تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826926263




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

افشای راز 26ساله پارک فیروز آبادی


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


جویندگان عاطفه؛
افشای راز 26ساله پارک فیروز آبادی
دو کودک روی صندلی پارک نشسته‌اند. آرام و بی‌صدا، گویی همیشه تنها بودند تنها و غریب بدون حتی یک سایه بالای سرشان.




هیچ‌کس از آنها سؤالی نمی‌پرسد و هر کس شتابان به سوی زندگی خود می‌رود. سکوت و ابهام فضای پارک را پرکرده است.
دخترک دو ساله به نظر می‌رسد. باید عروسکی در دست داشته باشد تا در بازی کودکانه برایش لالایی بخواند، اما در آن غربت پارک او نه تنها اسباب‌بازی ندارد بلکه باید برای برادر
5 ماهه‌اش که خسته و گرسنه به خواب رفته، مادری کند.
هیچ کس نمی‌داند در پارک کوچک روبه‌روی بیمارستان فیروزآبادی چه حادثه تلخی در حال رقم خوردن است. گرمای هشتمین روز مردادماه سال 1367 نفس کشیدن را سخت کرده است اما پسرکی حدود چهار ساله همراه با خواهر دو ساله و برادر 5 ماهه‌اش لحظات را می‌شمارند تا پدر و مادرشان بازگردند غافل از اینکه دعوای آنها بالا گرفته، آنقدر بالا که جگر گوشه‌هایشان را در پارک بیمارستان فیروزآبادی رها کرده و رفته‌اند.
پسر کوچک‌تر از آن است که بداند بازگشتی نخواهد بود.
آری هشتم مرداد سال 67 سرنوشت سه کودک به‌ غم، غربت و تنهایی گره خورد. آن سوتر اما در برگ دیگر از سرنوشت، زنی بی‌تاب با چشمانی که اشک در آن حلقه زده، از 26 سال تنهایی می‌گوید. تنش می‌لرزد اما بغضش را فرو می‌خورد و می‌گوید: این روزها پوستم کمی نازک‌تر از قبل شده، طاقتم کم شده و بی‌حوصله‌ترم، دیگر طاقت صبر و انتظار ندارم. با هر تلنگری می‌شکنم گویی روحم هزار تکه شده و هر تکه از آن سوار بر باد به دنبال عزیزانم می‌گردد.
اشک‌های روی گونه‌هایش را پاک می‌کند، لبخند می‌زند. بعضی‌ وقت‌ها مجبوری با بغض بخندی تا دیگران نیز مانند تو دلگیر نشوند. خیلی وقت‌ها مجبوری چیزهایی را ببینی ولی ندیده‌شان بگیری و تنها در برابر شکستن دلت سکوت کنی.
او از سال‌های غربت در شیرخوارگاه می‌گوید. از روزها و لحظاتی که در انتظار پدر و مادر اشک می‌ریخت، اما لبخندی می‌زند و می‌گوید گذشته‌ها گذشته، امروز آمده‌ام تا هویتم را بیابم. در تاریک و روشن خاطراتش به دنبال نشانی از پدر و مادرش می‌گردد اما روز تنهایی، او کوچکتر از آن بود که چیزی به یاد داشته باشد. نام واقعی‌اش را هم نمی‌داند که نشانی باشد برای مادرش. آن روزها مسئولان شیرخوارگاه خودشان برای او و برادرانش اسم انتخاب کردند.
مکث می‌کند. اشک‌هایش را پاک می‌کند گویی چیزی به یاد آورده.
برادر بزرگش زخمی بر تن دارد، آثار سوختگی با آب‌جوش شاید نشانی باشد اما مطمئن نیست که سوختگی در خانه پدری اتفاق افتاده یا یادگار سال‌های تنهایی در شیرخوارگاه است.
تنها نشان آنها موهای خرمایی و چشمان قهوه‌ای روشن است. کودکانی که سال 67 در پارک روبه‌روی بیمارستان فیروزآبادی رها شدند، امروز مردان و زنی جوان هستند که در شرایط مناسب اجتماعی قرار دارند اما همچنان در آرزوی یافتن پدر و مادرشان هستند. رسیدن به پدر و مادر نه برای پرسیدن دلیل رها شدن بلکه برای بوسیدن دستان پدر و مادری که حتماً سختی روزگار آنها را وادار کرده از جگر گوشه‌هایشان بگذرند.در نامه‌ها و فرم‌های بهزیستی آنها نوشته شد احتمالاً نام پدر آنها علی است اما این تنها یک احتمال است.
کسانی که از پدر و مادر این خواهر و برادرها اطلاع دارند یا اقوام آنها را می‌شناسند می‌توانند با شماره‌ تلفن‌های 1-88500100 گروه جویندگان عاطفه تماس بگیرند.   2019



۱۴/۱۰/۱۳۹۳ - ۱۹:۰۸




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن