تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): آيا به شما بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، كمك مالى به برادر (دينى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830594291




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهندسي تاريخ به سمت عصر ظهور


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مهندسي تاريخ به سمت عصر ظهور
نوآوري، استقامت خط فكري، دور از اعوجاج و انحراف بودن و پرداختن به موضوعاتي كه...
نویسنده : حجت‌الاسلام سيدمهدي ميرباقري 
روزهايي كه بر ما مي‌گذرد، تداعيگر سالروز رحلت مورخ ژرف انديش و پركار تاريخ اسلام و ايران، مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين علي ابوالحسني(منذر) است. آنچه پيش رو داريد گفتاري منتشر نشده از حجت‌الاسلام والمسلمين سيد‌مهدي ميرباقري است كه به تحليل جنبه‌هايي از تاريخ‌نگاري آن فقيد سعيد پرداخته است.  اميد آنكه مقبول افتد. در آغاز بايد به اين نكته اشاره و تأكيد كرد كه از مجموعه آثار مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمين استاد ابوالحسني منذر، دغدغه ايشان نسبت به حفظ فرهنگ اهل بيت(ع) و دستاوردهاي تاريخي تشيع و به‌خصوص عالمان بزرگ شيعه و در مجموع خط تاريخي نيابت عامه‌ در طول تاريخ و تلاش‌هايي كه براي حفظ و پيشبرد جامعه تشيع در دوره غيبت بر محور اين بزرگواران شده، مشخص مي‌شود. آثار ايشان ـ به‌خصوص در يكي دو دهه اخير، از روش تحقيق خوب و عالمانه وكار و همت فراواني برخوردارند و ميزان زحمت و تلاش و دقت نظر ايشان، موجب اعجاب است. نوآوري، استقامت خط فكري، دور از اعوجاج و انحراف بودن و پرداختن به موضوعاتي كه ضرورت جامعه شيعه است، از ويژگي‌هاي ممتازِ دوران سي‌ساله تحقيق ايشان و به نحوي پاسخ به يك مسئله جدي در فضاي فرهنگي جامعه ماست. از خصوصيات ديگر ايشان كمال اخلاص، كار براي خدا و بدون چشمداشت بود. ايشان واقعاً معلم بودند. گاهي كه ما مطلبي را مي‌نوشتيم، با دقت مي‌خواندند و اشكالات را مي‌گفتند و چنانچه نياز به تكميل و تصحيح داشت، اسناد تاريخي‌اي را كه با زحمت به دست آورده بودند، در اختيار ما قرار مي‌دادند تا مطلب خود را تكميل كنيم. همواره با انصاف و اخلاق نقد مي‌كردند. انصاف و اعتدال از ويژگي‌هاي شخصيتي ايشان در تحقيق بود.    استاد ابوالحسني و مسئله تجدد   موضوع تحقيقات ايشان، عمدتاً دفاع از تفكر، فرهنگ و تراث شيعه بود. يكي از مهم‌ترين موضوعات تحقيقي ايشان، تاريخ معاصر، به‌ويژه تاريخ مشروطه بود. تمدن غرب كه باطن و روحش مبتني بر ايدئولوژي مادي و اومانيستي است، پس از اينكه به اصطلاح فلسفه و دانش خود را مبتني بر اين ايدئولوژي مبنايي توليد كرد- كه شايد يكي دو قرن طول كشيد و بعد انقلاب علمي و بعد انقلاب صنعتي شد- به‌سرعت از مرزهاي خود عبور كرد. ابتداي ورودش به كشورهايي همچون ايران هم در قدم اول، از ناحيه محصولات صنعتي بود و سپس دانش و تحولات همه‌جانبه و ساختاري خود را به دنبال آورد.   در خود ايران ظاهراً يكي از نقاط آغاز اين جريان، همان جنگ بين ايران و روس بود كه در آن تصميم گرفتند تا از سلاح‌هاي جديد استفاده كنند و دربار قاجار افرادي، به‌خصوص شاهزاده‌ها را بفرستد كه آن فناوري‌ را بياورند، ولي بعد متوجه شدند كه پيروزي نظامي روسيه فقط به خاطر سلاح‌هاي مدرنش نيست بلكه به خاطر ارتش مدرن و كلاسيك است، لذا دارالفنون‌ها تأسيس شد و پس از آن انقلاب مشروطه وقوع يافت كه در واقع يك تحول ساختاري متناسب با ورود فضاي تمدني جديد به جامعه ايران بود. در اين تحول شاهد دو رويكرد اساسي هستيم. يك دسته تحول‌خواهان مذهبي كه تغيير استقبال مي‌كردند، اما معتقد به حفظ چارچوب فرهنگ اسلام و تشيع بودند. به نظر من همه روحانيوني كه در اين وادي قدم گذاشتند ـ شيخ فضل‌الله نوري، آيت‌الله نائيني، آيت‌الله صاحب عروه و... ـ همه خط تحول را با محوريت اسلام و فقه تشيع دنبال مي‌كردند و هيچ يك به دنبال يك تحولِ بيرون از چارچوب‌هاي دين نبودند. جريان دوم تحول‌خواهان سكولار و به دنبال مدرن‌سازي كشور و رهاسازي آن از تقيد به دين و مذهب بودند؛ يعني دقيقاً مي‌خواستند همان تمدن زميني شده‌اي را كه از آموزه‌هاي وحياني فاصله گرفته و نگاه خود را از آسمان و تعاليم الهي انبياء بريده، در ايران نمونه‌سازي كنند. اينها هر چند در قالب مبارزه با استبداد و سلطنت استبدادي به ميدان آمدند و از آزادي و حقوق ملت سخن گفتند، ولي در چارچوب تمدن مدرن غرب حركت كردند و از يك مدرنيزاسيون همه‌جانبه در حوزه سياست و فرهنگ و اقتصاد دفاع مي‌كردند كه مآلاً منجر به تحول در فرهنگ و ساختارهاي اقتصادي مي‌شد. اين دو جريان با يكديگر درگير بودند.  از منظر تئوري فلسفه تاريخ در تحليل حوادث، كار فقيهاني چون شيخ فضل‌الله نوري كه از مشروطه مشروعه دفاع كردند، كاملاً بر‌حق بوده است.   همين مسير در جريان‌هاي بعدي از جمله در نهضت ملي شدن نفت هم ديده مي‌شود. اگر علماي بزرگ شيعه از رويكرد مليون دفاع نكردند، از منظر يك فلسفه تاريخي و كاملاً بحق بوده است. قدم بعد از سلطنت قاجار، قاعدتاً بايد مشروطه مشروعه مي‌بود و نه مشروطه غيرمشروعه. قدم بعدي هم حكومت ديني كه ان‌شاءالله با آمدن حضرت بقيه‌الله(عج)كاملاً محقق شود. اما آن طرف قضيه هم مي‌خواست كه با ورود تمدن غرب، به مشروطه و سپس به جمهوري دموكراتيك تبديل شود. كساني كه طرفدار مشروطه بودند، در بحث آزادي بشر و حقوق ملت و... در چارچوب انديشه مدرن حركت مي‌كردند و كاري با اسلام نداشتند، يعني به دنبال تحولي بودند كه حاصل آن چيزي جز يك تمدن زميني و غربي تجربه شده در غرب، يعني تمدن سكولار نبود و طبيعي است كسي مثل شيخ فضل‌الله نوري كه بينش كامل و عميق نسبت به اين پديده داشته، حتماً اگر امر داير مي‌شد بين حكومت قاجار و مشروطه غيرمشروعه، از حكومت قاجار دفاع مي‌كند. در نهضت ملي نفت هم اگر امر داير مي‌شد به انتخاب سلطنت و حكومت ملي‌‌ها، فقيهي چون آيت‌الله‌العظمي بروجردي حتماً از سلطنت دفاع مي‌كرد و اين نه به دليل آن بود كه سلطنت را قبول دارد، اما در بين افسد و فاسد، حتماً فاسد افضل است.   با يك نگرش فلسفه تاريخي، بي‌شك يك حكومت مشروطه غيرمشروعه يا يك جمهوري دموكراتيك، از حكومت سلطنتي مخرب‌تر است. در تكامل تاريخي، عبور از سلطنت استبدادي به حكومت ديني بسيار آسان‌تر از عبور از مشروطه يا جمهوري است. به هرحال در تحولات معاصر ايران، دو جريان فعال بودند. يكي جريان ملي مذهبي‌ها و جريان‌هايي كه خيلي اوقات به سكولارها نزديك مي‌شدند. يكي هم جريان تحول‌خواه‌هاي مذهبي كه بر محور روحانيت شيعه كه افق ديدش، اسلام و عصرظهور بود. جريان‌هاي سلطنت و جمهوري اعم از جمهوري‌هاي دموكراتيك و سوسيال و نمونه‌هاي قبلي حكومت‌هاي بشري كه در مقابل حكومت انبياء بودند، به رغم اينكه از حقانيت برخوردار نيستند، ولي هرچه جلوتر رفتند، خلوصشان در مسير باطل خودشان بيشتر و لذا فاصله آنها با حكومت ديني بيشتر شد. ترديدي نيست كه فاصله نظام‌هاي دموكراتيك و سكولار غربي با اسلام، از نظام‌هاي قرون وسطي بيشتر است.  احتياط استاد در قضاوت درباره كاركرد عالمان تشيع   ما وقتي مي‌خواهيم يك حادثه را تحليل كنيم نبايد فقط وقايع را پشت سر هم نقل كنيم بلكه بايد تحليل تاريخي كرد كه اين نكته در انديشه استاد ابوالحسني فراوان است، لذا خط فكري ايشان در تحليل حوادث، تقريباً يك خط واحد و دفاع از كليت تشيع، حركت عالمان شيعي در طول تاريخ و دفاع از مرجعيت شيعه همراه با يك تقواي سنگين است. ايشان در بررسي يك شخصيت تاريخي، بسيار محتاط بودند و مي‌گفتند: بسياري از زواياي اين حوادث براي ما نقل نشده و ما نمي‌توانيم تنها بر اساس اين صحنه‌ها‌ي روايت شده تصميم بگيريم. به عنوان مثال اگر اسناد تاريخي مي‌آوردند كه مرحوم شيخ فضل‌الله، با فلان سفارت ارتباط گرفته يا مثلاً در يك رشوه‌خواري شريك بوده، بر اساس دركي كه ما از شخصيت ايشان داريم، مطمئن هستيم كه اين اسناد باطل هستند؛ همان‌طور كه بلاتشبيه در تحليل شخصيتِ وجود مقدس اميرالمومنين(ع)، هزاران حديث عليه حضرت جعل كردند و اساساً جعل حديث عليه حضرت در دوره سران سقيفه و بني‌اميه و حتي بني‌عباس ادامه داشت. بي‌ترديد ما در علم كلام و در اعتقاداتمان، عصمت معصوم (ع) را مي‌پذيريم و ديگر اعتقاداتمان را از اسناد تاريخي نمي‌گيريم و مي‌گوييم حتماً اين اسناد تاريخي مجهولند يا حادثه را به شكل ناقص نقل كرده‌اند. اين نگرش در مرحوم استاد ابوالحسني، در سطح نازل‌تري نسبت به افراد صاحب تقوا، به‌خصوص عالمان متقي وجود داشت و در همه جا اين احتياط و پروا را مشاهده مي‌كنيم. ايشان حتي اگر با انديشه سياسي فقيهي موافق نبودند، ولي به‌شدت با تقوا برخورد مي‌كردند و هيچ‌جا حرفي كه خلاف احتياط باشد يا نسبتي كه قابل جواب دادن در قيامت نباشد، در كلام و نوشتارهاي ايشان مشاهده نمي‌شد و همواره سعي ايشان بر اين مبنا بود.    استاد، صاحب يك فلسفه تاريخي   چيزي كه آثار ايشان را فاخر مي‌كند اين است كه گويي انديشه يا نگرش فلسفه تاريخي ناخوانده‌اي در پس فكر ايشان بود. ايشان دقيقاً با نگرشي وارد تاريخ مشروطه مي‌شدند كه گويي تاريخ را رو به پيش و به سمت عصر ظهور مي‌ديدند. مي‌خواستند مهندسي تاريخ را به سمت عصر ظهور تحليل كنند. تاريخ معاصر ما را عمدتاً كساني نوشته‌اند كه خط فكري سالم نداشتند و به تعبير ديگر، طرفدار مدرنيته و تمدن جديد غرب بودند كه از نظر آنها تمدن مطلوبي است. از نظر آنها اگر جوامع اسلامي به سمت مدرنيزاسيون حركت بكنند، حركت مطلوبي است؛ لذا هركسي كه مقابل اين حركت بايستد يك شخصيت منفي است؛ در نتيجه، در آثار آنها به‌خصوص آنهايي كه انديشه هم دارند و نقل تاريخشان بيشتر مبتني بر انديشه‌ورزي است ـ مثل فريدون آدميت ـ اگر در يك جايي مثلاً يك مجتهد عادل شيعه در مقابل جرياني ايستاده، چون آن جريان از نظر آنها مطلوبي بوده، حتماً تلاش مي‌كنند كه اين عالم شيعه را متهم و او را عليه مردم تفسير كنند! نكته مهم اين است كه وجه غالب در نقل تاريخ، به‌خصوص تحليل و تئوريزه كردن تاريخ معاصر، به‌ويژه از بعد از مشروطه همين است. كسروي، فريدون آدميت و ديگراني كه تاريخ نوشتند، معمولاً تمدن غرب را تقديس و حركت به سمت مدرنيته را تحسين مي‌كردند و مقابله با آن را كار بدي مي‌دانستند و اين برخورد، از نظر آنها ضد ارزش بود. براي مثال ماركسيست‌ها در نگرش فلسفه تاريخي خود، دخالت انبيا و عالمان ديني را در طول تاريخ، به نفع طبقه حاكم و عليه توده مردم تفسير مي‌كردند.     اين نگرش فلسفه تاريخي آنها بود كه هميشه دين را در كنار دولت‌ها و برآمده از مالكيت خصوصي و روابط توليدي خاص مي‌دانستند و اين نگرش بر تحليل تاريخي‌شان حاكم بود. ديگران هم همين‌طورند، آنهايي كه صاحب انديشه‌اند، تحليلشان دقيقاً مبتني بر يك نظريه و حتي گاهي يك مدل است و بعد نمونه‌ها را طوري كنار هم مي‌چينند كه مبتني بر انديشه آنها باشد و طبيعتاً هرچيزي كه درون جورچين اين عده جا نگيرد، از نظر آنها منفي است. تحليل اينها از رفتار عالمان شيعه و از تحول‌خواه‌هاي مذهبي در كتاب‌هايشان، مثبت نيست و استنادات آنها هم بيش از آنكه نقل وقايع باشد، تحليل و تركيب وقايع است درست مثل كسي كه از يك شخصيت كاريكاتوري را مي‌كشد كه هم دروغ هست، هم نيست. دروغ نيست چون هيچ عضو اضافه‌اي بر او نگذاشته، دروغ است چون نسبت‌هايش را به هم ريخته است، نسبت اين اعضا در وجود واقعي اين شخص اين‌طور نيست، لذا يك شخصيت كاريكاتوري درست مي‌كنند، آن هم با احساسات مختلفي كه مي‌شود در يك تصوير كاريكاتوري قرار داد كه از او احساس تكبر، احساس ذلت و امثال اينها در مخاطب پيدا بشود. چينش اين محققان سكولار اين‌گونه است كه صحنه‌هاي تاريخي را طوري مي‌چينند كه رفتار عالمان شيعه در آن نامتوازن جلوه داده مي‌شود.    استاد و باطل كردن شعبده تاريخ‌نگاري سكولار   مرحوم استاد علي ابوالحسني به خاطر خط سالم فكري، هميشه اين چينش را به گونه‌اي انجام مي‌دادند كه حاصل آن اين بود كه مسير فرهنگ اسلامي و فرهنگ تشيع در دنيا و در جمهوري اسلامي ايران رو به جلوست. رويكرد ايشان حتي در غير از تاريخ معاصر هم همين‌طور است شما ببينيد فردوسي را، بسياري به عنوان شخصيتي كه داراي تفكر ناسيوناليستي و ملي‌گرايي بوده، مصادره مي‌كنند ولي ايشان تلاش كرده تا بگويد فردوسي در آثارش نشان مي‌دهد كه شخصيتي بوده كه دنبال پاي اميرالمؤمنين حركت مي‌كرده است. در آن كتاب مفصلي كه انصافاً عالمانه است و هرجايي كه شبهه‌اي مطرح شده كه مثلاً فردوسي در اينجا در مقابل تفكر اسلامي ايستاده، ايشان با استناد دفاع كرده‌اند كه اين رويكرد غلط است. اين اثر، كار جدي و عالمانه‌اي است.   در باب تاريخ‌نگاري دوره مشروطه هم يك تفكر عالمانه در پس تاريخ‌نگاري ايشان هست. تاريخ‌نگاري به معني نقل حوادث است كه خيلي ارزش ندارد. نكته مهم اين است كه انسان از بين حوادث گوناگون و فراوان، بتواند واقعيت را بفهمد. اين شيوه حتماً مبتني بر يك تئوري است. كساني كه مي‌خواهند از دل رخدادهاي فراوان، حقيقت و واقعيت را بفهمند، حتماً بايد صاحب تئوري تحليل تاريخ باشند كه آن تئوري بزرگ، حتماً فلسفه تاريخ است و لذا ما در تحليل تاريخ، قطعاً نيازمند انديشه‌ورزي و فلسفه تاريخ هستيم و لذا كساني كه فاقد اين انديشه هستند و حوادث را نقل مي‌كنند، ناخودآگاه بي‌مبنايي‌شان در انتخاب حوادث و بزرگ و كوچك كردن آنها كاملاً مشهود است.   تاريخ اسلام را ببينيد آن جاهايي را كه علماي اهل سنت نوشته‌اند، معمولاً رنگ و بوي عقايد خودشان را مي‌دهد. ممكن است در نقل حادثه هم موثق باشند و دروغ نگويند، اما چينش، گزينش و تركيب حوادث، وقفِ يك تفكر خاص است و همين صحنه را اگر يك عالم با تفكر و انديشه كلامي و ايماني ديگري مي‌نوشت، جور ديگري مي‌شد. در تاريخ‌نگاري، به‌خصوص در سده‌هاي اخير، در كساني كه مبتني بر دانش تاريخ‌نگاري مي‌نويسند، اين موضوع تئوريزه شده است، لذا تاريخ معاصر معمولاً در چارچوب انديشه و تفكر خودشان و به اصطلاح آن پارادايمي كه داشتند، جاي مي‌گرفت و طبيعتاً نوعي تك‌صدايي در تاريخ‌نگاري معاصر ايجاد شده بود كه در آن نقش عالمان شيعه و تحول‌خواهان مذهبي يا كمرنگ يا مخفي شده بود. ما محققان كمي داريم كه در دوره معاصر عليه اين موج حركت كرده باشند و با انديشه مستقل به تاريخ‌نگاري پرداخته و صرفا وارد حوادث نشده باشند، چون اگر كسي بدون تئوري با كثرت حوادث تاريخي برخورد كند، با ابهام روبه‌رو مي‌شود و لذا انسان مي‌بيند كساني كه فاقد تئوري هستند، مواضعشان ثابت نيست. در يك حادثه يك جور حرف مي‌زنند و در حادثه ديگر جور ديگري، در حالي كه صاحبان تئوري اين‌گونه نيستند.   مرحوم استاد ابوالحسني اولاً از معدود كساني است كه اين تك‌صدايي و طلسم تاريخ‌نگاري معاصر را كه مبتني بر انديشه‌ورزي و بر پارادايم‌ها و مباني تاريخ‌نگاري سكولار بوده، شكسته است. در اين تاريخ‌نگاري لازم نيست دروغ بگويند يا حادثه را نقل نكنند، بلكه مثل رسانه‌ها، سياست تنظيم خبر را غير از نقل خبر مي‌دانند. رسانه‌هاي غربي اخبار را به گونه‌اي تنظيم مي‌كنند كه اميد ملت‌ها را تغيير مي‌دهند و اعتمادشان را به اسلام و قدرت آن از بين مي‌برند، لذا گاهي گوش دادن به خبر و تحليل‌هاي سياسي غربي‌ها براي كساني كه نخبه نيستند، حرام‌تر از گوش دادن به موسيقي و ديدن فيلم‌هاي پورنوي آنهاست! چون اعتقاد و اعتمادشان را به اسلام از بين مي‌برد. در تاريخ‌نگاري هم عيناً همين‌طور است. تاريخ‌نگاري كه در ما يأس ايجاد كند و نشان دهد كه حركت روند مذهبي يا حركت عالمان شيعه، روند مثبتي نبوده، خطرناك است. مرحوم حجت‌الاسلام مهدوي اصفهاني، مرحوم آقاي دواني و مرحوم آقاي ابوالحسني منذر جزو معدود كساني هستند كه با برخورداري از يك نظريه، تحليل تاريخ را با دقت انجام داده و منصفانه، عالمانه و محققانه عمل كرده و در شكستن فضاي تك‌صدايي بسيار مؤثر بوده‌اند.    يك پيشنهاد براي ادامه كار استاد   يك پيشنهاد كوچك هم براي ادامه كار مرحوم استاد، براي محققين و شاگردان ايشان دارم. يكي حجم زيادي از اطلاعات دقيق و وسيع و عالمانه كه انسان وقتي منابع كتاب‌هاي ايشان را مي‌بيند به نظرش مي‌آيد كه بايد يك عمر تحقيق كند تا اين حجم اطلاعات عالمانه به يك انديشه فلسفه تاريخي ضميمه شود كه بسيار راهگشاست. بنا بر قول بعضي از شاگردان ايشان، مرحوم استاد در اواخر عمر به دنبال اين بودند كه يك الگوي تعامل ديانت و سياست، به‌خصوص براي دوره قاجار و معاصر بنويسند. اين كار براي تحليل حوادث، بسيار به ما كمك مي‌كند. به‌رغم اينكه يك تفكر مستقيم و يك انديشه ناخوانده در پس نقل تاريخ و تحليل‌هاي تاريخي ايشان وجود دارد، اما تبيين انديشه فلسفي روشن ايشان در تاريخ و صورت انديشه‌اي دادن بيشتر به اين حوادث امري ضروري است. همچنين ما نيازمند يك الگوي تعامل ديانت و سياست هستيم كه اگر اين امر به آثار ايشان ضميمه شوند، بسيار ارزشمندتر خواهد شد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن