تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندم از خواندن قرآن غافل مباش، زيرا كه قرآن دل را زنده مى كند و از فحشاء و زشتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799134226




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب
پیشانی یی بلند داشت و دست و پای درشت. میانه بالا بود و فراخ شانه. رنگی روشن داشت آمیخته به سرخی و چشمانی سیاه و گشاده با مژه های پرمو. موی سرش غالبا تا بناگوش و به روایتی تا شانه ریخته بود. ریشی داشت انبوه که در نزدیک چانه و بنا گوش به سپیدی گراییده بود.
به گزارش نامه نیوز، در میان کتاب های بسیاری که درباره پیامبر گرامی اسلام و زندگی نامه ایشان نوشته و منتشر شده شاید در کمتر کتابی مانند «بامداد اسلام» به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب به ظرایف تاریخی اشاره شده و استناد به آن مورد وثوق همه باشد زیرا قدر مشترک چند کتاب معتبر تاریخی را با نثر شیرین پارسی بازگفته است.


به بهانه سالروز ارتحال حضرت محمد (ص)- که پس از 1400 سال همچنان بیش از یک میلیارد انسان نامش را عاشقانه بر زبان می آورند و دیگران نیز در صورت آشنایی با احترام یاد می کنند و بیش از هر شخصیت مذهبی تاریخ بشر لحظه لحظه زندگی او در تاریخ ثبت شده- بخشی از فصل « بیماری و مرگ» بامداد اسلام از منظر تاریخ و بی هیچ تعصب مذهبی و مسلمانی خواندنی است:

بیماری پیغمبر اندک اندک رو به شدت نهاد: تب و سر درد. قوای او نیز در این زمان تدریجا به کاستی می رفت؛ موهایش سپیدی گرفته و قامتش به خمی گراییده بود. پیش از وقت پیری به سراغش آمده بود و البته مرارت های گذشته او آن مایه بود که پیش از وقت، وی را پیر کند. در این هنگام با آسایش و رضایتی که از حُسن ختام رسالت خویش داشت بی دغدغه و بی تزلزل، تن به مرگ داد.

در آغاز بیماری به رسم همیشه به نوبت در خانه زن های خویش به سر می برد. زن های وی در این دوران 9تن می شدندکه جز عایشه همه پیش از ازدواج بیوه شدند. ازآن جمله سوده دختر زمعه و ام حبیبه دختر ابی سفیان که شوهران شان در مهاجرت حبشه نصرانی شده و مرده بودند. صفیه و میمونه پیش از وی دو بار شوهر کرده بودند. جویریه و حفصه نیز وقتی به خانه پیغمبر می آمدند بیوه بودند.

ام سلمه نخست زن ابو سلمه خویشاوند و صحابی پیغمبر بود و چون او وفات یافت محمد –ص- زنش را به سرپرستی گرفت. زینب بنت حبش هم در آغاز درحباله زید بن حارثه پسر خوانده پیغمبر بود و ازدواج با او که در قرآن نیز به آن اشارت نیز به آن اشارت رفته است، منشاء حکمی شد در باب مساله زنان پسر خواندگان. محبوب ترین زنان پیغمبر عایشه بود دختر ابوبکر که در هنگام وفات پیغمبر 18 ساله بود و دختری 9 ساله بودکه به خانه وی آمد.... پیغمبر در خانه میمونه بیمار شد و با اذن و رضایت دیگر زنان در خانه عایشه بستری شد.....

پیغمبر در تب داغی می سوخت چنان که از شدت حرارت کسی دست بر دست وی نمی توانست نهاد. ظرف آبی کنار بسترش بود  که گاه از آن به صورت خویش می زد و ناله ای می کرد. فاطمه یگانه فرزندش در نزدیک بستر پدر می گریست. وقتی محمد –ص- بی تابی او را دریافت دختر را پیش خواند و چیزی آهسته در گوش او گفت. فاطمه گریست. پیغمبر دیگر بار او را پیش خواند و باز پنهانی چیزی در گوش او گفت. این بار دختر بخندید. بعدها وقتی عایشه از وی پرسید که آن گریه و خنده چه بود گفت: آن روز پدرم اول به من گفت که می میرد و من از درد گریستم. بعد گفت که تو هم به زودی به من می پیوندی و من از شادی خندیدم.

بدین گونه بیماری پیغمبر شدت یافت. آخرین روز در حالش اندکی بهبودی پدید آمد. مردم شادمان شدند و گمان کردند که ازبیماری برخاسته است. ... این بهبود اما ظاهری و بی دوام بود. پیغمبر باز در صدد برآمد که به مسجد برود و نتوانست. نزد عایشه بازگشت و به بستر افتاد. زن، سرش را در کنار گرفت و پیغمبر محتضرانه دعایی چند خواند. پس از آن ساکت شد و گویی به خواب رفت. هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد. بر پیشانی اش عرق نشست و نفسی کشید. آخرین کلماتی که گفت اینها بود: بل الرفیق الاعلی/ بل آن یار برترین....

در وصف سیما و بالای محمد-ص-

پیشانی یی بلند داشت و دست و پای درشت. میانه بالا بود و فراخ شانه. رنگی روشن داشت آمیخته به سرخی و چشمانی سیاه و گشاده با مژه های پرمو. موی سرش غالبا تا بناگوش و به روایتی تا شانه ریخته بود. ریشی داشت انبوه که در نزدیک چانه و بنا گوش به سپیدی گراییده بود.

 لباسش بیشتر دو پاره بود که یکی را بر میان می بست و آن دیگر را بر دوش می افکند. گاه نیز پیرهن می پوشد و می گویند پیرهن را دوست می داشت. بعضی اوقات عمامه بر سر می نهاد و گاه قلنسوه.  سر را کمتر بالا می گرفت و بیشتر به زمین می نگریست. نه کم سخن بود و نه پرگو.

خنده اش هم مختصر بود و به تبسم می مانست. هرگز با تمام دهان نمی خندید. شیرین سخن بود و در آوازش کمی گرفتگی داشت. در هنگام خشم روی خویش برمی گاشت و در وقت راه رفتن مثل آن بود که ازصخره کنده می شود یا چون آبی بود که از کوه فرود آید.

به شست و شو و خوش بویی و پاکیزگی علاقه تمام داشت و در این کار چنان بود که غالبا در هر جا که می گذشت پیش از آن که خودش دیده شود آمدنش را از بوی خوشی که همواره با حضور او همراه بود می دانستند. با این همه در غایت سادگی می زیست. روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد. در بازارها راه می رفت. عبا بر تن می کرد و با بینوایان می نشست.

می گفت من بنده ام و مثل بنده می نوشم. در معاشرت مهربان و در غذا ساده و قانع بود.با این همه پرهیز رهبانان را دوست نمی داشت. وقتی چند تن از یاران پیش از او سخن اززهد و پرهیز خویش می گفتند. یکی گفت: من زن نگرفته ام. دیگری گفت: من گوشت نمی خورم. سومی افزود که من بر زمین خشک می خوابم و چهارمی گفت من پیوسته روزه دارم و محمد گفت: من اما هم روزه می گیرم و هم می خورم. هم شب زنده داری می کنم و هم می خوابم و زن هم دارم و هر که ازسنت من پیروی نکند از من نیست...


منبع: عصر ایران


۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن