تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند عزوجل مى فرمايد: هيچ مخلوقى نيست كه به غير من پناه ببرد، مگر اين كه دستش را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826871489




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

- آخرین نفس های باغ های شمال شرق پایتخت


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: آخرین نفس های باغ های شمال شرق پایتخت تهران - روزنامه اعتماد - شماره 3166 - داستان تخریب باغ ها و جایگزینی آنها با برج ها و ساختمان های شیک و بزرگ امروزی نه تنها داستان جدیدی نیست که قصه ای است کهنه و تکراری؛ قصه ای که گر چه بارها و بارها از آنها یاد شده، ولی با این وجود بازهم همچنان ادامه دارد.


از تخریب باغ های منطقه یک، تا باغ های دارآباد و کن و بوستان هایی مانند بوستان مادر که با وجود جنجال هایی که به پا کرد، باز هم ساخت وساز درآن همچنان ادامه دارد. گزارش زیر، روایت دیگری است از همین داستان سریالی؛ روایتی از تخریب باغ های محله قدیمی حسین آباد در شمال شرق پایتخت؛ گزارشی که با همکاری رییس کمیته محیط زیست شورا همراه بود و درنهایت، می تواند پرونده ای جدید باشد از ادامه تخریب ده ها باغ قدیمی این کلانشهر کشور.

اپیزود اول: تحریریه آغاز یک گزارش
این گزارش یک قصه نیست. روایتی است از آخرین نفس های درحال خاموش شدن یک محله. داستانی آغازشده از یک گپ دوستانه در تحریریه. قصه ای که درنهایت به رونمایی از یکی دیگر از تامل برانگیز ترین اقدامات شهرداری در خصوص صدور مجوز برای ساخت و ساز درباغ های تهران، منجر می شود.
تعدادی از همکاران که اتفاقا همگی اهل یک محله و محدوده هستند، مدعی اند که در محل سکونت شان، سال هاست باغ ها را خشک می کنند و به جای آن برج هایی بزرگ و فریبنده می سازند. به گفته آنها، هم اینک نیز آخرین بازمانده های این باغ ها درشرف نابودی و تبدیل به برج هایی مرتفع هستند. اما تمام این اتفاق ها نه در یکی از حاشیه های تهران، که در قلب شمال شرقی پایتخت و در مقابل چشم هزاران تماشاچی و مامور شهرداری درحال انجام است. همین جملات بهانه ای می شود برای بازدیدی از منطقه یادشده.

اپیزود دوم: باغ هایی که شاید دیگر نباشند
ظهر یک روز زمستانی سرد و ابری است. آنچنان سرد که کمتر کسی را در کوچه پس کوچه ها پیدا می کنی. به خصوص در کوچه پس کوچه هایی که هنوز بوی قدمت می دهند و حس نوستالژی دارند. کوچه هایی پهن، با خانه هایی ویلایی و حداکثر دو طبقه، نهرهایی کم عمق که مانند جوی های آب فیلمفارسی های چند دهه قبل، آب درون شان مانند خون در رگ های انسان جریان دارد و البته درختانی بلند و کهنسال که قامت شان نشان از قدمت و عمر طولانی شان دارد.
کوچه هایی درست در بیخ گوش خیابانی پرتردد و شلوغ که لحظه ای از وجود ماشین ها خالی نمی ماند. باورکردنی نیست، چنین سکوت و آرامشی در کنار یکی از شلوغ ترین محله ها و خیابان های شمال شرق تهران. انگار که هنوز هیاهوی شلوغی و حرص و طمع بساز و بفروش ها نتوانسته حال و هوای این تکه از شهر را چندان تغییر دهد. البته فعلا! کوچه پس کوچه هایی منشعب شده از خیابان افشاری. خیابانی در امتداد خیابان بنی هاشم و در محدوده بزرگراه رسالت در ناحیه سه منطقه چهار شهرداری تهران.
پرسان پرسان از مردم آنجا سراغ باغ های قدیمی منطقه را می گیرم. کوچه بعداز زیر گذر افشاری نخستین کوچه ای است که مردم نشانش را داده اند. کوچه ای که امروز خیابان افشاری به دو نیمش کرده است با اسم با مسمایی به نام «پیری». کوچه ای با خانه هایی قدیمی، درختانی کهنسال، دردل کوچه ای «پیر» با قدمتی کهن اما ثبت نشده. به جز برج چندین طبقه و مدرن سر کوچه که ٩٠ درصد به ١٠ درصد به نفع بنا و نه فضای سبز ساخته شده تقریبا تمام خانه های این کوچه و کوچه های فرعی آن ویلایی و قدیمی هستند.
خانه هایی که هنوز بوی معماری ایرانی را درآن می توانی ببینی. انتهای کوچه به کوچه ای دیگر می خوری که دیوار سرتاسری سفید رنگ دارد و روی تابلوی آن نام «مسعود» حک شده است. دیواره سیمانی سفید رنگ روبه رو قسمتی از باغ حدود ١٨ هزارمتری است که دوربین های نصب شده اطراف آن نشان از حفاظت از مکانی امنیتی دارد تا یک باغ. از همان باغ هایی که تاکنون کسی داخلش را ندیده است. با درهایی متعدد اما بسته.
دیوارهای بلند باغ مانع از آن می شود تا داخلش را ببینی، اما هر چه هست سرشاخه های درختان نشان از آن دارد که هنوز هم این محدوده باغ است، هرچند که برخی اهالی محل معتقدند که دارند درخت های اطراف باغ را از بین می برند. اما دوربین های مداربسته روی دیوار به نوعی تابلویی هشدار دهنده هستند. اینکه اینجا فضولی موقوف. حتی اگر پای تخریب درختان و باغ ها در میان باشد.

ساخت وساز درلوای ساماندهی اراضی
اما این تنها باغ این کوچه نیست. درست روبه روی آن، باغ دیگری با پلاک هشت قرار دارد. باغی با حدود ١٤ هزار متر وسعت که گویا متعلق به مالکی خصوصی است. از لابه لای شکاف های درب قرمز و زرد رنگ یونولتی آن که به سبک کارگاه های ساختمانی تزیین شده، حجم عظیمی از مصالح ساختمانی و ادوات کارگاهی را می توان دید که دید درختان اندک شده و درحال خشک شده آن را مسدود کرده اند.
هر از چند گاهی وانتی داخل آن می شود و باری را داخل می برد یا چیزی را خارج می کند. نیازی نیست زیاد باهوش باشی تا متوجه نوع فعالیت درحال انجام داخل باغ باشی. در یک نگاه به راحتی می توان متوجه شد که مالک باغ در پس دیوارهای بلند سیمانی سفید رنگ آن، با فراغ بال در حال از بین بردن درختان و کاشتن سنگ بنای یک برج یا برج هایی بزرگ است. درختان کهنسال کنار دیواره و جوی آبی به سبک کوچه های قدیمی تهران همه و همه نشانه هایی هستند از اینکه این باغ در روزگاری نه چندان دور، باغی مفرح دراین منطقه بوده است. خانه های هر سه کوچه فرعی «پیری» هم خانه هایی هستند با معماری ایرانی، باغچه هایی سرسبز و درختانی کهنسال که نشان از قدمت ساختمان های شان دارند.
قسمت غربی این کوچه - پیری غربی- گرچه بیشتر دستخوش معماری جدید امروزی و خانه های نوساز کنونی شده است، اما هنوز هم رگه هایی از سرسبزی و باغ های قدیمی درآن دیده می شود. ضلع شمالی کوچه را تا انتهای کوچه، دیواری آجری و قدیمی تشکیل داده که برخلاف باغ های قبلی ارتفاع چندانی ندارد. باغی وسیع که اسکلت آهنی بزرگ و چند طبقه ای مانند غولی بی شاخ و دم درداخل آن قد علم کرده است.
درختان قدیمی و سر به فلک کشیده انتهای زمین حکایت از آن دارد که این باغ هم تا همین چند ماه قبل باغی بزرگ بوده است. اما هم اینک به جای درختانی که روزگاری ریه های تنفسی منطقه بوده اند، تیرهای آهنی درحال قد علم کردن هستند. جرثقیل بزرگ ثابت داخل محوطه، کارگاه ساختمانی انتهای باغ که به انتهای کوچه می رسد، درکناراسکلتی غول آسا همه و همه حکایت از آن دارد که تا چند وقت دیگر، دراینجا مجتمعی عظیم از پس دیوارهای آن بیرون خواهد آمد.
اما مالک این مجموعه عظیم که یک سر آن درحاشیه خیابان افشاری و سر دیگر آن درحاشیه بزرگراه صیاد شیرازی قرار دارد کیست؟ یافتن جوابی برای این سوال چندان هم کار سختی نیست. مالک آن را می توانید از روی تابلوی سفیدرنگی که با غرور در کنار دیوار کاشته شده پیدا کنید. تابلویی با این مضمون: طرح ساماندهی اراضی بایر! شهرداری منطقه چهار، ناحیه سه! بدین ترتیب به نظر می رسد مالک و صاحبکار این ساخت وساز بزرگ و غول آسا کسی نباشد جز «شهرداری تهران».
یعنی همان نهادی که باید، حافظ و پاسدار صیانت از باغ ها و فضای سبز پایتخت باشد. پیرزنی که کنار در منزل خود نشسته و ما را با نگاه کنجکاوش رصد می کند، وقتی درمورد دلیل حضورمان مطلع می شود، می گوید: من نزدیک ٧٠ سال از خدا عمر گرفته ام که ٣٠ سال آن را دراین محله بوده ام. آن سال ها اینجا پربود از باغ ها و خانه هایی با باغچه های سرسبز و زیبا، وارد محل که می شدی دمای هوا حداقل پنج درجه خنک تر می شد.
نفسی چاق می کند و درحالی که به جرثقیل غول پیکر مقابل خانه اش اشاره می کند ادامه می دهد: امروز این جرثقیل ها و این ساختمان های رعنا جای درختان را گرفته اند. بادی که در بین شاخه های درختان می پیچد به همراه زمزمه آب جوی، موسیقی زیبایی را خلق می کند. یک آهنگ و موسیقی قدیمی. آهنگی که به احتمال زیاد تا چند هفته دیگر خاموش خواهد شد.

تعاونی هایی که باغ ها را می بلعند
اینجا پراست از باغچه ها و باغ هایی همین سرنوشت را دنبال می کنند. قطع درختان وتبدیل آخرین ریه های شهر به برج هایی بلند بالا. باغی، در ضلع شمالی کوچه پیری شرقی و در حاشیه خیابان افشاری یکی دیگر از این باغ هاست.
باغی که به گفته یکی از معاملات املاکی های منطقه، متعلق به یکی از سازمان های معروف و بزرگ دولتی و از املاک مصادره شده است. باغی که از سه قطعه ١٨٠٠ متری تشکیل شده و هنوز هم با وجودی که قسمت اعظمی از درختان آن قطع شده، باز هم پر است از درختان کهنسال و بلند بالا. همان معاملات املاکی در مورد این باغ می گوید: نهاد یاد شده؛ باغ های زیادی در این منطقه داشته که همه را فروخته است. الان هم اگر مشتری برای این باغ باشد، فروشنده است.
قیمت آنها هم توافقی است. منتها خیلی ها تمایلی برای خرید باغ های اینچنینی ندارند. نفسی تازه می کند و ادامه می دهد: تا چند ماه قبل اگر به داخل باغ نگاه می کردید به دلیل انبوه و فشردگی درختان، نمی شد انتهای آن را ببینید، ولی کم کم اکثر درختان آن را قطع کرده اند.
از وی درمورد قیمت زمین های این منطقه می پرسم. پیرمرد که از قدیمی های منطقه است انگار که از سوالم چندان خوشش نیامده باشد، به جای صاحب مغازه می گوید: باغچه ها متری ٩ میلیون و باغ ها متری ١٣ میلیون هستند. آپارتمان هم از ١٠، ١٢ تومان به بالاست. بستگی به منطقه و محل خانه دارد.
این را می گوید و با همان دلخوری قبلی بلند می شود و از در خارج می شود. جوان صاحب مغازه که متوجه دلخوری و تعجب من از برخورد پیرمرد شده، برای اینکه از دلم درآورد می گوید: دلخور نشوید. اهالی قدیمی اینجا، چندان دوست ندارند از تخریب باغ ها و باغچه های محله صحبت کنند، چون خیلی از آنها با فروش همین باغ ها به نان و نوایی رسیده اند و به جمع از ما بهتران پیوسته اند.
کوچه شقاقی سومین مقصد ما است. کوچه بالایی کوچه پیری شرقی. از آن کوچه های تودرتوی قدیمی که به چندین کوچه و خیابان دیگر منتهی می شود. اینجا تعداد برج های امروزی و خانه های ویلایی تقریبا برابر است. اما هنوز هم بوی هوای کوچه های قدیمی تهران را می دهد.
برج هایی که گفته می شود تا همین چند سال قبل، همگی باغ هایی سرسبز بوده اند. حتی چند مغازه داخل آن هم هنوز فرم و شکل سنتی خود را حفظ کرده اند. انتهای کوچه یکی از ایستگاه های آتش نشانی و بازار روز محله وجود دارد. اما درکنار این همه، باغی بزرگ که یکسر آن در چند متر جلوتر از ابتدای کوچه است و انتهای آن کوچه بهار است، داستان دیگری دارد. زمینی به مساحت حداقل ٢٠ هزار متر مربع که هم اینک فقط چند درخت کهنسال در آن باقی مانده است.
با چند در مجزا. از در مدرن و نوساز آن با آیفونی تصویری در کوچه شقاقی تا درب چوبی بسیار قدیمی و عتیقه آن درکوچه بهار و البته در کارگاهی آن در انتهای ملک در همان کوچه بهار. ملکی که بنابر نوشته روی تابلوی در کارگاهی آن برای ساخت وساز یک تعاونی درنظر گرفته شده است. تعاونی ناشناسی به نام «خیبر». مجتمعی با ٧ طبقه و دو طبقه زیر زمین و پارکینگ. اما نکته جالب اینجاست که جای مشخصات متراژ و وسعت بنا و از آن مهم تر نام مالک در تابلوی کارگاه خالی است! انگار مالک ملک چندان تمایلی به شناخته شدن ندارد. اما هر چه هست مجوزدارد. مجوزی که احتمالا براساس مصوبه ساخت وساز برج باغ ها گرفته شده است.
همان مجوزی که به مالک در قبال ساخت بنا در٣٠ درصد زمین باغ، وی را موظف می کند تا ٧٠ درصد مابقی را به همان شکل باغ حفظ کند. ولی تنها چیزی که دراینجا دیده نمی شود، ٧٠ درصد از باغ و درختانی است که باید باقی مانده باشد. گویا قراراست تمام این ملک با معماری نوین شهری و امروزی ساخته شود. معماری خاصی که دیگر درآن جایی برای باغ و درختان کهنسال نیست. این همان حکم نانوشته این باغ و تمام باغ های این محله است.

شهرداری، مترو، قطع درختان و دیگر هیچ
خیابان گلریز؛ آخرین نقطه ای است که برای بازدید انتخاب می کنم. آن هم به طور اتفاقی و دربازگشت از منطقه. خیابانی درست درآن سوی بزرگراه صیاد شیرازی و چسبیده به این بزرگراه. محوطه ای سبز شاید به وسعت دو هزار متر در حاشیه بزرگراه و ابتدای خیابان گلریز توجهم را به خود جلب می کند. معمولا محوطه های فضای سبز حاشیه بزرگراه ها با گل و چمن و درختان تزیین می شوند تا هم به زیبایی شهر بیفزایند و هم نقشی هر چند کوچک در تصفیه هوا داشته باشند.
اما این محدوده با آنکه آرم فضای سبز شهرداری تهران ازجنس ورقه آهنی و با رنگی سبز - به نشانه فضای سبز – در سر در آن نصب شده، با فنس های کلفت آهنی مسدود شده و داخل آن هم کارگران مشغول کارند و یک ماشین بزرگ مخصوص حمل سیمان هم مشغول خالی کردن سیمان هایش است. گویا قرار است دراینجا ایستگاه مترویی احداث شود. ولی به چه قیمتی؟ به قیمت قطع بیش از ٦٠ درصد از درختان این محوطه؟ وقتی از نگهبان آن درمورد درختانی می پرسیم که تا قبل از آغاز عملیات احداث مترو در این محوطه وجود داشته؟ با عصبانیت سری تکان می دهد و به تندی می گوید: من نمی دانم. من فقط یک نگهبانم. بروید با مدیران این قسمت صحبت کنید. اما به قول وی، هیچ مدیری دراینجا نیست - یا حداقل ترجیح می دهد که نباشد- تا پاسخگوی مان باشد.
راننده یکی ازآژانس های محله که خود ١٢ سالی می شود که ساکن این محله است نیز روایت دیگری را از باغ های این محدوده ارایه می کند. روایتی از سال های نه چندان دور که هنوز درختان این باغ ها حرمت داشتند و نشانی از فرهنگ مردمان آن بودند و افسوسی به خاطر بی مهری تمام این سال ها: اگر چند سال قبل اینجا زندگی می کردید و بعد برای مدتی از اینجا می رفتید و دوباره سری به محله می زدید، مسلما شکل و شمایل جدید آن را نمی شناختید.

اپیزود سوم: آه و افسوس شورا
برای بار دوم راهی دیار باغ های فراموش شده می شویم. با این تفاوت که همراه این بارمان، رییس کمیته محیط زیست شورای شهر است.
محمد حقانی که تا همین چند روز قبل نمی توانست باور کند که درقلب منطقه ای در شمال شرق تهران، هنوز همچنین باغ هایی وجود داشته باشد، با دیدن این مناظر متحیر می شود و با کنجکاوی به کارشناسان همراهش نکاتی را می گوید تا یادداشت کنند و در فرصتی دیگر، وضعیت باغ ها را ارزیابی و کارشناسی کنند.
وی با اظهار تاسف از سیاست های شهرداری در مورد باغ هایی با این همه وسعت و قدمت می گوید: واقعا جای بسی تاسف است که شهرداری چگونه به خود اجازه می دهد تا مجوز تخریب چنین باغ هایی که آخرین بازمانده های باغ های کهن ایرانی است را صادر کند؟
هرنگاهی که به باغ ها می کند، آهی می کشد و زیر لب جمله هایی را زمزمه می کند. کلافه و عصبی شده است. با دیدن جرثقیل غول پیکر در کنار تابلوی ساماندهی طرح اراضی بایر شهرداری در یکی از باغ ها، عصبانی می شود و می گوید: من اصلا معنای این اقدام را نمی فهمم. چطور شهرداری که باید متولی حفظ و صیانت از باغ ها باشد، به خود اجازه می دهد تا به بهانه ساماندهی اراضی بایر ! چنین کارگاه عظیمی را راه بیندازد و اقدام به ساخت چنین مجتمعی عظیم کند؟
حقانی همچنین درمواجهه با باغی در خیابان شقاقی که به ساخت مجتمعی برای یک تعاونی اختصاص پیدا کرده است، می گوید: متاسفانه بسیاری از باغ های شهرمان به همین بهانه تخریب می شوند. درحالی که همان طور که می بینید، اصول احداث برج باغ ها، یعنی اختصاص ٧٠ درصد از زمین باغ به فضاهای سبز به هیچ عنوان درآنها رعایت نمی شود.
رییس کمیته محیط زیست شورای شهر همچنین با تعجب وارد محوطه فضای سبز فنس کشی که قرار است درآن ایستگاه مترویی احداث کنند، می شود و وقتی از صحبت با کارگران نتیجه ای نمی گیرد، با عصبانیتی مضاعف می گوید: این دیگر از آن حرف هاست. خود شهرداری، فضای سبز را به بهانه مترو تخریب می کند. آن هم تحت لوای آرم رسمی شهرداری.
و بالاخره وقتی در بازگشت از محل و داخل از وی درمورد نظرش در مورد تخریب این باغ ها می پرسیم، با تاکید براینکه قبل از هر چیز باید وضعیت پهنه بندی و روند ساخت وساز دراین باغ ها را به شکلی کارشناسی بررسی کرد، می گوید: اما آنچه مسلم است، این است که این باغ ها آخرین بازمانده های باغ های شمال شرق تهران هستند.
آن هم درست در دل خیابان های شلوغ منطقه. درست است که مالکان باغ می توانند مجوز ساخت و ساز- مجوز ساخت برج باغ - بگیرند، ولی شهرداری که مدعی حفظ و صیانت از درختان است و دراین راه شعارهای زیبایی هم می دهد، باید آستین همت بالا بزند و آنها را بخرد، تا بتواند حفظ شان یا به فضای سبز تبدیل شان کند. به هرتقدیر ما هم به عنوان اعضای شورای شهر موظفیم تا تمام تلاش خود رابرای جلوگیری از تخریب این باغ ها و متوقف کردن ساخت وساز درآنها به کار گیریم.
حقانی درحالی که آخرین نگاه های خود را به باغ های درحال تخریب می کند، با تاکید براینکه حتما پرونده تخریب این باغ ها را از طریق شورای شهر و در صورت لزوم، مراجع قضایی پیگیری خواهد کرد، بازهم آهی می کشد و سخنانش را این گونه تکمیل می کند شهرداری باید ادبیات «شهر فروشی»را از معادلات خود خارج کند.
روزنامه اعتماد
1625


07/11/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن