واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اين قصه ز سوز جگر آمد
مختارنامه سرشار از امتيازاتي است که از همين حالا ميتوان حدس زد به يک سريال ماندگار در حافظه تاريخي مخاطب و تاريخچه تلويزيون تبديل ميشود.شايد نخستين امتياز مختارنامه به قصه و قهرمان آن برگردد که اگرچه نسبت به سريالهاي ديني قبلي کمتر شناخته شده است يا از حيث مذهبي منزلتي کمتر از مقام امام دارد، اما به واسطه ارتباط قيام مختار به ماجراي کربلا و قصه عاشورا فارغ از ظرفيتهاي دراماتيک، به لحاظ ايدئولوژيک و اعتقادي، نزد مخاطبان ارزشمند و جذاب است و ميتواند کنجکاوي آنها را برانگيزد.دقيقا به همين دليل و ريشهدار بودن اعتقادات و احساسات عميقي که نزد ايرانيان نسبت به واقعه کربلا وجود دارد، مختار ميتواند نه فقط يک قهرمان سينمايي که بهعنوان يک قهرمان واقعي نزد آنها محبوبيت پيدا کند. اين همذاتپنداري صرفا دراماتيک نيست بلکه اعتقادي و ايماني است. از حيث نمايشي نيز اين سريال واجد يک قهرمان جنگجو و دلاور است که جاي آن خيلي وقت است در سينماي ايران خالي است. ضمن اينکه مختارنامه از اين امتياز برخوردار است و ميتواند نسبت به سريالهاي ديني ديگر، تصوير قهرمان خود را نشان دهد و به تصويرسازي مخاطب از يک قهرمان تاريخي کمک کند.مختارنامه نه فقط يک سريال تاريخي که تصويري از تاريخ شيعه نيز هست که انديشههاي شيعي را در قيام مختار بازشناسي ميکند. از امتيازات ديگر اين سريال بايد به جلوههاي بصري و استفاده از تجهيزات و عناصر فني اشاره کرد که جلوه جذابتري از قصه و رخداد تاريخي را به نمايش ميگذارد و بيننده در اين سريال ميتواند شاهد تصاوير باشکوهتري از يک موقعيت تاريخي باشد؛ مثلا تصاويري که از جنگ و نبرد در اين سريال ميبينيم از حيث اکشن بودن، کيفيت تصويري و نمايشي بيش از آثار مشابه واجد جذابيت بوده و خيلي واقعيتر بهنظر ميرسد. به اين عناصر اضافه کنيد نوع چهرهپردازي، طراحي دکور و صحنه و لباس و ساخت ماکتهاي بناهاي تاريخي که تصوير بيروني اثر را چشمگيرتر کرده است؛ مثلا در قسمتهايي که شمايلي از کعبه به تصوير کشيده ميشود، يا آتش کشيدن آن به نمايش درميآيد، با قدرت بصري درخشاني قابل رويت است.مختارنامه از اين صحنهها کم ندارد؛ صحنههايي که کمتر در يک سريال تاريخي شاهد آن بودهايم؛ صحنههايي که کمک ميکند يک رخداد تاريخي بهشدت در ذهن و حافظه مخاطب ماندگار شود. در تثبيت اين ماندگاري البته بايد به نقش آفريني بازيگران، موسيقي دلنشين سريال و حتي تيتراژ متفاوت آن هم اشاره کرد.
مختارنامه ابتدا تلاش ميکند وضعيت تاريخي قهرمانش را ترسيم کند تا براي قيام مختار هم دلايل جامعهشناختي و هم علتهاي ايدئولوژيک دست و پا کند؛ تصويري که از مختار در همين ابتدا ميبينيم، مردي باصلابت و پرتلاش است که کار کردن براي معاش را کمتر از جنگيدن در راه خدا نميداند و با ارجاع به حديث نبوي از عمل خويش دفاع ميکند اما با توصيفي که عمويش در کوشک سفيد از شرايط حساس تاريخي- سياسي دوران ارائه ميدهد و از اعتماد امامحسن(ع) به آنها که حتي براي مداواي زخمش تن به تيغ طبيب کوشک ميدهد مختار قانع ميشود.زماني که دين در خطر است و مفسر دين در معرض تهديد، تلاش براي معاش، اولويت خود را از دست ميدهد و بايد به جاي داس براي دروي گندم دست به شمشير براي اصلاح جامعه برد. همينجا بد نيست که به انتخاب درست ميرباقري در برگزيدن فريبرزعرب نيا در نقش مختاراشاره کرد. خطوط چهره و نوع نگاه و ساختار بصري صورت او تناسب زيادي با شمايلي که از مختار و شخصيت او گفته شده دارد و هرچه که قصه جلوتر ميرود پذيرش ذهني - رواني قهرمان قصه براي مخاطب عمق بيشتري پيدا ميکند.با اين حال اگر مختارنامه تا اينجاي کار از حيث بازيگري يک نقطه عطف داشته باشد بازي قدرتمند و چشمگير فرهاد اصلاني در نقش ابنزياد است که به درستي توانسته چهره دروني و باطني وي را به تصوير بکشد. ضمن اينکه شمايل ظاهري فريبرز عرب نيا با آن چشمان نافذ و جديتي که در نگاهش موج ميزند با سويه قهرمانگونه بودن مختار تناسب خوبي دارد و در واقع انتخاب هوشمندانهاي بوده است، برعکس محمد فيلي که گزينه خوبي براي کاراکتر شمر نبوده و چندان با تصوير ذهني مخاطب از وي و قساوت قلبي که از وي در تاريخ ترسيم شده جور درنميآيد.مختارنامه نه فقط يک سريال تاريخي که تصويري از تاريخ شيعه نيز هست که انديشههاي شيعي را در قيام مختار بازشناسي ميکند.از جمله شخصيتهايي که در مختارنامه حضور برجسته و پررنگي دارد و اين نه به درام که به واقعيت تاريخي ماجرا قابل استناد است، شخصيتي ايراني به نام کيان است که رضا رويگري ايفاگر نقش اوست. ايرانيان از ياران و همراهان باوفا و شجاع مختار بودند که در پيروزي او نقش مؤثري داشتند. نقطه قوت اين شخصيت درهمين ابتدا از حيث سينمايي، نوع گريم و چهرهپردازي رضا رويگري است که کاملا ايراني و قابل تشخيص از شخصيتهاي عرب قصه است. کيان که براي ياري امامحسن( ع) در لشکر او شمشير ميزند، از دوستان قديمي مختار است و ميان آن دو رفاقت و عقد اخوت محکمي برقرار است. او از کوفه به مدائن آمده تا در سوي سپاه حق قرار بگيرد و امامحسن( ع) را ياري کند.لحظه رويارويي او با مختار از بخشهاي جذاب قسمت اول سريال بود و ديالوگهايي که بين کيان و مختار رد و بدل ميشود، نشانه ريشهدار بودن اخوت آنها و رفاقت عرب و عجم است؛ زماني که نه نژاد و زبان که ايمان و عقيده، رشته اين پيوند قرار ميگيرد. در واقع کيان نمادي از تدبر و شجاعت قوم ايراني را که پيش از اين در زمان پيامبر(ص) در شمايل سلمانفارسي ريشه داشت بازنمايي و نمايندگي ميکند و هويت ايراني را در ترکيب قوميت و مذهب به تصوير ميکشد.در مختارنامه نيز پاي زن يا زناني در ميان است که در شکلگيري شخصيت مختار و روايت قصه بيتأثير نبودهاند. در قسمت اول 2 نفر از اين زنان که يکي خواهر مختار و ديگري زني که خاله مينامندش، حضور يافتهاند که از گفتوگو و مباحثهاي که ميانشان درگرفته ميتوان اعتبار نام مختار را در آن دوره تاريخي و در جامعهاي که ميزيسته بازشناسي کرد.البته بايد منتظر بود تا قصه بيشتر پيش برود تا ماهيت و نقش اين زنان در قيام مختار و تجربه تاريخي آن آشکارتر شود. اما آنچه بيش از هر معنا و مفهومي در همين قسمتها قابل تشخيص است و برجسته ميشود، در گفتوگو و مجادلهاي است که ميان مختار و عمويش در کوشک سفيد اتفاق ميافتد. آنجا که عمو با بازي خوب اکبر زنجانپور از پراکندگي و عدموحدت مسلمين در دفاع از دين خدا و رسول و امامش سخن ميگويد و فرياد سر ميدهد و از انزوايي حرف ميزند که يا به واسطه معيشت دنيا رخ ميدهد يا شک و ترديد به کلام حق. هدايت و فلاکت آدمي در نسبت با دين و حقيقت نيز ناشي از همين وضعيت دوگانه است.مختارنامه علاوه بر بازيگري، فضاسازي و کارگرداني خوب، واجد قصه جذاب و تعليق آفريني است که با احساسات مذهبي مخاطب نيز گره ميخورد و با دل، عشق و اعتقاد پيوند دارد.سيدرضا صائمي/ همشهري تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1607]