محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832310913
روایتی از زندگی مادر شهیدی که کارنامهاش از کارهای خیر پر است
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
روایتی از زندگی مادر شهیدی که کارنامهاش از کارهای خیر پر است
قلبش تکهتکه است؛ هر تکه را یک روز یکجا جاگذاشته؛ یک تکهاش 33 سال پیش در تنگه ابوغریب از زمین پر کشیده؛ رفته مستقیم به مقصد بهشت.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، چهار تکهاش را هم ششماه پیش گم کرده؛ جایی حوالی پل باختر در کمربندی شمالی اراک که هنوز باورش نمیشود. حالا قلبش پر از حفرههای خالی است. یک گوشه تا ابد جای خالی قاسم است، یک گوشه جای عبدالرسول و بچههایش.
قلبش تکه تکه است، اما مثل خیلی از مادرهای دیگر سرزمینمان هر تکه از قلبش که رفته دلش بزرگتر شده و روحش آسمانیتر. حالا کارنامهاش پر است از کارهای خیر، قدمهای کوچک و بزرگ برای کمک به دیگران؛ کارهایی که از او یک فرشته ساختهاست؛ فرشتهای بیپر، بیبال؛ فرشتهای به نام فاطمه فعال. فاطمه فعال شصت و شش ساله است، اهل و ساکن شهر داراب. کارمند بازنشسته بهداشت که مدتهاست اسمش بین بانوان خیر استان فارس شنیده میشود. مادر نیکوکاری که چند ماه پیش پسر، عروس و دو نوهاش را در یک سانحه تصادف از دست داده و حالاهمه اموال به جا مانده از آنها را برای احداث یک کلینیک تخصصی درمانی در فاز دو داراب اهدا کرده است. گزارش امروز ما دو روایت است از زندگی این زن. شما برای این روایتها تصویر بسازید. روایت اول؛ داراب ـ آذر 1361 «دو سال و چهار ماه از شروع جنگ گذشته؛ فاطمه فعال مادر جوانی است با بچههایی قد و نیم قد درخانه. چهارماه است که پسر بزرگش را راهی جبهه کرده. قاسم را که رفته رودررو با عراقیها بجنگد. چهارماه است که قاسمش را ندیده؛ 16 هفته است که خواب به چشمانش نیامده. 112 روز است که خبرها را دنبال میکند لحظه به لحظه. آخرین بار صدای پسرش را چند روز پیش شنیده وقتی برای نماز جمعه خودش را به اهواز رسانده بود؛ وقتی که وعده داده بود چند روز بعد برای یک مرخصی دو سه روزه برگردد خانه.
حالا همان «چند روز بعد» است؛ فاطمه خانه را تمیز کرده. گلدانها را آب داده یکی یکی؛ به ردیف چیده کنار هم کنج دیوار گوشه حیاط. پایین طاقچه درست زیر تابلوی «و انیکاد»، یک جای اختصاصی درست کرده برای رزمنده پانزده سالهاش که قسم خورده نگذارد یک وجب از خاک این کشور دست غریبهها بیفتد. حیاط را آب و جارو زده و رخت و لباس نو پوشیده. صبح است که خبر میرسد: «بیا مادر... بیا... قاسمت آمد.» ـ «قاسم؟» پابرهنه میدود داخل کوچه. خبر درست است، قاسم میآید؛ قاسم را میآورند، روی دست. اول صدای اللهاکبر را میشنود، بعد قاسمش را میبیند، شهید پانزده سالهاش را. همانجا مینشیند روی زمین. تکیه میدهد به دیوار. دیواری که کودکیهای قاسم را دیده، بزرگ شدنش را دیده. دیواری که حالا آسمانی شدنش را میبیند. فاطمه خانم 33 سال است که با این تصویر زندگی میکند. با خاطره روزهایی که قاسمش تازه رزمنده شده بود. روزهایی که هر کسی را میدید و هر کجا میرفت، حرف جبهه بود. روزهای مبارزه، روزهای جنگ: «بعد از اینکه قاسم شهید شد، دیدم نمیتوانم یکجا بنشینم. گفتم من هم مثل پسرم رسالتی دارم. باید برای خاک وطنم بجنگم.» فاطمه فعال از همان روزها مبارزهاش را شروع کرد و به زنانی پیوست که داوطلبانه پشت جبهه فعالیت میکردند: «روزها و شبهایم شد کمک به رزمندهها. مربا درست میکردیم، کمپوت درست میکردیم، لباس میدوختیم و هر کاری که از دستمان برمیآمد. بعضی وقتها یادم میرفت قاسم شهید شده، فکر میکردم هنوز جبهه است و دارد میجنگد.» فاطمه پابهپای بقیه زنها و مادرها پشت جبهه مردانه ایستاد، انگار همه رزمندههای پانزده ساله قاسمش باشند؛ پسرش باشند. حالا 25 سال است جنگ تمام شده و فاطمه خانم هنوز هم هر وقت دلش هوای قاسم را میکند، به گلزار شهدای داراب سر میزند: «موقعی که قاسم رفت پیشانیاش را بوسیدم و گفتم قاسم جان زود برگرد. گفت مادر گریه نکن. برای پیروز شدن این انقلاب مگر تو اعلامیه پخش نکردی، مگر جانت را به خطر نینداختی، من هم پسر تو هستم؛ این را گفت و رفت... چهار ماه بعد هم برگشت. رفت و شهید برگشت.» قاسم رفت و شد شهید قاسم سهیلی؛ فاطمه هیچ وقت فراموشش نکرد، به خاطر همین چند سال بعد وقتی عبدالرسول پسردار شد اسمش را به یاد عموی شهیدش گذاشت قاسم. روایت دوم؛ داراب ـ بهمن 1393 عبدالرسول، معصومه، قاسم و سهیل نشستهاند گوشه اتاق توی قاب عکس. عکسشان به فاطمه لبخند میزند هر روز، لبخند خودشان را اما کسی ندیده توی این 183روز. فاطمه خانم 183 روز است که با یک حادثه تلخ زندگی میکند، شب که میخوابد، صبح که بیدار میشود تصویر این حادثه از جلوی چشمهایش کنار نمیرود. حادثه تلخی که چهار عضو خانوادهاش را از او گرفته. حادثهای که رخت سیاه پوشانده به تنش. اشکهایش بند نمیآید از همان روز؛ همان روزی که خبر مرگ پسر، عروس و نوههایش را شنیده. حالا حرف که میزند، هر جا که اسم عبدالرسول میآید و قاسم، هر جا که به اسم معصومه میرسد و سهیل، داغ دلش تازه میشود، اشک راست گونهاش را میگیرد و میآید پایین. فاطمه حرف که میزند، داغ دلش اشک میشود و سر میخورد روی گونههایش: «نوهام قاسم تازه کنکور داده بود، جواب کنکور تازه آمده بود، رتبهاش شده بود 561، میخواست دکتر شود. یک سال بود به خاطر کنکور قاسم مسافرت نرفته بودند. حالا که نتیجهها آمده بود همه خوشحال بودند. خانواده عروسم در ملایر زندگی میکنند، میخواستند بعد از یک سال بروند به آنها سر بزنند. قبل از سفر آمدند خداحافظی. گفتند مادر کاری نداری؟ گفتم نه مادر جان. در پناه خدا. خبر نداشتم این دیدار آخر است؛ دارند بار سفر میبندند که بروند پیش خدا.» یک پنجشنبه گرم بود، شانزدهم مرداد 93 که عبدالرسول، معصومه، قاسم و سهیل راهی شدند. یک کاسه آب پشت سرشان خالی شد روی خاک کوچه، یک کاسه آب برای رفتن، زود برگشتن، اما جمعه هفدهم مرداد هنوز به نیمه نرسیده بود که یک خبر تلخ تیتر خبرگزاریها شد: «تصادف دو خودرو و قطار در اراک چهارکشته بر جای گذاشت.» خبری که بعدها فاطمه بارها با خودش مرورکرد؛ مرور کرد و نفهمید که چرا پژوی 405 عبدالرسول با ال 90 تصادف کرد که چطور پژوی 405 از بالای کمربندی شمالی اراک پرت شد پایین جلوی قطار... شاید اگر هر زمان دیگری بود سهیل از پنجره ماشین زل میزد به قطاری که داشت نزدیکشان میشد. دست تکان میداد برای مسافرها، اما آن لحظه حتما صدای قطار ته دلش را لرزانده بود. قطاری که ماشین را مچاله کرده بود و فاطمه را عزادار. حالا 183 روز بعد است و فاطمه دلش که تنگ میشود، صورتش را برمیگرداند سمت قاب عکسها و حرف میزند. با قاسم، عبدالرسول و... . معلوم نیست چند بار در این روزها با خودش خلوت کرده و ته دلش گفته: «کاش راهی سفر نمیشدند. کاش جمعه نمیآمد. کاش توی جاده تصادف نمیکردند. کاش روی کمربندی تصادف نمیکردند. کاش همان موقع قطار از آنجا رد نمیشد... کاش ماشین معجزهآسا از روی قطار رد میشد و میافتاد آن طرف...» ای کاشهایش تمامی ندارند. معلوم نیست چند بار عقربههای ساعت به یک و بیست دقیقه که رسیدهاند قلبش فشرده شده از درد، چشمش پر شده از اشک: «آرام و قرار نداشتم، دلتنگشان بودم، دیدم باید کاری بکنم. کاری بکنم که قبلم آرام بگیرد و تحمل نبودنشان راحتتر شود. از خدا خواستم یک راه جلوی پایم بگذارد. یک راهحل... گفتم خدایا یا صبر بده یا کاری کن که این داغ اینقدر دلم را نسوزاند.» همین شد که یک روز که از خواب بیدار شد پشت پنجره ایستاد و زل زد به آسمان. چند خطی قرآن خواند و توکل کرد به بزرگی صاحب قرآن: «همانجا همان لحظه تصمیم گرفتم همه اموالشان را اهدا کنم. هر چیزی که از آنها مانده بود. گفتم اگر به یادشان یک کلینیک تخصصی در شهرمان ساخته شود، بهتر است. عروسم معصومه رضایی سوپروایزر بیمارستان بود و پسرم عبدالرسول رابط آیتی شبکه بهداشت. گفتم حتما روحشان شاد میشود. بعد حس کردم بار بزرگی از دوشم برداشته شد.» فکر ساختن یک کلینیک تخصصی مثل یک شعله کوچک ذهن فاطمه خانم را روشن کرد، به ظهر نکشیده خودش را رساند مجمع خیرین تامین سلامت داراب و نشست روبهروی آقای ستوده؛ یکی از اعضای انجمن خیرین. نتیجه حرفهایش با آقای ستوده شد امضای تفاهمنامهای برای ساخت کلینیک؛ یک کلینیک تخصصی کنار درمانگاه حضرت فاطمه زهرا(س): «اینجا قرار است با زیربنای هزار مترمربع ساخته شود. کارهای انحصار وراثت خانه و اموال عبدالرسول تقریبا انجام شده، فقط مانده دیههایشان که تکلیف آن هم بزودی مشخص میشود.» روزهای پرشور انقلاب صفحات تقویم را که ورق بزنید بین همه روزهای عادی و عددهای تکراری، به روزهایی میرسید که سرنوشتشان عوض شده، اسم و رسمشان تغییر کرده و ناگهان در یک لحظه خاص رنگ عوض کردهاند؛ این وسط بعضی روزها بین بقیه سرشان بلند است و پیشانیشان رو به آسمان؛ آمدنشان نبض شادی راه میاندازد در رگهای شهر؛ روزهایی که چه خودتان خاص شدنشان را، تاریخی شدنشان را از نزدیک تجربه کرده باشید و چه سالها بعد از آنها به دنیا آمده باشید؛ باز هم شوری وصف ناشدنی، افتخاری تمام ناشدنی میدوانند زیرپوستتان؛ روزهایی دوستداشتنی مثل بیستودوم بهمن؛ پیروزی انقلاب اسلامی. بیستودوم بهمن 57 شما چند ساله بودید؟ کجا بودید؟ فاطمه فعال در این روز بیست و نه ساله بوده؛ جوان و پر از شوق پیروزی: «من از وقتی هفده ساله بودم در مجالس روحانی شهرمان شرکت میکردم و با کمک ایشان و بقیه انقلابیها اعلامیه مینوشتیم و نوارهای سخنرانی امام خمینی را تکثیر و پخش میکردیم.» فاطمه خانم خبر پیروزی را که شنیده مثل خیلیهای دیگر تا شب در خیابان شادی کرده: «خبر خوبی بود؛ همه منتظرش بودند. مخصوصا مردمی که مثل من و همشهریهایم در شهرهای کوچک زندگی میکردیم و خیلی تحت فشار بودیم. کارهایمان خیلی زیرنظر بود. بالاخره شهر کوچک بود و هر حرکتی به چشم میآمد، اما باز هم مردم هرکاری از دستشان برمیآمد برای مبارزه با طاغوت انجام میدادند.» حالا هرسال که ایام فجر از راه میرسند دل فاطمه خانم پر میکشد به همان روزها؛ همان روزهایی که خاطرهاش هم لبخند مینشاند روی لبهایش. لبخند آرامش؛ لبخند رضایت؛ روزهای فراموش نشدنی پیروزی انقلاب.
کد خبر: ۵۱۲۵۸۲۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]
صفحات پیشنهادی
روایتی از زندگی خصوصی وزیر اسبق بهداشت از زبان خودش
روایتی از زندگی خصوصی وزیر اسبق بهداشت از زبان خودشوزیر اسبق بهداشت درمان و آموزش پزشکی در این برنامه از چگونگی ازدواج خود با همسرش گفت دکتر مسعود پزشکیان نماینده مردم تبریز و عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی دیشب به همراه خانواده اش مهمان برنامه فیروزه شد و از زندفیلم/ روایتی از زندگی شهید میثمی
فیلم روایتی از زندگی شهید میثمی خبرگزاری رسا ـ شهید عبدالله میثمی در اصفهان چشم به جهان گشود و پس از ورود به حوزه در طیف مبارزان با رژیم پهلوی قرار گرفت ایشان در دوران دفاع مقدس نیز فعالیت گسترده داشت تا اینکه در 12 بهمن سال 65 به خیل شهدا پیوستچرا کسانی که کارهای بد می کنند، زندگی خوبی دارند؟!
پرسش و جواب چرا کسانی که کارهای بد می کنند زندگی خوبی دارند وقتی اطرافم را می بینم کسانی که کارهای بد می کنند دارند راحت زندگی می کند ولی هر آدمی که بهتر است مشکلاتش هم بیشتر است خیلی کتاب خوانده ام ولی هنوز توجیه نشده ام راهنمایی بفرمایید سرویس دینی جام نیوز  روایتی تلخ از «یک زندگی بهتر»
پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱ ۴۴ یک زندگی بهتر کاری از شهابالدین حسینپور شب گذشته با نیم ساعت تأخیر سالن استاد سمندریان تئاتر ایرانشهر به روی صحنه رفت به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا قرار بود یک زندگی بهتر ساعت 18 اجرا داشته باشد اما درهای سالن با بیشبررسی عوامل افزایش طلاق در کرمان زندگیهایی که ختم به خیر نمیشوند
بررسی عوامل افزایش طلاق در کرمانزندگیهایی که ختم به خیر نمیشوندروند افزایش آمار طلاق در استان کرمان طی سال جاری هم ادامه دارد و شاهد زندگیهایی هستیم که ختم به خیر نمیشوند به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان در حالی ازدواج یکی از مهمترین وقایع زندگی انسانهاست و در دین مبیناظهار نظر نماینده سازمان ملل در یمن درخصوص تحولات اخیر صنعا - اخبار ایران و جهان |
اظهار نظر نماینده سازمان ملل در یمن درخصوص تحولات اخیر صنعا شناسهٔ خبر 2475147 سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳ ۱۸ بین الملل > خاورمیانه و آفریقای شمالی با وجود اخباری درخصوص شکست نشست اخیر نماینده سازمان ملل در صنعا با گروههای سیاسی وی در شورای امنیت اعلام کرد که همچنان فرصت اتخاذ رتاخیر 5 ساعته در پرواز فولاد خوزستان/ استارت تمرینات از فردا - اخبار ایران و جهان |
تاخیر 5 ساعته در پرواز فولاد خوزستان استارت تمرینات از فردا شناسهٔ خبر 2474837 سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۲۲ ورزش > فوتبال ایران تیم فوتبال فولاد خوزستان روز دوشنبه و پس از تاخیر 5 ساعته پرواز از امارات به ایران بازگشت به گزارش خبرنگار مهر تیم فوتبال فولاد خوزستان که برای برظهر امروز مسئولان خیران سلامت کشور با آرمانهای والای امام (ره) تجدید میثاق کردند
ظهر امروزمسئولان خیران سلامت کشور با آرمانهای والای امام ره تجدید میثاق کردندرئیس و مسئولان خیران سلامت کشور با حضور در حرم مطهر امام خمینی ره با آرمانهای والای معمار کبیر انقلاب اسلامی تجدید میثاق کردند به گزارش خبرگزاری فارس از جنوب استان تهران ظهر امروز و در آستانه سیرویانیان زندگی و آبرویش را برای پرسپولیس گذاشت / او و شیرینی از خیلی ها پرسپولیسی ترند
عربشاهی رویانیان زندگی و آبرویش را برای پرسپولیس گذاشت او و شیرینی از خیلی ها پرسپولیسی ترند پیشکسوت پرسپولیس گفت از سال 58 که من به این تیم آمدم نه سازمان خصوصی سازی وجود داشت و نه سازمان تربیت بدنی یا وزارت ورزش به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز ضیا عربشاهی در رابطه با جلسدیکتاتوری که مردم را به سالن تئاتر آورد/ «خانه واده» تاخیر داشت - اخبار ایران و جهان |
دیکتاتوری که مردم را به سالن تئاتر آورد خانه واده تاخیر داشت شناسهٔ خبر 2474985 سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۵۴ هنر > تئاتر نمایش خانه واده نوشته و کارگردانی محمد مساوات که به نقد نظام های دیکتاتوری از طریق یک خانواده می پردازد با وجود تاخیر در هر دو اجرای جشنواره با استقبال«فورس ماژور» اسکارهای سوئدی را درو کرد
فورس ماژور اسکارهای سوئدی را درو کردفیلم سینمایی فورس ماژور نماینده سینمای سوئد در رقابتهای اسکار شش جایزه از مجموع جوایز گالدبگ موسوم به اسکار سوئدی را از آن خود کرد به گزارش خبرنگار سینمایی فارس کمدی سیاه «فورس ماژور» ساخته «روبن اوستلاند» برنده ششهمایش سبک زندگی اهل بیت(ع) برگزار میشود
سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳ ۱۵ معاون مجمع جهانی اهل بیت ع گفت همایش علمی پژوهشی سبک زندگی اهل بیت ع با سخنرانی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در مرکز همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار میشود به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم حجتاصولگرایان حاضر نیستند عواقب کارهای خود را بپذیرند
اصولگرایان حاضر نیستند عواقب کارهای خود را بپذیرند این فعال سیاسی اصلاحطلب با تاکید به این موضوع که اصولگرایان حاضر نیستند عواقب کارهای خود را بپذیرند به خبرنگار آفتاب میگوید حتما مواردی از این دست را هم میخواهند به اصلاحطلبها نسبت دهند و مطرح کنند که اصلاحطلبها اجازه نداهرمزگان، گنجینه ظرفیتهای مادی و کارگاه سازندگی کشور
سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۳۲ نمایندهی عالی دولت در استان هرمزگان گفت هرمزگان بهعلت مجاورت با گران سنگترین میراث طبیعی کشور یعنی خلیجفارس و برخورداری از ظرفیتهای مختلف سرزمین امید و فرصت و ظرفیت کلان اقتصادی کشور محسوب میشود به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقهمدیر پخش فرآوردههای نفتی منطقه خراسان شمالی مطرح کرد احداث 2 مخزن ذخیرهسازی سوخت در بجنورد
مدیر پخش فرآوردههای نفتی منطقه خراسان شمالی مطرح کرداحداث 2 مخزن ذخیرهسازی سوخت در بجنوردمدیر پخش فرآوردههای نفتی منطقه خراسان شمالی گفت هم اکنون دو مخزن ذخیرهسازی سوخت در بجنورد در حال احداث است به گزارش خبرگزاری فارس از بجنورد محسن وزارتی پیش از ظهر امروز در نشست خبری بامدیرکل کمیته امداد آذربایجان غربی خبر داد جمعآوری 420 میلیارد ریال مشارکت مردمی خیرین آذربایجان غربی
مدیرکل کمیته امداد آذربایجان غربی خبر دادجمعآوری 420 میلیارد ریال مشارکت مردمی خیرین آذربایجان غربیمدیرکل کمیته امداد امام خمینی آذربایجان غربی از جمعآوری 420 میلیارد ریال مشارکت مردمی خیرین استان در راستای حمایت از خانوادههای نیازمند استان طی امسال خبر داد به گزارش خبرگزاریناگفتههایی از زندگی با جذام + تصاویر
سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۴۹ هنوز هم از شنیدن نامش ترس را با تمام وجود حس میکنند حتی خانوادهها به محض مبتلا شدن یکی از اعضا او را طرد میکنند چه رسد به جامعه زمانی به خاطر هراس و نبود درمان مناسب به اجبار جایی خارج از شهر در انزوا زندگی میکردند امروز اما آنها را در جامعه-
گوناگون
پربازدیدترینها