واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ایرج فاضل در حاشیه کنگره طب و رزم:
شهید رهنمون همیشه لبخند به لب داشت/درمان مجروحان دفاع مقدس در دنیا بی نظیر است
ایرج فاضل با تأکید بر اینکه درمانهایی که برای نجات مجروحان جنگ تحمیلی انجام شد در دنیا بی نظیر است گفت: شهید رهنمون جوانی فعال و خوش برخورد بود که همیشه لبخند به لب داشت.
به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان فارس، ایرج فاضل، وزیر اسبق بهداشت و رئیس جامعه جراحان ایران در حاشیه یادواره شهید رهنمون و پنجمین کنگره طب و رزم در بیمارستان امام حسین(ع) دارخوین خدمات درمانی پزشکان ایرانی در دوران دفاع مقدس را در دنیا بی نظیر اعلام کرد. وی گفت: کارهایی که پزشکان ایرانی در دوران دفاع مقدس انجام دادند، بسیار درخشان بود، شیوه های ابتکاری آنها در طب رزمی برای نجات مصدومان با کمترین امکانات در تاریخ جامعه پزشکی کشور نمونه و مثال زدنی است و مایه افتخار جامعه پزشکی کشور است. وی ادامه داد: بنده در تمام دوران دفاع مقدس به همراه تیم پزشکی که داشتم، حضور داشتیم و تقریباً در تمام عملیاتهای بزرگ حضور داشتم. البته اکثر پزشکانی که در جنگ تحمیلی برای نجات مجروحان حاضر می شدند،داوطلبانه می آمدند. فاضل افزود: جراحان ایرانی در دوران دفاع مقدس، در نزدیکترین نقطه به خط آتش خطرناکترین جراحی ها را انجام می دادند و مجروحانی که دارای جراحت کوچک بودند را به شهرهای دیگر می فرستادند. رئیس جامعه جراحان ایران گففت: در یک مورد یک مجروح را برای من آوردند که دو سوراخ در قلبش ایجاد شده بود، من او را عمل کردم. او زنده ماند و بعد از جنگ مرا برای مراسم عروسی اش دعوت کرد. وی ادامه داد: مجروحانی در نزدیکی جبهه درمان شدند که در حالت عادی نجات آنها ممکن نبود. وی گفت: ما با کمترین امکانات، جراحی می کردیم، یادم هست ما شنت شریانی که 300 دلار قیمت دارد نداشتیم. لوله سرم را چند تکه می کردیم و به جای آن استفاده می کردیم و بیماران زیادی از این طریق نجات پیدا کردند. فاضل اضافه کرد: جراحات جنگی که ناشی از اسلحه گرم است به کلی با تصادف رانندگی و چاقوکشی فرق دارد، ما در آن زمان برای نجات و جراحی این مجروحان، تجربه کافی نداشتیم اما توانسیم با آموزش جراحان بعد از تأسیس جامعه جراحان ایران که در همان زمان انجام شد، جراحانی را آموزش دهیم که کارهایشان در هیچ جای دنیا نمونه ندارد. رئیس جامعه جراحان ایران ادامه داد: من در همین بیمارستانی که حضور داریم با جوان خوش سیما و خوش برخوردی آشنا شدم که همیشه لبخند به لب داشت، او مسئول این بیمارستان بود یک روز صبح که او در سوله کناری من بود، برای نماز صبح بیدار شده بودیم که وسط نماز به سوله او موشک خورد و شهید شد؛ من به سرعت خودم را بالای سرش رساندم و دیدم حتی در زمانی که روح از بدنش جدا شده بود، لبخند رضایت بر لبانش بود. انتهای پیام/
93/12/07 - 12:47
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]