محبوبترینها
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
دکتر عرفان فدایی وکیل پایه یک دادگستری
بگ خرید تبلیغاتی راهی نوین برای معرفی برند شما
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1801942012
![نمایش مجدد: برشی از کتاب «قریشی به روایت همسر شهید» به مناسبت سالروز شهادتش پیشگویی یک شهید از نحوه شهادتش refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
برشی از کتاب «قریشی به روایت همسر شهید» به مناسبت سالروز شهادتش پیشگویی یک شهید از نحوه شهادتش
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: برشی از کتاب «قریشی به روایت همسر شهید» به مناسبت سالروز شهادتش
پیشگویی یک شهید از نحوه شهادتش
خواب دیدم اسب امام حسین (ع) را آوردهاند. روی بدن اسب نوشته شده بود پیش به سوی جبههها و روی سر اسب هم حک شده بود سیدکمال قریشی.
![خبرگزاری فارس: پیشگویی یک شهید از نحوه شهادتش خبرگزاری فارس: پیشگویی یک شهید از نحوه شهادتش](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1393/10/20/13931020000436_PhotoA.jpg)
خبرگزاری فارس، گروه کتاب و ادبیات؛ با توجه به اینکه در سالروز شهادت «سیدکمال قریشی» قرار داریم، انتشارات روایت فتح کتابی را در مجموعه آثار «نیمه پنهان ماه» با نام «قریشی به روایت همسر شهید» منتشر کرده است که امروز به این بهانه به معرفی این اثر میپردازیم. این کتاب، زندگی شهید سیدکمال قریشی را به نقل از همسر وی «زهرا علی عسگری» بازگو میکند. آنها یکم فروردین ماه سال 1358 با هم ازدواج کردند و کمال قریشی در بیستم دی ماه سال 1365 به شهادت رسید. حاصل زندگی آنها دو پسر به نامهای کمیل و محمدحسین و دختری به نام فاطمه شد. لیلا سادات باقری نویسنده این اثر، کتاب را با مرور خاطرات دوران کودکی «زهرا علی عسگری» در دوران رژیم پهلوی آغاز میکند و خاطرات خود را با رفتن به مدرسه و آشنا شدن با دختری به نام مریم ادامه میدهد، شخصیتی که در ادامه ماجرا باعث ازدواج او با «کمال قریشی» میشود. رعایت حجاب و مشکلاتی که به واسطه آن در مدارس دوران رژیم پهلوی برای او به وجود میآید، علاقهمندی به انجام فعالیتهای انقلابی و حضور او در مسجد بخش عمده خاطرات «زهرا علی عسگری» را در صفحات آغازین کتاب در برمیگیرد و در ادامه ازدواج او با کمال قریشی و فضای پر محبت زندگی آنها شرح داده میشود. * آخرین خداحافظی شهید «سیدکمال قریشی» از همسرش جوانش در صفحه 40 کتاب نویسنده آخرین دیدار آنها را اینگونه در کتاب آورده است: «همان جا جلوی در وقتی قرآن و آینه و کاسه آب دستش بود، به حرفهای سید کمال گوش میداد که آنقدر آهسته حرف میزد تا همسایهها بیدار نشوند... - خودت و بچهها رو به خدا میسپارم؛ اما خودت هم مواظب خودت و بچهها باش.» سعی کرد بر غم توی دلش غلبه کند با لبخند جوابش را داد: «مثل همیشه مواظبم تا بیایی.» اما مثل اینکه حرفش را نشنیده باشد ادامه داد: «زهرا جان! اگه خواستی ازدواج هم کنی، مانعی نداره، اما من ترجیح میدم بعد ازدواجت، بچهها رو اگه نمیتونی پیش خودت نگهداری، بدی به پدر و مادرم.» و ساکت ماند. انگار دلش میخواست حرفی از او بشنود که شنید: «حالا نمیشه از این حرفها نزنی؟ من فقط یه مرد دارم اونم آقا سید کماله.» با آرامش بیشتری نگاهش کرد و گفت: «پس هر جا برای زندگی راحتتری اونجا باش. یا همین جا بمون یا اگه خواستی برای ادامه تحصیل برو قم. همیشه خدا رو در نظر بگیر. مسؤلیت همه چیز با خودت.» و قرآن را بوسید. آخرین نگاهش را با همان چشم ساکت و آرامش انداخت و رفت. دلش میخواست همان جا، در همان سرما، در کنار آن خانه نیمه ساخته، زمان میایستاد و لحظههای بدون مردش آنقدر بیرحمانه از همان جا شروع نمیشد.»
![](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1393/10/20/13931020000434_PhotoL.jpg)
* خواب دیدم روی سر اسب امام حسین (ع) حک شده بود؛ «سیدکمال قریشی» سرش پایین بود؛ گوشه اتاق نشسته و گلهای قالی را ورانداز میکرد. دیدم اگر همین طور ساکت بنشینم، معلوم نیست او تا کی باید تعداد رنگهای قالی را بشمارد و من ثانیههای این سکوت را؛ بنابراین گفتم: «بفرمائید، من آماده شنیدن هستم.» وقتی شروع کرد به حرف زدن، اولش متوجه نشدم که دارد از چی میگوید. کمی جا خوردم از این همه تفاوتی که در همین لحظه اول بین ما فریاد میزد. سیدکمال آنقدر آرام بود که آرامش حتی از کلامش هم میبارید؛ اما من، تا آنجا که میشد پر جنبوجوش و پرحرف بودم. به مریم قول داده بودم خوب به حرفهای سیدکمال گوش بدهم. از آنجایی شنیدم که داشت میگفت؛ بچه روستا است. از شرایطی گفت که دوست داشت همسر آیندهاش آنها را داشته باشد. هر چه را که میگفت، در خودم سراغ داشتم تا اینکه اشاره کرد به نظرش درباره مذهبی و انقلابی بودن خانواده همسرش. میان کلامش آمدم و گفتم «آقای قریشی! خانواده من چندان مذهبی نیستند؛ حتی خواهرهایم چادری و محجبه هم نیستند؛ اما خودم همینی هستم که میبینید.» و برایش رفتم بالای منبر و تا آنجا که میشد از خودم گفتم. میخواستم خوب متوجهاش کنم که زهرا با تمام شرایط اطرافش، این تفکرات را دارد و این توقعات را از زندگی. وقتی حرفهایم تمام شد، چند لحظهای سرش همانطور پایین بود و ساکت. فکر کردم تمام شد و حتماً دنبال کلماتی است که قضیه را تمام کند. سرش را بالا گرفت، نیمنگاهی به من انداخت و گفت: «اگه اجازه بدید، خانوادهام رو از جیرفت برای خواستگاری بیارم منزلتون.» من آدمی نبودم و نیستم که هر اتفاقی، هر برخوردی یا هر حرفی بتواند به سرعت روی تصمیمهایم اثر بگذارد؛ اما به سیدکمال گفتم: «توسط خانم عربزاده خبرتون میکنم.» و از اتاق آمدم بیرون.
آن روز خرید ما خیلی زود تمام شد، چون فقط یک حلقه خریدیم و یک دست لباس برای من. داشتیم از کنار یک دستفروش توی همان کوچه سلسبیلِ خیابان هاشمی رد میشدیم که دیدم توی بساطش یک لباس ساده و قشنگ هم است. به سیدکمال گفتم: «من اینو میخوام.» دولا شد و لباس را بالا گرفت. پولش را که خیلی هم کم بود، داد دست فروشنده و لباس را داد به من و گفت، مبارک باشد. من هم گفتم: «همین لباس عقدم.» اینطور وقتها فقط میخندید. همیشه همینطور کمحرف بود. در ابراز احساساتش هم بیزبان بود. از همین جاها بود که فهمیدم این خنده، یعنی یک دنیا رضایت و شاید هم یک دنیا حرف که همینش برایم بس بود. یک آینه هم خریدیم، بدون شمعدانی؛ انگار همین که آن آینه میتوانست هر دوِ ما را یکجا با هم نشان بدهد، هیچ چیز دیگری از دنیا نمیخواستیم. تنها چیزی که اصرار کردم داشته باشم، سفر حج تمتع توی مهریهام بود که آن را هم بدون هیچگونه کلامی قبول کرد. مهریهام شد یک سفر حج تمتع و مقداری پول که هنوز هم نمیدانم این پول چقدر است. ما آن روزها اهل شعار نبودیم و همانی را که میگفتیم، زندگیاش میکردیم. همینطور هم ساده نشستم سرِ سفره عقد و بعد از مراسمی که توی خانه خودمان برگزار شد.
صبح که از خواب بیدار شده بود، داشت همه چیز را مهیای رفتنش میکرد. موها و صورتش را اصلاح کرد. وقتی دیدمش، یک لحظه خیلی خوشم آمد از قیافهاش. گفتم: «خیلی خوشگل شدیها.» خوشحال گفت: «سرم رو برای رفتن اصلاح کردم.» ناراحت شدم، گفتم: «نگو این حرفها رو، آدم دلش میگیره. انشاءالله بازم میری و صحیح و سلامت برمیگردی.» ولی او باخنده جواب داد: «خیال کردهای. از این خبرها هم نیست. فکر کردی وقتی من میرم و برای من گوسفند قربونی میکنی که به سلامت برگردم، میتونی جلوی رفتنم رو بگیری؟ این دفعه دیگه سر جدا، پیکر جدا میشیم خانم!» دلم ریخت. یاد خوابی افتادم که مدتی پیش دیده بودم. همان موقع برایش تعریف کرده بودم. خواب دیدم اسب امام حسین (ع) را آوردهاند. روی بدن اسب نوشته شده بود پیش به سوی جبههها و روی سر اسب هم حک شده بود سیدکمال قریشی. خودش اینطور برایم تعبیر کرد؛ «یعنی حتماً به زیارت خانه خدا مشرف میشی و حتماً من شهید میشم.» آن روز هم همین جمله را گفت: «سر جدا، پیکر جدا.» با اخم گفتم: «نداشتیمها، یعنی چی این حرفها.» گفت «خیلی خب، حالا ناراحت نباش، یه چیزی هم از سرم برای تو میفرستم.»
قرار شده بود 27 شهید را در یک روز تشییع کنند. بسیاری از خانوادههای شهدای جیرفت کنار ما و خانواده 27 شهید دیگر آمده بودند. بین آنها یک خانم میانسال بود. وقتی من را دید، آمد پیشم. گفت: «یادته وقتی شوهرم شهید شد، شما و آقای قریشی اومدید خونه ما برای دلداری، بعد شوهرت بچههام رو برد سرِ مزار پدرشون؟ حالا خودت چرا غصه میخوری، شوهر تو خیلی خوب بلد بود آدم رو آروم کنه. یاد حرفهاش بیفت و آروم باش.» این را که گفت، بیشتر گریهام گرفت. یاد آن روزها افتادم. تازه فهمیدم آن روز این زن چه میکشیده با داغِ رفتن شوهرش و بیپدر شدن بچههایش. بر اساس این گزارش، انتشارات «روایت فتح» کتاب «نیمه پنهان: شهید سیدکمال قریشی» تألیف «لیلا سادات باقری» را در قطع پالتویی و در 62 صفحه با شمارگان 3300 نسخه و بهای 1800 منتشر کرده است که علاقهمندان برای تهیه آن میتوانند با شماره تلفن 88897814 تماس گرفته یا به نشانی میدان فردوسی، خیابان سپهبد قرنی، نبش خیابان فلاحپور، فروشگاه روایت فتح مراجعه کنند. انتهای پیام/
93/10/20 - 13:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]
صفحات پیشنهادی
برگی از زندگی شهید شیرودی به روایت همسرش/ ستاره درخشان جنگهای کردستان در «افق»
برگی از زندگی شهید شیرودی به روایت همسرش ستاره درخشان جنگهای کردستان در افقمجموعه نیمه پنهان ماه این هفته به مصاحبه با همسر شهید شیرودی و ورق زدن خاطراتی از زندگی این خلبان دلیر ایرانی اختصاص دارد به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس «ما می مانیم و با ههمزمان با هشتمین سالگرد آیتالله محمدی اشتهاردی ویرایش جدید کتاب «حُجربن عدی شهید راه ولایت» رونمایی
همزمان با هشتمین سالگرد آیتالله محمدی اشتهاردیویرایش جدید کتاب حُجربن عدی شهید راه ولایت رونمایی میشودهشتمین سالگرد رحلت آیتالله محمد محمدی اشتهاردی پنجشنبه ۴ دی سال جاری در زادگاهش برپا و از ویرایش جدید کتاب حُجربن عدی شهید راه ولایت رونمایی میشود مجید ملامحمدی نویسنده وبرشی از کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» آیا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن است
برشی از کتاب نظام حقوق زن در اسلامآیا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن استاینکه از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگارى نزد زنان مىرفتهاند و از آنها تقاضاى همسرى مىکردهاند از بزرگترین عوامل احترام زن بوده طبیعت مرد را مظهر طلب و عشق آفریده و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوقکتاب «نیمه پنهان شهید چمران» به چاپ بیست و دوم رسید امام گفت مصطفی هر چه کرد به دستور مستقیم خودم بو
کتاب نیمه پنهان شهید چمران به چاپ بیست و دوم رسیدامام گفت مصطفی هر چه کرد به دستور مستقیم خودم بودامام گفتند مصطفی برای دولت هم کار نکرد هر چه کرد به دستور مستقیم خودم بود و من مسئول شما هستم به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس کتاب «چمران به روایت همسر شهید&raمراسم سالگرد فردا در قطعه سرداران شهید کتاب شهید «سهراب عیسیپور» تا پایان سال جاری منتشر میشود + ب
مراسم سالگرد فردا در قطعه سرداران شهیدکتاب شهید سهراب عیسیپور تا پایان سال جاری منتشر میشود بخشی از کتابانتشارات روایت فتح کتاب ورزشکار شهید سهراب یاسر عیسیپور را تا پایان سال جاری منتشر و به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت این شهید مراسمی را روز پنجشنبه ۱۸ دی در قطعه سردارابرشی از کتاب «دیدهبانها ایستاده میخندند» ماجرای خواندن نوحههای بدون سانسور آهنگران در جبههها
برشی از کتاب دیدهبانها ایستاده میخندندماجرای خواندن نوحههای بدون سانسور آهنگران در جبهههانوحه جدید که میآمد طولی نمیکشید بچهها میآمدند سراغ ما برای شنیدن نسخه اصلی به قول امروزیها زبان اصلی بدون سانسور ولی عامه پسند همیشه که نباید گریه کرد خنده باعث روحیه گرفتن بچههبرگرفته از کتاب «مسیح در شب قدر» تعجب مادر شهید از اطلاعات رهبر انقلاب درباره اعیاد ویژه ارامنه
برگرفته از کتاب مسیح در شب قدرتعجب مادر شهید از اطلاعات رهبر انقلاب درباره اعیاد ویژه ارامنهمن هم میدانم که کریسمسِ به روایت ارامنه بعد از ژانویه است برخلاف خیلیها ـ کاتولیکها و دیگران ـ که کریسمسشان قبل از شروع ژانویه است خبرگزاری فارس - گروه کتاب و ادبیات کریسمس عید میلابه مناسبت هفته وحدت کتاب «ستوده در آسمانها و زمین» رونمایی و نقد میشود
به مناسبت هفته وحدتکتاب ستوده در آسمانها و زمین رونمایی و نقد میشودبه مناسبت فرا رسیدن هفته وحدت و میلاد با سعادت حضرت محمد مصطفی ص کتاب ستوده در آسمان ها و زمین اثر محمدرضا اصلانی با حضور اهالی شعر رونمایی نقد و بررسی میشود به گزارش خبرگزاری فارس رونمایی و نقد کتاب &laquحمید داودآبادی و روایت ماجرای «نامزد خوشگل من» در کتاب تازهاش
حمید داودآبادی و روایت ماجرای نامزد خوشگل من در کتاب تازهاشحمید داودآبادی از اتمام نگارش مجموعه خاطراتش از جنگ با عنوان نامزد خوشگل من و انتشار آن تا یکماه آینده خبر داد حمید داودآبادی نویسنده پیشکسوت ادبیات دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس درباره تافارس گزارش میدهد آثار مؤسسه انتشاراتی «روایت فتح» به مناسبت حماسه ۹ دی
فارس گزارش میدهدآثار مؤسسه انتشاراتی روایت فتح به مناسبت حماسه ۹ دیآثار مؤسسه انتشاراتی روایت فتح به مناسبت حماسه ۹ دی معرفی شد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس مؤسسه انتشاراتی «روایت فتح» ناشر کتابهای ادبیات انقلاب اسلامی دفاع مقدس و بیداری اسلانگاهی به زندگی یک دانشجوی شهید در کتاب «از اروند تا ارس»
نگاهی به زندگی یک دانشجوی شهید در کتاب از اروند تا ارسکتاب از اروند تا ارس با موضوع زندگینامه شهید رحیم غروبی توسط سعید اسدیفر نوشته و در آینده نزدیک منتشر میشود سعید اسدیفر نویسنده ادبیات دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس از اتمام نگارش کدر جشنواره عمار بوشهر اکران میشود «تنها نیستم» روایت زندگی همسر شهید خلعتی
در جشنواره عمار بوشهر اکران میشودتنها نیستم روایت زندگی همسر شهید خلعتیتنها نیستم فیلم نیمه بلند اثر صادق رسولی هنرمند بوشهری است که زندگی زهرا تعجب همسر شهید خلعتی را به تصویر کشیده است به گزارش خبرگزاری فارس از بوشهر فیلم «تنها نیستم» زندگی عاشقانه زهرا تعجب و همکتاب «ادبیات فولکور ایران» به چاپ چهارم رسید
کتاب ادبیات فولکور ایران به چاپ چهارم رسیدکتاب ادبیات فولکور ایران تالیف ییری سیپک با ترجمه محمد اخگری از سوی انتشارات سروش برای چهارمین باز تجدید چاپ شد به گزارش خبرگزاری فارس کتاب ادبیات فولکور ایران حاصل پژوهش و تحقیق محقق توانمند اهل چک ییری سیپک است این اثر در واقع برگنگاهی به کتاب «مسافر ملکوت» مُبَلغین مَبلَغی به درد اسلام نمیخورند/ گلولهای که فقط یک ماموریت داشت
نگاهی به کتاب مسافر ملکوتمُبَلغین مَبلَغی به درد اسلام نمیخورند گلولهای که فقط یک ماموریت داشتموقع سینهزنی محکم به سینه میزد پیراهنش را در میآورد و عزاداری میکرد چراغها خاموش بود با این حال زیر پیراهنی نازکش را در نمیآورد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارسکتاب «راز بازگشت جاهلیت در عصر عاشورا» منتشر شد
کتاب راز بازگشت جاهلیت در عصر عاشورا منتشر شدکتاب راز بازگشت جاهلیت در عصر عاشورا نوشته حجت الاسلام جواد سلیمانی امیری از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس کتاب «راز بازگشت جاهلیت در عصر عاشورا» نوشته حجت الاسلام جواد سلیمانی امیرکتاب گزیده آثار «منوچهر نیازی» رونمایی میشود
کتاب گزیده آثار منوچهر نیازی رونمایی میشودمراسم رونمایی از کتاب گزیده آثار منوچهر نیازی جمعه در موزه امام علی ع برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس استاد «منوچهر نیازی» از بازماندگان نقاشیهای رمانتیک هنر مدرن ایران است که شش دهه فعالیت مستمر در عرصه تاریخ نجلد دوم کتاب «تاریخ اسلام» درباره حوادث سقیفه تا کربلا منتشر شد
جلد دوم کتاب تاریخ اسلام درباره حوادث سقیفه تا کربلا منتشر شدکتاب تاریخ اسلام جلد دوم از سقیفه تا کربلا تألیف حجت الاسلام و المسلمین مهدی پیشوایی از سوی دانشگاه معارف اسلامی و دفتر نشر معارف منتشر شد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس از مهمترین فرازهای تاریخ اسلام-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها