تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836822867




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خدا هیچ کس را اجاره نشین نکند!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:


روایت زندگی خدا هیچ کس را اجاره نشین نکند!
جام جم سرا: از همان وقتی که دو تا پایش را کرده بود توی یک کفش و گفته بود باید خانه را عوض کنند، همه چیز یک جور دیگر شده بود. ناهید خانم دیگر آن زن قبلی نبود. یک عمر در همین محل زندگی کرده بود اما حالا انگار کوچه‌های باریک و خیابان‌های نه چندان پهنش، به نظرش یک جور دیگر می‌آمد.
اصلاً همه چیز محل از چشم‌اش افتاده بود. پایش را که از در می‌گذاشت بیرون، غصه عالم می‌نشست توی دلش. دلش نمی‌خواست به دیوارهای رنگ و رو رفته و خانه‌های بی‌قواره نگاه کند. مغازه‌ها را که دیگر نگو! «اصلاً چرا در این محل، یک فروشگاه درست و حسابی پیدا نمی‌شود؟! حالا مرکز خرید، پیشکش!»
این جمله را توی چند وقت اخیر، بارها گفته بود. تقریباً هرباری که می‌رفت بیرون تا خریدی کند. هنوز نفسش جا نیامده، بق می‌کرد و می‌نشست جلو هوشنگ خان و تا می‌توانست غر می‌زد و به زمین و زمان بد و بیراه می‌گفت. مرد هم چاره‌ای نداشت جز اینکه به گلایه‌ها و گاه گوشه و کنایه‌های عیالش گوش کند و اگر خیلی طاقتش طاق می‌شد هم یک «استغفرالله» بگوید و با اخم و تخم به خانم حالی کند که دیگر بس است!
ناهید خانم اما دیگر هیچ جوره دلش راضی نمی‌شد که در محل قدیمی بماند. ماجرا هم درست از وقتی شروع شده بود که همسایه دیوار به دیوار و یارغار و به قول خودش، همدمش، از محل کوچ کرده بود و رفته بود؛ آن هم کجا! بالای شهر!
این دیگر توی کت ناهید خانم نمی‌رفت که اقدس برود آن بالا بالاها بنشیند و او همین جا در این محل قدیمی باقی بماند. از همان وقت همه چیز محل و خانه برایش غیرقابل تحمل شده بود. هر چیز بی‌ربطی را به این مسأله مربوط می‌کرد.
عاقبت هم کار خودش را کرد. آنقدر گفت و گفت که شوهرش راضی شد خانه را بفروشد و دنبال سکونتگاهی در محله‌ای بهتر باشد، اما مگر پیدا می‌شد؟! سریال هر روزه رفتن به آژانس املاک و خرید روزنامه و ورق زدن نیازمندی‌ها شروع شد اما با پولی که از فروش خانه به دست آمده بود، حتی نمی‌شد یک آپارتمان نقلی در بالای شهر پیدا کرد. عاقبت هم به ناچار از قید خرید خانه گذشتند و قرار شد پولشان را بدهند برای رهن آپارتمانی شیک و آبرومند.
خانه جدید، حال ناهید خانم را خوب کرد. انگار دوباره جوان شده بود. یک لب بود و هزار خنده. از غر زدن هم دیگر خبری نبود. هوشنگ خان هم از اینکه بعد از سال‌ها زندگی، دل همسرش را به دست آورده بود، به خود می‌بالید.
سال اول همه چیز عالی بود. فامیل هم انگشت به دهان سلیقه خانم خانه بودند که در خانه نو، اسباب و وسایل را هم نو کرده بود و دیگر دک و پزی حسابی به هم زده بود. سر سال و موعد تمدید اجاره که رسید، آه از نهاد مرد خانه برخاست. صاحبخانه یک کلام بود؛ یا 30 میلیون بگذارید روی پول پیش یا ماهی یک میلیون و نیم اجاره بدهید! این عددها با جیب مرد خانه جور درنمی آمد. یک حقوق کارمندی بود و چند سر عائله. اما هر طور بود صاحبخانه را راضی کردند و با 20 میلیون اضافه کردن روی پول پیش، به توافق رسیدند، البته برای رسیدن به توافق، ماشین خانواده فروخته شد و پشت بندش چه سختی‌ها نکشیدند بابت جابه‌جایی که برای خودش حکایتی داشت.
سال دوم اما دیگر تیغ هوشنگ خان برشی نداشت. صاحبخانه دندانش گرد بود. خانه را به ناچار تخلیه کردند و به آپارتمانی معمولی‌تر و البته چند محل پایین تر، رضایت دادند. قصه سال‌ها به همین شکل تکرار شد. حالا دیگر اسباب کشی‌های هر ساله آنقدر اعصاب ناهید خانم را به هم ریخته که دیگر برایش مهم نیست در کدام محله زندگی کند. همین قدر که یک چهاردیواری داشته باشد که مال خودش باشد برایش کافی است. حالا هرجا می‌نشیند، می‌گوید: «خدا هیچ‌کس را اجاره نشین نکند!» (مریم طالشی/ایران)


پنج شنبه 23 بهمن 1393 09:11





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن