واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سفر به دنیای خیال با موراکامی
هاروکی موراکامی این روزها در کشورما طرفداران بسیار پیدا کرده و جزو معدود نویسندههای معاصر خارجیست که مقبول طبع مخاطبانی خاص خود است.موراکامی را در پارهای جهات از داستاننویسی میتوان به ریموند کارور و حتی اسکات فیتز جرالد، ارجاع داد. خود او نیز به این وابستگی اذعان دارد. اما هم در تکنیک و هم در محتوا، تفاوتهای چشمگیری بین او و نویسندگان مورد علاقهاش دیده می شود.نگاه دقیق و واقعگرایانه کارور در داستانهایش چیزی است که در آثار موراکامی کمتر دیده میشود، فضاسازیها، شخصیتپردازیها و میزانسنهایی که در آثار کارور وجود دارد به گونهای است که به مخاطب بیشتر احساس تماشای یک فیلم دست میدهد تا خواندن یک داستان. کارور هیچ کلمه یا عبارتی را بدون توجیه داستانی به کار نمی برد. فیتز جرالد نیز تکنیک نوشتاری داستانهایشان را براساس تصویرسازی و اجرای موقعیتهای مضمونی بنا میشود تا تعریف قصه. اما موراکامی قصهگویی را بهترین راه برای روایت داستانهایش در نظر دارد.موراکامی را در پارهای جهات از داستاننویسی میتوان به ریموند کارور و حتی اسکات فیتز جرالد، ارجاع داد. خود او نیز به این وابستگی اذعان داردشخصیتهایی که موراکامی در مجموعه داستان "دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل" خلق و پرداخته، متفاوت و متنوع از یکدیگرند. تنهایی، انزوا، بیهویتی از مهمترین شاخصههای این کاراکترها هستند. او به سادگی وارد زندگی زنان میشود و آن را پیش روی خوانندگان میگذارد. آنقدر صمیمی و صادقانه از زبان آنها حرف میزند که برای مخاطبش قابل باور میشود.شناخت وجود و هستی شناسی یکی از مهمترین دغدغههای اوست که در داستانهایش به خوبی نمودار شده است. گم و پیدا شدن کاراکترها در داستان، تحلیل رفتن آنها و حتی مسخ شدگیشان از این موضع گرفته شده است.موراکامی برای داستانهایش طرح منظمی در نظر نگرفته. گویی بعد از شروع کردن به نوشتن داستان و در طی کار هر چه را که به ذهنش رسده و به نظرش جالب برسد، به داستان اضافه میکند و هر کجا که دلش خواست آن را به پایان می برد.موراکامی برای داستانهایش طرح منظمی در نظر نگرفته. گویی بعد از شروع کردن به نوشتن داستان و در طی کار هر چه را که به ذهنش رسده و به نظرش جالب برسد، به داستان اضافه میکنددر کل موراکامی در این داستان ها چه در فرم و چه در محتوا، خود را به هیچ قاعدهای محدود نمیکند، حتی قانونی که خودش وضع کرده باشد! در داستان "دیدن دختر صد در صد دلخواه…" نیز روایت از اول شخص به دانای کل تغییر میکند. اما این تغییر راوی از توجیه داستانی برخوردار و تکنیکی شده برای روایت قصه به شمار میرود.موراکامی استاد گره زدن موضوعات ذهنی به مسائل عینی است. این شگرد او در بعضی از داستانها خاصیتی اصطلاحا “شگفت پیدا کرده. نویسنده هر گاه داستانش را در مرز ذهن و عین بنا میکند، ناخودآگاه ترازویی میسازد که یک کفهی آن خیال است و کفه دیگرش واقعیت.اوج کار داستانی موراکامی در این کتاب داستان "میمون شیناگاوا" است که تکنیک داستان روایت در روایت بوده و قصهی تا حد زیادی در حال نوسان است. نویسنده با قدرت تمام فضاهای داستانی را در کنار هم چیده است. فضاهای متناوب را طوری در هم تنیده که از رفتن به یک فضا به فضای دیگر هیچ خللی در روایتش ایجاد نشده. قصهی کلی را در چند غالب مجزا پیریزی کرده. غالب و ساختمان داستانش مدام در حال تغییر است، اما قصهاش بیآنکه دچار لطمه شود از ظرفی وارد ظرفی دیگر شده. اوج کار داستانی موراکامی در این کتاب داستان "میمون شیناگاوا" است که تکنیک داستان روایت در روایت بوده و قصهی تا حد زیادی در حال نوسان استموراکامی با مهارت و ظرافت تمام فضاهای طبیعی و غیر طبیعی را در هم ادغام کرده. از یاد رفتن اسم کاراکتر، گم شدن اتکیتها، چگونه پیدا شدنش، حرف زدن میمون و اعترافاتش و همه و همه از آن دست تدابیری است که هر کدام برای ساخت و پرداخت، داستانی مجزا می طلبد و بستری وسیع. اما نویسنده آن چنان ساده و بیآلایش آنها را طراحی کرده که هر مخاطبی بیچون و چرا آن را میپذیرد. مهارت نویسنده این است که با ابزارهایی ساده و پیش افتاده، به سراغ مضامینی پیچیده رفته است. مهمتر این که تمام تصاویر و اتفاقات داستان باور پذیر بوده و در پایان داستان هیچ جای سوال یا ابهامی باقی نمیگذارد.حسادت زندهترین موضوعی است که در داستان جریان دارد. در این داستان ما با دو این همانی روبروییم. یکی یوکو دختر زیبا، ثروتمند و با هوش مدرسه و دیگری میمونی که از هر جهت در تقابل یوکو است. تنها چیزی که این دو را به یکدیگر وصل میکند خصائل پست و مذموم آن هاست. همان قدر که یوکو از حسادت رنج میبرد، میمون هم از وسوسه شدن برای دزدیدن نام دیگران در عذاب است. حسادت زندهترین موضوعی است که در داستان جریان دارد. در این داستان ما با دو این همانی روبروییم. یکی یوکو دختر زیبا، ثروتمند و با هوش مدرسه و دیگری میمونی که از هر جهت در تقابل یوکو استگویی میمون استعارهای از خود یوکو است. استعارهای که بیهیچ وجه شبهی ساخته شده. نه تنها شباهتی نیست، بلکه از هر نظر متضادند، اما این باور ایجاد شده که یوکو و میمون هر دو یکی هستند. موراکامی با زبانی رمزگونه این شباهت ظریف را ایجاد کرده: رنج مشترک. داستان “میمون شیناگاوا را میتوان تلخترین داستان این مجموعه دانست. چراکه نویسنده پای قسمتی از انسانیت را به میان کشیده که از آن رنج میکشد و هیچ راه درمانی هم برایش ندارد.این داستان جز معدود داستانهای موراکامی است که در آن شخصیتهایش را دقیق و سنجیده پرداخت کرده. بطوریکه اگر دیالوگ ها را در یک ظرف به هم ریخته بریزیم، بعد از برداشتن آنها میتوانیم تشخیص دهیم، کدام شخصیت صاحب کدام دیالوگ است!تقابل شخصیت ها با یکدیگر و هم نشینی آنها بقدری عمیق است که هر یک داستانی جداگانه در ذهن مخاطب میسازد. اپیزودهایی که بیآنکه روایت شوند، در ذهن مخاطب شکل می گیرند و ذهن مخاطب است که آن را در خود تمام میکند.گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]