تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827981007




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«مک‌فارلین» به روایت مشاور امنیتی میرحسین موسوی


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: «مک‌فارلین» به روایت مشاور امنیتی میرحسین موسوی
من معتقدم همین حرف آقای هاشمی کاملا درست است. هرچه که زمان می‌گذرد، باید افسوس بخوریم که چرا آن زمان می‌توانستیم موضوع جنگ را حل کنیم و نشد. همان‌طور که آقای هاشمی می‌گوید که اگر می‌گذاشتند فتح‌الفتوحی می‌شد، واقعا اینطور بود.


به گزارش نامه نیوز صحبت‌های اخیر حجت‌الاسلام «سیدمحمد خامنه‌ای» در گفت‌وگو با نشریه «رمزعبور» متعلق به نزدیکان احمدی‌نژاد، درباره ماجرای سفر ٢٧سال پیش «هیات آمریکایی» و اشاره به نقش «هاشمی‌رفسنجانی» در این سفر ما را دوباره به «محسن کنگرلو»، مشاور امنیتی نخست‌وزیر وقت رساند؛ فردی که در همان گفت‌وگو از او زیاد نام‌ برده شده‌ است. او در جریان خرید اسلحه و تجهیزات مورد نیاز جنگ با «منوچهر قربانی‌فر» دلال اسلحه آشنا می‌شود و براساس آنچه در خاطرات هاشمی آمده، اولین‌بار خبر آمدن هیات آمریکایی را او به «هاشمی» می‌دهد. «محمد ‌خامنه‌ای» در همان گفت‌وگو از او به‌عنوان رابط هاشمی با آمریکایی‌ها نام می‌برد. در کتاب «جنگ گرگ و میش» هم که پژوهشی درباره ماجرای«ایران کنترا» یا «مک‌فارلین» است و اخیرا بخش‌هایی از آن ترجمه و در سایت «تاریخ ایرانی» منتشر شده ‌بود، چندجا به‌نقل از آمریکایی‌ها به «محسن کنگرلو» در جریان مذاکرات اشاره شده بود. مشاور امنیتی سابق نخست‌وزیر که پیش‌تر هم دوبار با ما گفت‌وگو کرده ‌بود، این‌بارهم به سوالات ما پاسخ داد. 


  حجت‌الاسلام محمد خامنه‌ای گفته‌اند آمریکا به‌دنبال نفوذ در سران کشور در راستای جانشینی بعد از امام(ره) بوده ‌است. ایشان جریان سفر مک‌فارلین را هم در همین راستا ارزیابی کرده و معتقدند که بحث فروش تجهیزات نظامی و آزادی گروگان‌ها در برابر آن، ظاهر ماجرا بوده است. ایشان گفته‌اند که آقای هاشمی از قبل با آمریکایی‌ها ارتباط داشته و اینکه آقای کنگرلو، مشاور سیاسی نخست‌وزیر وقت هم یکی از آنها بوده. آیا شما رابط آقای هاشمی با آمریکایی‌ها بودید؟ 
من تصحیح کنم که مشاور امنیتی آقای موسوی بودم و نه سیاسی. بعد هم لازم می‌بینم این نکته را گوشزد کنم که رهبری جامعه ما، چه قبل و چه در حال حاضر همیشه به فکر وحدت بین مردم و مسوولان بودند تا کشور را از هیجان‌زدگی دور نگه دارند. اگر مسوولان همواره در مظان تهمت و افترا باشند، خودبه‌خود استقلال کشور هم دچار آسیب می‌شود. رهبری هم همواره افراد را از صحبت‌هایی که به تشتت و تفرقه می‌انجامد پرهیز می‌دهند. اینکه ایشان بعد از چندسال خموشی این گفته‌ها را مطرح می‌کنند باید از خودشان سوال کنند که شما چه سندی برای این گفته‌های خود دارید. با توجه به اینکه حقوقدان هستید، از شما بیشتر انتظار می‌رود که مستند و قانونمند صحبت کنید. باید پاسخگوی قانونی صحبت‌های خود باشند. نمی‌شود که همین‌طور افراد را به آمریکایی‌بودن متهم کرد؟ مملکت قانون دارد. رهبر داشت و دارد. رییس‌جمهور و نخست‌وزیر داشت. سران سه قوه بودند و در جلسه سران همه این مباحث مطرح می‌شد. آسید احمدآقا هم در جلسات حضور داشت و تصمیمات را به سمع امام می‌رساند. البته یک بخشی از فعالیت‌های امنیتی که سری است که در همه‌جای دنیا معمول است و برای جلوگیری از نفوذ اطلاعات در گروه خاص امنیتی مطرح می‌شود. البته از آن‌سو هم دشمن جاسوس‌های خودش را دارد. فرستادن جاسوس برای کسب نفوذ و کسب اطلاعات همه‌جا وجود دارد. این ما هستیم که باید متوجه باشیم و اجازه نفوذ ندهیم. 


 ایشان در بخشی از صحبت‌هایشان گفته‌اند که بعد از مطالعات و بررسی‌هایی که دو طرف ایرانی و آمریکایی درباره نوع توافقات مدیریت آینده کشور کرده بودند، اصل توافق نهایی را - که مهم‌ترین بخش روابط مذکور بود - به همان ملاقات مک‌فارلین با شخص هاشمی موکول کرده بودند. آیا از سوی آمریکایی‌ها هیچ‌وقت خواسته‌ای فراتر از آزادی گروگان‌ها در راستای ایجاد رابطه یا مسایلی دیگر مطرح شد؟ 
نخیر. البته اینکه آمریکا چه می‌خواست ربطی به ما ندارد. شاید خواسته آنها این بود که نظام جمهوری‌اسلامی را بردارند. البته ما بعدها فهمیدیم که آنها می‌خواسته‌اند مشکل رابطه ایران و آمریکا را با آمدن به ایران و دیدار با مقامات حل کنند که به خواسته‌شان نرسیدند. اما در آن زمان، مهم اقدام ما بود. به «اولیور نورث» شخصا گفتم که من برای مذاکره نیامده‌ام. نه اجازه آن را دارم و نه ارتباطی به من دارد. کسان دیگری در این زمینه مسوول هستند. الان ما فقط درخصوص تسلیحات و گروگان‌ها قرار است صحبت کنیم. در اوج قدرت ما، آنها در موقعیتی قرار گرفتند که به ما نیاز داشتند و این نیاز هم اینجا مطرح و بررسی شد. انجام آن هم یک کار انسان‌دوستانه بود. گروگان‌ها در اسارت بودند و ما هم به‌خاطر انسان‌دوستی برای آزادی آنها وساطت کردیم. آمریکایی‌ها هم در مقابلش تعدادی موشک که ما نیاز داشتیم را تحویل دادند. این موشک‌ها تنها چیزی بودند که می‌توانستند در برابر تانک‌های  تی-٧٢ عراق که روسیه داده بود بایستند. نه بحثی از ارتباط بود و نه رابطه‌ای سیاسی ایجاد شد. آن زمان اصلا آنها چنین چیزی را طرح نکردند. اینها همه در همان زمان گفته ‌شده است. خود آقای هاشمی در نمازجمعه همین مساله را بیان کردند و چیز تازه و پنهانی وجود ندارد. جالب است که همان زمان هم همین افراد، موضع گرفتند و امام هم پاسخشان را داد. طرح دوباره آن در حال حاضر جای سوال دارد. 


  ایشان می‌‌گویند که برخلاف ادعای مک‌فارلین که نتوانست با مقامات دیدار کند، هاشمی در جلسه غیرعلنی مجلس که ضبط شده است نگفته که ملاقات نکرده‌اند بلکه گفته حیف که نگذاشتند کار به آخر برسد، چنین کاری فتح‌الفتوح بود. 
بله. من معتقدم همین حرف آقای هاشمی کاملا درست است. هرچه که زمان می‌گذرد، باید افسوس بخوریم که چرا آن زمان می‌توانستیم موضوع جنگ را حل کنیم و نشد. همان‌طور که آقای هاشمی می‌گوید که اگر می‌گذاشتند فتح‌الفتوحی می‌شد، واقعا اینطور بود. آمریکایی‌ها در یک موقعیت حساس انتخاباتی بودند و آزادی گروگان‌ها بازی را به‌نفع آنها تغییر می‌داد برای همین حاضر بودند که هرطور شده تجهیزات مورد نیاز را به ما بفروشند، در این صورت بازی جنگ به‌نفع ما به‌کل تغییر می‌کرد و الان این مشکلات درگیری در منطقه را نداشتیم و خیلی از مسایل بعدی دیگر پیش نمی‌آمد. برای همین «نورث» از ملاقاتی که سر نگرفته ‌بود، دلخور بود و چون پروژه‌‌اش شکست خورد و در آمریکا هم مورد بازخواست قرار گرفت، خودکشی کرد. 
  فکر می‌کنید مقصود آقای هاشمی از اینکه گفته‌اند حیف نگذاشتند کار به آخر برسد چیست؟ 
در جلسات سران این مباحث مطرح شده‌ بود. من در آن زمان در جلسه نبودم. امام احتمالا ماجرا را به سران سه قوه سپرده بودند و آنها به این نتیجه رسیدند که با مک‌فارلین و گروهش ملاقات نکنند و نکردند. 
  آقای سیدمحمد خامنه‌ای تاکید بر این دارند که این ماجرا مخفی بود و همه از آن اطلاع نداشتند به‌جز خود آقای هاشمی، شما و احتمالا معدود افرادی دیگر. شما می‌گویید که هویت اصلی هیات‌آمریکایی که شامل مشاوران امنیت‌ملی آمریکا بودند را در فرودگاه متوجه شدید تا پیش از آن چه‌کسانی می‌دانستند که قرار است گروهی از آمریکا به ایران بیایند؟ 
بالطبع، آن کسانی که باید می‌دانستند و کسانی که ملاقات کردند و از نظر اجرایی مسوولیت امنیتی داشتند همه در جریان بودند. 
  سردار رشید که مسوول سابق تحقیقات جنگ سپاه بودند، گفته‌اند که آقای رضایی در جریان بوده‌اند. خود آقای رضایی هم بعدا گفته که در جریان بوده ‌است. 
من به شخص کاری ندارم اما مجموعه در جریان بود. 
  کتابی اخیرا به نام «جنگ گرگ‌ومیش» در آمریکا منتشر شده‌ و سایت تاریخ ایرانی بخش‌هایی از آن را ترجمه و روی سایت خود قرار داده ‌است. بخشی از آن به جریان «مک‌فارلین» می‌پردازد. در این کتاب یک مقام اسراییل گفته ‌است که ایرانی‌های میانه‌رو طرفدار غرب به پشتیبانی خارجی نیاز داشتند و برای نشان‌دادن حسن‌نیت خود پیشنهاد آزادی گروگان‌های آمریکایی را در لبنان در ازای مبادله تجهیزات نظامی داده بودند. احتمال دارد که منظور او «منوچهر قربانی‌فر» بوده باشد. آیا این پیشنهاد آزادی گروگان‌ها از سوی ایران داده ‌شده ‌بود؟ 
برعکس، خود آمریکایی‌ها دنبال این بودند که هرطور شده گروگان‌هایشان را آزاد کنند. یک‌بار ژاپن را واسطه کرده ‌بودند و در روزنامه‌های آن زمان هم اتفاقا اخبارش منتشر شد. شش تا هفت‌ماه به موعد انتخابات آمریکا بیشتر نمانده ‌بود و آنها خیلی عجله داشتند که همه گروگان‌ها یکباره آزاد شوند تا آنها ابزار تبلیغاتی خوبی در برابر حریف دستشان باشد. 
  در همان کتاب به نقل از مک ‌فارلین نوشته‌ است که کنگرلو و قربانی‌فر خیلی دیر رسیدند و ما را به سمت یک ماشین قدیمی بردند و با آن به هتل استقلال رفتیم و سپاه پاسداران کل طبقات بالایی را برای اقامت ما خالی کرد. مگر شما و آقای قربانی‌فر باهم رفتید؟ 
نخیر دونفر از سپاه و من، که شب قبل جایی خوابیدیم و کمی دیر رفتیم چون ماه رمضان بود و بعد از سحری خواب ماندیم. باید ساعت هشت می‌رسیدیم اما دیرتر رسیدیم. قربانی‌فر هم با آنها‌ بود با ما نبود. ماشین هم تشریفاتی وزارت خارجه نبود. ماشین سپاه بود. 
  درباره هویت اصلی هیات، آقای هاشمی گفته ‌است ما فکر می‌کردیم که هیاتی تجاری- نظامی قرار است بیایند.
ما خودمان هم شک داشتیم. چیزی گفته ‌بودند اما دو دشمن بودیم. مطمئن نبودیم که می‌آیند. 
  در همان کتاب از قول جرج کیو آمده ‌است که قربانی‌فر گویا درخصوص سلاح‌هایی که قرار بوده به ایران تحویل داده شود بزرگنمایی کرده و قول‌های زیاد اما غیرواقعی، هم به طرف ایرانی و هم به آمریکایی داده‌ بود. آیا درست است؟ 
هدف قربانی‌فر این بود که ما در جنگ برنده شویم. درست است که او آدمی بود که در کودتای نوژه دست داشت و فراری بود اما قبل از این قضایا آمده‌ بود و اطلاعات زیادی به آقای یونسی، دادستان ارتش داد. او این خدمات را کرده ‌بود که ما به او اعتماد کردیم، به‌سادگی نبود که از راه رسیده به او اعتماد کنیم. ایشان هم چیزی گیرش آمد یا نه، نمی‌دانم؛ اما او هم می‌خواست برای وطنش کاری کند. تا همانجا هم ما ١١هزار قطعه هاگ به‌جز موشک‌ها وارد کردیم و همین باعث شد که فاو را بگیریم. 
  در همان کتاب آمده ‌است که خبر آمدن این هیات همه‌جا پیچیده‌ بود و مهدی هاشمی جمعیتی را راه انداخته‌ بود که بروند آمریکایی‌ها را بگیرند و حدود هشت صبح جمعیت هوادار او گرد آمدند. کنگرلو به هتل آمد و «سرجرج کیو» داد کشید که بلند شوید باید راه بیفتید به سمت فرودگاه و گروه مک فارلین را از کوچه‌پس‌کوچه‌ها به سمت فرودگاه بردند. 
از بیخ‌وبن و به‌طور کل این ماجرا دروغ است. وقتی خبر را مهدی هاشمی به روزنامه الشراع گفت، مدتی از موضوع سفر هیات آمریکایی گذشته‌ بود. 
  گفته ‌شده است که فریدون وردی‌نژاد به جرج‌کیو، یکی از اعضای هیات آمریکایی در فرودگاه می‌گوید چندروز بیشتر بماند و بعد هم در تماس باشند.
من هم خودم نظرم این بود که اگر اینها کمی بیشتر می‌ماندند و عجله نمی‌کردند مشکل حل می‌شد. اما هم آنها عجله داشتند و هم ما در کار انجام‌شده قرار گرفته ‌بودیم و برای همین زمینه آماده نبود. هردو طرف به زمان نیاز داشتند. برای ما مهم بود که در جنگ برنده شویم و در ازای پیروزی در جنگ هم قرار نبود امتیازی به آمریکایی‌ها بدهیم. استقلال و عزت ما حفظ می‌شد، فقط کمک کرده ‌بودیم که گروگان‌های‌شان آزاد شوند. اگرچه همان‌طور که گفتم ما بعدا متوجه شدیم آنها به‌دنبال این بودند که کار را از بیخ‌وبن درست کنند.
  در کتاب گرگ و میش به جلسه‌ای که شما در فرانکفورت با آمریکایی‌ها داشتید اشاره شده‌ است که فردی به نام علی سمیعی و دو نظامی بلندپایه سپاه هم بودند. گفته شده که آنها برای آزادی گروگان‌ها اصرار داشتند و شما برای تامین هواپیمای اف١٤. این چندمین دیدار شما بود؟ 
اولین‌دیدار بود. ما دوبار دیدار داشتیم. برخلاف آنچه گفته ‌شده ‌است. آنجا شخصی به نام علی سمیعی هم حضور نداشت. البته از سپاه افرادی بودند. 
  در این دیدارها اصلا درباره سفر به تهران صحبتی نشد؟ و چرا همان‌جا نتوانستید به توافق نهایی برسید؟ 
ما قبل از اولین مذاکرات در فرانکفورت درخواست کرده ‌‌بودیم که در ابتدای کار، ٥٠٠ موشک برای ما ارسال کنند. ما گفتیم زمانی حاضریم شما را ببینیم که شما این موشک‌ها را برای ما فرستاده باشید. در همان جلسه اول هم به آنها گفتم که قرار ما این بود، حتی ما ننشستیم که مذاکره را شروع کنیم. چون اعتماد نداشتیم و همانجا زنگ زدند به ریگان و آنها تقریبا تا ١٢ساعت بعد ٥٠٠ موشک را تحویل دادند و نشست بعدی را به فردا موکول کردیم، یعنی زمانی که از ارسال این موشک‌ها مطمئن شدیم. این نشان‌دهنده این است که ما از منظر قدرت برخورد می‌کردیم. 
  در همین کتاب باز به این اشاره شده ‌است که آقای موسوی هنگام تحویل یک محموله به فرودگاه می‌رود و وقتی متوجه می‌شود که مارک اسراییلی دارد عصبانی می‌شود و به کنگرلو زنگ می‌زند و او هم به «لدین» زنگ می‌زند.
فقط آقای‌هاشمی در این ماجرا مسوولیت داشت و مسوول اصلی ماجرا ایشان بود. چون جنگ دست او بود و به امام هم نزدیک بود. این خبرها دروغ و بی‌ربط است. شرط ما ارسال موشک تاو بود که آنها هم تحویل دادند. 
  البته در خاطرات آقای هاشمی هم آمده‌ است که برخی مارک اسراییلی داشتند که قرار شد پس فرستاده شوند.
١٨ موشک هارپون فرستاده‌بودند درحالی‌که ما هارپون داشتیم، اما موشک تاو می‌خواستیم. من دقیقا ندیدم که مارک اسراییلی داشته ‌باشند و از نظر عقلی هم خودشان می‌دانستند اگر موشک با مارک اسراییلی بفرستند ما نمی‌پذیریم و موضوع آزادی گروگان‌ها هم به مشکل می‌خورد و درگیری بیشتر می‌شد. آنها این‌قدر می‌ترسیدند که با پاسپورت آمریکایی نیامدند. من نمی‌دانم موشک‌ها را از کدام پایگاه می‌فرستادند. طبیعتا در سراسر دنیا پایگاه‌های زیادی داشتند. ٧٢ساعت موشک‌ها در اختیار ما بود که یکی‌یکی تست کنیم. چون پیش آمده ‌بود که برخی رفته ‌بودند موشک خریده‌ بودند و پولش را هم داده‌ بودند اما بعدا متوجه شدیم که داخلش آجر پر کرده‌اند. مساله‌ای هم که می‌خواهم در آخر اضافه کنیم این است که منافع ملی هیچ‌وقت نباید قربانی منافع حزبی و جناحی شود، در گذشته و الان برخی متاسفانه چنین می‌کنند. ضمنا موشک‌های جمهوری اسلامی همان نیروهای هوادارانش در سراسر دنیا هستند که هیچ دولتی در دنیا نه قادر است تولید کند و نه در اختیار دارد. 




منبع: روزنامه شرق


۱۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن