تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804762737




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس گزارش می‌دهد غفلت نوجوان 17 ساله کرمانی دردسر ساز شد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش می‌دهد
غفلت نوجوان 17 ساله کرمانی دردسر ساز شد
علی‌اصغر 17 ساله بدون گواهینامه سوار بر موتوری شد که بیمه نداشت و موتورسواری وی منجر به سانحه‌ای ناخواسته شد و مرگ یکی از دوستانش را رقم زد و حالا او لحظات دشوار و نفس‌گیری را سپری می‌کند.

خبرگزاری فارس: غفلت نوجوان 17 ساله کرمانی دردسر ساز شد



به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، علی‌اصغر 17 ساله در سال 90 سوار بر موتوری شد که بیمه نداشت و موتورسواری وی منجر به سانحه‌ای ناخواسته شد و مرگ یکی از دوستانش را رقم زد و وی حالا لحظات دلهره‌آور و دشواری را در کانون اصلاح و تربیت کرمان سپری می‌کند، زیرا خانواده‌اش قادر به پرداخت دیه نیستند و فقط مردم و خیران می‌توانند گره از کار این نوجوان بگشایند و آزادی دوباره را به وی هدیه دهند. وقتی زندگی علی‌اصغر دگرگون شد از درب کوچکی که در دل درب کرم رنگ شش، هفت متری کانون اصلاح و تربیت کرمان قرار دارد، وارد محوطه کانون می‌شویم، گوشی‌ها را به نگهبانی تحویل می‌دهیم و با استقبال گرم آقای کمالی یکی از مربیان کانون به اتاق آقای رئیس می‌رویم. بر روی صندلی‌های اتاق رئیس کانون اصلاح و تربیت کرمان می‌نشینیم و با آقای کمالی در حال صحبت کردن درباره برخی از اقدامات کانون هستیم که علی‌اصغر وارد اتاق می‌شود. علی‌اصغر 17 ساله نوجوان قد بلندی است، گرمکن و شلوار ورزشی سورمه‌ای رنگ تمیزی به تن دارد و موهایش را به‌شکل زیبایی شانه کرده که بر متانت وی افزوده است. زمانی که علی‌اصغر با نجابت به ما سلام می‌کند و با احترام روبه‌روی‌مان می‌نشیند، یک لحظه احساس می‌کنم، قرار است با یک ورزشکار، هنرمند و یا دانش‌آموز برگزیده مصاحبه کنم، اما افسوس که واقعیت چیز دیگری است. از علی‌اصغر می‌خواهیم درباره خودش صحبت کند، اما کمی استرس دارد، ابتدا مکث می‌کند، رو می‌کند به آقای کمالی و می‌گوید: چه بگویم. آقای کمالی می‌گوید: درباره خودت بگو. علی‌اصغر عنوان می‌کند: خانه ما در حسین‌آباد است، بیرون شهر کرمان، دو تا خواهر دارم، یکی از خواهرهایم 14 ساله است و آن یکی یک ساله. وی درباره آن روزی سخن به میان می‌آورد که مسیر زندگی‌اش را از مدرسه به کانون اصلاح و تربیت تغییر داد و آغازی بر روزهای پردلهره و بلاتکلیفی شد. این نوجوان ادامه می‌دهد: سال 90 زمانی کلاس اول دبیرستان بودم، دم غروب بود، تازه موتورم را درست کرده بودم، سوارش شدم و از خانه بیرون رفتم تا در حسین‌آباد دور بزنم. علی‌اصغر اضافه می‌کند: خیلی از خانه دور نشده بودم، وسط خیابان موتورم به موتور عبدالرضا پسر همسایه‌مان برخورد کرد و هر دو روی زمین افتادیم. وی با بیان اینکه تا لحظه تصادف متوجه حضور عبدالرضا در خیابان نشده بودم، عنوان می‌کند: عبدالرضا دو سال از من بزرگتر بود با هم سلام و علیک داشتیم، وقتی تصادف کردیم هر دو تای ما روی زمین افتادیم، عبدالرضا نفس می‌کشید، اما تکان نمی‌خورد. علی‌اصغر تصریح می‌کند: تصادف من و عبدالرضا تصادف سختی نبود، ضربه محکمی هم نبود، فقط سر عبدالرضا روی زمین خورد و سه روز بعد از آن تصادف فوت کرد. اگر خانه ما را دیده بودید ... . وی با اشاره به اینکه موتورش بیمه نداشته است، ادامه می‌دهد: قبل از این تصادف پدر و مادرم همیشه به من می‌گفتند تا گواهینامه نگرفته‌ای، سوار موتور نشو، بگذار سنت زیاد شود بعد سوار موتور شو، اما هر چه آنها اصرار می‌کردند، من گوش نمی‌کردم. علی‌اصغر در پاسخ به این سئوال که با توجه به مخالفت‌های پدر و مادرت چگونه توانستی موتور را خریداری کنی، می‌افزاید: سه ماه تعطیلی تابستان کار کردم و این موتور را خریدم. از وی می‌پرسم، خیلی به موتورسواری علاقه داشتی، جواب می‌دهد: همه علاقه داشتند، من هم داشتم. این نوجوان 17 ساله درباره چگونگی باز شدن پایش به کانون اصلاح و تربیت کرمان هم صحبت می‌کند و ادامه می‌دهد: بعد از اینکه مراسم درگذشت عبدالرضا تمام شد، خانواده او از من شکایت کردند و احضاریه آمد در خانه ما، بعد هم من را آوردند کانون. علی‌اصغر در پاسخ به این سئوال که آیا خانواده‌ات برای رهایی تو با خانواده عبدالرضا صحبت کرده‌اند، می‌گوید: بله، اما آنها می‌گویند هر چی قانون بگه، قانون هم می‌گوید باید 150 میلیون تومان دیه بدهم. از علی‌اصغر می‌پرسم، آیا خانواده‌ات می‌توانند حداقل بخشی از دیه 150 میلیون تومانی را پرداخت کنند، سرش را پایین می‌اندازد و تصریح می‌کند: خانه ما را اگر دیده بودید، این حرف را نمی‌گفتید. این صحبت علی‌اصغر بیانگر این امر است، خانواده وی وضع مالی خوبی ندارند و فقط در انتظار هستند تا مردم و خیران گره مشکل آنها را بگشایند و فرزندشان نجات یابد. موتورم را دیگر دوست ندارم علی‌اصغر که تا چند سال قبل علاقه زیادی به موتورش داشته و مثل خیلی از پسرها عاشق موتورسواری بوده است، اما حالا بعد از این سانحه دلخراش که زندگی او را به‌شدت دگرگون کرده است، اضافه می‌کند: موتورم را دیگر دوست ندارم. ناگفته نماند، علی‌اصغر در کانون اصلاح و تربیت کرمان همچنان درس می‌خواند و رشته حسابداری را انتخاب کرده است و در کلاس کامپیوتر و کیف‌سازی هم شرکت می‌کند. پسر همسایه! تو چقدر خوب بودی از علی‌اصغر می‌پرسم اگر با کمک مردم و خیران دوباره آزادی خود را به‌دست آوری، چه‌کارهایی انجام می‌دهی، می‌گوید: به پسرخاله، پسرعمه و دوستانم می‌گویم اول گواهینامه بگیرند، بعد سوار موتور شوند. وی ادامه می‌دهد: آقای کمالی مربی من در کانون اصلاح و تربیت بود و مربی خیلی خوبی است، حالا که آقای کمالی و کارمندان کانون را دیده‌ام، می‌دانم درس خواندن خیلی خوب است و هر زمان آزاد شدم، درسم را ادامه می‌دهم و می‌خواهم حسابداری بخوانم و کارمند بانک شوم. علی‌اصغر درباره لحظاتی که با خود خلوت می‌کند هم سخن می‌گوید و با افسوس ادامه می‌دهد: وقتی تنها هستم، هر چی فکر می‌کنم می‌بینم از بچگی با عبدالرضا بزرگ شده‌ام، به عبدالرضا می‌گویم، پسر همسایه! تو چقدر خوب بودی، من نمی‌خواستم این اتفاق برایت بیفتد. از علی‌اصغر می‌پرسم، وقتی خانواده عبدالرضا را می‌بینی، آنها چه می‌گویند و چه عکس‌العملی دارند، پاسخ می‌دهد: آنها حرفی نمی‌زنند، خودشان می‌دانند، تقصیر من نبوده و فقط یک اتفاق سبب مرگ عبدالرضا شد. دلتنگی برای مادر اما علی‌اصغر از دلتنگی برای مادرش هم سخن می‌گوید و تصریح می‌کند: وقتی در کانون هستم، دلم بیش از همه برای مادرم تنگ می‌شود، خانواده‌ام هر وقت مرا می‌بینند به من روحیه می‌دهند. بی‌شک خانواده علی‌اصغر و به‌ویژه مادرش لحظات سختی را سپری می‌کنند و خدا می‌داند در دل این مادر چه می‌گذرد و چه نذر و نیازهایی برای آزادی تنها پسرش دارد. وقتی با خدا خوب میشی وی درباره کانون اصلاح و تربیت کرمان هم عنوان می‌کند: یک چیزی که در کانون یاد می‌گیری، این است که با خدا خوب میشی، هر کار اشتباهی بیرون از کانون کردی، این جا با خدا خوب میشی و خدا هم گناهت را می‌بخشد. درس راهنمایی و رانندگی در مدارس ارائه شود حمیدرضا کمالی یکی از مربیان کانون اصلاح و تربیت است، وی می‌گوید: اگر در مدارس ما به بچه‌ها آموزش می‌دادند و به آنها می‌گفتند در صورتی که بدون گواهینامه سوار موتوری شوند، بیمه هم ندارد، ممکن است دچار چه گرفتاری‌هایی شوند، امروز شاهد حضور افرادی مانند علی‌اصغر در کانون نبودیم. وی تصریح می‌کند: در آموزش و پرورش باید درسی را با عنوان راهنمایی و رانندگی برای دانش‌آموزان پیش‌بینی کنند و آموزش‌های لازم را به آنها ارائه دهند. حالا نوبت ماست توجه و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی از ضروریات هر جامعه‌ای است و توجه خانواده‌ها نسبت به فرزندانشان در این زمینه لازم است و عدم رعایت این قوانین موجب مشکلات مالی و اجتماعی برای خانواده‌ها می‌شود. اما به هر حال این اتفاق ناخواسته برای علی‌اصغر 17 ساله روی داده است و با توجه به اینکه خانواده ایشان از نظر مالی در سطح پایینی هستند و توان دپرداخت دیه راندارند، فقط مردم و خیران می‌توانند وی را از این روزهای دلهره‌آور و بلاتکلیفی نجات دهند، هر کدام از ما می‌توانیم با اهدای مبلغی این نوجوان را به زندگی عادی برگردانیم و آینده‌ای زیبا را برای او و خانواده‌اش رقم بزنیم. شماره حساب و نشانی ستاد دیه کرمان هم‌وطنان عزیز می‌توانند کمک‌های نقدی خود را به شماره 0200600262002 سیبای بانک ملی به‌ نام ستاد دیه استان کرمان واریز کرده و ستاد دیه را با برقراری تماس با شماره 03432268650 در جریان قرار دهند. همچنین ستاد دیه استان کرمان به نشانی کرمان - میدان بسیح - طبقه فوقانی آژانس کارمانیا برای دریافت هدایای نقدی خیران در راستای آزادی علی‌اصغر آمادگی دارد. به گزارش فارس، تهیه این گزارش با دید وسیع یدالله موحد رئیس کل دادگستری استان کرمان به جایگاه رسانه صورت گرفت، لذا از توجه رئیس کل دادگستری استان کرمان و علی ولی‌نیا مدیرکل زندان‌های استان کرمان به جایگاه رسانه و خبرنگاران تقدیر و تشکر می‌کنیم و امیدواریم این تعامل و همکاری با قوت بیشتری ادامه یابد. ============== گزارش از مهسا حقانیت ============== انتهای پیام/80019/ل40

93/10/27 - 11:09





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن