تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826038971




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فلسفه و اهداف حكومت اسلامى


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: خبرگزاري فارس: نگارنده كوشيد با توجّه به محتواى اسلامى انقلاب ايران، كه حركتى براى پيروزى تمامى مستضعفان بر متكبران است و زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور بويژه در گسترش روابط بين‏الملل، با ديگر جنبشهاى اسلامى و مردمى فراهم مى‏كند را در سايه آيات قرآنى، براى تشكيل امّت واحده جهانى بيان كند. چكيده: حكومت از ديدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتى و سلطه‏گرى فردى يا گروهى نيست؛ بلكه تبلور آرمان سياسى ملّتى هم‏كيش و هم‏فكر است كه به خود سازمان مى‏دهد تا در روند تحوّل فكرى و عقيدتى، راه خود را به سوى هدف نهايى (حركت به سوى الله) بگشايد. ملت ما در جريان تكامل انقلابى خود از غبارها و زنگارهاى طاغوتى زدوده شد و از آميزه‏هاى فكرى بيگانه خود را پاك نمود و به مواضع فكرى و جهان‏بينى اصيل اسلامى بازگشت و اكنون بر آن است كه با موازين اسلامى و قرآنى، جامعه نمونه (اُسوه) خود را بنا كند. بر چنين پايه‏اى، رسالت محققان و پژوهشگران اين است كه زمينه‏هاى تحقق اين حكومت را عينيّت بخشند و شرايطى را به وجود آورند كه در آن، انسان با ارزشهاى والا و جهان‏شمول قرآنى پرورش يابد. نگارنده كوشيد با توجّه به محتواى اسلامى انقلاب ايران، كه حركتى براى پيروزى تمامى مستضعفان بر متكبران است و زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور بويژه در گسترش روابط بين‏الملل، با ديگر جنبشهاى اسلامى و مردمى فراهم مى‏كند را در سايه آيات قرآنى، براى تشكيل امّت واحده جهانى بيان كند. (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ) تا استمرار مبارزه در نجات ملتهاى محروم و تحت ستم در تمامى جهان قوام يابد. با توجّه به ماهيّت اين تحقيق، خط سير مقاله، تضمين‏گر نفى هرگونه استبداد فكرى و اجتماعى و انحصار اقتصادى است و در خط گسستن از سيستم استبدادى و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان، تلاش مى‏كند. (وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَْغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ). در ايجاد نهادها و بنيادهاى سياسى كه خود پايه تشكيل جامعه است، بر اساس تلقى مكتبى، صالحان عهده‏دار حكومت و اداره مملكت مى‏گردند (أَنَّ الأَْرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ) و قانون‏گذارى كه روشن‏كننده ضابطه‏هاى مديريّت اجتماعى است، بر مدار قرآن و سنّت جريان مى‏يابد. بنابراين، نظارت دقيق و جدّى از ناحيه صاحب‏نظران و اهل قلم، امرى ضرورى است و چون هدف از حكومت اسلامى، رشد دادن انسان در حركت به سوى نظام الهى است (وَ إِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ) تا زمينه شكوفايى استعدادها به منظور تجلى ابعاد خداگونه انسانها فراهم آيد (تخلّقوا بأخلاق الله)، جز در گرو مشاركت فعّال و گسترده تمامى عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمى‏تواند باشد. با اين رويكرد، مى‏توان گفت اين همان تحقق حكومت مستضعفان در زمين خواهد بود. (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ). قانون و حكومت دين، هرگز از حكومت و سياست جدا نيست؛ زيرا همان‏گونه كه گفته شد. دين، تنها، موعظه و تعليم محض براى مسائل فردى و مسائل اخلاقى و اعتقادى نيست؛ بلكه احكام اجتماعى و سياسى و نظامى و... را نيز در كنار اينها دارد. خداى سبحان در يكى از آيات قرآن كريم، هدف فرستادن رسولان خود را چنين بيان مى‏فرمايد: «كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ»(2) يعنى: مردم همه يك گروه بودند. پس خداوند رسولان فرستاد كه نيكان را مژده دهند و بدان را بترسانند و براى آنها به راستى كتاب نازل كرد تا تنها دين‏خدا به عدالت‏در مورد نزاع‏ مردم حكمفرما باشد. در اين آيه كريمه، مساله رفع اختلاف ميان مردم، به عنوان هدف بعثت انبياء مطرح شده است. اگر اختلاف ميان انسانها امرى طبيعى و قطعى است، چنانكه در پيش گفته شد و اگر رفع اختلافها براى ايجاد نظم در جامعه بشرى و به دور از هرج و مرج، ضرورى است. صرف نصيحت و مساله‏گويى نمى‏تواند مشكل اجتماعى را حل كند. از اين رو، هيچ پيامبر صاحب شريعتى(3) نيامده است، مگر آنكه علاوه بر تبشير و انذار، مساله حاكميت را نيز مطرح نموده است. خداى سبحان در اين آيه نمى‏فرمايد پيامبران به وسيله تعليم يا تبشير و انذار، اختلاف جامعه را رفع مى‏كنند؛ بلكه مى‏فرمايد به وسيله «حكم»، اختلافات آنها را بر مى‏دارند؛ زيرا حل اختلاف، بدون حكم و حكومت امكان‏پذير نيست. صرف قانون كه وجود لفظى يا كتبى تفكر خاصى است ، توان تاثير در روابط خارجى را ندارد؛ بلكه يك موجود توان‏مند و مرتبط با غيب مى‏خواهد كه مسوول تعليم و حفظ و اعمال آن باشد. از اين رو، حضرت مولى‏الموحدين، على بن ابى طالب عليه‏السلام ، براى رفع مغالطه خوارج كه قانون را كافى مى‏دانستند و جامعه را بى‏نياز از رهبر و حكومت مى‏پنداشتند و شعارشان اين بود: «لا حكم الا لله». فرمودند: «كلمة حق يراد بها الباطل؛ نعم انه لا حكم الا لله ولكن هوءلاء يقولون لا امرة الا لله وانه لابد للناس من امير بر او فاجر»(4)؛ يعنى اين سخن «لا حكم الا لله»، سخن حق و گفته قرآن است؛ ولى اراده باطل و نادرست از آن شده است. بله، هيچ حكم و قانونى حق نيست ، مگر حكم و قانون خداوند؛ ولى اين افراد ، از اين كلام درست، چيز ديگرى اراده كرده‏اند و مقصودشان آن است كه هيچ امارت و حكومتى نيست، مگر امارت و حكومت‏خداوند و اين در حالى است كه مردم، بدون امير و حاكم نمى‏توانند زندگى كنند وحتى در نبود امير نيكوكار، امير فاجر غيرظالمى نياز دارند تا جامعه به انهدام كشيده نشود. حكومت اسلامى خداى سبحان درباره اسلام و رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏فرمايد: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(5) يعنى: خداى تعالى رسولش را با هدايت و دين حق اعزام نمود تا مردم را در همه ابعاد زندگى هدايت كند و بساط هر طاغوت را برچيند تا دينش را بر تمام مرامها و نظامها پيروز گرداند. بر اين اساس، پيامبر اسلام براى دو كار آمد نه يك كار؛ هم براى هدايت و موعظه و تعليم و ارائه قانون آمد و هم براى برچيدن ظلم و طغيان. خداى تعالى هدف بعثت همه رسولان خود را چنين بيان مى‏فرمايد: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ»(6) يعنى: ما براى هر امتى پيام‏آورى فرستاديم كه آنان را به عبادت «الله» دعوت كند و به اجتناب از طاغوت برانگيزد. اجتناب كردن از طاغوت؛ يعنى خود را در جانبى و طاغوت را در جانب ديگر قرار دادن و در جهت او قدم برنداشتن و از خود در برابر تجاوز طاغى دفاع كردن و برده او نشدن. آتش‏بس يك جانبه! فكر جدايى دين از سياست، در واقع، آتش‏بس يك‏جانبه بين دو طرف درگير است؛ يعنى همه كسانى كه از روى ترس يا علل ديگر، سخن از جدايى دين از سياست زده‏اند و در عمل، كارى به سياست ندارند. در ستيز دينداران با سياستمداران ظالم، آتش‏بس را يك‏جانبه قبول كرده‏اند. سياستمداران بى‏رحم، هيچ گاه نمى‏گويند ما با دين و ديندارى كارى نداريم. آنان هر زمان كه بتوانند، دين را به كام خود مى‏كشند و دينداران را به اسارت درمى‏آورند. در گذشته ، رژيم منفور پهلوى را ديديم كه گاهى براى فريب مردم و منحرف ساختن آنان، قرآن چاپ مى‏كرد؛ ولى آن زمان كه احساس خطر كرد و فهميد كه جامعه دينى ديگر نمى‏خواهد اسير او باشد، مسجد كرمان را با قرآنهايش به آتش كشيد. پس، يك زمان «قرآن‏سوزى» است و يك زمان «قرآن‏سازى» و هر دو براى اهداف پليد استعمارى و سياسى است؛ زيرا سخن و روش همه دنياطلبان و بى‏دينان، همان شعار «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى»(7) است. طبق اين آيه، آنان خوشبختى در اين دنيا را در گرو برترى بهره‏گيرى هر چه بيشتر از ديگران مى‏دانند. ما در جريان جنگ خليج فارس، شاهد استفاده آمريكا از دين براى فريب مردم بوديم. از واتيكان كمك گرفت و از پاپ خواست براى جنگ، دعا نمايد و اين همان سوءاستفاده‏اى است كه معاويه منافق از دين مى‏كرد. معاويه (عليه اللعنه) زمانى كه فهميد مالك اشتر(سلام‏الله‏عليه) به مصر مى‏رود و با رفتنش آنجا را دگرگون خواهد كرد. شب و روز، منزل و مسير حركتش را شناسايى مى‏كرد تا اين كه توانست با حيله عمرو عاص، عسل مسموم را به وى بخوراند. پيش از آن كه عسل، مالك را به شهادت برساند مردم را به مسجد جامع شام دعوت كرد و به آنان گفت: خطرى حكومت اموى را تهديد مى‏كند و ما بايد دعا كنيم و شما آمين بگوييد. او دعا كرد كه خدا خطر مالك را برطرف كند و مردم شام نيز آمين گفتند. زمانى كه خبر شهادت مالك به شام رسيد، معاويه گفت ما «مستجاب‏الدعوه» هستيم. آينده جهان از نظر اسلام آينده جهان از نظر مكتبهاى مختلف كه رشد سلاحهاى هسته‏اى و اتمى را مى‏بينند، جز ويرانه‏اى نيست؛ اما اسلام، آينده جهان را قسط و عدل، آرامش و تمدن و حكومت صالحان مى‏داند: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَْرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ».(8) يعنى: ما بعد از تورات در زبور داود نوشتيم «و در كتب انبياء سَلَف وعده داديم» كه البته بندگان نيكوكار من، ملك زمين را وارث و متصرّف خواهند بود. هدف رسالت انبياء الهى، تربيت انسانها و در نتيجه، قيام آنان براى اقامه قسط و عدل است؛ چنانكه فرمود: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»(9) يعنى: همانا ما پيامبران خود را با ادله و معجزات فرستاديم و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم به راستى و عدالت بگروند. و خداوند موءمنان حقيقى را وعده قطعى داده است كه خلافت در زمين را نصيب آنان سازد: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَْرْضِ»(10) يعنى: خدا به كسانى كه از شما بندگان ايمان آرد و نيكوكار گردد وعده فرموده است در زمين خلافت دهد. و دين پسنديده و مرضى خود را مستقر سازد و در سايه هدايتهاى آن، پس از خوف و ترس، امن و آرامش تحقق يابد. «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً».(11) يعنى: چنانچه امم صالح پيامبران سلف، جانشين پيشينيان خود شدند و علاوه بر خلافت، دين پسنديده آنان را بر همه اديان تمكّن و تسلّط عطا كند و به همه مؤمنان پس از خوف و انديشه از دشمنان ايمنى كامل دهد كه مرا به يگانگى بى‏هيچ شائبه شرك پرستش كنيد. اسلام، تنها دين الهى است. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الإِْسْلامُ»(12) يعنى: همانا دين پسنديده نزد خدا، آيين اسلام است. كه خداوند آن را با ولايت اوليائش كامل گردانيد و بدان راضى شد. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِيناً»(13) يعنى: امروز دين شما را به حدّ كمال رساندم و بر شما نعمت را تمام كردم و بهترين آيين را كه اسلام است، برايتان برگزيدم. و خود وعده داده است كه اسلام، دين جهانى باشد و حكومت اسلامى، تنها حكومت عدل و قسط در سراسر گسترده خاك گردد: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».(14) يعنى: اوست خدايى كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم تسلّط و برترى دهد؛ هر چند مشركان ناراضى و مخالف باشند. خداوند، نظام آفرينش را بر پايه حق استوار ساخته است. چنانكه فرمود: « وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ»(15) يعنى: و ما آسمانها و زمين و هر چه بين آنهاست را بجز براى مقصودى صحيح و حكمتى بزرگ خلق نكرده‏ايم. و هر باطلى در اين جهان، محكوم به نابودى است و مانند كف روى آب، زائل خواهد گشت. « فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً»(16). يعنى: باطل، چون كف به زودى نابود مى‏شود. قرآن كريم، همه مخاطبان خود را دعوت مى‏كند كه در سرگذشت گذشتگان سير كنند و عاقبت‏بد و هلاكت تكذيب‏كنندگان را ببينند. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الأَْرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»(17) يعنى: پيش از شما مللى بودند و رفتند. پس گردش كنيد در زمين تا ببينيد چگونه هلاك شدند آنان كه وعده‏هاى خدا را تكذيب كردند. سنت‏ شكست ‏ناپذير و غير قابل زوال الهى ، پيروزى قيام حق و نابودى باطل است و اين سنت ، از اصول هميشگى و همگانى نظام آفرينش است كه هيچ گاه تغييرپذير نيست. «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْوِيلاً ».(18) يعنى: طريقه حق هرگز مبدّل نخواهد شد و طريقه حق هرگز تغيير نمى‏پذيرد. قرآن كريم درباره پيروزى حق بر باطل مى‏فرمايد: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»(19)؛ يعنى: حق مى‏آيد و باطل مى‏رود وطبيعت‏باطل، همان رفتن و نابودى است. در آيه ديگر نيز كيفيت رفتن باطل راچنين بيان فرموده است: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»(20) يعنى: حق را بر باطل چيره مى‏كنيم پس حق، باطل را سركوب مى‏كند و باطل سركوب‏ شده، نابود و محكوم به زوال مى‏گردد. آنچه از اين آيات استفاده مى‏شود، اين است كه حكومت‏حق، با هيچ باطلى سازش ندارد و نه تنها در برابرباطل تسليم نمى‏شود؛ بلكه آن را از بين مى‏برد. علاوه بر وجه اثباتى خود، جنبه نفى غير خود را نيز دارد. از اين جا روشن مى‏شود كه اگر چيزى بتواند خود را تثبيت كند؛ ولى جنبه نفى وباطل‏زدايى نداشته باشد، حق نيست؛ بلكه باطلى است در پوشش حق. فلسفه و اهداف حكومت اسلامى حكومت از ديدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتى و سلطه‏گرى فردى يا گروهى نيست؛ بلكه تبلور آرمان سياسى ملّتى هم‏كيش و هم‏فكر است كه به خود سازمان مى‏دهد تا در روند تحوّل فكرى و عقيدتى راه خود را به سوى هدف نهايى (وَ إِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ) ؛ يعنى الله بگشايد. اين همان تحقق حكومت مستضعفان در زمين خواهد بود (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ).(21) اينها همه مقدمه‏اى است براى تشكيل امت واحد جهانى (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ) و استمرار مبارزه براى نجات ملتهاى تحت ستم در تمامى جهان. بر اساس تلقّى مكتبى، صالحان عهده‏دار حكومت و اداره مملكت مى‏گردند (أَنَّ الأَْرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ) (22) و قانون‏گذارى نهايتا بر مبناى قرآن‏مدارى و سپس انسان‏مدارى است. مهمترين هدفهايى كه حكومت اسلامى دنبال مى‏كند، دو چيز است: اول، انسانها را براى «خليفة‏الله» شدن راهنمايى كند و مقدمات سير و سلوك آنان را فراهم نمايد. دوم، كشور اسلامى را «مدينه‏فاضله» سازد و زمينه‏هاى تمدن حقيقى را مهيا نمايد و اصول حاكم بر روابط داخلى و خارجى را تبيين كند. گرچه، نصوص دينى، حاوى معارف و نكات آموزنده فراوانى است، امّا عصاره همه آنها همين دو ركن ياد شده است. روح و جسم، نظام داخلى انسان را مى‏سازند؛ ولى اصالت از آن روح است و بدن پيرو آن است. وظيفه بدن اين است كه با حفظ سلامتى خود، سلامتى روح را از گزند عقايد سوء و آسيبهاى اخلاقى تأمين كند. بين دو ركن ياد شده نيز چنين رابطه‏اى برقرار است. يعنى: خليفة‏اللهى اصل است و مدينه فاضله با تربيت انسانهايى، رسيدن به خليفة‏اللهى را تقويت مى‏كند. دليلش اين است كه بدن هر چند سالم باشد؛ ولى پس از مدتى مى‏ميرد و مى‏پوسد؛ ولى روح، همچنان زنده و پاينده است. مدينه فاضله، هر چند از تمدن والا برخوردار باشد، پس از مدتى ويران مى‏گردد، ولى «خليفة‏الله» كه همان انسان كامل است، از گزند هر گونه زوال مصون است. بنابراين، مدينه فاضله، به منزله بدن است و خليفة‏الله، به مثابه روح آن. لازمه خلافت الهى آن است كه انسان كامل؛ يعنى خليفة‏الله، همه كمالهاى خداوند را به اندازه سعه هستى خود فراهم نمايد و در همه آنها، مظهر خداوند سبحان قرار گيرد. بنابراين، آنچه به نام قسط و عدل و شبيه آن به عنوان اهداف حكومت اسلامى ياد مى‏شوند؛ اگرچه كمال به شمار مى‏آيند؛ ولى جزء فروعات كمال اصلى‏اند. مصدر اصلى همه آن كمالها، انسان است كه خليفه خداست و در تدبير جوامع بشرى نقش سازنده دارد. نورانى گشتن، هدف عالى حكومت قرآن كريم در آغاز سوره ابراهيم عليه‏السلام ، هدف نزول قرآن را كه همان هدف والاى رسالت و غرض اصيل حكومت اسلامى است، چنين ترسيم مى‏نمايد: «الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»(23) يعنى: قرآن كتابى است كه ما آن را به سوى تو فروفرستاديم تا مردم را از هر تيرگى برهانى و آنان را به نور برسانى كه البته، به دستور و اجازه اين كار نيز از جانب پروردگار است. راه نورانى شدن مردم، همانا پيمودن راه راست خداوندى است كه عزيز و نفوذناپذير و پيروز بر هر چيز است و شايسته هر گونه ثناست. دورى از خداوند كه «هستى محض» و «كمال صرف» است، تيرگى است. تنها مبدئى كه توان بيرون آوردن انسان را از تاريكى دارد، همان «نور بالذات» و خداوندى است كه نور آسمانها و زمين است. از اين رو خداوند در آية‏االكرسى، ولايت اين امر را فقط به خود نسبت داده و چنين فرمود: «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(24) يعنى: خدا يار اهل ايمان است، آنان را از تاريكيهاى جهان بيرون آرد. و اگر در آيه مورد بحث، نورانى ساختن مردم را به رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اسناد داد، براى اين است كه انسان كامل، خليفه خداست و خليفه، كار مستخلف‏عنه (كه همان خداوند است) را انجام مى‏دهد و چون انجام اين كار توسط آن حضرت از راه خلافت و نيابت است نه اصالت. از اين رو در آيه مزبور، خروج از ظلمتها به سوى نور، به اذن خدا مقيد شده است. غرض آنكه؛ هدف والاى رسالت و نزول وحى كه همان حكومت الهى است، نورانى نمودن جامعه انسانى است و انسان نورانى، از گزند آسيب و تيرگى هوا و هوس مصون و از وسوسه و دسيسه و مغالطه، محفوظ خواهد بود. چنين انسانى كه از جهت انديشه، از تباهى هرگونه خيال و مغالطه‏اى آزاد است و از جهت عمل نيز، از آلودگى هر گونه شهوت و غضب پاك است، شايسته خلافت خداست. بنابراين، هدف مهم تاسيس نظام اسلامى مبتنى بر وحى و نبوت، همانا خليفة‏الله شدن انسان است. در چنين جامعه‏اى، خط‏مشى انسان نورانى بسيار روشن است. او با نور الهى كه بهره وى گشته است، حركت و زندگى مى‏كند. چنانكه خداوند مى‏فرمايد: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النّاسِ»(25)؛ يعنى: و به او روشنى دانش و ديانت داديم. «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ».(26) يعنى: و نورى از پرتو ايمان به قرآن، شما را عطا فرمايد كه بدان نور، راه بهشت پيماييد. سيره آموزنده انسان نورانى آن است كه در عين رعايت ادب و پاسدارى از حرمت انسانى ديگران، هيچ كسى را شايسته ستايش و پرستش نمى‏داند و نيز در عين زيبا ديدن نظام كيهانى و تحسين سراسر گيتى، هيچ موجود سپهرى يا زمينى را شايسته تكريم عبادى ندانسته، براى آن قداست پرستش قائل نيست؛ بلكه تمام عالم و آدم را نشانه خداى بى‏نشان مى‏داند و براى آنها ارزشى بيش از نشانه بودن معتقد نيست. چنانكه انسان كاملى همچون حضرت على‏بن ابى‏طالب عليه‏السلام در معرفى اين گونه از انسانهاى نورانى چنين مى‏فرمايد: «عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم».(27) خاصيت «نور» آن است كه هر چيز را آن گونه كه هست، نشان مى‏دهد. نور توحيد، انسان كامل را چنان بينا مى‏كند كه خداوند عظيم را به عظمت درك مى‏كند به گونه‏اى كه همه اشيائى كه مخلوق خدايند را در ساحت جلال الهى كوچك مى‏بيند و هر چيزى غير از خدا ، برايش ناچيز شمرده مى‏شود. حضرت على‏بن ابى‏طالب عليه‏السلام در اين باره فرموده‏اند: «عظم الخالق عندك يصغر المخلوق في عينك»(28) يعنى: بزرگى خالق در نزد تو، كوچك مى‏سازد مخلوق را در چشم تو. و اين بينش صائب نيز به نور خداوند است كه بهره پرهيزگاران مى‏گردد: «من يتق الله يجعل له مخرجا من الفتن ونورا من الظلم».(29) نكته ديگرى كه توجه به آن لازم است، اين است كه نه تنها قرآن كريم، عامل نورانى شدن انسانهاست؛ بلكه تنها مبدأ نوربخش، همانا حكومت اسلامى در پرتو قرآن است و كسى كه از آن محروم باشد، هيچ نورى نخواهد داشت؛ چه اين كه خداوند فرمود: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(30) يعنى: و هر كه را خداى نور نبخشيد، هرگز روشنى نخواهد يافت. زيرا «بر اهرمن نتابد اسرار اسم اعظم». هدف متوسط حكومت اسلامى چون اسلام تنها دين الهى است: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الإِْسْلامُ»(31) و هيچ دينى غير از آن مقبول خداوند نيست: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِْسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»(32)؛ يعنى: هر كسى دينى غير از اسلام اختيار كند، هرگز از وى پذيرفته نيست و چنين كسى در آخرت از زيانكاران است. بنابراين، تنها ره‏آورد همه پيامبران الهى، همانا اسلام بود سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن