واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: چرا گفتگوهای دوجانبه؟ تهران- ایرنا- «چرا گفتگوهای دوجانبه؟» عنوان سرمقاله امروز -سه شنبه- روزنامه «ابتکار» به قلم «سیدعلی محقق» است که در آن می خوانیم: تا پایان موعد تعیین شده برای حصول توافق سیاسی بین ایران و کشورهای 1+5 یعنی سوم فروردین 94( 24 مارس 2015) و فقط 33روز دیگر زمان باقی است. تجربه های گذشته و فراز و فرودهای گفت وگوهای یکساله اخیر می گوید که معمولا در هفته های پایانی مهلت تعیین شده، طرفین به گفتگوها شتاب می دهند، تا بلکه از واپسین فرصت باقیمانده برای رفع اختلافات حداکثر استفاده شود.
در ادامه این سرمقاله آمده است: از همین رو است که در آخرین ماه از مهلت شش ماهه پیشین، مذاکره کنندگان ایران و شش کشور دیگر به مدت بیش از ده روز به صورت شبانه روزی و بی وقفه با هم چانه زنی می کردند تا بلکه کار به تمدید مذاکرات نکشد و میز مذاکره به خاطر وسعت اختلافات به هم نریزد. این بار اما اگر چه ماجرا حساس تر از قبل شده است، اما شواهد می گوید که در مهلت کوتاه باقیمانده از آن جنب و جوش و میل به مذاکرات گروهی (شبیه آنچه که بارها در ژنو وین و نیویورک اتفاق افتاد)، خبری نیست. محمد جواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان که ریاست تیم ایران مذاکرات را بر عهده دارد، روزهای گذشته در حاشیه گفتگو با همتای چینی خود در پکن اعلام کرد که فعلا از برگزاری مذاکرات هسته ای گروهی با 1+5 خبری نخواهد بود و تا یک ماه آینده( پایان مهلت چهارماهه) گفتگوها به صورت دوجانبه با شش کشورعضو گروه ادامه می یابد و در زمان مناسب ( لابد در آخرین روزهای پیش از 24 مارس) جلسه با 1+5 تشکیل خواهد شد. دیپلمات های کشورهای گروه 1+5 هم چیزهایی شبیه به این موضوع را با رسانه ها در میان گذاشته اند.
طرف های گفتگو در حالی رویکرد جدیدی را متفاوت از مراحل پیشیــن اتخاذ کرده اند که آخرین دور مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 در حاشیه نشست امنیتی مونیخ در آلمان برگزار شد. برخی شواهد، تغییر موضع طرفین گفتگوها را به نتایج مذاکرات مونیخ و پیش از آن یعنی مذاکرات ظریف و کری در داووس سوییس ارتباط می دهند و مشخصا آن را خروجی نهایی نشست مونیخ می دانند.
این تصمیم و سیاست جدید را هم می توان خوشبینانه نشانه افزایش اطمینان به حصول توافق در دقایق پایانی دانست، هم می توان آن را مانند برخی کارشناسان بدبین، مدرکی دال بر کاهش مبهم اشتیاق ها برای به نتیجه رسیدن مذاکرات تفسیر کرد. اما آنگونه که منابع خبری آمریکایی و اروپایی گــــزارش داده اند، وزن خوش بینی ها بر بدبینی ها می چربد و خبرهایی که حداقل آمریکایی ها از مـونیخ به بیرون درز داده اند از نزدیک شدن دو طرف به توافق نهایی حکایت دارد. انگار که مسائل کلی حل شده باشد و فقط چکش کاری های نهایی متن توافق باقی مانده است؛ اقدامی که دیگر در مباحث گروهی قابل انجام نیست و ایران در مهلت باقیمانده باید تک تک و پایتخت به پایتخت با اعضای آن سوی میز طرف شود.
از طرفی می توان این گونه برداشت کرد که همانطور که در دوره های پیشین مذاکرات بارها مطرح می شد، اختلافات داخلی در بین کشورهای گروه 1+5 همچنان باقی است و این خطر وجود دارد که در دقایق آخر کار، سدی بر سر راه توافق نهایی شود. درحالی که هم در ایران و هم در سطح رسانه های خارج از آمریکا و اروپا طرف گفتگوی ایران، با نام «گروه 1+5» یعنی 5 کشور عضو اصلی شورای امنیت به علاوه آلمان معرفی می شوند، خود کشورهای اروپایی و امریکایی عضو مذاکرات اصرار دارند که «گروه 3+3 » یعنی سه کشور اروپایی به علاوه سه کشور غیر اروپایی خوانده شوند. در اسناد رسمی این گفتگوها نیز بیانیه ها و توافقات با عنوان «گروه 3+3» امضا می شود. به عبارتی اگرچه رسانه های غربی و درپاره ای مواقع خود مذاکره کنندگان اصرار داشته اند این گونه جا بیندازند که این گروه از سوی سازمان ملل و شورای امنیت و به تبع آن جامعه جهانی ماموریت دارند که درباره پرونده هسته ای با ایران مذاکره کنند، اما واقعیت چیز دیگری است و این کشورها صرفا در راستای منافع خود و فضای پیرامونی خود در گفتگوها حضور دارند و فقــط مــواضع خاص پایتخت های خود را نمایندگی می کنند. در بهترین حالت سه کشور اروپایی با حضور شخص کاترین اشتون به عنوان رییس تیم مذاکره کننده، مواضع و دیدگاههای اتحادیه اروپا را نمایندگی می کنند و نه بیشتر.
اگر از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم و حجم اختلافات تاریخی فی مابین بلوک های شرق و غرب و اختلافات اخیر روس ها و امریکایی ها و اروپایی ها را نیز در نظر بگیریم، راز چند دستگی و تضارب آرا در گروهی که به نظر می رسید باید اتحاد نظر داشته باشند و از موضع واحدی با تهران گفتگو کنند را می توان به خوبی دریافت. بی راه نیست اگر فکر کنیم که روس ها در گفتگوهای هسته ای نیم نگاهی به اختلافات خود با غربی ها بر سر اوکراین ندارند و در قبال از ادامه یا توقف فعالیت های ایران برای منافع احتمالی خود چرتکه نمی اندازند. بی شک چینی ها هم در محاسبات خود به آنسوی توافق نهایی و منافع و ضررهای خود از قِبَل رفع تحریم ها نگاه می کنند. همین طور آمریکا و حتی انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی آینده مراودات سیاسی و تجاری با اعراب و عبری های اشغال کننده فلسطین را مد نظر دارند و به این مساله صرفا به عنوان مساله ای داخلی و برپایه منافع داخلی کشور خود و نه مساله ای جهانی نگاه می کنند. این همان مساله ای است که بخشی از راز اهمیت پیدا کردن گفتگوهای دوجانبه در مقطع پایانی گفتگوها و موسم رسیدن به توافق نهایی را آشکار می کند.
علاوه بر این دوجانبه شدن گفتگوها در یک ماه پایانی مذاکرات سیاسی مهر تاییدی است بر این واقعیت که وزن شش کشور عضو 1+5 حداقل در مذاکرات هسته ای با ایران یکسان و به یک اندازه نیست. از این رو صرف کردن همه انرژی و توان دیپلماتیک کشور و خرج کردن همه تخم مرغ های موجود در سبد به صورت یکسان برای همه اعضای گروه 1+5 در این مقطع از مذاکرات ضرورتی ندارد. البته این واقعیت نکته جدیدی نیست و چندان هم بر کسی پوشیده نیست. تیم دیپلماسی ایران هم از همان آغاز دور تازه گفتگوها در دولت یازدهم با در نظر داشتن این مهم، سمت و سوی گفتگوهای خود را تنظیم کرده و پیش برده است. به عبارت بهتر شکل گیری مذاکرات مستقیم و دوجانبه ایران وآمریکا اگرچه شکستن یک تابوی تاریخی نام گرفته است، اما اقدامی در راستای همین واقعیت بود و از این رو اکنون و درمرحله پایانی برای یک توافق قابل اجرا و در راستای اهداف و منافع ملی کشور، باز هم اثرگذاری گفتگوهای دوجانبه به خصوص با طرف آمریکایی، احتمالا بیشتر از برپایی مذاکرات گروهی پر از سوء برداشت و تعدد منافع طرف های مقابل است.
منبع: ابتکار
اول**1368**
28/11/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]