محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826091807
فلسفه و اهداف حكومت اسلامى
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: خبرگزاري فارس: نگارنده كوشيد با توجّه به محتواى اسلامى انقلاب ايران، كه حركتى براى پيروزى تمامى مستضعفان بر متكبران است و زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور بويژه در گسترش روابط بينالملل، با ديگر جنبشهاى اسلامى و مردمى فراهم مىكند را در سايه آيات قرآنى، براى تشكيل امّت واحده جهانى بيان كند. چكيده: حكومت از ديدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتى و سلطهگرى فردى يا گروهى نيست؛ بلكه تبلور آرمان سياسى ملّتى همكيش و همفكر است كه به خود سازمان مىدهد تا در روند تحوّل فكرى و عقيدتى، راه خود را به سوى هدف نهايى (حركت به سوى الله) بگشايد. ملت ما در جريان تكامل انقلابى خود از غبارها و زنگارهاى طاغوتى زدوده شد و از آميزههاى فكرى بيگانه خود را پاك نمود و به مواضع فكرى و جهانبينى اصيل اسلامى بازگشت و اكنون بر آن است كه با موازين اسلامى و قرآنى، جامعه نمونه (اُسوه) خود را بنا كند. بر چنين پايهاى، رسالت محققان و پژوهشگران اين است كه زمينههاى تحقق اين حكومت را عينيّت بخشند و شرايطى را به وجود آورند كه در آن، انسان با ارزشهاى والا و جهانشمول قرآنى پرورش يابد. نگارنده كوشيد با توجّه به محتواى اسلامى انقلاب ايران، كه حركتى براى پيروزى تمامى مستضعفان بر متكبران است و زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور بويژه در گسترش روابط بينالملل، با ديگر جنبشهاى اسلامى و مردمى فراهم مىكند را در سايه آيات قرآنى، براى تشكيل امّت واحده جهانى بيان كند. (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ) تا استمرار مبارزه در نجات ملتهاى محروم و تحت ستم در تمامى جهان قوام يابد. با توجّه به ماهيّت اين تحقيق، خط سير مقاله، تضمينگر نفى هرگونه استبداد فكرى و اجتماعى و انحصار اقتصادى است و در خط گسستن از سيستم استبدادى و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان، تلاش مىكند. (وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَْغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ). در ايجاد نهادها و بنيادهاى سياسى كه خود پايه تشكيل جامعه است، بر اساس تلقى مكتبى، صالحان عهدهدار حكومت و اداره مملكت مىگردند (أَنَّ الأَْرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ) و قانونگذارى كه روشنكننده ضابطههاى مديريّت اجتماعى است، بر مدار قرآن و سنّت جريان مىيابد. بنابراين، نظارت دقيق و جدّى از ناحيه صاحبنظران و اهل قلم، امرى ضرورى است و چون هدف از حكومت اسلامى، رشد دادن انسان در حركت به سوى نظام الهى است (وَ إِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ) تا زمينه شكوفايى استعدادها به منظور تجلى ابعاد خداگونه انسانها فراهم آيد (تخلّقوا بأخلاق الله)، جز در گرو مشاركت فعّال و گسترده تمامى عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمىتواند باشد. با اين رويكرد، مىتوان گفت اين همان تحقق حكومت مستضعفان در زمين خواهد بود. (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ). قانون و حكومت دين، هرگز از حكومت و سياست جدا نيست؛ زيرا همانگونه كه گفته شد. دين، تنها، موعظه و تعليم محض براى مسائل فردى و مسائل اخلاقى و اعتقادى نيست؛ بلكه احكام اجتماعى و سياسى و نظامى و... را نيز در كنار اينها دارد. خداى سبحان در يكى از آيات قرآن كريم، هدف فرستادن رسولان خود را چنين بيان مىفرمايد: «كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ»(2) يعنى: مردم همه يك گروه بودند. پس خداوند رسولان فرستاد كه نيكان را مژده دهند و بدان را بترسانند و براى آنها به راستى كتاب نازل كرد تا تنها دينخدا به عدالتدر مورد نزاع مردم حكمفرما باشد. در اين آيه كريمه، مساله رفع اختلاف ميان مردم، به عنوان هدف بعثت انبياء مطرح شده است. اگر اختلاف ميان انسانها امرى طبيعى و قطعى است، چنانكه در پيش گفته شد و اگر رفع اختلافها براى ايجاد نظم در جامعه بشرى و به دور از هرج و مرج، ضرورى است. صرف نصيحت و مسالهگويى نمىتواند مشكل اجتماعى را حل كند. از اين رو، هيچ پيامبر صاحب شريعتى(3) نيامده است، مگر آنكه علاوه بر تبشير و انذار، مساله حاكميت را نيز مطرح نموده است. خداى سبحان در اين آيه نمىفرمايد پيامبران به وسيله تعليم يا تبشير و انذار، اختلاف جامعه را رفع مىكنند؛ بلكه مىفرمايد به وسيله «حكم»، اختلافات آنها را بر مىدارند؛ زيرا حل اختلاف، بدون حكم و حكومت امكانپذير نيست. صرف قانون كه وجود لفظى يا كتبى تفكر خاصى است ، توان تاثير در روابط خارجى را ندارد؛ بلكه يك موجود توانمند و مرتبط با غيب مىخواهد كه مسوول تعليم و حفظ و اعمال آن باشد. از اين رو، حضرت مولىالموحدين، على بن ابى طالب عليهالسلام ، براى رفع مغالطه خوارج كه قانون را كافى مىدانستند و جامعه را بىنياز از رهبر و حكومت مىپنداشتند و شعارشان اين بود: «لا حكم الا لله». فرمودند: «كلمة حق يراد بها الباطل؛ نعم انه لا حكم الا لله ولكن هوءلاء يقولون لا امرة الا لله وانه لابد للناس من امير بر او فاجر»(4)؛ يعنى اين سخن «لا حكم الا لله»، سخن حق و گفته قرآن است؛ ولى اراده باطل و نادرست از آن شده است. بله، هيچ حكم و قانونى حق نيست ، مگر حكم و قانون خداوند؛ ولى اين افراد ، از اين كلام درست، چيز ديگرى اراده كردهاند و مقصودشان آن است كه هيچ امارت و حكومتى نيست، مگر امارت و حكومتخداوند و اين در حالى است كه مردم، بدون امير و حاكم نمىتوانند زندگى كنند وحتى در نبود امير نيكوكار، امير فاجر غيرظالمى نياز دارند تا جامعه به انهدام كشيده نشود. حكومت اسلامى خداى سبحان درباره اسلام و رسول اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(5) يعنى: خداى تعالى رسولش را با هدايت و دين حق اعزام نمود تا مردم را در همه ابعاد زندگى هدايت كند و بساط هر طاغوت را برچيند تا دينش را بر تمام مرامها و نظامها پيروز گرداند. بر اين اساس، پيامبر اسلام براى دو كار آمد نه يك كار؛ هم براى هدايت و موعظه و تعليم و ارائه قانون آمد و هم براى برچيدن ظلم و طغيان. خداى تعالى هدف بعثت همه رسولان خود را چنين بيان مىفرمايد: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ»(6) يعنى: ما براى هر امتى پيامآورى فرستاديم كه آنان را به عبادت «الله» دعوت كند و به اجتناب از طاغوت برانگيزد. اجتناب كردن از طاغوت؛ يعنى خود را در جانبى و طاغوت را در جانب ديگر قرار دادن و در جهت او قدم برنداشتن و از خود در برابر تجاوز طاغى دفاع كردن و برده او نشدن. آتشبس يك جانبه! فكر جدايى دين از سياست، در واقع، آتشبس يكجانبه بين دو طرف درگير است؛ يعنى همه كسانى كه از روى ترس يا علل ديگر، سخن از جدايى دين از سياست زدهاند و در عمل، كارى به سياست ندارند. در ستيز دينداران با سياستمداران ظالم، آتشبس را يكجانبه قبول كردهاند. سياستمداران بىرحم، هيچ گاه نمىگويند ما با دين و ديندارى كارى نداريم. آنان هر زمان كه بتوانند، دين را به كام خود مىكشند و دينداران را به اسارت درمىآورند. در گذشته ، رژيم منفور پهلوى را ديديم كه گاهى براى فريب مردم و منحرف ساختن آنان، قرآن چاپ مىكرد؛ ولى آن زمان كه احساس خطر كرد و فهميد كه جامعه دينى ديگر نمىخواهد اسير او باشد، مسجد كرمان را با قرآنهايش به آتش كشيد. پس، يك زمان «قرآنسوزى» است و يك زمان «قرآنسازى» و هر دو براى اهداف پليد استعمارى و سياسى است؛ زيرا سخن و روش همه دنياطلبان و بىدينان، همان شعار «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى»(7) است. طبق اين آيه، آنان خوشبختى در اين دنيا را در گرو برترى بهرهگيرى هر چه بيشتر از ديگران مىدانند. ما در جريان جنگ خليج فارس، شاهد استفاده آمريكا از دين براى فريب مردم بوديم. از واتيكان كمك گرفت و از پاپ خواست براى جنگ، دعا نمايد و اين همان سوءاستفادهاى است كه معاويه منافق از دين مىكرد. معاويه (عليه اللعنه) زمانى كه فهميد مالك اشتر(سلاماللهعليه) به مصر مىرود و با رفتنش آنجا را دگرگون خواهد كرد. شب و روز، منزل و مسير حركتش را شناسايى مىكرد تا اين كه توانست با حيله عمرو عاص، عسل مسموم را به وى بخوراند. پيش از آن كه عسل، مالك را به شهادت برساند مردم را به مسجد جامع شام دعوت كرد و به آنان گفت: خطرى حكومت اموى را تهديد مىكند و ما بايد دعا كنيم و شما آمين بگوييد. او دعا كرد كه خدا خطر مالك را برطرف كند و مردم شام نيز آمين گفتند. زمانى كه خبر شهادت مالك به شام رسيد، معاويه گفت ما «مستجابالدعوه» هستيم. آينده جهان از نظر اسلام آينده جهان از نظر مكتبهاى مختلف كه رشد سلاحهاى هستهاى و اتمى را مىبينند، جز ويرانهاى نيست؛ اما اسلام، آينده جهان را قسط و عدل، آرامش و تمدن و حكومت صالحان مىداند: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَْرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ».(8) يعنى: ما بعد از تورات در زبور داود نوشتيم «و در كتب انبياء سَلَف وعده داديم» كه البته بندگان نيكوكار من، ملك زمين را وارث و متصرّف خواهند بود. هدف رسالت انبياء الهى، تربيت انسانها و در نتيجه، قيام آنان براى اقامه قسط و عدل است؛ چنانكه فرمود: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»(9) يعنى: همانا ما پيامبران خود را با ادله و معجزات فرستاديم و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم به راستى و عدالت بگروند. و خداوند موءمنان حقيقى را وعده قطعى داده است كه خلافت در زمين را نصيب آنان سازد: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَْرْضِ»(10) يعنى: خدا به كسانى كه از شما بندگان ايمان آرد و نيكوكار گردد وعده فرموده است در زمين خلافت دهد. و دين پسنديده و مرضى خود را مستقر سازد و در سايه هدايتهاى آن، پس از خوف و ترس، امن و آرامش تحقق يابد. «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً».(11) يعنى: چنانچه امم صالح پيامبران سلف، جانشين پيشينيان خود شدند و علاوه بر خلافت، دين پسنديده آنان را بر همه اديان تمكّن و تسلّط عطا كند و به همه مؤمنان پس از خوف و انديشه از دشمنان ايمنى كامل دهد كه مرا به يگانگى بىهيچ شائبه شرك پرستش كنيد. اسلام، تنها دين الهى است. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الإِْسْلامُ»(12) يعنى: همانا دين پسنديده نزد خدا، آيين اسلام است. كه خداوند آن را با ولايت اوليائش كامل گردانيد و بدان راضى شد. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِيناً»(13) يعنى: امروز دين شما را به حدّ كمال رساندم و بر شما نعمت را تمام كردم و بهترين آيين را كه اسلام است، برايتان برگزيدم. و خود وعده داده است كه اسلام، دين جهانى باشد و حكومت اسلامى، تنها حكومت عدل و قسط در سراسر گسترده خاك گردد: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».(14) يعنى: اوست خدايى كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم تسلّط و برترى دهد؛ هر چند مشركان ناراضى و مخالف باشند. خداوند، نظام آفرينش را بر پايه حق استوار ساخته است. چنانكه فرمود: « وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ»(15) يعنى: و ما آسمانها و زمين و هر چه بين آنهاست را بجز براى مقصودى صحيح و حكمتى بزرگ خلق نكردهايم. و هر باطلى در اين جهان، محكوم به نابودى است و مانند كف روى آب، زائل خواهد گشت. « فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً»(16). يعنى: باطل، چون كف به زودى نابود مىشود. قرآن كريم، همه مخاطبان خود را دعوت مىكند كه در سرگذشت گذشتگان سير كنند و عاقبتبد و هلاكت تكذيبكنندگان را ببينند. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الأَْرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»(17) يعنى: پيش از شما مللى بودند و رفتند. پس گردش كنيد در زمين تا ببينيد چگونه هلاك شدند آنان كه وعدههاى خدا را تكذيب كردند. سنت شكست ناپذير و غير قابل زوال الهى ، پيروزى قيام حق و نابودى باطل است و اين سنت ، از اصول هميشگى و همگانى نظام آفرينش است كه هيچ گاه تغييرپذير نيست. «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْوِيلاً ».(18) يعنى: طريقه حق هرگز مبدّل نخواهد شد و طريقه حق هرگز تغيير نمىپذيرد. قرآن كريم درباره پيروزى حق بر باطل مىفرمايد: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»(19)؛ يعنى: حق مىآيد و باطل مىرود وطبيعتباطل، همان رفتن و نابودى است. در آيه ديگر نيز كيفيت رفتن باطل راچنين بيان فرموده است: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»(20) يعنى: حق را بر باطل چيره مىكنيم پس حق، باطل را سركوب مىكند و باطل سركوب شده، نابود و محكوم به زوال مىگردد. آنچه از اين آيات استفاده مىشود، اين است كه حكومتحق، با هيچ باطلى سازش ندارد و نه تنها در برابرباطل تسليم نمىشود؛ بلكه آن را از بين مىبرد. علاوه بر وجه اثباتى خود، جنبه نفى غير خود را نيز دارد. از اين جا روشن مىشود كه اگر چيزى بتواند خود را تثبيت كند؛ ولى جنبه نفى وباطلزدايى نداشته باشد، حق نيست؛ بلكه باطلى است در پوشش حق. فلسفه و اهداف حكومت اسلامى حكومت از ديدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتى و سلطهگرى فردى يا گروهى نيست؛ بلكه تبلور آرمان سياسى ملّتى همكيش و همفكر است كه به خود سازمان مىدهد تا در روند تحوّل فكرى و عقيدتى راه خود را به سوى هدف نهايى (وَ إِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ) ؛ يعنى الله بگشايد. اين همان تحقق حكومت مستضعفان در زمين خواهد بود (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ).(21) اينها همه مقدمهاى است براى تشكيل امت واحد جهانى (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ) و استمرار مبارزه براى نجات ملتهاى تحت ستم در تمامى جهان. بر اساس تلقّى مكتبى، صالحان عهدهدار حكومت و اداره مملكت مىگردند (أَنَّ الأَْرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ) (22) و قانونگذارى نهايتا بر مبناى قرآنمدارى و سپس انسانمدارى است. مهمترين هدفهايى كه حكومت اسلامى دنبال مىكند، دو چيز است: اول، انسانها را براى «خليفةالله» شدن راهنمايى كند و مقدمات سير و سلوك آنان را فراهم نمايد. دوم، كشور اسلامى را «مدينهفاضله» سازد و زمينههاى تمدن حقيقى را مهيا نمايد و اصول حاكم بر روابط داخلى و خارجى را تبيين كند. گرچه، نصوص دينى، حاوى معارف و نكات آموزنده فراوانى است، امّا عصاره همه آنها همين دو ركن ياد شده است. روح و جسم، نظام داخلى انسان را مىسازند؛ ولى اصالت از آن روح است و بدن پيرو آن است. وظيفه بدن اين است كه با حفظ سلامتى خود، سلامتى روح را از گزند عقايد سوء و آسيبهاى اخلاقى تأمين كند. بين دو ركن ياد شده نيز چنين رابطهاى برقرار است. يعنى: خليفةاللهى اصل است و مدينه فاضله با تربيت انسانهايى، رسيدن به خليفةاللهى را تقويت مىكند. دليلش اين است كه بدن هر چند سالم باشد؛ ولى پس از مدتى مىميرد و مىپوسد؛ ولى روح، همچنان زنده و پاينده است. مدينه فاضله، هر چند از تمدن والا برخوردار باشد، پس از مدتى ويران مىگردد، ولى «خليفةالله» كه همان انسان كامل است، از گزند هر گونه زوال مصون است. بنابراين، مدينه فاضله، به منزله بدن است و خليفةالله، به مثابه روح آن. لازمه خلافت الهى آن است كه انسان كامل؛ يعنى خليفةالله، همه كمالهاى خداوند را به اندازه سعه هستى خود فراهم نمايد و در همه آنها، مظهر خداوند سبحان قرار گيرد. بنابراين، آنچه به نام قسط و عدل و شبيه آن به عنوان اهداف حكومت اسلامى ياد مىشوند؛ اگرچه كمال به شمار مىآيند؛ ولى جزء فروعات كمال اصلىاند. مصدر اصلى همه آن كمالها، انسان است كه خليفه خداست و در تدبير جوامع بشرى نقش سازنده دارد. نورانى گشتن، هدف عالى حكومت قرآن كريم در آغاز سوره ابراهيم عليهالسلام ، هدف نزول قرآن را كه همان هدف والاى رسالت و غرض اصيل حكومت اسلامى است، چنين ترسيم مىنمايد: «الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»(23) يعنى: قرآن كتابى است كه ما آن را به سوى تو فروفرستاديم تا مردم را از هر تيرگى برهانى و آنان را به نور برسانى كه البته، به دستور و اجازه اين كار نيز از جانب پروردگار است. راه نورانى شدن مردم، همانا پيمودن راه راست خداوندى است كه عزيز و نفوذناپذير و پيروز بر هر چيز است و شايسته هر گونه ثناست. دورى از خداوند كه «هستى محض» و «كمال صرف» است، تيرگى است. تنها مبدئى كه توان بيرون آوردن انسان را از تاريكى دارد، همان «نور بالذات» و خداوندى است كه نور آسمانها و زمين است. از اين رو خداوند در آيةاالكرسى، ولايت اين امر را فقط به خود نسبت داده و چنين فرمود: «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(24) يعنى: خدا يار اهل ايمان است، آنان را از تاريكيهاى جهان بيرون آرد. و اگر در آيه مورد بحث، نورانى ساختن مردم را به رسول اكرم صلىاللهعليهوآله اسناد داد، براى اين است كه انسان كامل، خليفه خداست و خليفه، كار مستخلفعنه (كه همان خداوند است) را انجام مىدهد و چون انجام اين كار توسط آن حضرت از راه خلافت و نيابت است نه اصالت. از اين رو در آيه مزبور، خروج از ظلمتها به سوى نور، به اذن خدا مقيد شده است. غرض آنكه؛ هدف والاى رسالت و نزول وحى كه همان حكومت الهى است، نورانى نمودن جامعه انسانى است و انسان نورانى، از گزند آسيب و تيرگى هوا و هوس مصون و از وسوسه و دسيسه و مغالطه، محفوظ خواهد بود. چنين انسانى كه از جهت انديشه، از تباهى هرگونه خيال و مغالطهاى آزاد است و از جهت عمل نيز، از آلودگى هر گونه شهوت و غضب پاك است، شايسته خلافت خداست. بنابراين، هدف مهم تاسيس نظام اسلامى مبتنى بر وحى و نبوت، همانا خليفةالله شدن انسان است. در چنين جامعهاى، خطمشى انسان نورانى بسيار روشن است. او با نور الهى كه بهره وى گشته است، حركت و زندگى مىكند. چنانكه خداوند مىفرمايد: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النّاسِ»(25)؛ يعنى: و به او روشنى دانش و ديانت داديم. «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ».(26) يعنى: و نورى از پرتو ايمان به قرآن، شما را عطا فرمايد كه بدان نور، راه بهشت پيماييد. سيره آموزنده انسان نورانى آن است كه در عين رعايت ادب و پاسدارى از حرمت انسانى ديگران، هيچ كسى را شايسته ستايش و پرستش نمىداند و نيز در عين زيبا ديدن نظام كيهانى و تحسين سراسر گيتى، هيچ موجود سپهرى يا زمينى را شايسته تكريم عبادى ندانسته، براى آن قداست پرستش قائل نيست؛ بلكه تمام عالم و آدم را نشانه خداى بىنشان مىداند و براى آنها ارزشى بيش از نشانه بودن معتقد نيست. چنانكه انسان كاملى همچون حضرت علىبن ابىطالب عليهالسلام در معرفى اين گونه از انسانهاى نورانى چنين مىفرمايد: «عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم».(27) خاصيت «نور» آن است كه هر چيز را آن گونه كه هست، نشان مىدهد. نور توحيد، انسان كامل را چنان بينا مىكند كه خداوند عظيم را به عظمت درك مىكند به گونهاى كه همه اشيائى كه مخلوق خدايند را در ساحت جلال الهى كوچك مىبيند و هر چيزى غير از خدا ، برايش ناچيز شمرده مىشود. حضرت علىبن ابىطالب عليهالسلام در اين باره فرمودهاند: «عظم الخالق عندك يصغر المخلوق في عينك»(28) يعنى: بزرگى خالق در نزد تو، كوچك مىسازد مخلوق را در چشم تو. و اين بينش صائب نيز به نور خداوند است كه بهره پرهيزگاران مىگردد: «من يتق الله يجعل له مخرجا من الفتن ونورا من الظلم».(29) نكته ديگرى كه توجه به آن لازم است، اين است كه نه تنها قرآن كريم، عامل نورانى شدن انسانهاست؛ بلكه تنها مبدأ نوربخش، همانا حكومت اسلامى در پرتو قرآن است و كسى كه از آن محروم باشد، هيچ نورى نخواهد داشت؛ چه اين كه خداوند فرمود: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(30) يعنى: و هر كه را خداى نور نبخشيد، هرگز روشنى نخواهد يافت. زيرا «بر اهرمن نتابد اسرار اسم اعظم». هدف متوسط حكومت اسلامى چون اسلام تنها دين الهى است: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الإِْسْلامُ»(31) و هيچ دينى غير از آن مقبول خداوند نيست: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِْسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»(32)؛ يعنى: هر كسى دينى غير از اسلام اختيار كند، هرگز از وى پذيرفته نيست و چنين كسى در آخرت از زيانكاران است. بنابراين، تنها رهآورد همه پيامبران الهى، همانا اسلام بود سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]
صفحات پیشنهادی
فلسفه و اهداف حكومت اسلامى
فلسفه و اهداف حكومت اسلامى نويسنده:حمیدرضا اشراقى(1) چكیده:حكومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتى و سلطهگرى فردى یا گروهى نیست؛ بلكه تبلور آرمان ...
فلسفه و اهداف حكومت اسلامى نويسنده:حمیدرضا اشراقى(1) چكیده:حكومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتى و سلطهگرى فردى یا گروهى نیست؛ بلكه تبلور آرمان ...
فلسفه و اهداف حكومت اسلامى
فلسفه و اهداف حكومت اسلامى-خبرگزاري فارس: نگارنده كوشيد با توجّه به محتواى اسلامى انقلاب ايران، كه حركتى براى پيروزى تمامى مستضعفان بر متكبران است و زمينه ...
فلسفه و اهداف حكومت اسلامى-خبرگزاري فارس: نگارنده كوشيد با توجّه به محتواى اسلامى انقلاب ايران، كه حركتى براى پيروزى تمامى مستضعفان بر متكبران است و زمينه ...
فلسفه مالیات در حکومت اسلامی
فلسفه مالیات در حکومت اسلامیزندگی انسان ها در كنار یكدیگر و تشكیل جامعه ... كه در راه رضای خدا و در راستای اهداف كلی و مقدس حكومت اسلامی است را شامل شود، دراین ...
فلسفه مالیات در حکومت اسلامیزندگی انسان ها در كنار یكدیگر و تشكیل جامعه ... كه در راه رضای خدا و در راستای اهداف كلی و مقدس حكومت اسلامی است را شامل شود، دراین ...
فلسفه سیاسی دين در انديشه امام خمينى
20 فلسفه حكومت اسلامى بـراسـاس تـفكر بالنده امام كه برخاسته ازاسلام ناب است ,نهاد حكومت با همه اهـمـيـت و جـايگاهش , هدف و مقصد اصلى نيست ,بلكه وسيله اى براى اجراى ...
20 فلسفه حكومت اسلامى بـراسـاس تـفكر بالنده امام كه برخاسته ازاسلام ناب است ,نهاد حكومت با همه اهـمـيـت و جـايگاهش , هدف و مقصد اصلى نيست ,بلكه وسيله اى براى اجراى ...
فلسفه قيام عاشورا
آيا دعوت كوفيان فلسفه قيام آن حضرت بوده، يا قيام امام(ع) علت دعوت. ... بوده است يا ايجاد اصلاحات و تغييرهاى محدود در ساختار حكومت اسلامى هم مى توانست هدف امام(عليه ... اگر هدف اصلى قيام، اصلاح وضعيت امت و جامعه اسلامى بود، آيا حضرت نمى توانست به ...
آيا دعوت كوفيان فلسفه قيام آن حضرت بوده، يا قيام امام(ع) علت دعوت. ... بوده است يا ايجاد اصلاحات و تغييرهاى محدود در ساختار حكومت اسلامى هم مى توانست هدف امام(عليه ... اگر هدف اصلى قيام، اصلاح وضعيت امت و جامعه اسلامى بود، آيا حضرت نمى توانست به ...
مبانى فكرى حكومت اسلامى
مبانى فكرى حكومت اسلامى نويسنده:مصطفى جعفرپيشه اكنون با گذشت بيش از دو دهه از عمر ... آيا تئورى حضرت امام خمينى از دين, معطوف به چه اهداف بوده است؟ ...... مبانى فلسفه سیاسى اسلام از ديد رهبرى (1)-مبانى فلسفه سیاسى اسلام از ديد رهبرى (1) .
مبانى فكرى حكومت اسلامى نويسنده:مصطفى جعفرپيشه اكنون با گذشت بيش از دو دهه از عمر ... آيا تئورى حضرت امام خمينى از دين, معطوف به چه اهداف بوده است؟ ...... مبانى فلسفه سیاسى اسلام از ديد رهبرى (1)-مبانى فلسفه سیاسى اسلام از ديد رهبرى (1) .
مسائل فلسفه سیاسى در اندیشه رهبرى ( 3 )
مسئله حکومت اسلامى سـیـطـره مفهومى حکومت و تشکیلات اداره کننده در نظامهاى .... در شـکـل هـاى گـونـاگـون استمرار داشته و هدف از آن اولا تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح ...
مسئله حکومت اسلامى سـیـطـره مفهومى حکومت و تشکیلات اداره کننده در نظامهاى .... در شـکـل هـاى گـونـاگـون استمرار داشته و هدف از آن اولا تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح ...
امام خمينى احياگر انديشه حكومت اسلامى
امام خمينى احياگر انديشه حكومت اسلامى نويسنده: نجف لك زايى "انديشه" عنصر اساسى در ... مخالفين يك نظام سياسى هميشه تلاش مىكنند تا فلسفه سياسى جديدى را رو در روى .... (12) درباره اهداف حكومت فرموده اند: "لزوم حكومتبه منظور بسط عدالت و تعليم و ...
امام خمينى احياگر انديشه حكومت اسلامى نويسنده: نجف لك زايى "انديشه" عنصر اساسى در ... مخالفين يك نظام سياسى هميشه تلاش مىكنند تا فلسفه سياسى جديدى را رو در روى .... (12) درباره اهداف حكومت فرموده اند: "لزوم حكومتبه منظور بسط عدالت و تعليم و ...
فلسفه و هدف رجعت
فلسفه و هدف رجعت منبع: تنهاراه يکي از مباحث مربوط به رجعت، چرايي و فلسفهي آن ... و حکومت عدل جهانياز آيات و روايات متعدد چنين بر ميآيد كه قبل از قيامت، دين اسلام ...
فلسفه و هدف رجعت منبع: تنهاراه يکي از مباحث مربوط به رجعت، چرايي و فلسفهي آن ... و حکومت عدل جهانياز آيات و روايات متعدد چنين بر ميآيد كه قبل از قيامت، دين اسلام ...
مفهوم حكومت و جمهورى اسلامى از ديدگاه امام راحل
هدف ايجابى انقلاب اسلامى تا 22 مهر ماه1357 بر پايى «حكومت اسلامى» و يا در ... رژيم سلطنتى، در بيانات خود به فلسفه تغيير حكومت اسلامى از ولايت فقيه(مطرح شده در ...
هدف ايجابى انقلاب اسلامى تا 22 مهر ماه1357 بر پايى «حكومت اسلامى» و يا در ... رژيم سلطنتى، در بيانات خود به فلسفه تغيير حكومت اسلامى از ولايت فقيه(مطرح شده در ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها