واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ربودن دوست دوران كودكي براي اخاذي 500ميليونتوماني!
سه پسر جوان كه متهم هستند بعد از ربودن دوست دوران كودكيشان قصد اخاذي 500 ميليونتوماني داشتند، وقتي پليس را در يك قدمي خود ديدند گروگان خود را رها كردند اما سرانجام گرفتار شدند.

به گزارش خبرنگار ما، شامگاه چهارشنبه، 29 بهمنماه، زن جواني با حضور در اداره پليس مأموران را از حادثه آدمربايي با خبر كرد. او گفت: برادرم بهرام، دانشجواست. امروز صبح براي ملاقات با استادش خانه را ترك كرد تا اينكه ساعتي قبل، مرد ناشناسي با گوشي بهرام با من تماس گرفت و گفت كه برادرم را گروگان گرفته است و براي آزادياش 500 ميليون تومان پول نقد درخواست كرد. مرد آدمربا، صداي ضبط شده برادرم را برايم پخش كرد. برادرم با التماس از من ميخواست به خواستهآدمربايان عمل كنم. مرد ناشناس در آخر تهديد كرد اگر موضوع را به پليس خبر دهم، برادرم را خواهد كشت. پس از طرح شكايت، تيمي از كارآگاهان مبارزه با آدمربايي پليس آگاهي، به دستور قاضي احمد بيگي، بازپرس ويژه قتل پايتخت دست به تحقيق زدند.
بررسي تماسها
نخستين تحقيقات نشان داد كه آدمربايان، از حوالي شهرستان كرج با خانواده بهرام تماس گرفتهاند. همچنين معلوم شد، آدمربايان بعد از تماس، تلفن همراه بهرام را خاموش كردهاند تا ردي از خود بهجاي نگذارند. بررسيهاي بعدي هم نشان داد بهرام روز حادثه، همراه يكي از دوستانش كه شهروز نام دارد ديده شده است، بنابراين تحقيقات خود را روي شهروز متمركز كردند. بررسيهاي پليسي نشان داد شهروز هم بعد از حادثه به طرز مرموزي ناپديد شده است.
سه روز بعد
در حالي كه سه روز از حادثه آدمربايي گذشته بود، كارآگاهان متوجه شدند آدمربايان بهرام را در حوالي كرج رها كردهاند، بنابراين از او تحقيق كردند. بهرام در توضيح ماجرا گفت: آدمربايان دو نفر از دوستانم به نامهاي شهروز و سيروس هستند. آنها دوستان دوران كودكي من هستند و اصلاً باورم نشد كه براي اخاذي از خانوادهام دست به اين كار بزنند.
شرح ماجرا
وي در توضيح حادثه گفت: روز حادثه در خانه استادم بودم كه شهروز با من تماس گرفت و مرا براي تفريح دعوت كرد. بعد در خيابان قرار گذاشتيم و سوار خودروي پرايد او شدم و با هم به قهوهخانهاي در حوالي كرج رفتيم. داخل قهوهخانه مشغول كشيدن قليان بوديم كه يكي ديگر از دوستانمان به نام سيروس به ما ملحق شد. ساعتي بعد شهروز گفت كه جشن تولد خواهرزادهاش و قرار است سه عدد سكه طلا از دوستش در قزوين بگيرد و به خواهرزادهاش كادو بدهد. شهروز اصرار كرد تا با آنها به قزوين بروم كه قبول كردم. وقتي به قزوين رسيديم، به خانهاي در شهركي در اطراف شهر رفتيم و با كليدي كه سيروس داشت، سه نفري وارد شديم. هنوز لحظاتي از ورودمان به خانه نگذشته بود كه به من حمله كردند و دست و پاهايم را با طناب بستند. ابتدا فكر كردم شوخي ميكنند اما بعد فهميدم جدي هستند و مدعياند من مشكل امنيتي دارم. شهروز گفت: مرا به دستور دوستشان امير كه مأمور امنيتي است به اينجا آوردهاند. به آنها التماس كردم و گفتم كه اشتباه ميكنند و من دوست آنها هستم اما فايدهاي نداشت تا اينكه ساعتي بعد دوست آنها وارد خانه شد. او كاغذي جلوي من گذاشت و دستور داد تا هر چه اموال به نام خودم و مادرم دارم روي كاغذ بنويسم. با گريه و التماس گفتم كه هيچ چيز ندارم هر چه هست متعلق به مادرم است. آنها بعد از كمي شكنجه، دو كابل برق به بدنم وصل كردند و خواستند تا با التماس از خانوادهام بخواهم براي آزاديام 500 ميليون تومان پرداخت كنند. پس از اين صداي مرا ضبط كردند و گوشيام را گرفتند و از خانه بيرون رفتند. آنها سه روز مرا با دست و پاي بسته نگهداشتند تا اينكه مرا در حوالي كرج رها كردند و از محل گريختند.
بازداشت متهمان
بعد از طرح اظهارات گروگان بود كه مأموران پليس موفق شدند شهروز و سيروس را شناسايي و دستگير كنند.
شهروز در بازجوييها به جرم خود اعتراف كرد و گفت: من دانشجو هستم و گروگان از دوستان قديميام است. مدتي بود او را نديده بودم تا اينكه چند ماه قبل او را ملاقات كرديم. او هميشه رفتار افراد پولدار را تقليد ميكرد و مدعي بود كه مادرش ثروت ميلياردي دارد. يك روز او چند عدد سنگ قيمتي به من و سيروس كه همكلاسي هستيم نشان داد و گفت ارزش اين سنگها چند صد ميليون است. وقتي فهميديم مادرش پولدار است وسوسه شديم تا او را گروگان بگيرم و از مادرش اخاذي كنيم. به همين خاطر من و سيروس اين نقشه را در دانشگاه طراحي كرديم و روز حادثه ابتدا او را به بهانه قليان كشيدن به كرج برديم و از كرج هم او را به بهانه ديگري به قزوين برديم . ما از قبل با يكي از دوستانمان به نام امير كه خانه مجردي داشت هماهنگ كرده بوديم و گروگان را به خانه او برديم و آنجا نقشه خودمان را عملي كرديم. پس از اين صداي او را ضبط كرديم و از طريق گوشي خودش با خانوادهاش تماس گرفتيم و درخواست 500 ميليون تومان كرديم اما خيلي زود از سوي مأموران پليس شناسايي شديم و سه روز بعد بدون اينكه پولي دريافت كنيم از ترس گروگان را در كرج رها كرديم.
مشكل مالي
سيروس هم در بازجوييها حرفهاي شهروز را تأييد كرد و گفت: مدتي است خانوادهام با مشكل مالي روبهرو شدهاند. پدرم پولي براي خرجي خانوادهام ندارد. وقتي در دانشگاه شهروز اين پيشنهاد را داد وسوسه شدم و قبول كردم و الان هم پشيمان هستم.
بازداشت آخرين عضو باند
كارآگاهان مبارزه با آدمربايي در ادامه صبح ديروز موفق شدند سومين متهم را دستگير كنند. امير در بازجوييها جرم خود را قبول كرد و گفت: سيروس پسرخاله من است. او كليد خانه مرا داشت و وقتي روز حادثه وارد خانهام شدم با اين موضوع روبهرو شدم و در عمل انجام شده قرار گرفتم. وقتي سيروس موضوع 500 ميليوني را مطرح كرد، وسوسه شدم و قبول كردم.
سه متهم به دستور قاضي احمدبيگي براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفتند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]