واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد
کمک به زنده ماندن «نفس» آرزوی که تحقق یافت
چند ماه قبل در تلویزیون مراسمی با عنوان «جشن نفس» که درباره اهدا کنندگان و دریافت کنندگان عضو بودند را نشان میداد و خواهرم با دیدن این برنامه، آرزو کرد که روزی پس از مرگش بتوانند اعضای بدنش را اهدا کند و امروز او به آرزویش رسید.
به گزارش خبرگزاری فارس از نوشهر، رنج و مصیبت از دست دادن فرزند آنقدر سخت و طاقتفرسا است که قامت استوار هر پدر و مادری را خمیده میکند و دلشان را میشکند. «رخساره اسداللهپور» دختری که تنها 28 بهار از عمرش گذشت و تنها کمتر از دو ماه دیگر مانده بود تا بهاری دیگر را ببیند و در پهن دشت باغ پر از گلهای رنگارنگ و خوشبو و روح نواز بهار را در آغوش بگیرد ولی ترجیح داد تا جان ببخشد به زندگی کسانی که در انتظار دریافت عضو بودند. اما پدر و مادری که در اوج غم و ناراحتی از دست دادن فرزند جوان و دلبندشان، به فکر نجات جان فرزندان دیگر خانوادههایی باشند که در جای جای کشور و در کنج بیمارستانها چشم در چشم فرزندشان، ذره ذره پرپر شدن عزیزانشان را به نظاره نشستهاند، کاری بسیار بزرگ و با عظمتی است. به سراغ خانواده زنده یاد «رخساره اسداللهپور» که با اهدای عضو بدن فرزندشان به بسیاری از افراد زندگی دوباره بخشیدند رفتیم و گفتوگویی انجام دایم که در زیر میخوانید. زلیخا قربانیان، مادر «رخساره» در گفتوگو با خبرنگار فارس با بیان اینکه افتخار میکنم اعضای بدن دخترم را به بیماران نیازمند اهدا کردم، اظهار داشت: تمام کسانی که عضو دریافت کردند الان بچههای من هستند و هیچ فرقی با بچههای من ندارند. وی با اشاره به اینکه احساس آرامش قلبی میکنم، افزود: وقتی دخترم دچار مرگ مغزی شد با قلب خودم صحبت کردم و گفتم باید یک کاری کنم و در نهایت تصمیم گرفتم تا اعضای بدن دخترم را اهدا کنم و البته این کار را فقط برای رضای خدا کردم. قربانیان اضافه کرد: بعد از اینکه تصمیم خودم را گرفتم، بلافاصله به پسرم فرهاد خبر دادم و موضوع را با وی در میان گذاشتم و بالاخره با رضایت کل اعضای خانواده اقدام به اهدای عضو بدن دخترم کردیم و الان احساس میکنم دخترم زنده است. این مادر داغدیده تصریح کرد: برای همه آنهایی که عضو فرزندم را دریافت کردند از صمیم قلب آرزوی تندرستی و خوشبختی در زندگیشان دارم. ناصر اسداللهپور پدر رخساره نیز در این باره گفت: وقتی دیدم دیگر دخترم در بین ما نخواهد بود پیش خودم گفتم دخترم که رفت پس باید در راه رضای خدا ثوابی کرد. این پدر داغدیده افزود: به خاطر خدا و به اتفاق خانواده تصمیم به اهدای عضو گرفتیم و از اینکه جان بسیاری از افراد نجات پیدا کرد خداوند را شکرگزار هستیم. در ادامه «مهرداد» یکی از فرزندان پسر این خانواده هم در گفتوگو با خبرگزاری فارس، به خاطرهای از خواهرش اشاره کرد و گفت: چند ماه قبل در تلویزیون مراسمی با عنوان «جشن نفس» که درباره اهدا کنندگان و دریافت کنندگان عضو بودند را نشان میداد و خواهرم با دیدن این برنامه، آرزو کرد که روزی پس از مرگش بتوانند اعضای بدنش را اهدا کند و امروز او به آرزویش رسید. وی خاطرنشان کرد: تمام اعضای خانواده با رضایت کامل در همان لحظات اولیه که خواهرم دچار مرگ مغزی شده بود، به بیمارستان رفتیم و برای اهدا عضو بدن وی رضایت دادیم و مطمئنا خداوند نیز بیپاسخ نمیگذارد. «فرهاد اسداللهپور» یکی دیگر از فرزندان خانواده در گفتوگو با خبرگزاری فارس اضافه کرد: اوایل غروب بود و خواهرم مثل همیشه بر سر مزار خواهر بزرگتر که او نیز چند سال قبل بر اثر سانحه تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرده بود، رفت و فاتحهای خواند و به سمت خانه بر میگشت که در کمربندی نوشهر دچار سانحه تصادف شد. وی خاطرنشان کرد: دوستانم از طریق تلفن به ما اطلاع دادند و من بلافاصله خود را به بیمارستان و بر بالین خواهرم رساندم. وی با قدردانی از زحمات و تلاشهای پرسنل و کادر پزشکی بیمارستان شهید بهشتی نوشهر تصریح کرد: کادر پزشکی بیمارستان شهید بهشتی، خواهرم را به بخش آیسییو منتقل و تلاش زیادی کردند تا او را احیا کنند اما قسمت این بود که وی دیگر در بین ما نباشد. اسداللهپور با بیان اینکه پزشکان مرگ مغزی خواهرم را اعلام و به ما پیشنهاد اهدای عضو کردند، گفت: اهدای عضو از آرزوها و خواستههای همیشگی خواهرم بود و همواره در زمان حیاتش با هم صحبت میکردیم و بسیار مشتاق بود تا پس از مرگش اعضای بدنش اهدا شود. وی عنوان کرد: روز دوم که خواهرم در حالت مرگ مغزی در بیمارستان بستری بود، کلیههای وی در حال تحلیل رفتن بودند و من برای اینکه کلیههای وی سالم باشد تا بتوانیم آن را اهدا کنیم به درخواست پزشکان برای تزریق آمپول مخصوصی که فقط در بیمارستانها موجود است، به جستوجو پرداختم. وی اضافه کرد: با تهران رایزنی کردیم اما این آمپول پیدا نشد و در نهایت توانستیم در ساری آن را تهیه کنیم و آمپولها با آژانس از ساری به نوشهر رسید و خوشبختانه کلیههای خواهرم سالم ماند و اهدا شد. اسداللهپور افزود: روزی که باید خواهرم را برای انجام عمل جراحی مخصوص اهدای عضو به تهران منتقل مکردند به اتفاق خانواده به بیمارستان رفتیم و از او خداحافظی کردیم. وی تصریح کرد: قلب، کلیهها، لوزالمعده، قرنیه چشمها، کبد، بافتها و نسوج به بیماران نیازمند اهدا شد. این برادر داغدیده بیان داشت: از دست دادن خواهر ناراحت کننده است، اما فرهنگسازی برای نجات جان انسانها خیلی مهم است و اکنون خوشحال هستیم که به خیلی از انسانها زندگی دوباره بخشیده شد و مطمئنا روح خواهرم هم از اینکه به آرزویش به خاطر اهدای عضو رسید، شاد است. وی با بیان اینکه کمک به دیگران و از غم و غصه رهایی بخشیدن دیگران برای خواهرم خیلی مهم بود، به خاطرهای از «رخساره» اشاره کرد و گفت: روزی عکس فرد بیماری را در یکی از سایتهای اینترنتی دیده بود که برای دریافت پیوند مغز استخوان نیاز به گروه خونی مورد نظرشان داشتند و خواهرم خیلی دوست داشت به این فرد بیمار کمک کند و البته تلاش زیادی هم کرد ولی به نتیجه نرسید و از این بابت خیلی ناراحت بود. به گزارش فارس، زنده یاد «رخساره اسداله پور» 28 ساله و کارشناس مترجمی زبان انگلیسی بود. انتهای پیام/86019/ن40
93/11/08 - 08:54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]