واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: همايش بينالمللي چمبه كباب
نویسنده : اولاد آدم
اولاد آدم از اينكه امروز دير آمده سر كار ناراحت است؛ همهاش تقصير تحريمهاست. آخر اولاد آدم پروازي نوبر است. ببخشيد كه هواپيماي اولاد آدم جزو همان 12360 پرواز در شش ماه است كه تأخير داشتهاند. آخر يك چيزي وجود دارد به اسم تحريمها كه هر موقع هرجا گير كرديم اسم آن را وسط ميكشيم. واقعيتش اين است كه حالا كه ميخواهد تحريمها زدوده و زائل شود اولاد آدم يك سفر رفته بود يك جايي تا يكي را ببيند و يك كاري را زيرزيركي انجام دهد. لابد نميپرسيد كه اين چه كاري بوده است. راستش اولاد آدم پول لازم شده است و براي همين ذرهبين برداشته بود و نگاه ميكرد ببيند كه در بودجه سال آينده، سوراخ فوري كجاست تا تنور داغ است بچسباند و سهم خود را الك كرده و سهم دوستان را هم بدهد و سور و سات همچون گذشته برپا و عمر باقي و اولاد آدم باقي و شما ناباقي!
اولاد آدم البته كه دير رسيد به شما! اما با دست پر رسيد. اولاد آدم ناراحت است كه با وجود وعدههاي چندگانه براي كاهش تأخير در پروازهاي انجام شده در كشور، هنوز آمار تأخيرها با آنچه در استانداردهاي جهاني اتفاق ميافتد فاصله بسياري دارد. اما خوشحال است كه اگر چه در مقصد نتوانست سوراخ بودجه را از زير زبان يار جاني بيرون بكشد اما در تأخير 20 ساعته پرواز بعد از ساعتها غور و تفكر و همفكري با مسافران خوشتيپ و جدول حل كردن و روزنامه نگاه كردن، يكي از سوراخها را كه چندان ناپيدا هم نبود كشف كرد. بله هميشه سوراخ دم دست ماست اما گاهي ما نميبينيم. در اقتصاد هميشه پاي يك سوراخ مالي در ميان است.
در بودجه سال 94 بيش از 200 ميليارد تومان تنها براي برگزاري همايشهاي دولتي در نظر گرفته ميشود، بيآنكه معلوم شود فايده اين همه همايش و نمايش در گذشته و آينده چيست! و اين يعني كار و كاسبي اولاد آدم سكه است. اول يك طرح مينويسي كه در راستاي تدبير و اميد چه و چه. بعد درصدها را مشخص ميكني. بعد پوستر فراخوان ميزني. بعد آگهي روزنامه. بعد سايت راه مياندازي. بعد كارت دعوت. بعد ويزا و اقامت. بعد هتل و سالن همايش. بعد پذيرايي و ناهار و شام. بعد تور گردشي. بعد هدايا. بعد ساپورت خبري همايش. بعد آلبوم عكس. بعد ديدار دستاندركاران همايش با وزير و وكيل. بعد تشكر و قدرداني و سكهپراني.
اين تازه روي ماجرا بود. اولاد آدم براي زيرش هم فكر كرده. يعني موازي اين كار اول اتاق فكر راه مياندازي. بعد مشاور ميگيري. بعد خبرنگار اجير ميكني. بعد جنگ رواني راه مياندازي. بعد ديگران را تخريب ميكني. بعد بايكوت خبري ايجاد ميكني تا مسئول همايش بداند چقدر به تو احتياج دارد. بعد گشايش خبري. بعد بولتن روزانه راه مياندازي. بعد حرفهاي محرمانه و در گوشي. بعد ميبيني يك همايش دو روزه يك سالت را پر كرده و همينطور وفور نعمت است.
بله لابد يك بخش ديگر هم دارد كه نميگويم تا دلتان بسوزد. وفور نعمت خوب چيزي است....
اولاد آدم اولين سوژهاش را هم پيدا كرده است. بلي! همايش «چگونه ميتوان با هر كارت بازرگاني اجارهاي يك شبه راه هزارساله را تخت گاز رفت». مخففش هم حتي طولاني ميشود: چمبه كبا.... (اول هر كلمه را برميداري و اسم علمي ميشود.) ما هم براي اينكه در خاطر همه بماند، اسمش را ميگذاريم اولين همايش علمي چمبه كباب. «ب» را هم به خاطر اول اسم خانم منشي همايش گذاشتيم.
حتماً ميخواهيد از اين همايش بينالمللي كه در راستاي تدبير و اميد برگزار ميشود و به داووس دوم و سوم ايران معروفش ميكنيم پيشآگاهي داشته باشيد. شماره كارت ميدهم و شما لطف كرده به حساب بابت ارسال اخبار همايش يك پولي واريز كنيد تا در پايان همايش به شما چيزي را بدهم كه ميخواستيد. بله عكس يادگاري و فلان و بهمان و آخ! وفور نعمت!
اما شما خواننده گرامي كه غريبه نيستي. اين همايش ريشهاش برميگردد به اينكه اين روزها بازار اجاره دادن كارت بازرگاني در برخي استانهاي مرزي از جمله آذربايجان غربي داغ داغ است. بازاري كه به نظر ميرسد بيشتر براي فرار از پرداخت ماليات باب طبع برخي از واردكنندگان است كه در نهايت با پرداخت مبلغي نه چندان چشمگير فقط دردسر و دغدغه را براي افراد بياطلاعي كه به خيال خود نفعي بيهيچ زحمت بردهاند، بر جاي ميگذارد. به اين نمونه توجه كنيد:
م- هـ جزو يكي از 100 نفري است كه شش ماه است شب و روز ندارند و درگير رفت و آمد به سازمان امور مالياتي و استان آذربايجان غربي هستند و تعدادي از آنها كه جمع اموالشان به ميليون تومان نميرسد، بدون آنكه خود بدانند از چند ميليون تا 23 ميليارد تومان ماليات بدهكارند. بنا به گفته اين فرد ظاهراً دلالاني در استانهاي مرزي فعالند كه افراد بيبضاعت را فريب داده و در ازاي پرداخت سالي 4 ميليون تومان و اخذ يك وكالتنامه كارت بازرگاني افراد را اجاره ميكنند. او اين گونه توضيح ميدهد: عامه مردم در مناطق آذربايجان غربي ذهنيتي از مشكلات مالياتي و گمركي ندارند. فردي كه ميخواهد كارت بازرگانياش را اجاره بدهد را به دفتر اسناد رسمي ميبرند و يك وكالت ميگيرند و حتي كارت بازرگانيمان را نميبينيم و خود تيم واسط دريافت ميكنند. جالب اينجاست كه وقتي من نوعي به اتاق بازرگاني منطقه براي دريافت كارت مراجعه كردم ميگويند تا آقاي فلاني (فرد واسطه) نيايد كارت را به شما نميدهيم...!
اين همايش معركه خواهد شد. من از درد و رنج مردم كاسبي ميكنم. پس هستم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]