واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: نجات پدرخوانده از مجازات قصاص
مردي كه متهم است پسرخواندهاش را به قتل رسانده بعد از جلب رضايت اوليايدم روز گذشته محاكمه شد.
به گزارش خبرنگار ما، عصر روز يازدهم آذرماه سال 91 مأموران كلانتري نارمك از حادثه آتشسوزي در يكي از خانههاي خيابان سبلان شمالي با خبر و در محل حاضر شدند. همزمان با خاموش كردن شعلههاي حريق در زيرزمين خانه، آتشنشانان دو مرد و يك زن را كه دچار سوختگي شده بودند از محل خارج و به بيمارستان منتقل كردند. پژمان يكي از مصدومان به پليس گفت: همراه سيما و علي كه از دوستان من هستند در زيرزمين مشغول مصرف مواد بوديم كه ناگهان همه چيز آتش گرفت. همان لحظه ناپدريام را ديدم. احتمال ميدهم كه آتشافروزي كار او باشد. پژمان گفت: مدتي قبل بود كه از همسرم جدا شدم و همراه پسر خردسالم به خانه ناپدريام رفتم و در زيرزمين زندگي ميكردم تا اينكه حادثه اتفاق افتاد. در حالي كه بررسيها نشان داد حادثه آتشسوزي عمدي بوده از بيمارستان خبر رسيد كه پژمان به علت شدت سوختگي فوت شده است بنابراين پدرخوانده مقتول كه سينا نام داشت بازداشت شد. او ابتدا گفت كه در ماجرا نقشي نداشته است. مرد سالخورده گفت: وقتي حادثه اتفاق افتاد من در طبقه بالا خوابيده بودم. متهم اما در تحقيقات بعدي حرفهايش را تغيير داد و به آتشافروزي اقرار كرد. او گفت: مدتي قبل بعد از فوت همسرم با مادر پژمان ازدواج كردم. از پژمان و برادرش مثل بچههاي خودم نگهداري ميكردم تا اينكه او به مصرف مواد معتاد شد. هر روز دوستان خلافكارش را به خانه ميآورد و به حرفهاي من هم توجه نميكرد. روز حادثه هم خواستم آنها را بترسانم كه حادثه اتفاق افتاد. با كامل شدن بررسيها مرد سالخورده به اتهام قتل عمد و آتشسوزي عمدي مجرم شناخته شد و بعد از صدور كيفرخواست پرونده روي ميز هيئت قضايي شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت. روز گذشته، نماينده دادستان تهران در جايگاه حاضر شد و گفت اوليايدم از متهم اعلام گذشت كردهاند. رئيس قوه قضائيه هم به عنوان وليقهري فرزند صغير مقتول از متهم اعلام گذشت و درخواست مطالبه ديه كرده است، بنابراين درخواست ميكنم تا متهم از جنبه عمومي جرم محاكمه شود. سيما، زني كه در جريان حادثه دچار سوختگي شده بود، گفت: من درخواست ديه دارم. پسري ديگري هم كه در آن حادثه مصدوم شد مدتي قبل به اتهام خريد و فروش مواد بازداشت شد و حالا در زندان است. پس از آن سينا در جايگاه قرار گرفت و گفت: من سالها با آبرو در محل زندگي كردم. بعد از فوت همسرم با مادر پژمان ازدواج كردم و زندگي خوبي داشتيم تا اينكه پژمان به مصرف مواد اعتياد پيدا كرد و از همسرش طلاق گرفت. من هرچه در توان داشتم برايش خرج كردم تا مواد را ترك كند اما نكرد. شبها با دوستانش به سرقت ميرفت و روزها به زيرزمين ميآمدند و مواد ميكشيدند. چندبار شكايت كردم و از مأموران خواستم او را بازداشت كنند اما فايده نداشت. او اموال سرقتي را به خانه ميآورد. ميگفتم من در اين خانه نماز ميخوانم نميخواهم مال مردم را بياوري اما گوش نميداد. روز حادثه همراه دوستانش داشتند اموال سرقتي را تقسيم ميكردند. نميدانستم بايد چه كنم. به حياط رفتم و بطري بنزيني را كه آنجا بود، برداشتم و از هواكش به داخل زيرزمين ريختم. نميدانم چطور شد كه ناگهان همهچيز آتش گرفت. باور كنيد كه قصد كشتن نداشتم. وحشت كرده بودم. قاضي عبداللهي، بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم با اعضاي دادگاه - ملكي، متين راسخ، توليت و قربانزاده- وارد شور شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]