واضح آرشیو وب فارسی:مهر: قصه و قصهگویی- ۱/
نقالی یعنی گریه در مرگ سهراب/ نقالان، حس و حال قدیم را ندارند
شناسهٔ خبر: 2494769 شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۶
فرهنگ > شعر و ادب
مصطفی رحماندوست با اشاره به اینکه حس و حال نقالان امروز تغییر کرده است میگوید: روزی نقالان، به مرگ سهراب میرسیدند، گریه امانش نمیداد. نقل یعنی همین. یعنی از مرگ سهراب و از این فرزندکشی آزردهای! مصطفی رحماندوست در گفتگو با خبرنگار مهر، وجود ماهواره و اینترنت و بازیهای کامپیوتری را منعی برای گفتن و شنیدن قصه نمیداند و میگوید: به نظر من این تصور اشتباه است که فکر کنیم با وجود اینترنت، ماهواره و تلویزیون، قصهگویی از بین میرود. کشورهای اروپایی که از ما پیشرفتهترند و ارتباطات اجتماعی و امکانات تکنولوژیکشان پیشرفتهتر است. پس چطور قصه، جایگاه خاص خود را دارد و سالنهایی هست که در آن برای بچهها قصه بگویند. به گفته نویسنده «قصه دوتا لاکپشت تنها»، شیوه سنتی قصهگویی، نقالی و معرکهگیری بوده است. امروز فضایی که در آن نقالی و پردهخوانی میکردند، جای خود را به فضاهای امروزی و مدرن داده و کمتر نقالی باقی مانده است. اینکه بیشتر قهوهخانهها جای خود را به رستوران و کافیشاپ و فضاهای امروزی دادهاند، موجب کمرنگ شدن نقل و نقالی شده است؟ وی ادامه داد: اینجا دو سوال مطرح میشود؛ یکی اینکه آیا نقالی کمرنگ شده که باید بگویم: بله؛ پرسش دیگر اینکه آیا حق نقالی بود که فراموش شود؟ بیگمان میگویم: نه... نقالی، بهترین شیوه قصهگویی است؛ چون قصهگو و قصهشنو در ارتباط رویارو با یکدیگرند و حس و حال و حوصله هم را درک میکنند. رحماندوست، نقالی را هنری مدرن میداند و میگوید: نقالی، نیازی به نو شدن ندارد؛ زیرا به اندازه کافی مدرن است. اما این حس و حال نقالان امروز تغییر کرده است. ما برای رونمایی از مجسمه فردوسی در کتابخانه ملی از یک نقال همدانی دعوت کردم تا بیاید و داستان رستم و سهراب را نقل کند. وقتی به مرگ سهراب رسید، گریه امانش نداد و از سالن خارج شد؛ بعد مراسم از من عذرخواهی کرد که ببخش نتوانستم نقل را تمام کنم. گفتم: نه؛ نقل یعنی همین. یعنی از مرگ سهراب و از این فرزندکشی آزردهای... امروز کدام نقال است که این حس را به من و تو منتقل کند؟ شاعر مجموعه «پنج تا انگشت بودند که...» به ضروت وجود قصهگویی خلاق اشاره و بیان کرد: یک نوع قصهگویی خلاق وجود دارد که وابسته به ارتباط چهره به چهره است و حتی خود قصهگو هم نمیداند پایان قصه به کجا میرسد. در واقع قصهگو و مخاطبان باهم قصه را جلو میبرند. رادیو و تلویزیون، نمیتوانند جای این شیوه از قصهگویی را بگیرند. باید در خانه و در مدرسه و مهد کودک برای بچهها قصه گفته شود.به گفته رحماندوست، قصه همواره با انسان بوده است. اصلاً بشر به قصه نیاز دارد در هر مکان و زمانی؛ متاسفانه یکی از عمدهترین مشکلات ما این است که دیگر پدر و مادرها برای بچههای خود قصه نمیگویند، در چهره آنها نگاه نمیکنند و دستشان را در دست نمیگیرند و این خیلی بد است. امروز، پدر و مادرها نه به قصد رد کردن بچهها از خیابان که تنها و تنها برای بازی با آنها، دست بچههایشان را در دست بگیرند و برایشان شعر بخوانند و قصه بگویند. هیچ چیز زیباتر از این ارتباط کلامی نیست. باور کنید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]