محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842510187
مردی که جای مین «گل» میکاشت
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
مردی که جای مین «گل» میکاشت شب اول من نگهبان بودم؛ جالب بود ببینم او چگونه کار میکند که بهش لقب پاطلایی دادند؛ وارد میدان مین شد. من نیز هر چند وقت یک بار از روی خاکریز سرک میکشیدم و با دوربین مادون قرمز او را نگاه کردم.
به گزارش فرهنگ نیوز ، محمدحسن ابوحمزه در وبلاگ داستان کوتاه کوتاه کوتاه نوشت: همه میخواستند از کار تخریبچی سر در بیاورند. کارش که تمام میشد می رفت بالای سنگر مینشست. مینشست به آسمان خیره میشد.
در یک بعدازظهر که خط آرام بود، دورهم نشسته بودیم صحبت میکردیم چای میخوردیم، پیک گردان با موتور نزدیک ما توقف کرد.باد خاکی را که با ترمز چرخها به هوا بلند شده بود به طرف ما آورد. پیک عینک را روی پیشانی کشید خطاب به مسئول گروهان داد زد:- اینم یه تخریبچی که خواسته بودید، پا طلائی.تخریب چی چابک از موتور پائین پرید. درحالی که کوله پشتی را مثل بچه مدرسهایها با یک دست روی شانه گرفته بود به جمع ما نزدیک شد؛ لاغر بود و سبزه.یکی از بچهها زیر لب که فقط خودمان شنیدیم گفت: -این که هم سن داداش کوچیکه منه. پیک با موتور دور او چرخید گفت: - فقط چند روز باید بره مرخصی. شب کنار منبع آب جمع شده بودیم وضو بگیریم. تخریبچی ازسنگرانفرادی خودش بیرون آمد؛ آستینهایش را بالا زد به طرف ما آمد. وقتی نزدیک وانت فرمانده گردان که توی سنگر فرماندهی جلسه داشتند رسید، راهش را به طرف وانت کج کرد.مقابل دیدگان متعجب ما لامپ چراغ ترمز وانت که طلق آن شکسته شده بود را باز کرد. در حالی که آن را به شکمش میمالید و با پیراهنش پاک میکرد به ما نزدیک شد. به لاستیک چرخ تانکر آب تکیه داد، لامپ را بالا گرفت به دقت نگاه کرد گفت:- سالمه، من بیشتر بهش احتیاج دارم تو منطقه باید چراغ خاموش رفت.روز بعد باطریهای کهنه بی سیم که در گوشه و کنار افتاده بود جمع کرد. با سیم تلفن صحرائی و لامپِ وانت، سنگرش را چراغانی کرد و بعد به مرخصی رفت. از آن روز باطریهای کهنه بیسیم که همیشه توی منطقه ولو بود، مشتری پیدا کرد.خیلی غیرمنتظره قبل ازپایان مرخصی به منطقه بازگشت. آدرس میدان مین را از پاسبخش گرفت. آن شب من نگهبان بودم؛ دیدم با تاریک شدن هوا وضو گرفت، کوله پشتی را برداشت از خاکریز عبور کرد. داخل کانال شناسائی شد به سوی معبر میدان مین رفت.شنیده بودیم پاطلائی در کار تخریب ماهراست؛ همیشه تنها و با دقت کارمیکرد.عادت داشت وارد میدان مین میشد حساب شده قدمهایش را درمیان مینها میگذاشت تا وسط میدان مین میرفت بعد روبه خط خودمان مینشست پاکسازی را شروع میکرد. بخاطر همین لقب پاطلائی را به او داده بودند.خودش گفته بود وقتی در یک عملیات به یک مین جدید برخورد کرده بود آنقدر با آن ور رفته بود تا توانسته همانجا در میدان مین و قبل از عملیات آن را خنثی کند. روز اول که به تخریب آمده بود شرط گذاشته بود هیچ وقت مین نمیکارد فقط مین خنثی می کند.شب اول من نگهبان بودم. جالب بود ببینم او چگونه کارمیکند. هر چند وقت یک بار از روی خاکریز سرک میکشیدم، با دوربین مادون قرمز او را نگاه میکردم. اول پا ی مصنوعی را از خود جدا کرد در کنارش گذاشت.سرنیزه را برداشت با حوصله به شخم زدن زمین پرداخت. زمین سفت و خاک حاصلخیز جنوب؛ او مانند کشاورزی بود که کاشتهها را درو میکرد. بر خلاف دیگران برای نماز صبح هم نیامد. قمقمهاش را برداشت همانجا وضو گرفت، نماز خواند دوباره مشغول کار شد.دیگر نگهبانی برای ما کسالت بار نبود در داخل سنگر مینشستیم، او را نگاه میکردیم. هرچند به وضوح چیزی را نمیدیدیم اما هر لحظه منتظر حادثهای بودیم.هوا کاملاً روشن شده بود که او به عقب برگشت. کیف ابزارش را بر روی شانه گذاشت و پای مصنوعی را در زیر بغل گرفته بود لِی لِی حرکت کرد. نزدیک خاکریز، بیسیمچی به کمک او رفت. انگار از کار خودش راضی بود. وقتی از خاکریز عبور کرد ناخود آگاه پای مصنوعی از دستش رها شد. بیسیمچی پا را برداشت تا به دست او بدهد که یک کیسه کوچک پارچهای سفید رنگی از داخل پا به بیرون افتاد. بی سیم چی با تعجب کیسه را برداشت به آن نگاه کرد. چند بار آن را در کف دستش سبک سنگین کرد و بالا انداخت پرسید: -توتونه؟چیزی نگفت و کیسه را دوباره در جای خالی داخل پای مصنوعی جا سازی کرد و به طرف سنگر رفت. مختصر صبحانهای خورد و لیوان چایش را برداشت بر بالای سنگر نشست. پیراهنش را از تن بیرون آورد و مشغول نوشتن اسم و شماره پلاک برروی جیبهای لباسش شد. کارش را تمام کرد پیراهن را پوشید. با خط خوش و درشت شماره پلاک و اسم کوچکش را نوشته بود، مهدی؛ سپس نشست و در حال خوردن چای به آسمان خیره شد.بعد از ظهر وقتی بیدار شد بیلچه نظامی را برداشت از کنار منبع آب جوی کوچکی درست کرد، آب را تا کنار خاکریز هدایت کرد؛ مثل اینکه میخواست آب را به داخل میدان مین برساند. اما انگار فکر خاکریز را نکرده بود و همانجا پروژهاش را نیمه کاره رها کرد؛ چند روز بعد حوضچهای در کنار خاکریز درست شد و رفت و آمد را سخت کرده بود.شب دوم من جای تیربارچی نگهبانی میدادم. تخریبچی وضو گرفت، صدای اذان که بلند شد او در کانال از نظر ناپدید شد. نماز خواند دوباره مثل شب قبل شروع به کار کرد و کنجکاویها هم بیشتر شده بود. کیسه کوچک پارچهای معمای جدید بود.در تاریکی هرچه با دوربین دید در شب «مادون قرمز» او را نگاه کردم متوجه چیز تازهای نشدم.تب کنجکاوی خیلی زود در بین بچهها شیوع پیدا کرد و او محور همه صحبتها بود. بچههایی که نگهبان نبودند هم میآمدن به او سری میزدند. صبح با روشن شدن هوا، وقت ورزش صبحگاهی او را دیدیم که لِی لِی کنان به عقب میآمد. همه میخواستند به او کمک کنند. با تعجب متوجه شدیم دیگر پا را با خودش نیاورده است. خیلی راحت خودش را از شر سوالهای ما خلاص کرده بود. این دومین بار بود که او پا ی خود را در میدان مین جا میگذاشت.روز سوم، چهارم... تا روز هفتم کار او همین بود.صبح روز هفتم هوا گرفته بود. مثل همیشه بعد از صبحانه بالای سنگر نشسته بود. یک قوطی خالی کمپوت برداشت و در لبه سقف سنگر گذاشت مشغول نشانهگیری شد. با اولین سنگ قوطی را پراند. دوباره قوطی را کاشت، نشانه گرفت و با سنگ آن را پراند. بعد نشست و به آسمان خیره شد؛ بعضی از بچهها که از کنار سنگرش رد میشدند میایستادند و با کنجکاوی مسیر نگاهش در آسمان را میدیدند و در حالی که معلوم بود چیزی ندیدهاند دور میشدند.کم کم ابرهای سیاهی از سمت جنوب در آسمان پدیدار شدند. پیش در آمد آن چند رعد و برق کوتاه بود و بعد باران شروع به بارش کرد.ازهمان وقت که ابرها را دید خوشحال شده بود. با بارش باران لبخند را بر روی لبانش دیدیم.بعد ازظهر وقتی بچههای تدارکات میخواستند به عقبه بروند او هم آماده شد. وسایلش را که در یک چفیه پیچیده شده بود برداشت و در زیر باران کنار دیگ های بزرگ غذا پشت وانت نشست و رفت. یک کیسه پلاستیک را هم پاره کرد بر روی سرش کشید.بعد از رفتن او شایعات کمتر شد اما هنوز حس کنجکاوی ما را تحریک میکرد. دیده بودیم روز آخر کیسه را که دیگر محتویاتش به نصف رسیده بود با بیدقتی در جعبه چوبی زیتونی رنگ مهماتی که به عنوان صندوق خوراکیها از آن استفاده میکردیم رها کرده بود. دیگر آن دقتی که روزهای اول در نگهداری از کیسه داشت در او دیده نمیشد. یکی از بچهها رفت سر وقتش. قوطیهای کنسرو و کمپوت را کنار زد و کیسه را که شکر و چای خشک به آن چسبیده بود، بوی صابون گرفته بود برداشت، باز کرد. محتویاتش را در کف دست ریخت. شکل دانههای تسیبح بود اما جنس آن از مواد کانی یا مصنوعی نبود. دانههایی به رنگ سیاه مایل به قهوهای سوخته و کروی اما نامنظم.همه به دقت آنها را بررسی کردیم، از آن سر در نیاوردیم. هر یک چیزی گفت:- ماسوره مینه.- نه. فکر کنم ساچمه مین والمریه. -نه خیلی سبکه. شاید خرج خمپاره باشه. دانهها دست به دست گشت سپس ما هم کیسه را در جعبه مهمات رها کردیم.یک روز تمام باران بارید. چند روز بعد مهدی به خط باز گشت. اصلاح کرده بود و ترو تمیز شده بود، لباس خاکی نو پوشیده بود. مثل اینکه به شهر هم رفته بود زیرا یک جعبه شیرینی برای ما آورده بود.وقتی از پشت وانت بیرون پرید خوشحال در جعبه را باز کرد به همه شیرینی تعارف کرد. همه مشغول خوردن شیرینی بودیم که او به کنار خاکریز رفت. با لباس نو خودش را روی خاکریز رها کرد، به میدان مین و معبر نگاه میکرد.نمیدانستیم چه چیزی دیده است که آنقدرخوشحال شده است. ما که بعد از رفتن او دیگر به میدان مین توجه نداشتیم و چندین روز آنجا را ندیده بودیم با عجله به کنار خاکریز رفتیم. وقتی میدان مین را دیدیم از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاوریم.آنجا دیگر میدان مین نبود. گلهای زیبا و رنگارنگی در همه جا ی معبر و میدان مین به چشم میخورد.تخریب چی محو دیدن گلهایی که کاشته بود شد. باغبانی که ثمره کار و تلاش خود را میدید. هر مین که خنثی کرده بود جایش یکی از دانهها را کاشته بود. همان مهرههای کروی سبک.
93/11/27 - 15:02 - 2015-2-16 15:02:13
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]
صفحات پیشنهادی
وبلاگ داستان کوتاه مردی که جای مین «گل» میکاشت
وبلاگ داستان کوتاهمردی که جای مین گل میکاشتشب اول من نگهبان بودم جالب بود ببینم او چگونه کار میکند که بهش لقب پاطلایی دادند وارد میدان مین شد من نیز هر چند وقت یک بار از روی خاکریز سرک میکشیدم و با دوربین مادون قرمز او را نگاه کردم به گزارش خبرنگار فضای مجازی خبرگزاری فاشانزدهمین جایگاه گاز سی ان جی ایلام در ملکشاهی به بهره برداری رسید - اخبار ایران و جهان |
شانزدهمین جایگاه گاز سی ان جی ایلام در ملکشاهی به بهره برداری رسید شناسهٔ خبر 2482369 دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۰۱ استانها > ایلام ایلام-همزمان ایام الله دهه مبارک فجر و با حضور استاندار ایلام شانزدهمین جایگاه گاز سی ان جی ایلام در ملکشاهی به بهره برداری رسید به گزارش خبرگزاراعلام اسامی نامزدهای اولیه سومین دوره جایزه «لاک پشت پرنده»
نشست خبری لاکپشت پرنده -۳ اعلام اسامی نامزدهای اولیه سومین دوره جایزه لاک پشت پرنده شناسهٔ خبر 2496889 دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵ ۳۱ فرهنگ > کتاب نامزدهای اولیه سومین دوره جایزه لاک پشت پرنده در حاشیه نشست خبری این جایزه معرفی شدند به گزارش خبرنگار مهر نشست خبری سومین درجایی دبیر شورای اطلاعرسانی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) شد
رجایی دبیر شورای اطلاعرسانی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره شدمدیرمسئول سابق آنا مشاور رسانهای و دبیر شورای اطلاعرسانی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره شد به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس نرگس رجایی مدیرمسئول سابق خبرگزاری آنا با حکم علی گرمساری معاون فرهنگیسی و دومین دوره جایزه کتاب سال ایران با حضور رئیس جمهور
سی و دومین دوره جایزه کتاب سال ایران با حضور رئیس جمهور سی و دومین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران صبح امروز با حضور رئیس جمهور مسئولان فرهنگی و فرهیختگان ادبی در سالن اجلاس سران آغاز شد در این مراسم از هشت برگزیده جایزه کتاب سال ایران همچنین از ۱۰ برگزیده خارجی قدردانیهومن سیدی: همین الان جایزهام را گرفتهام
هومن سیدی همین الان جایزهام را گرفتهام کارگردان فیلم سینمایی اعترافات ذهن خطرناک من مهمترین دغدغه خود را در سینما رسیدن مسیری تازه دانست مسیری که پیروی صرف از دیگران نباشد به گزارش نامه نیوز فیلم سینمایی اعترافات ذهن خطرناک من به کارگردانی هومن سیدی یکی از فیلمهایانفجار در کاظمین عراق ۹ شهید و مجروح بر جای گذاشت
انفجار در کاظمین عراق ۹ شهید و مجروح بر جای گذاشتمنابع بیمارستانی عراق از شهادت و زخمی شدن ۹ نفر بر اثر انفجار یک بمب در کاظمین خبر دادند به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس به نقل از شبکه المنار تروریستها امروز یکشنبه یک بمب را در خیابان «الصناعی» کاظمیننامزدهای دریافت سومین جایزه باروت خیس
طی بیانیه ای از سوی ستاد مردمی سومین جایزه بین المللی باروت خیس 2015 نامزدهای دریافت سومین جایزه باروت خیس ستاد مردمی سومین جایزه بین المللی باروت خیس طی انتشار بیانیه ای نامزدهای دریافت جایزه بین المللی باروت خیس 2015 را معرفی کرد به گزارش فرهنگ نیوز ستاد مردمی سومین جایزه بینفراخوان ثبت نام در دومین دوره جایزه چالش نوآورانه
فراخوان ثبت نام در دومین دوره جایزه چالش نوآورانه سازمان نظام صنفی رایانه ای استان تهران با همکاری انجمن تشکلهای فناوری اطلاعات و ارتباطات کشورهای عرب اجمع دومین دوره جایزه چالش نوآورانه را در اسفندماه 1393 برگزار می کند به گزارش دریچه فناوری اطلاعات باشگاه خبرنگاران پس اطی بیانیه ای از سوی ستاد مردمی سومین جایزه بین المللی باروت خیس 2015 نامزدهای دریافت سومین جایزه باروت خیس معر
طی بیانیه ای از سوی ستاد مردمی سومین جایزه بین المللی باروت خیس 2015نامزدهای دریافت سومین جایزه باروت خیس معرفی شدندستاد مردمی سومین جایزه بین المللی باروت خیس طی انتشار بیانیه ای نامزدهای دریافت جایزه بین المللی باروت خیس 2015 را معرفی کرد به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاریاختتامیه ششمین کنفرانس ملی مدیریت بحران کشور جایزه ملی طرح برتر مدیریت بحران کشور به پژوهشگاه شاخص پژوه رسید
اختتامیه ششمین کنفرانس ملی مدیریت بحران کشورجایزه ملی طرح برتر مدیریت بحران کشور به پژوهشگاه شاخص پژوه رسیددر مراسم اختتامیه ششمین کنفرانس ملی مدیریت بحران کشور که در مشهد مقدس برگزار شد جایزه ملی طرح برترسال 93 در مدیریت بحران کشور به طرح ساخت فیلترهای هپا از پژوهشگاه شاخص پژوه- پنجمین جایگاه سی ان جی کنگاور افتتاح شد
پنجمین جایگاه سی ان جی کنگاور افتتاح شد کرمانشاه - ایرنا - پنجمین جایگاه سی ان جی CNG شهرستان کنگاور به مناسبت دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی روز یکشنبه به بهره برداری رسید مدیر شرکت پخش فرآورده های نفتی منطقه کرمانشاه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا هزینه احداث و تجهیز این جایگاهگفتوگوی فارس با برنده جایزه سینما حقیقت سی و سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر افشینپور: هیچ استانی تنوع ط
گفتوگوی فارس با برنده جایزه سینما حقیقت سی و سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجرافشینپور هیچ استانی تنوع طبیعت و گونه جانوری کهگیلویه و بویراحمد را نداردکارگردان تهیهکننده و تصویربردار مطرح فیلمهای مستند حیات وحش ایران گفت هیچ استانی را از لحاظ تنوع طبیعت و گونههای جانوربا حضور رئیس جمهور سی و دومین دوره جایزه «کتاب سال» برگزیدگان خود را شناخت
با حضور رئیس جمهورسی و دومین دوره جایزه کتاب سال برگزیدگان خود را شناختسیودومین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیدگان خود را شناخت به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس برگزیدگان سی و دومین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی صبح امروز با حضور حجتالاسلجايزه ملي مديريت انرژي زمينه ساز تحقق اقتصاد مقاومتي - اخبار ایران و جهان |
عضو كميته راهبري جايزه ملي مديريت انرژي عنوان كرد جايزه ملي مديريت انرژي زمينه ساز تحقق اقتصاد مقاومتي شناسهٔ خبر 2487725 چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷ ۳۵ اقتصاد > انرژی مهلت ثبت نام در جايزه ملي مديريت انرژی تا 30 بهمن تمدید شد به گزارش خبرگزاری مهر سيد حسين طاهري عضو كميتهجايزه 400 ميليوني هشتمين جشنواره «من،تو،ما» بانک تجارت به بوکان رسيد
۲۱ بهمن ۱۳۹۳ ۱۶ ۲۷ب ظ جايزه 400 ميليوني هشتمين جشنواره من تو ما بانک تجارت به بوکان رسيد جايزه 400ميليوني دوره هشتم مراسم قرعه کشي جشنواره من تو ما بانک تجارت به يک شهروند بوکاني رسيد به گزارش خبرگزاري موج در اين دوره قرعه کشي حسين محمودي از استان آذربايجان غربي شعبههومن سیدی در گفتوگو با خبرآنلاین عنوان کرد / همین الان جایزهام را گرفتهام
هومن سیدی در گفتوگو با خبرآنلاین عنوان کرد همین الان جایزهام را گرفتهام فرهنگ > سینما - کارگردان فیلم سینمایی اعترافات ذهن خطرناک من مهمترین دغدغه خود را در سینما رسیدن مسیری تازه دانست مسیری که پیروی صرف از دیگران نباشد سمیه علیپور فیلم سینمایی «اع-
گوناگون
پربازدیدترینها