیها قرارگاه من را رد کردند و ظهر روز بعد 10 نفر بازگشتند در حالی که ما 40 نفر بودیم و اسیر شدیم. *اسیر و وزیر کنار هم سرهنگی اضافه کرد: ایرانیها داخل قرارگاه شدند و من را از باقی اسرای عراقی جدا کردند و از آب عبور داده و به قرارگاه ایرانیها آوردند. خاطرم هست که من را در یکی از چادرها برده و یک بشقاب عدسپلو با یک کاسه ماست به من دادند من تعجب کردم و با خود گفتم حتما میخواهند بلایی سرم بیاورند. اما در همان لحظات یک نفر با یک بشقاب عدسپلو وارد شد و کنار من نشست از من پرسید من را میشناسی؟ گفتم خیر، گفت من محسن رفیقدوست وزیر سپاه پاسداران هستم. بعد از وی فرد دیگری باز هم با یک بشقاب عدسپلو وارد شد و کنار ما نشست او از من پرسید من را میشناسی؟ که من باز هم آن فرد را نمیشناختم که گفت من علی شمخانی فرمانده نیروی زمینی سپاه هستم. من در آنجا حیرت کردم که این جا چه خبر است که اسیر و وزیر هر دو یک غذا میخورند. *کشتن حرسالخمینی برای عراقیها افتخار بود وی به خاطره دیگر اشاره کرد و گفت: ما در اتاقی که مینشستیم و با آن سرهنگ صحبت میکردیم یک پاسدار وظیفه داشتیم که پسر محترمی بود. سرهنگ عراقی میگفت کشتن اینها که ما به آنها میگفتیم حرسالخمینی برای ما شقالقمر بود و به این کارمان افتخار میکردیم. من فهیمدم که این سرهنگ و تمام عراقیها نفهمیدند که با چه کسی جنگیدهاند، بعدها در ذهن خودم گفتم اگر ما هم نفهمیم چه کسانی برای ما جنگ کردهاند همان سردرگمی سرهنگ عراقی را خواهیم داشت. *«خط تماس» جزو کتب خواندنی و شیرین است مدیر دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری گفت: کتاب «خط تماس» و انتشار آن را به همه دستاندرکاران آن تبریک میگویم اگر قرار است که نفهمیم که فرماندهان ما چه کسانی بودند دستاوردهای خود را از دست خواهیم داد. کتاب شهید احمد کاظمی جزو معدود کتاب خواندنی و شیرین است که خوانده شده است و این کار خوب زمانی خوب است که ادامه پیدا کند. سپاه، ارتش و نهادهایی که برای این کار خوب چراغشان روشن است باید برای استمرار این کار خوب تلاش کنند. آلمانها دو سال بعد از اتمام جنگ گروهی درست کردند به نام گروه 47 که هنوز هم هستند که دو سه تن از افرادی که در آن هستند سربازان بیکاری بودند که در جنگ حضور داشتند اما به جایزه نوبل رسیدند. *خاطرات فرماندهان جنگ در ادبیات مانند توپخانه است وی در پایان گفت: سرباز زمان جنگ ارزشمند است، خاطرات فرماندهان ما مانند توپخانه در ادبیات است. کسی نمیتواند جنگ کند مگر که توپخانه پشت سرش باشد. *قدر کهنه سربازان خود را بدانیم سیدنظام الدین موسوی در بخش دیگری از این مراسم گفت: همیشه گفتهام که ایکاش نویسندگان و هنرمندان از نویسنده و کارگردان فیلم تحریفآمیر آرگو یاد بگیرند. وقتی منتقدان به وی گفتند از این که فیلمت در گیشه با استقبال روبرو نشود نمیترسی گفت: از گیشه هیچ نگرانی ندارم بلکه نظر کهنهسربازان آمریکایی برایم مهم است. وی در حالی که اعتقادی ندارد و فیلمش سفارشی و سیاسی است اما این نظر را اعلام میکند و ما باید یاد بگیریم قدر کهنهسربازان خود را بدانیم. ما باید چگونه ارزش جهادگران را پاس بداریم آن هم کسی که از زندگی خود گذشته و امروز تنها آرزویش دیدار رهبر انقلاب است. *ورق ورق «خط تماس» را باید طلا گرفت وی در پایان گفت: شهید احمد کاظمی لحظه لحظه منتظر دیدار یار است و این مرگآگاهی و حرکت به سوی شهادت در هیچ جای جهان نمونه ندارد و اگر بخواهیم چنین فضایی تداوم پیدا کند باید از این کتابها که نقش توپخانه دارد حمایت کنیم. جنگیدن امروز سربازان اسلام در سوریه، لبنان و عراق از طریق شهید کاظمیها به جوانان منتقل شده و نباید توپخانه متوقف شود و این همان کاری است که امثال سرهنگی و بایرامی انجام میدهند و قلمهای این افراد اجر جهاد را برایشان ثبت میکند. ورق ورق «خط تماس» را باید طلا گرفت و پاس داشت. انتهای پیام/
93/12/19 - 19:59
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]