تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804667557




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ازدواج خدیجه با پیامبر(ص) از نگاه روایت


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ازدواج خدیجه با پیامبر(ص) از نگاه روایت
سخنان خدیجه که تمام شد، ورقة بن نوفل بدو گفت: اى‏ خدیجه! اگر آنچه را گفتى راست‏ باشد، بدان که محمد پیامبر این ‏امت‏ خواهد بود و من هم از روى اطلاعاتى که به دست آورده‏‌ام، ‏منتظر ظهور چنین پیغمبرى هستم.
فارس: دهم ربیع الاول، سالروز ازدواج پیامبر اکرم(ص) با حضرت خدیجه(س) است، حجت‌الاسلام والمسلمین هاشم رسولی محلاتی درباره این ازدواج در کتاب «درس‌هایى از تاریخ تحلیلى اسلام» می‌نویسد:

عموماً نوشته‌‏اند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجا شروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابوطالب یا درخواست ‏خدیجه، رسول خدا(ص) به صورت اجیر یا به عنوان مضاربه براى خدیجه به ‏سفرى تجارتى اقدام کرد و به خاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر و درایت آن حضرت از این سفر نصیب خدیجه شد، آن بانوى مکرمه‏ علاقه‌مند به این وصلت شد و مقدمات این ازدواج فراهم شد ....

از پاره‏‌اى روایات دیگر نیز استفاده مى‏‌شود که این علاقه ‏و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بود و جریان سفر مزبور، بر فرض صحت، به این عشق و علاقه کمک‏ کرد.

ابن شهر آشوب‏ در کتاب مناقب خود روایت کرده که ‏در روز عیدى زنان قریش در مسجد گردهم جمع شده بودند که ‏مردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت: نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود، پس‏ هر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشد، حتماً این کار را بکند...

زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آن‌ها کرده‏ بود، او را با مشت‌هاى سنگریزه از نزد خود راندند، ولى این گفتار مرد یهودى بارقه‏اى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشت‏ ایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جای گیر ساخت.

البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه‏ کرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیز که از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتاب‌هایى را در این زمینه خوانده بود، خبرهایى از ظهور آن حضرت داده بود و در پاره‌‏اى از اوقات آن روایات را بر آن حضرت منطبق مى‏‌دانست...

*سفر تجارتى رسول خدا(ص) براى خدیجه

اینان نوشته‏‌اند روزى که رسول خدا(ص) عازم سفر شام ‏و تجارت براى خدیجه شد و هنگامى که مى‏‌خواستند حرکت ‏کنند، خدیجه غلام خود «میسرة‏» را نیز همراه آن حضرت روانه کرد و بدو دستور داد، همه جا از محمد(ص) فرمانبردارى کند و خلاف دستور او رفتارى نکند.

عموهاى رسول خدا(ص) و به خصوص ابوطالب نیز در وقت‏ حرکت‏به نزد کاروانیان آمده و سفارش آن حضرت را به اهل کاروان ‏کردند و بدین ترتیب کاروان به قصد شام حرکت کرد و مردمى که‏ براى بدرقه رفته بودند، به خانه‌‏هاى خود بازگشتند.

وجود میمون و با برکت رسول خدا(ص) که به هر کجا قدم می‌گذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مى‏‌برد، موجب شد که این بار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل، از آسایش و سود بیشترى برخوردار شود و آن تعب و رنج و مشقت‌هاى ‏سفرهاى پیش را نبیند و از این رو زودتر از معمول به حدود شام ‏رسیدند...

و چون کاروان به پشت مکه و وادى‏«مر الظهران‏»رسیدند، به نزد رسول خدا آمده گفت: خوب است ‏شما جلوتر از کاروان به مکه ‏بروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاع ‏خدیجه برسانید!

نزدیک ظهر بود و خدیجه در آن ساعت در غرفه‏‌اى که مشرف‏ بر کوچه‏‌هاى مکه بود نشسته بود، ناگاه سوارى را دید که از دور به سمت‏ خانه او مى‏‌آید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان است‏ که پیوسته به دنبال او حرکت مى‏‌کند و او را سایبانى مى‏‌کند.

سوار نزدیک شد و چون به در خانه خدیجه رسید و پیاده شد، دید محمد(ص) است که از سفر تجارت باز مى‏‌گردد....

به دنبال این ماجرا میسرة هم از راه رسید و جریان مسافرت ‏و آنچه را دیده و از نسطوراى راهب شنیده بود، براى خدیجه شرح‏ داد و با مشاهدات قبلى خدیجه و چیزهایى که از مرد یهودى ‏شنیده بود، او را مشتاق ازدواج با رسول خدا(ص) کرد و شوق‏ همسرى آن حضرت را به سر او انداخت.

خدیجه به عنوان اجرت چهار شتر به رسول خدا(ص) داد، میسره را نیز به خاطر مژده‏‌اى که به او داده بود آزاد کرد و آنگاه به نزد ورقة بن نوفل ‏که پسر عموى خدیجه بود و به دین مسیح زندگى می‌کرد و مطالعات‏ زیادى در کتاب‌هاى دینى داشت رفت و داستان مسافرت‏ محمد(ص) را به شام و آنچه را دیده و شنیده بود همه را براى ‏او تعریف کرد.

سخنان خدیجه که تمام شد، ورقة بن نوفل بدو گفت: اى‏ خدیجه! اگر آنچه را گفتى راست‏ باشد، بدان که محمد پیامبر این ‏امت‏ خواهد بود و من هم از روى اطلاعاتى که به دست آورده‌‏ام، ‏منتظر ظهور چنین پیغمبرى هستم و می‌دانم که این امت را پیامبرى ‏است که اکنون زمان ظهور و آمدن او است.

این جریانات که به فاصله کمى براى خدیجه پیش آمده بود، او را بیش از پیش مشتاق همسرى با محمد(ص) کرد و با اینکه ‏بزرگان قریش آرزوى همسرى او را داشتند و به خواستگارانى که ‏فرستاده بودند، پاسخ منفى داده و همه را رد کرده بود در صدد برآمد تا به وسیله‏اى علاقه خود را به ازدواج با محمد(ص) به اطلاع ‏آن حضرت برساند و از این رو به دنبال ‏«نفیسه‏» -دختر «منیة‏» که‏ یکى از زنان قریش و دوستان خدیجه بود- فرستاد و به طور خصوصى درد دل خود را به او گفت و از او خواست تا نزد محمد(ص‏) برود و هرگونه که خود صلاح می‌داند موضوع را به آن حضرت بگوید.

نفیسه به نزد محمد(ص) آمد و به آن حضرت عرض کرد:

-اى محمد چرا زن نمى‏گیرى؟

حضرت پاسخ داد: چیزى ندارم که به کمک آن زن بگیرم

نفیسه گفت: اگر من اشکال کار را برطرف کنم و زنى مال‌دار و زیبا از خانواده‌‏اى شریف و اصیل براى تو پیدا کنم حاضر به ازدواج ‏هستى؟

فرمود: از کجا چنین زنى مى‏‌توانم پیدا کنم؟

گفت: من این کار را خواهم کرد و خدیجه را براى این کار آماده ‏مى‏کنم، سپس به نزد خدیجه آمد و جریان را گفت و قرار شد، ترتیب کار را بدهند.

موضوع از صورت خصوصى بیرون آمد و به اطلاع عموهاى ‏رسول خدا(ص) و عموى خدیجه عمرو بن اسد و دیگر نزدیکان رسید و ترتیب مجلس خواستگارى و عقد داده شد.

*نقد و بررسى این داستان

و این بود اصل داستان و دنباله آن تا مراسم مجلس عقد، ولى‏ تذکر چند مطلب به عنوان نقد و بررسى در این داستان لازم است:

1-نخستین مطلبى که مورد بحث واقع شده، صحت و سقم ا‏صل این داستان و اثبات وقوع آن از نظر تاریخى است، زیرا این ‏داستان نیز همانند داستان سفر قبلى رسول خدا(ص) به همراه ‏ابوطالب مورد خدشه و تردید است و روایت متقن و مسندى در این باره به دست ما نرسیده است.

2- در عموم این روایات این جمله به چشم مى‏‌خورد که ‏خدیجه رسول خدا(ص) را اجیر کرد...و همین ماجرا سبب این‏ ازدواج شد، در صورتى که در حدیث دیگرى که از عمار بن یاسر نقل شده و یعقوبى در تاریخ خود آن را روایت کرده، عمار بن یاسر گوید: داستان ازدواج ربطى به سفر رسول خدا(ص) و اجیر شدن آن حضرت براى خدیجه نداشته و اساساً رسول خدا(ص) در طول زندگى خود نه اجیر خدیجه و نه اجیر احدى از مردم دیگر نشد...

و روایت عمار بن یاسر این گونه است که مى‌‏گوید: من از داستان ازدواج رسول خدا(ص) با خدیجه دختر خویلد آگاه‏‌ترم، من که با آن حضرت دوست نزدیک بودم، روزى‏ به همراه رسول خدا میان صفا و مروه مى‌‏رفتیم که ناگهان خدیجه ‏و خواهرش هاله پدیدار شدند و چون خدیجه رسول خدا(ص) را دیدار کرد، خواهرش هاله به نزد من آمد و گفت: اى عمار! دوست تو را در خدیجه نیازى نیست؟(و علاقه به‏ ازدواج با او ندارد؟)

گفتم: به خدا سوگند اطلاعى ندارم و پس از این گفت‌وگو بازگشته و مطلب را براى آن حضرت باز گفتم، رسول خدا(ص) فرمود: برگرد و (براى گفت‌وگو در این باره) با او وعده دیدارى را در روزى قرار بگذار تا نزد او برویم...

و در پایان این روایت این گونه است که مى‌‏گوید: جریان این گونه که مردم مى‏ گویند نبود و خدیجه، رسول‏ خدا(ص) را براى کارى اجیر نکرد و آن حضرت هیچ گاه اجیر کسى نشد.

و البته این روایت هم در بى‌‏اعتبارى همانند روایات قبلى ‏است و یعقوبى نیز آن را به این صورت نقل کرده که ‏«روى بعضهم عن عمار بن یاسر»... و در متن روایت هم جمله‌‏اى هست که قابل خدشه است، ولى مى‏‌تواند آن روایات کم اعتبار قبلى را نیز کم اعتبارتر کند و موجب تردید بیشترى در صحت آن‌ها شود...

مگر آنکه کسى پاسخ دهد که کارگرى رسول خدا(ص) براى خدیجه به صورت مضاربه و شرکت در سود حاصله بوده نه‏ اجاره اصطلاحى، چنانچه در برخى از روایات نیز بدان تصریح ‏شده مانند روایت کشف الغمه که در بحارالانوار نقل شده‏ و عبارت آن چنین است: «کانت‏ خدیجه بنت‏ خویلد امراة تاجرة ذات شرف و مال ‏تستاجر الرجال فی مالها و تضاربهم ایاه بشی‏ء تجعله لهم‏ منه» و عبارت سیره ابن هشام نیز بدون کم و زیاد همین گونه‏ است که از این عبارت مى‏‌توان استفاده کرد که تعبیر به ‏«اجیر» و «استیجار» نیز در روایات دیگر ممکن است، ‏به همین‏ معناى مضاربه باشد و به اصطلاح تسامحى از این نظر در عبارت شده باشد.

3- چنانچه از روایات قبلى و همین روایت عمار بن یاسر استفاده شد، بر فرض صحت اصل داستان، ارتباط آن با ازدواج خدیجه و آن حضرت نیز ثابت نشده و از این جهت نیز این روایات ‏قابل بحث و بررسى است و خالى از خدشه نخواهد بود.










تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن