واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
ارغوان چشم نواز در برهوت بی داستانی وبلاگ > بادی، نزهت - یادداشتهای جشنواره/ فیلم ارغوان
هرچند زوج امید بنکدار و کیوان علی محمدی در فیلمهایشان همواره به دنبال ابداعات بیانی و نوآوری های زبانی در زمینه روایتگری و داستانگویی هستند و می توان گرایش آنها به جریان ضد داستان و قصه گریز را در آثارشان دید اما دلبستگی شان به تجربه های تازه و ناب در سبک بصری و رویکرد زیباشناسانه آنها در فرم دیداری و شنیداری فیلمهایشان است که همواره جلوه بیشتر و عمیق تری دارد و باعث تمایز آثار آنها از فیلمسازان دیگر می شود. درواقع فیلمهایشان بیش از آنکه از جهان داستانها بیایند، از دل دنیای نقاشی، معماری، موسیقی و شعر برمی آیند و ما با چشم اندازهای زیبا و تماشایی روبرو هستیم که در انتخاب تک تک اجزای سازنده اش سلیقه و ظرافت به کار رفته است.
فیلم "ارغوان" نیز در ادامه فرم گرایی شان در "شبانه" و "شبانه روز" فیلم چشم نواز و خوش آب و رنگی است که وقتی مسیر آنها در این سه فیلم را مرور می کنیم، می بینیم هرچه جلوتر آمده اند طرح داستانی شان شکل سررراست تری یافته و روایت از یکدستی بیشتری برخوردار شده است و از این رو در میان آثارشان ارغوان نمونه روان تر و منسجم تری نسبت به آثار پیشین آن دو به حساب می آید.
مشکل اساسی فیلمهای آنها این است که فیلمنامه از کارگردانی آن عقب می ماند و مخاطب بجای آنکه شاهد شکل گیری یک داستان روشن و دقیق باشد، با ویدئوکلیپ ها و کارت پستال های زیبا روبروست و آن تناسب و هماهنگی لازم میان تجربه گرایی در سبک بصری فیلم با ساختار داستانی فیلمنامه برقرار نمی شود. درواقع آن دقت، ظرافت و سلیقه ای که در کارگردانی دیده می شود، در طرح داستانی، شخصیت پردازی، روابط و دیالوگها غایب است و از این رو آنچه خودنمایی می کند، نقش و رنگ و نور و آواست که انگار در فضای داستانی خلأگونه و تهی واری رها شده اند.
در "ارغوان" به نظر می رسد که با عاشقانه ای روبرو هستیم که بر اساس موسیقی شکل می گیرد و آنچه شخصیتها را به هم نزدیک یا از هم دور می کند، حس موسیقایی مشترک میان آنهاست اما با وجودی که سه داستان در مقاطع مختلف زمانی به واسطه موسیقی به یکدیگر پیوند داده می شوند و ارتباط معنایی می یابند اما موسیقی نمی تواند به عنصور فعال و پیشبرنده ای در فیلم تبدیل شود که بتوانیم از طریق آن رازها، احساسات و رویاهای شخصیتها را کشف کنیم و جاهای خالی و حرفهای ناگفته در فواصل زمانی میان این سه داستان را با کمک رابطه شخصیتها با موسیقی پر کنیم.
درواقع عناصر زیباشناسانه فیلم مثل مکان ها، صداها، رنگ و نورها، اشیاء و موسیقی که منجر به قاب ها و فضاسازی زیبایی می شوند، نمی توانند به اجزای سازنده داستان تبدیل گردند و نقش و کارکرد پیش برنده ای در آن داشته باشند و از این رو بیشتر جنبه تزئینی و دکوراتیو می یابند و نوعی فرم گرایی بر فلیم غالب می شود که با نحوه روایتی که تعریف می کند، همسویی و همراهی نشان نمی دهد. به نظر می رسد فیلم همانقدر که در زمینه تصویری با نوآوری و بداعت توامان است، به همان اندازه نیاز دارد تا در زمینه داستانی نیز دست به تجربه ای تازه و ناب بزندتا با اثری کامل روبرو باشیم.
سه شنبه 14 بهمن 1393 - 19:08:10
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]