تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):هیچکس حقیقت ایمان را کامل نمی کند مگر اینکه جدال لفظی را رها کند، هر چند حق با او باش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798755832




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چگونه وسواسم برای داشتن ظاهری زیبا زندگی ام را به هم ریخت


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: چگونه وسواسم برای داشتن ظاهری زیبا زندگی ام را به هم ریخت
لیزا هایکی
 منبع: هفته نامه رخداد گیلان: در حالی که منتظر داغ شدن دستگاه مو صاف کن هستم با خودم فکر می کنم که دوباره همین جا هستیم. موهایم را شسته ام، حسابی به آن حالت داده ام، موهای زائد پاهایم را زائل کرده ام، زیرابروهایم را برداشته ام. موهایم را نیز خشک کرده ام، اما هنوز ژولیده و بی حالت است. همیشه موهایم آشفته و بی حالت اند. چون موهای نازکی دارم. آنقدر نازک که وقتی آنها را از پشت جمع می کنم، به زحمت قطر آنها به اندازه قطر یک مداد می شود. با مصرف یکی از فرآورده های مربوط به مو که همگی وعده معجزه ای غیرمترقبه را می دهند، موهایم صاف و لخت شده است.کاری که از ته دل دوست دارم انجام بدهم – به جای انجام این مناسک تکراری و بی نتیجه – یادگیری کد نویسی است. مطالعه مدارک مربوط به تجزیه و تحلیل هاست. حرف زدن با یک نفر دیگر در آن سر دنیا درباره سرکوب و فشار است. نه از آن نوع فشارهایی که من به دلیل اعتیادم به زیبایی احساس می کنم.گاهی وقت ها به آینه نگاه می کنم نور از زاویه مناسب به چهره ام می افتد. خورشید رو به غروب می رود و تصویرم در آینده کم نور می شود. آن وقت تصویر چروک ها و لکه های ناشی از سالمندی و موهای صاف و لختم با آن فضای گرگ و میش در هم می آمیزد. چانه ام حالت واقعی اش را نشان می دهد. این جور وقت ها که در آینه نگاه می کنم، به خودم می گویم: «نه بابا، سر و وضعم اصلا آنقدرها که فکر می کردم ترسناک نیست!»من دو بار در زندگی ام زیبا بوده ام. حالا برایتان می گویم. در چشم افراد نگاه متفاوتی وجود دارد. آنها به معنای واقعی کلمه به شما نگاه می کنند. به معنای واقعی کلمه شما را می بینند.طبق گزارش ها بازار فروش محصولات ضد سالخوردگی پوست، صنعتی سه و نیم میلیارد دلاری است. این محصولات برای «حذف کردن 33 درصد از چین و چروک های ریز پوست» طراحی شده اند. اما آیا می دانید وقتی چین و چروک پوستم 33 درصد کمتر شد شبیه چی شدم؟ کاملا به شکل یک آدم پیر معمولی و تقریبا ترسناک درآمدم که 33 درصد از چین و چروک های پوستش کمتر باشد. تصورش را بکنید که جلوی آینه ایستاده ام و یک قوطی کرم صورت 70 دلاری را در دست دارم که می توان آن را خرج یک شب تفریح بیرون خانه، خرید یک کتاب یا بخشی از هزینه خرید یک لپ تاپ کرد. خیلی خنده دار است. با این حال هنوز وارد فروشگاه های مخصوص فروش این گونه محصولات می شوم، با اشتیاق در قسمت مربوط به محصولات مراقبت از پوست و مو پرسه می زنم و این قوطی و آن قوطی را برمی دارم و زیر و رو می کنم و با خودم می گویم «شاید این یکی جواب بدهد!»یادم می آید کتابی می خواندم به اسم «وضعیت». یکی از شخصیت های اصلی آن مبتلا به سندروم  ترنرز بود که باعث می شود دختر وارد مرحله بلوغ نشود و قد و قواره اش به اندازه یک دختر مدرسه ای باقی بماند. این زن که احساس می کرد در بخش عمده ای از زندگی اش به حاشیه رانده شده، به خودش سخت می گرفت و با کسی ارتباط برقرار نمی کرد. تا وقتی که یک بار به یکی از جزایر دریای کارائیب سفر می کند و در آنجا مردی به او دل می بازد. جمله بعدی کتاب خوب یادم مانده است:«مرد پشت سر هم به زن می گفت من عاشق همین ریزه میزه بودنت هستم.» تا اینکه سرانجام دختر یاد می گیرد که او نیز خودش را همانطور که هست دوست داشته باشد. ولی کیست که بگوید:«من عاشق همین بی ریختی و زشتی توام؟ یا: «من عاشق همین پیری و سالخوردگی توام.» البته به اعتقاد من عشق برای سالخوردگان و زشت ها نیز وجود دارد، البته تا زمانی که وقتی با آنها ملاقات می کنید جوان و زیبا باشند!یکی از خوانندگان مطلب قبلی ام در نظری که برایم گذاشته بود در پاسخ به این نوشته من که موقع حرف زدن با زنان دیگر می شنوم که می گویند دلشان نمی خواهد پیر شوند، چون می ترسند زیبایی شان را از دست بدهند و حاشیه نشین شوند، نوشته بود: در 80 سالگی همه به حاشیه رانده می شوند. اما اگر انسان ها در 80 سالگی به حاشیه رانده می شوند آیا به خاطر ظاهرشان نیست؟ یعنی می خواهید به من بگویید که اگر ظاهر یک زن 80 ساله شبیه زنی 40 ساله باشد باز هم مورد توجه دیگران قرار نخواهد گرفت؟»من در 42 سالگی با داشتن چهار بچه و تصویری ناخوشایند از خودم، بار دیگر زیبایی به مشغولیت ذهنی ام تبدیل شد. شروع اش هم مثل همیشه بود. روزها می رفتم و مسافتی را می دویدم. مجبور بودم مسافتی دراز و 5 تا 10 مایلی را بدوم، اما دویدن مرا راضی می کرد. کم کم بدنم روی فرم آمد و هر چه گذشت بهتر هم شد. آن وقت به ورزش هایم یوگا و آمادگی جسمانی و باله را هم اضافه کردم. دویدن را هم بیشتر از پیش ادامه دادم. هر چه می گذشت هیکلم لاغرتر و درازتر و جمع و جورتر می شد. وضع جسمانی ام حرف نداشت. شانه هایم به عقب برگشته بود و استخوان ترقوه ام بیرون زده بود. آن وقت بود که به ور رفتن به صورتم و لایه برداری آن با مواد شیمیایی روی آوردم.میکرو لایه برداری، بوتاکس. هر روز یا توی این سالن زیبایی بودم یا توی آن سالن. مرتب کردن ناخن ها. رنگ کردن موها در یک سالن مخصوص. خانم آرایشگر می خندید و می گفت: موهایت را رنگ شکلاتی و کاراملی کن تا خوشمزه به نظر برسی! لباس های جدید. یک جفت کفش پاشنه بلند. یک لباس ابریشمی. دستبند جذب دست.آدم دلش نمی خواهد با پولی که باید خرج درس و مشق بچه هایش بکند کار دیگری کند، اما به جایش آن را خرج رژیم زیبایی اش می کند. دست کم من که چنین کاری کردم. اما هزینه یک جلسه تزریق بوتاکس به اندازه شهریه یک ترم مدرسه است. هزینه یک ماه کلاس یوگا برای خرید یک کتاب کفایت می کند. یک جلسه مراقبت از دست و پا به اندازه یک جلسه نیم ساعته آموزشی خرج بر می دارد. حالا زمانی که باید صرف بچه هایم می شد به جای خود. اگر نمی توانستم به برنامه سه ساعته تمرینات ورزشی ام برسم عصبی می شدم. اگر برنامه یکی از کلاس های یوگایم با کار دیگری تداخل پیدا می کرد، البته که به کلاس یوگا می رفتم.کاملا و مطلقا خودخواه شده بودم. تمام اعتیادها خودخواهی می آورند. البته به هر شکلی که بتوانید آن را توجیه می کنید: «مهم این است که از وقت خودم برای این کار استفاده می کنم.» یا «خیلی کار می کنم، مستحق یک خرده استراحت و آرامش هستم.» یا «باید سر و وضع خوبی داشته باشم تا بتوانم در زمینه شغلی پیشرفت کنم. آن وقت درآمدم بیشتر می شود تا بتوانم خرج خانواده ام بکنم.» اما اعتیاد اعتیاد است و کم کم کارتان به جایی می رسد که به قیمت زدن از روابط تان با افرادی که دوستشان دارید، به اعتیادتان می رسید.چندین ماه بعد از شروع رژیم جدیدم یک روز با عجله از سر کار آمدم تا دخترم را بردارم و او را به یک جشن تولد برسانم. پدر و مادر بقیه بچه ها که سال ها بودم با آنها آشنا بودم، مرا نشناختند. یک دختر بچه هشت ساله همینطور که بستنی اش را لیس می زد با قیافه ای درهم گفت: خانم هایک، مگر شما را هنرپیشه سینما کرده اند؟شعور از همان دری وارد نمی شود که زیبایی وارد می شود. من در بخش عمده ای از زندگی ام از مردها می هراسیده ام. بخشی از این ترس – که رک و پوست کنده بگویم هنوز هم با من است – به این خاطر است که همیشه بیم این را دارم که به اندازه کافی زیبا نباشم. دوست دارم فکر کنم آدم باهوش، با مزه و مهربانی ام و اینکه این خصوصیات برای هر تعاملی کفایت خواهد کرد. اما شعور از همان دری وارد نمی شود که زیبایی وارد می شود.چند ماه بعد در یک برنامه جوایز تبلیغاتی بوستون حضور داشتم. آن شب تمام مردان به نحو وقیحانه ای نسبت به من توجه نشان می دادند و متلک های زننده ای بارم می کردند. این اتفاق در سراسر شب تکرار شد. درونمایه تمام حرف هایشان این بود که «این آتشپاره کیه؟» مردانی که معمولا در فضاهای حرفه ای مراقب رفتار خودشان بودند، به نظر می رسید از هیجان به سرشان زده است. یکی از رؤسای پیشینم گفت:«وقتی با هم کار می کردیم همیشه آرزو داشتم چنین سر و وضعی داشته باشی. می دانی از منظر مشتری ها می گویم!» یک نفر که سال ها پیش چند ماهی با هم کار کرده بودیم وقتی چشمش به من افتاد از دستپاچگی لیوان نوشیدنی اش را روی شلوارش ریخت. بعد هم به عنوان خوشامدگویی زیرگوشم جمله وقیحانه ای را زمزمه کرد.ولی می دانید از چه چیز این ماجرا بیشتر از همه بدم آمد؟ از همان چیزی که عاشقش بودم. نفرتم گرفت که صبرم نبود هرچه زودتر چشم در چشم این عده شوم و آن نگاه خاصشان را تماشا کنم که انگار برای بار اول است که مرا می بینند. از این بدم آمد که هر فضیلت و دستاوردی که تا آن موقع کسب کرده بودم جای خود را به این آرزو داده بود که بشنوم این مردان دارند به من می گویند دوباره چقدر زیبا شده ام.البته به تدریج همان اتفاقی افتاد که در تمام اعتیادها شاهدیم. یعنی مدیریت زندگی ام از دستم خارج شد. بچه هایم کم کم به من التماس می کردند که به آرایشگاه های ارزان تر بروم تا بتوانم برایشان لباس بخرم. آنها می خواستند در کنار من باشند در حالی که من دنبال این بودم که هر بار مدت طولانی تری را خارج از خانه باشم. یک روز که با دخترم خرید رفته بودیم و مردی به من نزدیک شد تا به اصطلاح مخم را بزند، آتش خشم یک دختر در آستانه بلوغ را به خوبی دیدم (تنها چیز بدتر از یک مادر غیر جذاب، یک مادر جذاب است.)کارم به جایی رسید که به بهانه  یک قرار کاری از دفتر جیم می شدم اما در واقع می خواستم به کلاس یوگایم برسم. دو ساعت بعد به دفتر برمی گشتم و در حالی که زور می زدم لباس یوگایم را پنهان کنم، فکر می کردم که این رفتارم اصلا برای خودم الهام بخش توانایی های مدیریتی ام نبود. من گرفتار صورتحساب هایی چندین هزار دلاری برای خدمات زیبایی شده بودم، درست به همان شکلی که مردم گرفتار صورتحساب های سکس تلفنی شان می شوند.تا جایی که بالاخره با اکراه اعتیادم را کنار گذاشتم. اما هنوز نشانه هایی وجود دارد که نشان می دهد کاملا بهبود نیافته ام. هنوز شاهد نبرد روزانه ام با آینه و مو صاف کن هستم. همچنین به صف خوانندگان گروه جزابل پیوسته ام که از دستکاری فتوشاپی شدید تصاویر زنان دررسانه ها وحشت دارند. اما تا جایی که من می دانم جزابل نتوانسته است تاثیری واقعی در این وضعیت به وجود بیاورد. پس در واکنش به این وحشتم چکار می توانم کنم؟ من هم پیش از انتشار عمومی عکس هایم آنها را با فتوشاپ رتوش می کنم.من دارم ماجرا را از رویه خودم برایتان تعریف می کنم تا بهتر متوجه موضوع شوید: من وقتی که زیبا هستم آدم خوبی نیستم. نمی خواهم به موضوع زیبایی اینقدر اهمیت بدهم، اما فکر می کنم که چون برای شما مردان مهم است، پس برای من هم مهم است. و این ماجرای من است، نه تمام زنان و مطمئنم که تعداد زیادی زن زیبا نیز وجود دارد که شباهتی به من ندارند. ولی من وقتی که زیبایم – یا به زیبایی نزدیک می شوم – تنها چیزی که تمام مدت از ذهنم می گذرد همین است. زمانی که  زیبا و با یک نفر هستم، تمام مدت در این فکرم که آیا به چشم آن مردی که دارد از آن طرف اتاق رد می شود هم زیبا هستم. فکر می کنم این زیبایی است که دارد ما را به هم مرتبط می کند، ولی در واقع من با تو نیست که ارتباط برقرار می کنم، بلکه با تصویر زیبای خودم که فکر می کنم تو از آن خوشت می آید در حال ارتباط برقرار کردن هستم. این است که جذب کننده است. و اعتیادم به زیبایی مرا آزار می دهد چون  نمی توانم برای شما به اعتبار مرد بودنتان اعتباری قائل شوم؛ چرا که شما کسی هستید که از پیچیدگی حیرت انگیز زنان خوشتان می آید نه چیزی که به واقع هستند.ترک این اعتیادم به معنای دست برداشتن از زیبا بودن است. کسانی در اینجا هستند که خواهند گفت با نوشتن این مطلب دنبال جلب تحسین و تمجید دیگرانم. از خیلی ها وقتی درباره زیبایی حرف می زنم همین را می شنوم.حتی حالا که در حال نوشتن این کلماتم – حتی وقتی یاد مردی می افتم که لیوان نوشیدنی اش را روی شلوارش ریخت – واکنشی فیزیکی و غیرارادی از من سر می زند. این کار شبیه یک مبارزه یا واکنش در برابر مبارزه است؛ یا می توانم بنشینم و این کلمات مبارزه جویانه مربوط به زیبایی را در این صفحه بنویسم یا می توانم برای دویدن از خانه بیرون بزنم. اما با خود گفتم که من باید بدوم. باید در میان روزی زیبا بدوم و چند ساعت بعد باز هم بدوم، با نهایت  شدت و سرعتی که از من برمی آید باید بدوم؛ به دنبال یک زیبایی که می دانم هیچگاه به آن نخواهم رسید.دلم می خواهد زیبایی اهمیتی نداشته باشد.




تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن