محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843435159
پدر 13 ساله ایرانی از حال و روزشان می گوید
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
پدر 13 ساله ایرانی از حال و روزشان می گوید
بهزاد می خواهد مردانه سفره دلش را باز کند. بی حوا این جملات را به زبان می آورد: من کارگرم. بنایی می کنم اما بیشتر وقت ها، مثل امروز، دست خالی باید به خانه برگردم...
مجله همشهری سرنخ - محمد صادق خسروی علیا: «مادر 12 ساله و پدر 13 ساله در اداره ثبت احوال، شناسنامه نوزادشان را گرفتند!» این شرح عکس برای عکسی نوشته شده بود که خیلی زود سر از بسیاری از سایت های ایرانی و حتی خارج از کشور درآورد. عکاس با تنها جمله ای که برای شرح این عکس نوشته بود، هزاران سوال بی جواب را در ذهن همه ایجاد کرده بود.
برخی همان اول گفتند «دروغ است! امکان ندارد.» خب، این حرف، گاهی برای پیچاندن حس کنجکاوی دردسرساز، خیلی خوب جواب می دهد اما برخی که موضوع را جدی تر گرفته بودند، مثل خود من، به دنبال یافتن سرنخی از این کلاف سردرگم برآمدند.
بالاخره بعد از کلی جستجو، پدر 13 ساله را پیدا کردم و پای حرف هایش نشستم. برای پی بردن به اصل ماجرا در ادامه با ما همراه شوید. نتیجه این پیگیری و جستجو، حیرت انگیز است.
چطور پیدایشان کردم؟
در دنیای مجازی، خبرهای مجازی و غیرواقعی بسیاری منتشر می شود که خیلی هایشان بی پایه و اساس است. اخباری که بی سر و ته و غیراصولی تنظیم می شود و همراه با یک عکس - جهت اثبات ادعایشان - مخاطب را سردرگم میان حقیقت و کذب رها می کند.
مخاطب اینگونه اخبار نمی داند که آیا این موضوع را باور کند یا نه. خبر پدر 13 ساله ایرانی هم اینگونه بود، تنها سرنخ، یک عکس از زوج جوان بود. آن هم بی نام و نشان به علاوه همان جمله که در بالا نوشتم.
ابتدا حل کردن معما اینگونه بود که بنشینیم و حدس بزنیم چهره های آنها شبیه مردم کدام منطقه از کشورمان است! همه گفتند به جنوبی ها بیشتر شباهت دارند. چند روز بعد شایعه شد که کرمانی هستند و در یکی از شهرهای این استان پهناور زندگی می کنند. با این حساب باید در انبار کاه به دنبال سوزن می گشتیم. بهترین مکان برای شروع پیگیری استان کرمان بود و بهترین جایی که می شد از صاحبان عکس سرنخی به دست آورد اداره ثبت احوال شهر کرمان بود.
با اداره ثبت احوال کرمان تماس گرفتم. گفتند «چنین خبری نه دیده اند و نه شنیده اند! احتمالا آدم های عکس اهل شهرستان های استان هستند. شما هم خیلی وقت تان را تلف نکنید که جوابی نخواهید گرفت.»
با این جواب صاف و پوست کنده، دوباره برگشتم سر خط اول. باید از صفر شروع می کردم. لیست تمام ادارات ثبت احوال استان کرمان را درآوردم و با تک تک شان تماس گرفتم. سیرجان، بم، شهر بابک، کهنوج، بافت، عنبرآباد و ... اما باز هم بی نتیجه بود. هیچکس هیچ سرنخی از صاحبان عکس نداشت. به بن بست رسیده بودم که یکدفعه فکری به ذهنم رسید. تلفن را برداشتم و با صدا و سیمای استان کرمان تماس گرفتم. به این امید که اگرج چنین شخصیت هایی وجود داشته باشند و این قصه واقعی باشد حتما خبر آن به گوش بچه های صدا و سیمای استان رسیده است.
روابط عمومی سازمان صدا و سیمای استان کرمان می گفت: «کسی که سوژه ها را به ما معرفی می کند این آقا و خانم را معرفی کرد که ما موافقت نکردیم با آنها مصاحبه کنیم. به هر حال شماره سوژه یاب این است.»
شماره سوژه یاب را گرفتم. سوژه یاب همان عکاسی است که زحمت انداختن عکس های زیبای این صفحه را کشیده است.
او یک عکاس خبری است و شماره تلفن همراه یکی از آدم های عکس را در اختیارمان گذاشت، شخصی به نام «بهزاد آریش» که احتمالا همان پدر 13 ساله است.
بی مقدمه از حالش می گوید...
ساعت یک بعدازظهر تماس می گیرم، مرد جوانی جواب می دهد. آقا بهزاد تازه از سر کار آمده است، البته بهتر است بگویم ناامید از سر کار آمده بود (!) و دل و دماغ درست و حسابی نداشت. تا خودم را به بهزاد معرفی می کنم و می گویم خبرنگارم، بهزاد از خانه بیرون می آید تا خانمش صدایش را نشنود.
بهزاد می خواهد مردانه سفره دلش را باز کند. بی حوا این جملات را به زبان می آورد: «من کارگرم. بنایی می کنم اما بیشتر وقت ها، مثل امروز، دست خالی باید به خانه برگردم. کارم این است که هر روز ساعت 6 صبح بروم در میدان اصلی شهر منتظر بمانم.
این میدان صبح ها پاتوق کارگرانی است که جویای کارند. آدم هایی که نیاز به کارگر دارند هم صبح زود می آیند به این میدان تا از میان کارگران، آنهایی که مناسب کارشان است را برای یک یا چند روز استخدام کنند. کارگرها اول کمی چانه می زنند بعد که به توافق رسیدند، سوار می شوند و می روند به دنبال روزی شان. دست خداست و روزی آدم. یک وقت می بینی صاحبکار چند روز متوالی کار دارد و این یعنی تا چند روز خیالت راحت است که سر این کار می مانی و نباید دوباره در میدان منتظر کار بنشینی. بعضی وقت ها هم کار یکروزه تمام می شود.
از همه بدتر فصل زمستان است که کسی کار بنایی ندارد و اوضاع کار خراب می شود. مثل امروز. خیلی از کارگران رفته اند سر کار اما خیلی شان هم مانند من، دست خالی به خانه برگشته اند.»
بهزاد می گوید دلش نمی خواهد زینب - همسرش - بفهمد که او امروز کار نکرده و به همین خاطر ساعت یک بعدازظهر به خانه آمده تا بگوید امروز سر کار بوده. «ناهارم را می خورم و یک ساعت دیگر دوباره از خانه بیرون می زنم. در خیابان، پارک و کوچه پس کوچه های شهر پرسه می زنم تا هوا که گرگ و میش شد برگردم خانه. نمی خواهم زینب را نگران کنم. آخر اگر بفهمد من امروز هم دشت نکردم غصه می خورد.»
از 5 سالگی روی پای خودم ایستادم
بهزاد، کرمانی است و در حومه شهر زندگی می کند. در کنار مادر همسرش که عمه اش هم هست. «درست است، من 13 سالم است اما زینب 17 ساله است نه 12 ساله که در روزنامه ها نوشته اند. ما پارسال با هم ازدواج کردیم و نتیجه این ازدواج، پسرم «امیرصادق» است که الان 40 روزی است به جمع ما پیوسته. من از بچگی به دختر عمه ام - زینب - علاقمند بودم. پارسال وقتی فهمیدم که او نیز به من علاقمند است، موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم. پدرم بدون هیچ مخالفتی قبول کرد. خانواده زینب هم موافقت کردند و ما با هم ازدواج کردیم.»
بهزاد آریش تک فرزند است از زن دوم پدرش.
4 برادر دارد و یک خواهر که همگی شان برای بهزاد ناتنی اند. بهزاد می گوید مادرم وقتی خیلی کم سن و سال بودم مرا تنها گذاشت و نامادری ام مرا بزرگ کرد. بهزاد آنقدر در زندگی سختی کشیده که می گوید اصلا نمی خواهد با صحبت کردن در مورد روزهای گذشته، آن خاطرات را دوباره به یاد بیاورد. «تا چشم باز کردم فقر و بدبختی به من سلام کرد. ما آنقدر فقیر بودیم که من نتوانستم حتی یک کلاس درس بخوانم. تا پا گرفتم رفتم کارگری.
شاید تصویر کنید که من 13 ساله، حالا به خاطر اینکه ازدواج کرده ام دارم می روم سر کار. نه اینطور نیست. من 8 سال است که دارم کار می کنم. خرجم را خودم درمی آورم. درآمدم کم است، خیلی کم اما از کودکی من تنها بودم از همه لحاظ.»
آنطور که بهزاد می گوید، فقر در همه زندگی او ریشه دوانده، فقر مادی و فقر عاطفی.
روز و شب مان سخت می گذرد
بهزاد برایمان از امروزش می گوید. از اینکه چطور زندگی اش سپری می شود. «من و همسرم به همراه عمه ام و هفت فرزند قد و نیم قدش در یک پارکینگ 10 متری زندگی می کنیم! در حومه شهر. این خانه سال هاست نیمه کاره است و نه عمه ام و نه من، هیچکدام مان توان ساخت آن را نداریم. این روزها خیلی سخت می گذرد. زمستان کرمان، سرمای خشکی دارد. ما اینجا بیشتر در معرض سوز سرمای کویر کرمان هستیم. خانه مان یکه و تنها در حاشیه کویر واقع شده بی هیچ حفاظ و عایقی. دیوارهای نازک، حریف سرما نمی شوند و بیشتر شب ها از ترس بیداریم! آخر این خانه گاز ندارد. بخاری هم نداریم.
مجبوریم اجاق گاز کوچکی را وسط اتاق روشن کنیم که از کپسول تغذیه می کند. این اجاق گازها شوخی بردار نیستند. تا چشم به هم بزنیم و یک لحظه غافل شویم، همه مان به کام مرگ فرو می رویم. مجبوریم به خاطر خطر گاز گرفتگی، شب ها را با ترس و لرز و شب بیداری سحر کنیم.»
خوشحالم که پدر شده ام فقط...
بهزاد از فرزندش می گوید و از اینکه حکمت بچه دار شدنش را فقط خدا می داند: «قصد بچه دار شدن نداشتیم. خدا امیرصادق را به ما داد. وقتی فهمیدم که قرار است پدر بشوم باورم نمی شد. راستش کمی ترسیدم. از مسئولیت، از اینکه بچه خرج دارد ولی گفتم خدا بزرگ است. نگرانی ام از این بابت بود که مبادا به خاطر سن پایینم فرزندم ناقص به دنیا بیاید. خدا را روزی صد هزار مرتبه شکر می کنم که فرزندم صحیح و سالم است اما نمی گذارم سرنوشت امیرصادق مثل من بوشد. امیرصادق باید درس بخواند و به مدرسه برود. امیرصادق نباید خیلی زود ازدواج کند. من شرایطم فرق می کرد. تنها بودم اما حالا یک خانواده دارم. خدا می داند که از ته دل خوشحالم.
ما خوشبختیم اما مشکلات مالی، امان مان را بریده. از خدا می خواهم جلوی خانواده ام مرا شرمنده نکند. من هیچ وقت دستم را جلوی کسی دراز نکرده ام و نمی کنم. نان بازویم را می خورم اما تنها دردم «کار» است. حتی اگر سخت ترین کار باشد اما باشد.
هر جا می روم سعی می کنم از همه بیشتر کار کنم اما باز هم برخی عقل شان به چشم شان است و نگاه به سن و سال و جثه کوچکم می کنند. می گویند تو نمی توانی خوب کار کنی. بچه ای. بعدش می روند سراغ کسی که از من بزرگتر است.»
تا 20 روز پیش، به جز کرمان هیچ شهری را ندیده بودم!
تنها خوشحالی بهزاد این است که زینب به مدرسه می رود و درس می خواند. «همسرم کلاس دوم دبیرستان است و درسش هم خوب است، مثل من نیست که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشد. حداقل می دانم فردا همسرم می تواند به امیرصادق کمک کند در درس و مشق.»
بهزاد و خانواده اش تا به حال به یک مسافرت نرفته اند، بهزاد خودش پایش را از کرمان بیرون نگذاشته بود تا اینکه همین چند روز پیش، پسرعمویش آمد و آنها را برد به شیراز. «پسرعمویم مرد مهربانی است. تا فهمید بچه دار شده ایم، آمد و ما را برد به خانه اش. اولین باری بود که پایم را از کرمان بیرون می گذاشتم. چند روز آنجا بودیم. با اینکه خیلی اصرار می کردند آنجا بمانیم، اما بعد از چند روز خانواده ام را آوردم کرمان. به هر حال درست نیست مزاحم زندگی دیگران بشویم. می خواهم روی پاهای خودم بایستم. ما فامیل فقیری داریم. اگر کسی هم بخواهد به داد دیگری برسد چیزی ندارد که کمک کند. همه درگیر زندگی خودشان هستند.»
خواهر و برادر کوچک زینب هم به خاطر فقر به مدرسه نمی روند. عجیب است که در عصر تکنولوژی و دهکده جهانی، بچه های کوچک این خانواده، آرزوی داشتن یک دستگاه تلویزیون را دارند!
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]
صفحات پیشنهادی
حال و روز پدر 13 ساله ایرانی + عکس
حال و روز پدر 13 ساله ایرانی عکس جوانترین پدر ایران این روزها نگران تامین هزینههای بیماری قلبی نوزادش است با این حال به دلیل سن کمش هیچ کس به وی کار نمیدهد و هر روز دست خالی از میدان کار روز مزدی به خانه بار میگردد دو ماه قبل دختر و پسر جوانی به ثبت و احوال کرمان مراجعه وحال و روز پدر 13 ساله؛ دلنگران بیماری و درمان فرزند
حال و روز پدر 13 ساله دلنگران بیماری و درمان فرزند جام جم سرا جوانترین پدر ایران این روزها نگران تامین هزینههای بیماری قلبی نوزادش است با این حال به دلیل سن کمش هیچ کس به وی کار نمیدهد و هر روز دست خالی از میدان کار روز مزدی به خانه بار میگردد این روزها جوان ۱۳ ساله-حال و روز پدر یک دختر جهاد نکاحی
حال و روز پدر یک دختر جهاد نکاحی پدر دختر 15 ساله انگلیسی که دخترش برای جهاد نکاح به سوریه رفته است به آسوشیتدپرس گفت گریه ما متوقف نمیشود به شدت افسرده شده ایم و شرایط پر از استرسی را تجربه می کنیم پیام ما به آمیرا این است که به خانه بازگرد دل ما برای تو تنگ شده استتصویر جدید و دیدنی از بازیگر زن ایرانی در حال برف بازی!
شبنم قلی خانی تصویر جدید و دیدنی از بازیگر زن ایرانی در حال برف بازی سرویس کشکول جام نیوز شبنم قلیخانی در ۱۹ آبان ۱۳۵۶ در تهران زادهشد او دارای دیپلم ریاضی فیزیک است و در دانشگاه در رشتهٔ تئاتر قبولشد و گرایش طراحی صحنه را برگزید چندی پس از آن در کنتیمهای عربی پول دارند، ایرانیها توانایی فنی/ حالم بهتر شده است
مجتبی محرمی تیمهای عربی پول دارند ایرانیها توانایی فنی حالم بهتر شده است شناسهٔ خبر 2499600 سهشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳ ۵۴ ورزش > فوتبال ایران پیشکسوت تیم فوتبال پرسپولیس گفت اگر تیمهای عربی پولی دارند که تیم ما ندارد بازیکنان ما هم غیرت ایرانی و توانایی فنی دارند که بااستاندار سلیمانیه: پیوندهای چند هزار ساله کردها با ایرانیان باید سیستماتیک و تقویت شود
استاندار سلیمانیه پیوندهای چند هزار ساله کردها با ایرانیان باید سیستماتیک و تقویت شوداستاندار سلیمانیه عراق از آمادگی همه جانبه برای گسترش سطح مبادلات اقتصادی تجاری و تقویت تعاملات فرهنگی و اجتماعی با جمهوری اسلامی ایران خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج آسو فریدونوقتی یک کانادایی میگوید که ایرانی است
وقتی یک کانادایی میگوید که ایرانی است نائب رییس فدراسیون جهانی راهنمایان گردشگری گفت در همه جای ایران میهماننوازی عالی بود ولی مردم مشهد میهماننوازی فوقالعاده و باور نکردنی از من داشتند ایسنا روبی روی که در آیین اختتامیه هشتمین گردهمایی سراسری راهنمایان گردشگری کشور درمحکومیت ۲۰ساله در انتظار یک ایرانی مقیم آمریکا |اخبار ایران و جهان
محکومیت ۲۰ساله در انتظار یک ایرانی مقیم آمریکا یک شهروند ایرانی مقیم آمریکا به اتهام همکاری با تهران برای نقض قوانین تحریم محاکمه میشود و احتمالا حکم 20 سال زندان برای وی صادر خواهد شد کد خبر ۴۷۸۷۶۲ تاریخ انتشار ۰۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۶ ۳۵ - 26 February 2015 یک شهروند ایرانی مقیم آعقدههای چندین ساله استاد بزرگ شطرنج یکجا بیرون ریخت کسی قدرم را ندانست؛ با این شرایط خداحافظ شطرنج/تا فوتبال
عقدههای چندین ساله استاد بزرگ شطرنج یکجا بیرون ریختکسی قدرم را ندانست با این شرایط خداحافظ شطرنج تا فوتبال هست برای شطرنج تره هم خرد نمیکنند بردن امارات 2 میلیونی که خوشحالی ندارداستاد بزرگ شطرنج کشور با بیان اینکه مسئولان یک ریال برای آموزش من هزینه نکردهاند گفت تا فوتبالدرمان نوزاد پدر 13 ساله رایگان شد[+ عکس]
درمان نوزاد پدر 13 ساله رایگان شد عکس جام جم سرا رئیس بیمارستان پیامبر اعظم ص کرمان گفت هزینههای درمان علی اصغر فرزند جوانترین پدر ایران رایگان است محمد فخر اظهار داشت در بیمارستان پیامبر اعظم ص کرمان کمک به بیمارانی که به لحاظ مالی دچار مشکل هستند روالی طبیعی است ومحکومیت 20 ساله در انتظار یک ایرانی مقیم آمریکا
محکومیت 20 ساله در انتظار یک ایرانی مقیم آمریکا یک شهروند ایرانی مقیم آمریکا به اتهام همکاری با تهران برای نقض قوانین تحریم محاکمه میشود و احتمالا حکم 20 سال زندان برای وی صادر خواهد شد به گزارش فرهنگ نیوز بنابر ادعای مقامات آمریکایی یک شهروند ایرانی مقیم آمریکا به اتهام فرستمدیر فوریتهای پزشکی چهارمحال و بختیاری خبر داد احیای مرد 62 ساله شهرکردی پس ایست کامل قلبی
مدیر فوریتهای پزشکی چهارمحال و بختیاری خبر داداحیای مرد 62 ساله شهرکردی پس ایست کامل قلبیمدیریت مرکز حوادث و فوریتهای پزشکی چهارمحال و بختیاری گفت با تلاش تکنسینهای فوریتهای پزشکی شهرستان شهرکرد مرد 62 سالهای پس از ایست کامل قلبی تنفسی به زندگی بازگشت فرامرز شاهین پیش ازهر 6 ساله ایرانی 5 دندان پوسیده دارد/45 درصد هزینههای درمانی مردم صرف دندان میشود
هر 6 ساله ایرانی 5 دندان پوسیده دارد 45 درصد هزینههای درمانی مردم صرف دندان میشود رئیس دفتر سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت با اشاره به رقم 5 1 شاخص DMFT در کودکان 6 ساله گفت هر کودک 6 ساله ایرانی به طور متوسط 5 دندان پوسیده کشیده شده و یا ترمیم شده در دهان دارد به گزارش نامتصویر دیدنی از خواننده محبوب ایرانی در حال برف بازی!
مهدی احمدوند تصویر دیدنی از خواننده محبوب ایرانی در حال برف بازی سرویس کشکول جام نیوز مهدی احمدوند متولد 1370 11 29 در شهر کرج می باشد ولی اصالتا همدانی است از سن 15 سالگی با ویولن و پیانو شروع کرده و اولین آهنگی که خوانده آهنگ فوق العاده زیبای "خیلی دوست دارم&quعروس 13 ساله در خانه پدرش جان داد
بررسی یکپرونده جنایی عروس 13 ساله در خانه پدرش جان داد وقتی خانواده کریم لباس سفید عروس را به خانه پدر سارا بردند پدر در دلش آرزو کرد بخت دخترش هم مثل لباسش سفید باشد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از جام جم او نمیدانست ١٠ماه بعد باید پیراهن سیاه به تن کندايراني ها در حال بررسي پيشنهاد جديد موشکي روسيه هستند
۵ اسفند ۱۳۹۳ ۱۲ ۲ب ظ الحيات ايراني ها در حال بررسي پيشنهاد جديد موشکي روسيه هستند روزنامه الحيات از بررسي پيشنهاد موشکي جديد روسيه به ايران در تهران خبر داد به گزارش خبرنگار بين الملل خبرگزاري موج منابع ايراني در وزارت دفاع اين کشور به روزنامه فرامنطقه اي الحيات اعلام کردند- نیروی دریایی ارتش به کشتی های ایرانی و در حال عبوراز منطقه کمک شایانی می کند
معاون اجرایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیروی دریایی ارتش به کشتی های ایرانی و در حال عبوراز منطقه کمک شایانی می کند تهران-ایرنا- معاون اجرایی ارتش جمهوری اسلامی ایران گفت نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران امروز توانسته است در دریاها در مبارزه با سوانح دریایی از جمله دزدان د-
سبک زندگی
پربازدیدترینها