تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833260256
مرد بدگمان زندگی همسرش را سیاه کرد
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
مرد بدگمان زندگی همسرش را سیاه کرد
فرناز زنی 29ساله است، وی که به خاطر مسائل اخلاقی توسط پلیس مازندران دستگیر شده است، سرنوشتی عجیب دارد از ازدواج اجباری تا زندانی شدن در خانه شوهر بدبین و وحشت از چاردیواری حمامیکه مدتها در آن باید میماند و ثانیه شماری میکرد تا قفل در آن باز شود.
روزنامه ایران: فرناز زنی 29ساله است، وی که به خاطر مسائل اخلاقی توسط پلیس مازندران دستگیر شده است، سرنوشتی عجیب دارد از ازدواج اجباری تا زندانی شدن در خانه شوهر بدبین و وحشت از چاردیواری حمامیکه مدتها در آن باید میماند و ثانیه شماری میکرد تا قفل در آن باز شود.
فرناز فرار کرد و در گرداب دیگری اسیر شد؛ اتفاقی که پای او را به بازداشتگاه پلیس کشاند.زن جوان در حالی که صدایش بغض داشت، گفت: 18 ساله بودم که به عقد پسرخالهام درآمدم. مدتی که از ازدواجمان گذشت، فهمیدم علی مردی بدبین است، مرا خیلی محدود کرده بود، من اجازه نداشتم بدون او جایی بروم وقتی هم میرفتم، همه روز را دعوا میکردیم. علی زندگی را برایم جهنم کرده بود.
خانه ما بیشتر شبیه یک زندان بود.شوهرم در همه اتاقهایی که پنجره داشت را قفل کرد، همه پنجرهها نرده داشتند و شیشههای پنجرهها کاملاً رنگ شده بود، تلفن خانه همیشه قطع بود، موبایل نداشتم و حتی سیم آیفون را بریده بود.وقتی سر کار میرفت مرا در حمام زندانی میکرد و ارتباطمان با همه فامیل قطع شده بود، اگر روزی یک لیوان بیشتر دم دست بود، چنان دعوایی به راه میانداخت که چه کسی میهمان خانهمان بود. همه اتاقها را میگشت و مرا به باد کتک میگرفت و تصور میکرد کلید یدک دارم و در غیاب وی میهمانی داشتهام.
فرناز آهی کشید و ادامه داد: خسته شده بودم، یک روز تصمیم گرفتم از خانه شوهرم فرار کنم و به خانه پدرم بروم. وقتی به خانه آمد سعی کردم با مهربانی با او رفتار کنم تا حداقل در حمام زندانیام نکند. آن شب وقتی به او گفتم: دوستت دارم! مرموزانه نگاهم کرد و گفت: باز چه نقشهای در سر داری؟!فردای آن روز وقتی از خواب بیدار شدم در اتاق را به رویم قفل کرده بود. بلند بلند گریه کردم و به سمت پنجره رفتم و آن را باز کردم.
متأسفانه نردههای حفاظ به قدری به هم نزدیک بودند که نمیشد فرار کرد. روی زمین نشستم و به دیوار تکیه دادم، زیر تخت یک لوله را دیدم، وقتی آن را بیرون کشیدم دیدم که تفنگ شکاری علی است! آن را برداشتم گلوله داشت، چند باری دیده بودم چگونه شلیک میکند، لباسهایم را پوشیدم مقداری پول در جیبهایم بود میتوانستم تا خانه پدرم بروم. منتظر شدم علی بیاید. زیر تخت پنهان شدم. وقتی آمد، دنبالم میگشت و عصبانی بود.
سراغ کمد دیواری رفت، وقتی دید آنجا نیستم بلند بلند نعره میکشید، از فرصت استفاده کردم و به سمت پاهایش شلیک کردم و از اتاق خواب بیرون دویدم و به سمت در ورودی هال رفتم، هنوز کلید روی در بود، در را باز کردم ناگهان علی مرا از پشت گرفت و به عقب کشید من جیغ میکشیدم، گلدانی فلزی را که روی جاکفشی برای دکور گذاشته بودم برداشتم و محکم به پشتش کوبیدم، علی نقش زمین شد، نمیدانستم مرده یا بیهوش شده است فقط میدانستم باید فرار کنم! به محض اینکه از خانه بیرون رفتم تاکسی دربست گرفتم و به خانه پدرم رفتم. وقتی مادرم در را باز کرد خودم را در آغوشش انداختم.زن جوان افزود: چند ماهی در بخش روانی بیمارستان بستری بودم. بعد از آن هم به توصیه پزشکم دارو مصرف میکردم.
روزهای سختی بود اما خوشحال بودم که از آن شکنجهگاه فرار کردهام. آوازه اختلافات ما در فامیل پیچیده بود. وقتی پدربزرگم درگذشت، من و خواهرزادهام به خانه عمهام رفتیم.
پسرعمهام که تقریباً 40 ساله بود وارد شد، من او را بارها دیده بودم اما این بار نوع نگاه و کلامش متفاوت بود. یادم میآید یک شب که به خانه آنها دعوت بودیم به شوخی به همسرش گفت: تو به درد من نمیخوری! قدیمی شدهای باید به فکر خودم باشم و سمت مرا نگاه میکرد و بلند بلند خندید.آن شب احساس بدی داشتم دلم نمیخواست در آن میهمانی باشم به خاطر همین به مادرم گفتم میخواهم به خانه برگردم.
وقتی پسر عمهام متوجه شد میخواهم بروم، به مادرم گفت اتفاقاً منم میخواستم بیرون بروم، دخترتان را میرسانم، گفتم ممنون تنها میروم. مادرم گفت: دختر این موقع شب تنها کجا میروی، پسرعمه شما را میرساند، چارهای نداشتم و پذیرفتم!آن شب وقتی مرا رساند به من ابراز علاقه کرد و گفت درباره اختلافاتم با همسرم خبرهایی به گوشش رسیده است! به من گفت اگر از همسرت طلاق بگیری من با تو ازدواج میکنم! من عصبانی شدم که تو جای پدرم هستی و محکم در خودرو را کوبیدم و پیاده شدم.
او خیلی سمج بود، هر شب پیامکهایی میداد و تماس میگرفت اما من پاسخ نمیدادم. یک روز به صورت اتفاقی او را در خیابان دیدم! ترمز زد و از من خواست سوار شوم، من نپذیرفتم ناگهان همسرم علی را دیدم که در حال عبور از خیابان است و به سمت من میدوید، ترسیده بودم به ناچار سوار خودروی پسرعمهام شدم و به او گفتم با سرعت از آنجا دور شود.پسرعمهام از من دعوت کرد به خانهاش بروم. کمیفکر کردم و گفتم اگر الان به خانه پدرم بروم شوهرم حتماً همان اطراف پنهان شده است، بنابراین درخواست پسر عمهام را پذیرفتم، به مادرم زنگ زدم و موضوع را گفتم. مادرم گفت اشکالی ندارد شب پدرم را سراغم میفرستد.
پسر عمهام گفت همسرش خانه است و خیالم راحت باشد. وقتی خانهاش رفتم همسرش نبود. گفت به من پیامک داده رفته است خانه خواهرش، تازه پیامش را دیدم.به سمت تلفن رفتم تا به برادرم زنگ بزنم که به دنبالم بیاید، پسرعمهام تلفن را از دستم گرفت و گفت نیم ساعت دیگر خودم تو را میرسانم! بعد از کمی صحبت یک هدیه به من داد، یک گردنبند بسیار زیبا!خیلی وقت بود که چنین هدیهای از کسی نگرفته بودم. پسر عمهام برایم یک لیوان شربت آورد، نمیدانستم چه نقشهای در سر دارد به او گفتم ببخشید من روزهام. روزه نبودم اما حدس میزدم نقشه شومی برایم کشیده باشد.
فرناز گریهکنان گفت: بلند شدم که بروم اما او مانع شد. خواهش کردم دست از سرم بردارد. ای کاش از همان لحظه نخست به او نه میگفتم و در خیابان میچرخیدم بهتر از آن بود که به خانهاش بروم. هنوز کلنجار میرفتم که همسرش در را باز کرد و داخل شد خواستم حرفی بزنم و بگویم بیگناهم اما من هم جای او بودم نمیپذیرفتم. وقتی آنجا را با چشمهای گریان ترک کردم دیگر روی رفتن به خانه پدرم را نداشتم و همین شد که سرگردان خیابانها شدم و حالا در منجلاب افتادهام.
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]
صفحات پیشنهادی
زندگی تلخی که مرد بدگمان برای همسرش به وجود آورد
زندگی تلخی که مرد بدگمان برای همسرش به وجود آورد جامعه > حوادث - ایران نوشت فرناز زنی 29ساله است وی که به خاطر مسائل اخلاقی توسط پلیس مازندران دستگیر شده است سرنوشتی عجیب دارد از ازدواج اجباری تا زندانی شدن در خانه شوهر بدبین و وحشت از چاردیواری حمامیکه مدت&توکلی: کاهش تورم در زندگی مردم حس نمی شود/ مسئولان کارهایشان را توضیح دهند تا مردم قانع شوند
توکلی کاهش تورم در زندگی مردم حس نمی شود مسئولان کارهایشان را توضیح دهند تا مردم قانع شوند اقتصاد > اقتصاد کلان - ایرنا نوشت عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی گفت روند شتاب تورم و گران شدن کالا و خدمات با کاهش مواجه بوده است احمد توکلی با اشاره به محسزن قاتل 3 ماه کنار جسد همسرش زندگی می کرد
زن قاتل 3 ماه کنار جسد همسرش زندگی می کرد زن جواني که همسرش را به قتل رسانده در حالي براي گمراه کردن پليس ماجراي گم شدن وي را گزارش کرده بود که حدود ۳ ماه در کنار جسد دفن شده شوهرش زندگي مي کرد متهم ۳۰ساله که مربي ورزش ايروبيک است ساعت ۸ صبح روز گذشته در حالي که دستبندهاي نقرهراز آتش زدن جسد مردی که همسرش می خواست با فرد دیگری ازدواج کند بعد از15ماه کشف شد
راز آتش زدن جسد مردی که همسرش می خواست با فرد دیگری ازدواج کند بعد از15ماه کشف شد روز نو از ساعت 6 45 بامداد 6 آذرماه سال گذشته وقتی یک تاکسی در شمال غرب تهران طعمه آتشسوزی مرموزی شد آتشنشانان با اعزام به خیابان تاجیک در محله ابوذر توانستند شعلههای سرکش را مهار کنند و با جسدمردی در بیمارستان قصد جان همسرش را کرد
شوهر حسود حادثه آفرید مردی در بیمارستان قصد جان همسرش را کرد شوهری که از سر حسادت قصد داشت همسرش را در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانی در ولز به قتل برساند به 15 سال زندان محکوم شد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران پلیس ولز «رویستون جونز» این مردعاقبت زندگی زنی که دست به سیاه و سفید نمی زد
پرونده ای در دادگاه خانواده عاقبت زندگی زنی که دست به سیاه و سفید نمی زد مرد میانسال زمانیکه دید همسرش خانه را تمیز نمیکند به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران چندی پیش زوج میانسالی با مراجعه به دادگاه خانواده درخوخانواده مرد معتاد بدرفتاری که توسط همسرش کشته شده بود، از خون او گذشتند
خانواده مرد معتاد بدرفتاری که توسط همسرش کشته شده بود از خون او گذشتند جامعه > حوادث - ایران نوشت زن جوان که پس از هشت ماه عذابوجدان تسلیم پلیس شده و قتل شوهرش را به گردن گرفته بود در دادگاه جنایی تهران محاکمه و آزاد شد ماجرای گمشدن مرموز یک مرد از 16توکلی: کاهش تورم در زندگی مردم حس نمی شود
تراز عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی گفت روند شتاب تورم و گران شدن کالا و خدمات با کاهش مواجه بوده است به گزارش تراز احمد توکلی با اشاره به محسوس نبودن نرخ کاهش تورم در زندگی مردم گفت طبقات ضعیف اقتصادی که متاسفانه اکثریت جامعه ایران را شکل می دهند به دلیل درآ- دبیر کانون انبوه سازان ایران: یک چهارم مردم اهواز در سکونتگاههای ناامن زندگی می کنند
دبیر کانون انبوه سازان ایران یک چهارم مردم اهواز در سکونتگاههای ناامن زندگی می کنند اهواز - ایرنا - عضو هیات مدیره و دبیر کانون انبوه سازان مسکن و ساختمان ایران گفت یک چهارم مردم اهواز در سکونتگاههای غیررسمی و ناامن زندگی می کنند به گزارش ایرنا فرشید پورحاجت روز دوشنبه در دومیسوظن مرد نسب به همسرش فاجعه آفرید
در منطقه خلیج تهران سوظن مرد نسب به همسرش فاجعه آفرید مرد آتشافروز که با آتش زدن خانه اش مرگ زن و مردی را رقم زده بود در جلسه محاکمه منکر قتل شد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل ازجام جم بیست و پنجم مهر سال 90 در پی آتش سوزی در یک خانه در منطقه خلیج تهران مرد جوانی به نمرد بیرحم همسرش را مقابل چشمان فرزندانش کشت/ جنایتی دوباره پس از آزادی از زندان
مرد بیرحم همسرش را مقابل چشمان فرزندانش کشت جنایتی دوباره پس از آزادی از زندان قاتل بی رحمی که به اتهام قتل نامزدش دستگیر و به قید وثیقه آزاد شده بود پس از ارتکاب دو قتل دیگر دستگیر و بازداشت شد به نقل از اسوشیتدپرس "دانته توماس" که پس از کشتن نامزد سابق خود با ضرباشوخی های بی پایان یک مرد، باعث فروپاشی زندگی اش شد
زن جوان در دادگاه خانواده شوخی های بی پایان یک مرد باعث فروپاشی زندگی اش شد زن جوان که از شوخیهای شوهرش خسته شده بود راهی دادگاه خانواده شد تا ازشوهرش جدا شود به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل ازباشگاه خبرنگاران چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخوامرد بیرحم همسرش را مقابل چشمان فرزندانش کشت
مرد بیرحم همسرش را مقابل چشمان فرزندانش کشت روز نو دانته توماس که پس از کشتن نامزد سابق خود با ضربات چاقو در مقابل چشمان دو فرزند وی دستگیر شده بود بنا بر حکم قاضی و رضایت دادگاه به قید وثیقه آزاد شده بود دوباره به اتهام قتل دستگیر شد دانته توماس در دادگاه هوسمرد معتاد با کفگیر جان همسرش را گرفت
اين پرونده از سه سال قبل به جريان افتاد مرد معتاد با کفگیر جان همسرش را گرفت مرد افغان كه متهم است همسرش را با ضربه كفگير به قتل رسانده اتهام خودش را پذيرفت و درخواست گذشت كرد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از جوان اين پرونده از سه سال قبل به جريان افتاد روز حادثه كاركنامام جمعه شهرستان شوط تاکید کرد ضرورت اصلاح سبک زندگی مردم بر اساس معیارهای اسلامی و قرآنی
امام جمعه شهرستان شوط تاکید کردضرورت اصلاح سبک زندگی مردم بر اساس معیارهای اسلامی و قرآنیامام جمعه شهرستان شوط بر ضرورت اصلاح سبک زندگی مردم بر اساس معیارهای اسلامی و قرآنی تاکید کرد و گفت الگوگیری از سیره عملی پیغمبر اکرم ص و اهل بیت عصمت و طهارت باید بیش از پیش مورد توجه قرامروز مردم با تلويزيون و راديو زندگی میكنند
محمدعلی کشاورز امروز مردم با تلويزيون و راديو زندگی میكنند شناسهٔ خبر 2510185 دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸ ۱۶ هنر > رادیو و تلویزیون مدير كل روابط عمومی سازمان صدا وسيما به نمايندگي از رئيس رسانه ملی با محمد علی كشاورز هنرمند پيشكسوت عرصه بازيگری عيادت كرد به گزارش خبرگزاری مدر همایش بزرگ «آب نبض زندگی» صورت میگیرد رونمایی از ویلچرهای خیرین تبریزی در «کمپین مردمی جمع
در همایش بزرگ آب نبض زندگی صورت میگیردرونمایی از ویلچرهای خیرین تبریزی در کمپین مردمی جمعآوری سربطریهاهمایش بزرگ آب نبض زندگی و مراسم رونمایی از ویلچرهای کمپین مردمی جمعآوری سربطریها در تبریز برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز این همایش با حضور محمد درویش مدیر-
حوادث
پربازدیدترینها